سه شنبه 17 دی / (13:37)

مرجع خبری پرسپولیس : در پس مشکلات قرمز و آبی پدر خوانده ای نشسته

داريوش مصطفوي باز هم در قامت يك ناكام و به عبارت بهتر شكست خورده صحنه مديريت فوتبال ايران را ترك كرد تا مشخص شود شيوه كاري او كه اطاعت صرف از مقام مافوق خود است همچنان تبعات سختي را براي او به دنبال مي آورد.
نسل جديد، داريوش فوتبال ايران را از آن زمان كه بر مسند فدراسيون فوتبال در سال هاي مياني دهه هفتاد تكيه داشت به ياد مي آورند. همان سال هايي كه فدراسيون فوتبال به مدد مديريت او به يك كيف و مهر داخل آن و چند كاغذ با سربرگ فدراسيون خلاصه مي شد! يعني همان روزهايي كه نسل طلايي فوتبال ما مجبور بود در زمين گلف تمرين كند و ليگ يك سال ما هميشه در اواسط سال آينده به اتمام مي رسيد!

سرانجام شرايط مديريتي كشور در آن سال ها به گونه اي شد كه مصطفوي و بسياري از مديران همطراز او از لحاظ كارايي، مجبور به خالي كردن پست هاي خود شدند و درست بعد از خروج او بود كه فوتبال ايران تولد مديريتي خود را با صفايي فراهاني آغاز كرد و به حق شخصيت جديد و جدي تري به خود گرفت. در اين ايام مصطفوي كه به بهانه بيماري قلبي اش مجبور به خداحافظي از فدراسيون شده بود، در خانه مجللش در داورلي هيلز آمريكا تبديل به يك بنگاه انتقادي عليه مديريت فوتبال كشور شده بود و به صغير و كبير فدراسيون حمله مي كرد و تمام برنامه هاي آن را زير سوال مي برد. او مي دانست كه سرانجام اين مصاحبه ها براي او كارگشايي خواهند كرد كه اين اتفاق نبز براي او رخ داد و با آمدن پدر خوانده ورزش ايران يعني محمد علي آبادي به سازمان ورزش كشور، او اين فرصت را يافت كه در تصفيه حساب علي آبادي با فراهاني و دادكان به سمت سرپرستي موقت فدراسيون فوتبال بازگردد. اما او در اين سال ها پيرتر از آني بود كه بخواهد راسا كاري انجام دهد و با وجود او افسار تمام امور كاملا در دست مقامات مافوق او در تربيت بدني قرار مي گرفت. او به سادگي چوب اين وضعيت را بر تن ديد و به شيوه اي خفت بار با محروميت بين المللي فوتبال ايران مجبور به كناره گيري از فدراسيون شد. آن هم در حالي كه همان مقامات مافوق و در راس آن ها علي آبادي با قاطعيت اين اطمينان را به او مي دادند كه هيچ اتفاق بدي براي او در فدراسيون فوتبال رخ نمي دهد. مشخص بود كه در اين شرايط همان مقامات به دنبال فرصتي براي دلجويي از حقارت رفته بر پيرمرد مي گشتند و با در اختيار قرار دادن پست مهمي به او قطعا اين جبران صورت مي گرفت. براي همين بود كه زبان اعتراض پيرمرد به كميته انتقالي همچنان موجبات دلگرمي مقامات تربيت بدني بود و آن ها بيشتر به اين فكر مي كردند كه اين مهره خود را در جايي مناسب حفظ كنند. اتفاقات باشگاه پرسپوليس و كنار گذاشتن حبيب كاشاني روزهاي رويايي را براي مهندس مصطفوي فراهم كرد. او آنچه را كه حتي در خواب نمي ديد تجربه كرد و حكم مدير عاملي باشگاه پرسپوليس به نام او زده شد. آن هم در شرايطي كه سازمان تربيت بدني به خاطر پاره اي مسائل همانند كوه چه از لحاظ مالي و چه از لحاظ معنوي! حمايت شديدي را از او و باشگاه پرسپوليس آغاز كرد و شرايطي را فراهم كرد كه پرسپوليس قوي ترين تيم چند ساله اخير خود را ببندد. اما شايد مشكل از همان كهولت سن داريوش خان بود كه باز هم رسما عنان كار را در اختيار بالا دستي هاي خود قرار مي داد تا سرانجام اوضاع به جايي برسد كه شعار حيا كن و رها كن قبل از هر كسي براي مصطفوي خوانده شود و او باز هم چوب همان اشتباهات قبلي را بخورد تا همانند قبل اولين كسي باشد كه در پي اشتباهات ديگران مجبور به رفتن آن هم به خفت بار ترين شكل ممكن شود! و اين گونه مهره دوست داشتني و حرف گوش كن بزرگ ترها سوخت! تا شايد اين بار درس عبرتي براي او باشد كه ديگر نخواهد در اين گونه بازي ها هميشه بازنده اقدامات ديگران باشد. البته اگر فرصت ديگري در اختيار او قرار بگيرد!
بررسي اين داستان ها همگي نشان مي دهد كه مشكل پرسپوليس در اين فصل به نيروهايي فرا تر از مصطفوي بر گشت مي خورده است. همان هايي كه مصطفوي بيشتر در نقش فرمانبرداري آن ها به ايفاي نقش مي پرداخت. اين نيروها خيلي غيبي و در پشت پرده هاي ضخيم قرار ندارند و بررسي اتفاقات رخ داده در پرسپوليس امسال و سال هاي قبل به خوبي آن ها را معرفي مي كند. در روزهايي كه پرسپوليس با مديريت حسن انصاري فرد اداره مي شد شايعات اختلافات شديد ميان او و رييس مجمع عمومي باشگاه يعني همان مهندس علي آبادي ملقب به پدر خوانده‌ي تمام جريانات ورزش كشور، به گوش مي رسيد! در آن زمان صحبت از اين بود كه جناب علي آبادي در صدد هستند كه با كنار گذاشتن انصاري فرد و جايگزيني كاشاني يا بيادي به جاي او، بتواند تاثيرات مورد نظر خود را در شوراي شهر براي انتخاب شهردار تهران بگذارد. اين شايعه زماني بيشتر هم قوت گرفت كه كاشاني بلافاصله بعد از اتفاقات بازي جام حذفي پرسپوليس برابر سپاهان با دستور علي آبادي مدير عامل پرسپوليس شد، اما پشت پرده هاي انتخابات شوراي شهر تهران سبب شد علي آبادي نتواند اهداف خود را در انتخابات شهردار جامع عمل ببيند تا از همان زمان آماده باز پس گيري هديه اي كه به كاشاني داده بود باشد!! اوضاع تيم بسيار حساس بود و قهرمان نشدن پرسپوليس در آن فصل مي توانست عواقب بدي براي تربيت بدني داشته باشد. از سوي ديگر با وجود كاشاني و قطبي مسائل تيم شفاف تر از هميشه در اختيار هواداران قرار مي گرفت و اين ها برگ برنده كاشاني براي ماندن در سمت خود بود. او در زير شديد ترين فشارهاي مديريتي كه با امضاي چند باره استعفاي خود آن را علني هم كرده بود، در پرسپوليس ماند و اين تيم را قهرمان كرد تا محبوبيتش به آسمان برسد. علي آبادي بارها ثابت كرده بود در برخورد با كساني كه او را آنچنان كه مد نظرش نيست همراهي نمي كنند، رحم ندارد و در موقع مقتضي آن ها را با قدرت ناشي از پست خود كنار خواهد زد و اين كار در رابطه با كاشاني بعد از پايان فصل قبل صورت گرفت. از اينجا وظيفه علي آبادي خطير تر مي شد. او در وهله اول خود را به طور مستقيم با تيم قهرمان و البته پر حاشيه فوتبال ايران درگير كرده بود و از سوي ديگر مي بايست بر محبوبيت حبيب كاشاني غلبه كند. گماردن مصطفوي در پست مدير عاملي باشگاه نيز در راستاي همان نظارت و كنترل مستقيم خود بر اوضاع مديريتي باشگاه صورت گرفت. قطبي اعلام كرده بود كه بعد از كاشاني ديگر به پرسپوليس نمي آيد و در اين شرايط بازگرداندن قطبي به ايران مي توانست هم چهره كاشاني را كمرنگ تر كند و هم از فشار تماشاگران كم كند و به همين دليل بود كه علي آبادي با صراحت دستور مي دهد” برويد و به هر قيمتي كه شده است قطبي را به ايران بياوريد!”. از اين دست دستورات بعدها نيز زياد براي پرسپوليس صادر شد تا عدم كنترل مديريتي صحيح در كنار اين دستور ها حاشيه هاي تلخي را براي مجموعه پرسپوليس رقم بزند. قطبي به ايران مي آيد و اتفاقا با نظارت تربيت بدني و پول هاي دولت تيم خوبي هم براي پرسپوليس بسته مي شود تا اوضاع كاملا گل و بلبل شود اما براي شروع ماجراهاي بد هميشه زمان هست و با گذشت چند هفته از شروع ليگ اوضاع كاملا تغيير مي كند و اختلافات در هيات مديره چنان بالا مي گيرد كه خبر درگيري بين اعضاي هيات مديره باشگاه خبر رايج هر روز رسانه ها مي شود. حتي قطبي هم به سادگي نمي تواند از كنار آن ها عبور كند و مصاحبه مطبوعاتي او بعد از بازي پرسپوليس و ذوب آهن، عمق فاجعه در اين تيم را نشان مي دهد. قطبي در اين شرايط فرار مي كند و اتفاقات منحصر به فرد بعد از آن رخ مي دهد و طبيعي بود كه تمامي اين اتفاقات و درگيري ها در نتايج تيم تاثير مي گذارد و نهايتا قوي ترين پرسپوليس تاريخ از لحاظ مهره و نام تبديل به ملال آور ترين آن مي شود! مصطفوي امروز از باشگاه مي رود اما پيرمرد فقط مامور اجراي دستور يا به عبارت بهتر همان ماشين امضاي كساني بود كه امروز پرسپوليس قهرمان فصل قبل را به اينجا رساندند. به همين دليل است كه براي رفتن مصطفوي از پرسپوليس جشن نمي گيريم چراكه مي دانيم اشكال مديريتي اين تيم در جاي ديگر خوابيده است و خرناس هاي ناشي از خواب آن چند سالي هست كه پيكر پرسپوليس را هر از چند گاهي با تكان هاي شديد مواجه مي كند!

با برداشت از سایت پارس فوتبال / نویسنده : سعید قرایی

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)