خبرگزاری پرسپولیس : بازی دو تیم شاهین بوشهر و سپاهان تا دقیقه ۸۸ صفر – صفر مساوی پیش رفته بود. وحید طالبلو تا آن لحظه یک پنالتی و چندین موقعیت حساس را از حریف قدرشان گرفته بود.
روی یک ارسال سپاهانیها برای مهار توپ از دروازه خارج شد، اما از بخت بد،همزمان با او مهدی نوری نیز اقدام به دفع توپ کرد. از بد حادثه به جای توپ، با تمام قدرت به بازوی چپ طالبلو ضربه زد. تصاویر تلویزیونی احساس بدی را به بیننده منتقل میکرد. این اتفاق تلخ چند ماهی او را از مستطیل سبز دور کرد.
وحید طالبلو پس از آن مصدومیت جای خود را به سنگربان ذخیره شاهین داد و سپاهان در همان وقت باقیمانده نتیجه نهایی را به سود خود رقم زد. شاید اگر وحید طالبلو درون دروازه میماند، الان نه شاهین بوشهر به لیگ یک سقوط میکرد و نه سپاهان به مقام قهرمانی لیگ دوازدهم رسیده بود. حالا وحیدطالبلو به مرز آمادگی کامل رسیده تا از شروع نیمفصل دوم به مستطیل سبز برگردد. سنگربان سابق استقلال، تیم ملی و شاهین بوشهر مهمان ما در دفتر روزنامه گل بود. ۱۳۲ دقیقه و ۵۶ ثانیه با هم از هر طرفی گفتیم و شنیدیم. از استقلال، تیم ملی، حضور دروازهبانان خارجی و احتمال پیوستنش به پرسپولیس و ماجراهای او و مهدی رحمتی.
از جایی که فوتبال برای وحید طالبلو آغاز شد، شروع میکنیم.
فکر میکنم جزو دسته بازیکنان خوششانس فوتبال باشم. از لحاظ اینکه از همان ابتدا با مربیهای خوبی کار کردم. از طرفی باید بگویم مربیان دروازهبانی اختصاصی خوبی هم داشتم. آقایان مجید رضایی، بهروز سلطانی، حمید ملکاحمدی و نادر فریادشیران بودند. شاید بعضی اسامی را هم از قلم بیندازم. اینها همه از بزرگان این عرصه بودند. بعدها با حمید بابازاده، بهزاد غلامپور و در تیم ملی فخرالدین بگوویچ و احمد سجادی بودند. این عوامل کمک کرد که من کار دروازهبانی را از پایه به طور اصولی آموزش ببینم.
و این مسیر اصولی و حرفهای در نهایت به استقلال ختم شد.
به جز مقطعی که به دلیل انجام خدمت سربازی در فجر تهران بازی کردم و این تیم در لیگ یک حضور داشت و میدانید که بازی کردن در لیگ یک میتواند بهترین تجربه برای یک جوان باشد پس از آن چون قرارداد داشتم، برگشتم استقلال.
از چه تیمی شروع کردی تا به استقلال رسیدی؟
از فجر کرج شروع کردم، بعد آمدم نونهالان بانک ملی بعد جوانان پرسپولیس بعد جوانان و امیدهای پاس و آخر سر هم به استقلال آمدم.
چه دورهای در پرسپولیس بودی؟
من زمان آقایان لطفی و غفاری در پرسپولیس بودم.
چه زمانی با استقلال شروع کردی؟
بازیهای لیگ یک زودتر از لیگ برتر تمام شد. سربازی من هم که تمام شده بود، آمدم و در کنار تیم تمرین میکردم. تازه آقای کخ رفته بود و جواد زرینچه تیم را هدایت میکرد. آن زمان به دلیل حضور هادی طباطبایی، پرویز برومند و مسعود قاسمی امکان اینکه اسم من را رد کنند وجود نداشت. این موضوع در اولین دوره لیگ برتر اتفاق افتاد. با هماهنگی حمید ملکاحمدی به تمرین بزرگسالان استقلال رفتم. شرایط خوبی هم داشتم.
اواخر لیگ اول بود که با استقلال شروع کردی. اما گویا استارت جدی تو با این تیم از لیگ دوم حرفهای زده شد.
بله، با توجه به اینکه کادر فنی استقلال به طور کامل تغییر کرده بود، امیر قلعهنویی با اعتماد به من اسمم را به عنوان دروازهبان سوم تیم رد کرد. البته با جدا شدن هادی طباطبایی، من بودم و پرویز برومند و مسعود قاسمی. اما شرایط به گونهای پیش رفت که تا هفته دهم که اولین بازیام را برای استقلال انجام دادم حتی در لیست ۱۸نفره هم قرار نگرفتم.
چه اتفاقی افتاد که بعد از ۱۰هفته خارج بودن از لیست ۱۸نفره بازی کردی؟
شاید یک دلیل آن این بود که تا هفته دهم در اکثر بازیهایمان گل خوردیم. آن شرایط خاص باعث شد آقای قلعهنویی به من اطمینان کند. البته من واقعا از راهنماییهای دیگر دوستانم مثل هرمز آذرپور و حمید بابازاده استفاده کردم. جالب اینکه بازی سختی هم به من رسید. بازی برابر سپاهان در ورزشگاه نقشجهان بود. سپاهانی که فصل قبل با تعداد گل زیاد استقلال را شکست داده بود.
همان بازیای که به جنجال کشیده شد؟
خیر، آن بازی نبود. خدا را شکر آن بازی صفر- صفر تمام شد و من هم عملکرد خوبی داشتم. این نسبت به وحید طالبلو بیتجربه که اولین بازیاش در لیگ برتر را انجام داده بود، بد نبود. به این ترتیب بود که روند بازی کردن من در استقلال شروع شد.
برای اولین بازی آن هم در آن شرایط اضطراب و دلهره نداشتی؟
خدا را شکر به هیچوجه استرس نداشتم. با گروهی از بهترین بازیکنان آن زمان فوتبال ایران تمرین میکردم. درست است برابر سپاهانیها بازی میکردم که رسول خطیبی آماده را در خط حمله داشت. از محرم نویدکیا آماده سود میبرد. شرایط خیلی خوبی داشتند. یکی از دلایلی که باعث شد خیلی زود در استقلال جا بیفتم این بود که بزرگترهای تیم هم خیلی علاقه داشتند عملکرد خوبی داشته باشم. این به آن خاطر نبود که احتمالا با دروازهبانهای دیگر مشکل داشته باشند. بزرگان تیم به من لطف داشتند و من هم متقابلا احترام بزرگترها را نگه میداشتم.
با دروازهبانهای آن زمان استقلال رابطهات چطور بود؟
شاید جالب باشد که بگویم وقتی قرار بود اولین بازیام برای استقلال را انجام بدهم، پرویز برومند و مسعود قاسمی هم خیلی به من کمک کردند. علی منصوریان، محمود فکری، محمد خرمگاه، علی سامره و رضا عنایتی شرایطی را برایم رقم زدند که برای اولین بازی خیلی احساس خوبی داشتم.
جالب است که زمانی در استقلال شرایط ایدهآلی داشتی اما بعدها همه چیز برعکس شد.
آن مقطع در استقلال بزرگترهای خوبی داشتیم. در تیمهای بزرگی مثل استقلال و پرسپولیس، بزرگترهای تیم میتوانند مانند یک ستون برای این دو تیم عمل کنند. بنابراین جوانی که وارد این دو تیم میشود، اگر بتواند خودش را با شرایط موجود وفق بدهد خیلی زود میتواند جای ثابتی برای خودش دست و پا کند. اگر هم نه، بزرگترهای تیم اجازه نمیدهند کسی بتواند از حریم خودش فراتر برود. اگر بزرگتر به جوان تازهوارد خوب همه چیز را یاد بدهد، آن جوان وقتی که به بزرگتر تیم تبدیل شود میتواند جوانهای بعد خود را خوب آموزش دهد.
وحید طالبلو خودش را در استقلال نشان داد. بعد از آن چگونه این موقعیت را حفظ کردی؟
بازی اول که بازی کردم همه گفتند شانسی بوده. همه گفتند که امیر قلعهنویی دیوانه شده که به یک جوان ۱۹ ساله بازی داده. شب قبل از بازی آقای قلعهنویی با من درباره این مساله صحبت کرده بودند که اگر دوست داری اولین بازیات را در تهران انجام بدهی اما گفتم اگر قرار باشد بازی کنم، تهران و شهرستان ندارد. پرسپولیس و سپاهان ندارد. باید هر جایی که میتوانم، بازی کنم. ایشان از این حرف من خیلی خوششان آمد. بعد گفتند که برو با مادرت تماس بگیر و بگو برایت خیلی دعا کند.
اگر جا میزدی چه کسی جای تو بازی میکرد؟
اولین بازیای بود که هر سه دروازهبان تیم در لیست قرار گرفته بودیم. آقای بابازاده هم مانده بود تهران تا از یک دروازهبان خارجی تست بگیرد تا اگر من عملکرد مناسبی نداشتم، او را جایگزین من کنند.
خبر داشتی بازی میکنی؟
بله، بزرگترهای تیم مثل آقای نوازی گفته بودند که برای بازی کردن آماده باش.
از خاطرات تلخ شروع کن تا به شیرینیهایش برسیم.
به هر حال فوتبال مثل زندگی است. شاید خاطرات تلخ هم مسایلی باشد که در آینده وقتی آنها را به یاد میآوری میبینی هم تجربه کسب کردهای و هم بهرهبرداری بیشتری کردهای که جبران تلخیها هم شده باشد. خاطرات تلخ من به از دست دادن یکی، دو جام برمیگردد که خیلی برایم سخت بود. خب من هم جوان بودم. در یک فصل بود که به دلیل تغییرات زیاد در لیگ برتر سیزدهم شدیم. اما خدا را شکر همان فصل قهرمان جام حذفی شدیم و پس از چند سال به آسیا رسیدیم. هر چند که به دلیل دیر ارسال شدن و ناقص بودن مدارک از این بازیها حذف شدیم.
چرا همیشه فوتبالیها تلخیهای دورانشان را میگویند یک روز فلان موضوع را برای مردم بازگو میکنیم؟
شاید برای من هم چنین موضوعی مطرح بوده و هست. اما مسالهای که هست، همین امر باعث شده فوتبال ما قدری به بیراهه برود. واقعا اگر قرار است چنین اتفاقاتی رخ بدهد، بهتر است همان وقت بگویند. این که بعدها جایی میگویم، یک مقدار قشنگ نیست. بعد رسانهای شدن آن مسایل قشنگ نیست. ما فوتبالیستها پول میگیریم تا مردم زیباییهای فوتبال را ببینند و زشتیهایش باید برای خودمان بماند. از هر نظر که فکر کنید. از دلال بازیها و لابیبازیها و تمام مسایل پشت پرده را باید ما تحمل کنیم. اما متاسفانه آمدهایم برخی نکات منفی فوتبال را مطرح و بعضا بزرگ هم کردهایم و مسایل مثبت را کمرنگ کردهایم تا الان به جایی برسیم که اعتقاد دارم فوتبال ما شرایط خیلی سخت و بحرانی دارد. اگر بتوانیم جام جهانی برویم یک مقدار این مسایل پوشش پیدا خواهد کرد. اما اگر خدای ناکرده نتوانیم به جام جهانی برویم اوضاع خیلی بدتر از این خواهد شد.
تیمی که به لبنان میبازد میتواند هم سطح تیمهای حاضر در جام جهانی باشد؟
تیم ما زمانی به لبنان باخت که وقتی در جامجهانی ۲۰۰۶ به مکزیک و پرتغال باختیم همه از تیمملی خرده گرفتند. تغییرات شروع شد. زمانی به لبنان باختیم که علی دایی را به خاطر یک شکست به عربستان برکنار کردند و همه چیزمان به هم ریخت. اگر در آن مقطع علی دایی سرمربی تیمملی میماند ما قطعا به جام جهانی ۲۰۱۰ میرفتیم. زمانی به لبنان باختیم که امیر قلعهنویی را به دلیل یک باخت به کره جنوبی به باد انتقاد گرفتیم و گفتیم آی هوار، آی داد، فوتبالمان در حال نابودی است. مشکلات فوتبال ما همینهاست که کار را به جایی رسانده که به لبنان میبازیم.
و دعواهای مدیریتی میان فدراسیون فوتبال و سازمان تربیت بدنی؟
آن زمان آقای دادگان اجازه نمیداد این دعواها روی تیمملی اثر بگذارد و این برای یک مدیر حسن بود. ما هم اردوهای مناسبی داشتیم و هم از لحاظ شخصیت تیمی در سطح بالایی از نفرات بزرگ قرار داشتیم. وقتی برای بازیهای مقدماتی آماده میشدیم آقای برانکو اول بازیکنان داخلی را دعوت میکرد. یک بازی دوستانه برگزار میکردیم، ۳۰ هزار نفر میآمدند. بعد علی دایی اضافه میشد، این جمعیت به ۶۰هزار نفر میرسید. علی کریمی و مهدی مهدویکیا هم اضافه میشدند، این تعداد به ۸۰ هزار نفر میرسید. وحید هاشمیان میآمد، تماشاگر میشد ۱۰۰هزار نفر. خب این مسایل تاثیرگذار بود.
الان این شرایط نیست؟
من میگویم الان هم همان بازیکنان هستند. مگر علی کریمی تغییر کرده است؟ مگر مهدی مهدویکیا تغییر کرده است؟ رزومه و سابقه آنها که تغییر نکرده است. فکر میکنم ما قدری به بزرگترها و اسطورههایمان کم لطفی میکنیم. همین باعث میشود جوانترها آن حریم را رعایت نکنند.
احساس میکنم خیلی سریع میخواهی از مسایل تلخ دوران حضورت در استقلال بگذری! چرا؟!
واقعیت این است که همه میدانند در استقلال به من کملطفی شد. باتوجه به اینکه من با داشته و نداشته استقلال سوخته بودم و ساخته بودم. ۱۳، ۱۴سال از تیمهای پایه تا بزرگسال بازیکن سرمایه یک باشگاه محسوب میشود. آن وقت به راحتی و به خاطر یک سری مسایل کوچک کنار بگذارند یا بهتر است بگویم، شرایطی را باعث شوند که خودم از استقلال بروم یک مقدار برایم سخت بود، اما دوستان خوبی در میان پیشکسوتان دارم که در مشورت با آنها به من گفتند گذشت بهترین تصمیم است. بنابراین دیگر نمیخواهم به عقب برگردم. همه مسایل را فراموش کردهام و نگاهم رو به جلو است. مطمئن باشید در نیمفصل دوم و بازگشتم به فوتبال، شما یک وحید طالبلوی بسیار متفاوت را خواهید دید.
از لحاظ فنی یا رفتاری؟
هر دو. هم تجربهام بیشتر شده و هم آنقدر سرد و گرم این فوتبال را چشیدهام که متوجه خیلی از مسایل شدهام. تا دو، سه سال پیش فکر میکردم تمام اتفاقات فوتبالی در همان مستطیل سبز رقم میخورد. تمام تمرکزم روی این مساله بود و اصلا دنبال بازیهای رسانهای و حاشیه نبودهام.
فوتبال بدون حاشیه هم میشود؟ چون میگفتند خیلی خشک رفتار میکنی!
از حاشیهها میتوانید استفاده کنید، اما از نوع مثبت آن. زیاد هم اهل مصاحبه کردن نبودم. خودتان میدانید که پست من پستی بود که شاید منبع درآمدی برای بعضی از دوستان بود. من چند سالی در این پست این منبع درآمد را بلوکه کرده بودم. از هر مسالهای برای تخریب من استفاده میکردند. یکی مصاحبه نکردنم بود. یکی مصاحبه میکردم و حرفهایم جابهجا میشد. در این دو، سه سال آخر سر همین مسایل قدری از مسیر اصلیام خارج شدم. چون اهل بازی بیرون فوتبال نبودم و قواعدش را بلد نبودم، از این مساله خیلی ضربه خوردم که باعث شد تمرکزم را بر هم بزنند. به همین خاطر یک سری مشکلات ایجاد شد و بعضی دوستان از این مساله سوءاستفاده کردند. با بزرگنماییها باعث شدند یک مقدار ذهن مردم نسبت به وحید طالبلو تغییر کند.
اما هوادار حق دارد بداند چرا با وحید طالبلو در آن مقطع بد رفتار شد؟
بله، اما میتوانم جواب این عزیزان را در یک جمله خلاصه کنم. سالی که من از استقلال جدا شدم، سالی بود که به سلیقه هواداران بازیکن جذب نمیشد بلکه به سلیقه افراد بازیکن میگرفتند. همین اعمال سلیقه شخصی باعث جدایی من از استقلال شد.
دلالها یا افرادی از تیم یا باشگاه؟
افراد باشگاه. پرسپولیس و استقلال تیمهای مردمی هستند و باید به نظر مردم احترام گذاشته شود. وقتی مردم بازیکن و مربی تیم را دوست داشته باشند، اگر نتایج هم بد باشد، باز صبر میکنند اما اگر سلیقه شخصی اعمال شود، با دو تا نتیجه بد، ورق برمیگردد.
خود وحید طالبلو به این جواب رسید چرا در مسیری قرار داده شد که چارهای جز جدایی نداشته باشد؟
بله، به خاطر منافع شخصی و سلیقه شخصی. دقیقا به همین سادگی. به نظر من همهاش شعار است که یکی سرمایه باشگاه است. همه این صبحتها در حد حرف است در عمل به هیچ وجه اینطور نیست.
پرویز مظلومی چهار داربی را برد اما هیچ وقت محبوبیت امیر قلعهنویی را در میان هواداران استقلال نداشت. چرا؟
وقتی مردم کاراکتر شخصیتی یک نفر را دوست داشته باشند دیگر چیزی برایشان مهم نیست. قهرمان شدن در فوتبال یا هر رشتهای به تواناییها و استعدادها بستگی دارد، اما محبوب شدن و قلبی دوست داشته شدن بستگی به کاراکتر شخص دارد.
یک مقدار صحبتمان را از مسایل خیلی جدی دور میکنیم. بدترین و بهترین موقعیتهایی را که در بازیهایت داشتی به یاد داری؟
خیلی توپهای سخت را در شرایط خیلی خاص و بازیهای سخت گرفتهام. مثلا پنالتیای که از علی دایی در بازی استقلال- صبا باتری گرفتم. علیآقا هفت، هشت سال بود پنالتی خراب نکرده بود. همان فصل پنالتی رسول خطیبی را گرفتم، دقیقه ۸۸، ۲ بر یک از سپاهان جلو بودیم. همان فصل با یک امتیاز اختلاف قهرمان شدیم. بازی آخر هم برابر برق شیراز یک پنالتی از آقای پاکنیت گرفتم. یک توپ هم با صورت گرفتم. یا در شاهین بوشهر در همان بازی که آسیب دیدم هم تک به تک، هم پنالتی و هم شوت گرفتم.
۸۸ دقیقه در آن بازی بدون گل خورده حضور داشتی. اگر نتیجه از دست نمیرفت شاید هنوز شاهین لیگ برتری بود؟
بله، شاید در قهرمانی لیگ هم تاثیرگذار میشد، شاید استقلال یا تراکتورسازی به جای سپاهان قهرمان میشدند. جالب این است که مهمترین اتفاقات فوتبالیام در مقابل سپاهان رقم خورده است. اولین بازیام در لیگ برتر در اصفهان و مقابل سپاهان بود و آخرین بازیام و آسیبدیدگیام هم مقابل این تیم اتفاق افتاد. یک بازی خوب هم برابر ذوبآهن داشتم که در جامحذفی سه پنالتی حریف را گرفتم.
فیلم پنالتی زدن بازیکنان مختلف را نگاه میکنی؟
به هر حال روی کاری که میخواهی انجام بدهی باید تمرکز کنی و وقت بگذاری.
مهاجمی که خیلی اذیتت کرد؟
رضا عنایتی مهاجمی است که هیچ دروازهبانی دوست ندارد مقابلش بازی کند. علی سامره، سیدفراز فاطمی، محسن خلیلی هم در سایپا و هم در پرسپولیس به من گل زد. البته از همین نفرات توپهای زیادی گرفتم.
گلی که از کریم باقری خوردی را به یاد داری؟
همان گل شد بهترین گل فصل. من هم تمام تلاش خودم را کردم. در داربیهای قبلی چند شوت خوب هم از آقای باقری گرفته بودم، اما آن ضربه استثنایی و مهارش بسیار سخت بود. توپهای آدیداس که پرسپولیس آن زمان استفاده میکرد شرایط خاصی داشت. یک لحظه هم اگر اشتباه نکنم حنیف جلوی آقا کریم تکل زد.
مرفاوی هم همیشه بازنده داربیها بود؟
یک داربی زمان آقای دنیزلی با آقا صمد باختیم و یک داربی هم زمانی که علی دایی سرمربی پرسپولیس بود، اما داربی برگشت همان فصل را خیلی دوست دارم. یک- یک بازی تمام شد. واقعا در آن بازی نزدیک بود ششتایی شویم. پنالتی مهرزاد معدنچی را گرفتم. از فرزاد آشوبی یک شوت خوب گرفتم. تک به تک دوباره از مهرزاد گرفتم. آمار بازی را میدیدید خیلی وحشتناک بود. از حسین کعبی تکبهتک گرفتم.
بازیای که یک تنه باعث پیروزی تیم شده باشی و یا برعکس؟
یکی همین داربی بود. سه بازی در جامحذفی بود که میتوان گفت با مهار پنالتیها در پیروزی تیم تاثیرگذار بودم. خدا را شکر خیلی کم بازی را یک تنه خراب کردهام. یکی از دلایل ثباتم در استقلال این بود که اغلب عملکرد ثابتی داشتم. اینطور نبوده که یک روز ۱۰۰ باشم، یک روز ۴۰، به طور معمول ۸۰، ۹۰ بودم. یک گل بد از مجتبی زارع خوردم. آمدم دریبلش کنم، توپ را گرفت و زد تو گل. با این حال راهآهن را ۵ بر یک بردیم. آن زمان آقای قلعهنویی همانجا تو زمین گفت: فدای سرت. تا به حال این همه توپ برای ما گرفتهای. یک بازی هم در اهواز همه بد بودیم که قهرمانی را از دست دادیم. یک گل از سیاوش اکبرپور که هنوز فجرسپاسی بود، خوردم. دو بر یک بردیم، اما گل بدی بود. اگر روزی هم من خوب نبودم باقی بچهها جور من را کشیدند.
چرا در باختها همیشه دروازهبانها مقصر و مهاجمان تبرئه میشوند؟
حالا شاید در همان شکست دروازهبان پنج تا توپ خوب هم گرفته باشد. چون پست حساسی است.
چه شد شاهین بوشهر را انتخاب کردی؟
با اینکه میگویم شرایط را طوری رقم زدند که از استقلال بروم، باز هم خودم را مقصر میدانم. به خاطر همین با رفتن به بوشهر خواستم به نوعی خودم را تنبیه کنم. همان زمان از سپاهان، سایپا و ملوان پیشنهاد داشتم. میخواستم خودم را دوباره اثبات کنم و ببینم تاثیرگذاری وحید طالبلو در یک تیم چقدر میتواند باشد.
از انتخابی که کردی پشیمان نیستی؟
خیر، چون برای شخص خودم خوب بوده است. متاسفانه با توجه به مردم خوب و فوتبالدوستی که بوشهر دارد تیم به لیگ یک سقوط کرد، اما مردم بدانند تیم از لحاظ امکاناتی از یک تیم آماتور هم خیلی ضعیفتر بود. با این حال تیم خوبی بودیم که در فینال جامحذفی در ضربات پنالتی نتیجه را برابر تیم پرستارهای مثل استقلال واگذار کردیم. با اینکه نیمفصل اول جزو پنج تیم بالای جدول بودیم. اگر ثبات مدیریتی و مربی ادامه پیدا میکرد به طور حتم تا آخر فصل به جرات میتوانم بگویم که یک رقمی بودیم. در کل بازیها ۳۴ گل خوردم. سپاهان قهرمان ۲۹ گل و تراکتورسازی که دوم شد بالای ۴۰ گل خورده داشت. آن وقت شاهین باید سقوط کند؟! وجدانم راحت است که برای شاهین چیزی کم نگذاشتم. هر آنچه را که در استقلال آموخته بودم آنجا استفاده کردم، اما یک دست صدا نداشت.
در سالهای بازیگریات در پست خودت چقدر رقابت سالم را حس کردی؟
هرچه که به جلو آمدیم بدتر شد. فکر میکنم آن اوایل بهتر بود. شاید بعضیها فکر کردند که اصل آن مسایل پشت پرده است تا خود فوتبال! ولی خب میتوان رقابت سالم هم داشت. در دو سالی که با سیدمهدی رحمتی در استقلال بودم فکر میکنم رقابتمان سالم بود و باعث شد هر دو پیشرفت کنیم. درست است در مقطعی هر دو از اینکه استقلال همزمان دو دروازهبان خوب داشت ضربه خوردیم و هر دو به تیم ملی دعوت نشدیم، اما بعد از آن هر دو توانستیم جهش خیلی خوبی داشته باشیم، اما متاسفانه یا رقابت وجود ندارد و یا اینکه باز هم دروازهبان خارجی آمده که خیلی هم شرایط خوبی ندارند.
الان کسی هست که از او دلخور باشی و صاف در چشمانش نگاه کنی و حرفت را بزنی؟
من از لحاظ فوتبالی از کسی دلخوری ندارم، چون همه چیز که فوتبال نمیشود.
آیا وقتی هم که فوتبالت تمام شود، همین عقیده را خواهی داشت؟
تا همین الان هم به خیلی چیزها با همین آسیبدیدگی دست پیدا کردهام. شش ماه نتوانستم تمرین کنم. انگار که فوتبالم تمام شده است. میدانم نیمفصل دوم برمیگردم. از مسوولان خواهش میکنم به وضعیت بازیکنان بیرون مانده رسیدگی کنند. این رسیدگی تنها مالی نیست. بیشتر به مسایل روحی و روانی بستگی دارد، وقتی بازیکنی که تا دیروز ۱۰۰ هزار نفر تشویقش میکردند، بازنشسته میشود و حتی دوستانش ارتباطشان را کم میکنند تازه متوجه میشوند چرا بعضی از پیشکسوتان عزیز ما به بیراهه میروند. آن وقت به کوچکترین محبتی دل میبندید. دو نکته در فوتبال ما گم شده است. اول رسیدگی به نونهال تا مرز ستاره شدن و دیگری رسیدگی به ستارهای که عمر فوتبالیاش تمام شده است.
پرونده تیمملیات را چطور میبینی؟
متاسفانه در این مورد قدری بدشانس بودم. یعنی آن اطمینان لازم به من خیلی کم بود. فرصت لازم به من کم داده شد.
باند معروف «ویچ»ها در این مورد موثر بودند؟
نبود ثبات در مدیریت و مربی در فوتبال ما یک معضل است. وقتی فرد میداند امسال اینجاست و سال دیگر نیست، مدیر و مربی مجبور است مقطعی فکر کند. خیلیها ما را با فوتبال اروپا مقایسه میکنند شما ببینید یک مدیر، مربی یا حتی بازیکن در یک تیم اروپایی چند سال ثبات دارند؟ تاریخ لیگ برتر را مقایسه کنید میبینید تیمهایی موفق بودهاند که در اینباره با تغییرات کم، بیشتر حاشیه امنیت داشتهاند. تیم سپاهان نمونه بارز این موضوع است. یا استقلال زمانی که تغییرات کمی داشت همیشه جزو چند تیم بالای جدول بود.
صابون پرسپولیس به تنت خورده. این وضعیت چه مدت دوام داشت؟
یکسال وقتی از کرج به تهران آمدم، فوتبالم را از جوانان پرسپولیس شروع کردم. در آن مقطع جو برای جوانان خیلی مناسب نبود. به تیمهای پایه خیلی اهمیت نمیدادند. آن زمان در امیدهای ما ابراهیم صادقی بود. علی جلیلی بود، اما اهمیتی داده نمیشد تا برویم و با بزرگها کار کنیم.
چرا هیچ وقت دروازهبان موفقی ترانسفر نکردهایم؟
مهمترین دلیل این است که اروپاییها از پایه روی تربیت دروازهبان قوی کار میکنند، اما بعضی تیمهای لیگ برتری ما مربی دروازهبانی ندارند. در شاهین من نزدیک به دو ماه و نیم مربی دروازهبانی نداشتم. خودم تمرین میکردم. دروازهبانهای دیگر را هم تمرین میدادم. دروازهبانهای امید و جوانان شاهین را هم من تمرین میدادم. به نوعی مربی بازیکن بودم. واقعا همه کاری برای شاهین و برای دل خودم کردم و منتی گردن کسی ندارم، اما متاسفانه ما خیلی خوشاستقبال و خیلی بدبدرقه هستیم. چرا خداحافظیهایمان باید با دعوا باشد؟ در پرسپولیس و استقلال خیلی از این موارد دیده شده است. با سلام و صلوات طرف را میآورند، اما وقت جدایی کلی حرف پشت سرش میزنند. باید با شکایت حق و حقوقش را بگیرد. این مسایل فوتبال ما را به بیراهه میبرد.
الان هادی شکوری، صمد مرفاوی، محمدرضا مولایی، پرویز مظلومی و… که بیرون آمدهاند از مطالباتشان صحبت میکنند. چرا همان زمان حضورشان صحبت نکردند؟
مساله همین است. وقتی میبینم هوادار به سختی به ورزشگاه میآید و برای آن تیم بازی میکنم، میگویم خب الان پولم را نمیگیرم، شش ماه بعد میگیرم، یک سال دیگر میگیرم. اما وقتی میبینم من در آن تیم حضور ندارم و پولهای آنچنانی پرداخت میشود، خب وقتی طلب من را نمیدهند یک مقدار برایم زور دارد. البته یک مقدار هم بیشتر. چندین بار پیشنهادهایی به مراتب بسیار بالاتر از استقلال داشتم، اما در آن مقاطع از ۱۰۰ و ۲۰۰ میلیون گذشت کردم به خاطر هوادار و به خاطر دل خودم. چون تیمم را دوست داشتم. ماندم و بازی کردم. پولم دیر و زود شده، ولی حرفی نزدم. چند بار هم از دیر و زود شدن پرداختها ناراحت شدم، اما درنهایت چه کردم. ایستادم و بازی کردم و سعی کردم بهترین عملکرد را داشته باشم.
الان طلبی از استقلال داری؟
بله، من زیاد طلب دارم.
مالی یا معنوی؟
مالی طلب دارم، اما معنوی خیلی به هواداران استقلال بدهکارم. چون آنها واقعا برای من کم نگذاشتهاند و همیشه به من لطف داشتهاند. این مهر به پیشانی ما خورده که هر جا باشیم، باید جوابگوی عملکرد استقلال هم باشیم. وقتی تیم نتیجه نمیگیرد، از من میپرسند چرا اینطور شد؟
شاهین – سپاهان در بوشهر و دقیقه ۸۸ بازی و…! چه احساسی نسبت به این سوال داری؟
این مسایل در فوتبال اجتنابناپذیر است. فوتبال یک بازی فیزیکی است. بیشترین عامل آن اتفاق را این میدانم که تیم ما یک تیم خیلی خاص بود. هم از لحاظ مالی و امکاناتی و هم از لحاظ روحی شرایط خوبی نداشت. نیمه اول موقعیتهای خیلی خوبی داشتیم و میتوانستیم تیم برتر بازی باشیم. اما عدمتمرکز و هماهنگی عصب و عضله باعث شد آن اتفاق برایم رخ دهد. اگر مهدی نوری در آن صحنه تمرکز و آرامش بیشتری داشت و کمتر تحت فشار بود، چنین حرکتی را با آن سرعت و شدت انجام نمیداد و کنترل میکرد. خدا را شکر در مقطعی این اتفاق افتاد که خیلیزود توانستم خودم را آزمایش کنم.
محمد رویانیان که آن بازی را دیده بود، گفت، دروازهبان شش دانگ یعنی وحید طالبلو.
اتفاقا بیمارستان بودم که این صحبت را شنیدم. ظاهرا در برنامه ورزش و مردم بود که سردار این صحبت را کردند. البته بدون تعارف بگویم سردار را از قبل و زمانی که پلیس بودند دوست داشتم. ایشان به من خیلی لطف داشتند. جا دارد بگویم آقای رویانیان هم خیلی برای پرسپولیس زحمت میکشد. متاسفانه آنقدر نتیجهگرا شدیم، همه چیز را در این نتیجهها میبینیم. ولی من شنیدم اتفاقات خیلی خوبی در پرسپولیس افتاده. مثل تهیه اتوبوس اختصاصی، کمپ تمرینی مناسب و شرایط مالی خوب. در گذشته پرسپولیس و استقلال تنها یک اسم بودند و یک هوادار. آن هوادار اسم را نگه داشته بود. وگرنه از لحاظ امکانات شرایط خوبی نداشتیم. صندوق عقب ماشینهایمان نقش رختکن را ایفا میکرد. در زمین شماره دوی آزادی تمرین میکردیم. زمین تمرین را با SMS اطلاع میدادند. الان استقلال صاحب کمپ شده. این از محاسن ثبات مدیریت است. آقای فتحا…زاده چند سالی است در استقلال حضور دارد و توانسته چنین کارهایی را صورت دهد. به نظر من آقای رویانیان در پرسپولیس کارهای اساسی خوبی انجام میدهد. یک مدیر حتما نباید ورزشی باشد، فکر میکنم اگر هواداران خوب پرسپولیس صبوری کنند، تیمشان از این وضعیت خارج میشود.
زمزمههایی از حضورت در پرسپولیس شنیده میشود، مصاحبهای هم کرده بودی که نمیشود ساده از کنار نام پرسپولیس گذشت.
من زمانی که استقلال بودم هم همین حرفها را میزدم. پرسپولیسیها هم باید همین صحبت را بکنند. این دو تیم پرطرفدارترین تیمهای ایران هستند. در استقلال که بودم، هیچوقت از شکستهای پرسپولیس خوشحال نمیشدم، مگر زمانی که داربی بود. چون میدانم هواداران پرسپولیس هم تمام عشقشان این تیم است. آنها با یک پیروزی تیم محبوبشان میتوانند یک هفته خوش باشند. در استقلال شاهد این مسایل بودهام.
جواب سوالم را نگرفتم.
با اما و اگر نمیشود بنای کاری را گذاشت.
به عنوان یک فوتبالیست حرفهای، سوای علاقه اگر با پیشنهاد رسمی پرسپولیس مواجه شوی چه تصمیمی میگیری؟
وقتی شما بالای ۱۰ سال سابقه در یکی از دو تیم سرخابی داری و به تیم مقابل میروی، همانقدر که مردم دوستت دارند، به همان اندازه از تو زده میشوند. اگر از پرسپولیس پشنهاد داشته باشم، باید خیلی فکر کنم.
اگر از همه نظر پیشنهاد عالی باشد و برسی به بحث احساسی…
تا به حال چندین بار این کار را کردهام. نشانه میدهم که در جامجهانی ۲۰۰۶ در فرانکفورت بودیم که آقای انصاریفرد من را به اتاقشان دعوت کرد و حتی صحبتهای اولیه هم صورت گرفت، اما به خاطر هواداران استقلال این پیشنهاد را رد کردم. سال گذشته که شاهین بودم، وقتی پرسپولیس نتایج خوبی نمیگرفت، دوست داشتم به نوعی به این تیم کمک کنم. حتی به خاطر مردم به ورزشگاه هم رفتم و بازی پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا را دیدم. اما الان هنوز هیچ تصمیمی برای این مساله ندارم. اول که باید با خودم خیلی کلنجار بروم. یک مشورت خیلی مهم باید با همسرم داشته باشم و چند نفر از دوستان و پیشکسوتانی که به من مشاوره میدهند. باید تمام مسایل مثبت و منفی را در نظر بگیرم. تازه تمام این مسایل که اتفاق افتاد، میرسیم به احساس خودم. زمانی که از استقلال جدا شدم، نامهای به هواداران استقلال دادم که واقعا دلی بود. زمانی که لباسهای استقلال را جمع میکردم که دیگر مورد استفاده قرار ندهم، برایم خیلی سخت بود.
این احترام گذاشتن به احساس هوادار خیلی قشنگ است و قابل تقدیر، اما ۱۰ سال دیگر که فوتبالت تمام شود، چه کسی آینده تو را تامین میکند؟
دقیقا همینطور است. شما میتوانی احساساتت را داشته باشی و آیندهات مبهم باشد. آن طرف میتوانی منطق را داشته باشی و شاید آیندهای خوب. واقعا تصمیم گرفتن سخت است، چون هنوز بحث جدی نشده. اگر جدی بود حتما فکر میکنم ببینم چه میشود. الان به پرسپولیس به این دلیل احساس نزدیکی میکنم، چون هوادارانش به من خیلی لطف دارند. بیمارستان که بودم، به اندازه هواداران استقلال، هواداران پرسپولیس به عیادتم آمدند. به همین خاطر مجاب شدم به ورزشگاه رفتم و بازی پرسپولیس را دیدم.
در روزهایی که فوتبالیستها به تفریحات مختلفی روی میآورند، وحید طالبلو راه جمکران و حضور در مجلس بزرگان دین را انتخاب کرده؛ در این باره صحبت میکنی؟
دوستان به من لطف دارند، اما میخواهم وارد این مسایل نشوم. یک مقطعی که بحث رفتار فوتبالیستها در جامعه خیلی بد جا افتاده بود، من سعی کردم با ذهن کوچکم قدری نگاهها را تغییر بدهم، اما نگاهها آنقدر منفی شده که کار من را هم به یک عمل منفی تبدیل کردند. بحث حوله و این چیزها را مطرح کردند.
هدف از طرح این سوال این بود که مردم بدانند نام فوتبالیست فقط مترادف با اتفاقات و مسایل منفی نیست.
من هم ابتدا نگاهم مثل شما بود، اما دیدم نمیتوانم به تنهایی نگاههای منفی را تغییر بدهم. من خودم شروع کردم، اما آنقدر من را زدند و بازتابش زیاد بود که هنوز تاوانش را پس میدهم. مساله حوله را خیلی مسخره و بزرگ کردند. به همین خاطر اگر به عقب برگردیم این کار را انجام نمیدهم. یکسری فکرهای مریض این مساله را به بیراهه کشاندند. بنابراین الان به جایی رسیدهام که اعتقاداتم را به ظاهر از فوتبالم جدا کردهام. اعتقاد من میگوید با مردم برخورد خوب داشته باشم.
اما من هوادار فوتبال دوست دارم از مسیر اخلاقی که وحید طالبلو در آن گام برمیدارد مطلع باشم. شاید تشویق شدم که این راه را دنبال کنم.
مسالهای که هست، ابتدا یک محیط خانوادگی میتواند در شکلگیری آن تاثیرگذار باشد. بعد دوستان و رابطهای که شما با اشخاص مختلف دارید میتواند در این زمینه تاثیرگذار باشد؛ بعد هم ذات افراد. بعضیها دنبال هیجان و بعضیها دنبال آرامش و ثبات در زندگی هستند.
چرا این مباحث را از فوتبالتان تفکیک کردهاید؟
چون این مسایل همه دلی است. مثلا موقع پنالتی زدن با حریف دست میدادم. بعد حرف درآوردند که اگر با وحید دست ندهی، پنالتی را نمیگیرد. جدیدا هم آقای فردوسیپور با امید ابراهیمی صحبت میکرد، گفت: وحید طالبلو آمد با تو دست داد؟! همیشه به خاطر احترام به حریفم این کار را میکردم. بعد دیدم میگویند طالبلو با دست دادن قبل از پنالتی، ذهن تو را میخواند. دیدم ذهنها را خراب و به بیراهه میکشانند. به همین دلیل دیگر این کار را انجام ندادم. حتی احمد جمشیدیان آمد توپ را آورد، با هم دست دادیم. من هم مطمئن بودم او پنالتیزن بازی نیست.
چرا یک کار خوب را به خاطر حرف مردم ترک کردید؟
وقتی ذهنیتهای منفی ایجاد میشود، ناراحت میشوم. از بدیهای فوتبال ناراحت نشدم، اما از این قضیه که به شخصیت خانوادگی و حقیقی من برمیگشت خیلی عذاب کشیدم. من اعتقاداتم را ترک نکردهام، اما در ظاهر رفتارم را تغییر میدهم. بازی آلمان و آرژانتین در جامجهانی ۲۰۰۶ بود. موقع پنالتیها ینس لمان کاغذی را از ساقش بیرون میآورد. پنالتیزن حریف فکر میکرد روی کاغذ جهت ضربه زدنش را نوشته. در آن بازی دو، سه پنالتی را گرفت که الان در موزه است. بعدها مشخص شد فقط یک تکه کاغذ سفید بوده است. اگر آن اتفاق در ایران رخ بدهد، خدا میداند چه حرفهایی درمیآورند. البته این مساله بستگی به آدمش هم دارد.
ماجرای حوله را رحمتی رسانهای و به گل ۴۰ متری که خوردهای اشاره کرد.
نمیدانم، شاید منظورش همین بود. همانطور که گفتم، دیگر نمیخواهم به این مسایل فکر کنم. هر کسی راه خودش را دارد و درنهایت جوابگوی رفتارش برابر مردم و تاریخ خواهد بود. سر این مسایل اگر من مقصر بودم، کمیته انضباطی که آقای شریفی بود با من برخورد میکرد. زمانی که آقای رحمتی بر اثر شکایت من محکوم شد، اگر او را نمیبخشیدم تقریبا دو سال از فوتبال بازی کردن محروم میشد.
سر چه ماجرایی شکایت کرده بودی؟
سر همین ماجرای حوله که در بازی سپاهان و استقلال مطرح کرد، من شکایت کردم. افشین قطبی به همین دلیل من را از تیم ملی خط زد. رحمان احمدی شاهد است، آمد به اتاق من و گفت به خاطر من رحمتی را ببخش. الان شرایط تیم ملی است. با رحمتی رفیق بودم. برای اینکه شبهه پیش نیاید که به خاطر فوتبال این کار را میکنم، آقای واعظآشتیانی، آقای مجید بصیرت و قاضی شریفی هم بودند. گفتم: مینویسم تا وقتی رحمتی محروم باشد، من هم هیچ وقت به تیم ملی نمیآیم. بعد خود آقای واعظ وساطت کردند و با توجه به شرایط گذشت کردم و رضایت کتبی دادم.
پس چرا از تیم ملی خط خوردی؟
چون آن زمان حرف قطبی را زمین انداختم و گفتم: این مساله شخصی است و با تمام احترامی که برای شما قایل هستم، نمیتوانم کوتاه بیایم. چون واقعا اصرار داشتم این حکم اجرا شود، برای اینکه دیدم شاید این گذشت بهتر باشد.
پشیمان نیستی؟ چون به ظاهر رفتارها تغییر نکرد.
من دیگر نمیخواهم وارد این مسایل بشوم، چون دیگر به من ارتباطی به من ندارد. اما این ذهنیتها و این رفتارها آخر و عاقبت خوبی ندارد. در نهایت بعد ۱۰ سال این فوتبال تمام میشود. شما مطمئن باشید افراد در همین دنیا پاسخ رفتار و اعمالش را میبیند.
چرا میان دروازهبانها این همه تنش وجود دارد؟
به دلیل این که دروازهبانی مثل سایر پستها نیست که ۳، ۴ نفر میتوانند بازی کنند. وقتی من میگویم حق من است که بازی کنم، یعنی سیدمهدی رحمتی نباید بازی کند. این میشود برخورد مستقیم. در پستهای دیگر با تغییر سیستم این امکان پیش میآید که سه مهاجم بازی کنند. آن وقت کسی که بیرون مانده بگوید حق من است که بازی کنم، کسی به خودش نمیگیرد.
قبول داری گلرها همیشه خاصتر بودهاند؟
منظورتان این است که دیوانهتر هستند که نتوانستی راحت بگویی؟!
همیشه ، ناصرخان حجازی میگفت: من باید یک تختهام کم باشد که دروازهبان شدهام؟
همیشه از کم بودن نیست که آدم دیوانه میشود. از زیاد بودن هم این اتفاق میافتد. ببینید، دروازهبان هم باید کار گروهی بکند و هم کار انفرادی. در ضرباتی که زده میشود درست است که بازیکن به شکلهای مختلف عمل میکند. برای او خیس بودن زمین یا مسایل این قبیل مهم نیست. اما دروازهبان باید جهت باد، سنگینی توپ و کلی مورد دیگر را محاسبه کند. شجاعت هم لازم است. به خاطر همین دروازهبانی میشود پست خاص. به همین خاطر میگویم دروازهبانها با هوشتر هستند که میشوند دروازهبان.
مردم هم دروازهبانها را به نوعی بیشتر دوست دارند. ناصرخان حجازی و یا احمدرضا عابدزاده خیلی محبوب شدند؟
به خاطر همان انفرادی بودن این پست است. در یک تیم فوتبال کاپیتان تیم همیشه مدنظر است. گلزن و دروازهبان هم مد نظر است. بعضی وقتها یک پاسور خوب هم مدنظر است. اما خیلی به دفاع وسط و هافبک توجه نمی شود. دقت کرده باشید خیلی در این زمینهها اسطوره نداریم. علی دایی آقای گل جهان شد و اسطوره فوتبال ایران؛ ناصرخان خدابیامرز یا علی پروین که کاپیتان و گلزن بود. اینها نکاتی است که فوتبالیست را متفاوت میکند. حرکت شادی گل گلزن و یا پنالتیگرفتن دروازهبان و حرکات خاصش بیشتر به چشم میآید. یا پاسور دریبل خوب میکند و یک پاس عالی میدهد.
چرا فلانی که قم میرود، آقاعلیعباس میرود، قزوین میرود، به تیر لگد میزد و ورد میخواند کسی متوجه نمیشود. اما وحید طالبلو قرآن لای حوله میگذارد که همه راجع به آن حرف بزنند؟
اگر قرار بود چیزی را پنهان کنم، نمیآمدم به این شفافی آن را انجام بدهم. اگر ریگی در کفشم بود پنهان میکردم. چرا کسی به این مساله اشاره نمیکند؟! با استفاده از این کارم دوستانی که قصد زدن من را داشتند من را زدند.
برنامه جدیدی در نظر داری؟
بله.
سه تا راست، دو تا چپ؟
نه بابا، از این برنامهها ندارم. چرا وقتی حوله به آن بزرگی را داشتم همه میآمدند و از من سوال میکردند؟! تا به حال ۳۰۰۰ مرتبه راجع به این مساله توضیح دادهام. اما آقایانی که کارهای دیگر میکنند، یک نفر نپرسید قضیه چیست؟ نهایتا میخواهد بگوید آیهالکرسی است، یا چهارقل میخوانم یا اصلا صلوات میفرستم. اما چرا این موضوع بازتاب ندارد.
به قول ناصرخان خدا بیامرز اگر موفقیت در فوتبال به این روشها بود، عربستان باید هر دوره جامجهانی قهرمان شود؟
اشتباه من این بود که از یک زاویه به این مساله نگاه میکردم. اما دیگر آن نگاه را ندارم. اعتقاداتم از این به بعد در خلوت خودم و در زمین فوتبال فقط به مسایل ورزشی میپردازم.
در ارتباط با مساله قرآن همراه بردن خاطرهای هم داری؟ چقدر این مساله به تو کمک کرده؟
اجازه بدهید خاطرهای از دوستم برایتان بگویم. دوستم پسر ۳، ۴ سالهای دارد. هر وقت در بازیهای ما پنالتی به ضرر ما گرفته میشد، این بچه میرفت قرآن خانهشان را میبوسید تا من آن پنالتی را بگیرم. آشنا شدن با این مسایل نباید حتما از ابتدا با اصل قضیه باشد. شاید قرآن برای این مساله نباشد. اما آن بچه به این طریق با قرآن شروع میکند به انس گرفتن. بعد میرود سراغ ماهیت قرآن.
وحید طالبلو چند سال دارد؟
۳۰ سال.
در این سن و سال چه برنامهای برای آیندهات داری؟ تو به هر حال در بالاترین سطح فوتبال ایران بودهای؛ در استقلال بازی کردهای و جامجهانی رفتی؟ آیا فکر میکنی به همه آنچه حق خودت میدانی، رسیدهای؟
عرضم به حضور شما که من یک برنامه بلندمدت دارم و یک برنامه کوتاهمدت. اول این که امیدوارم تیم ملی ایران به جام جهانی صعود کند. هدف من هم این است که بتوانم خودم را در جمع مسافران برزیل قرار بدهم. این مستلزم این است که برای نیمفصل دوم یک تیم خیلی خوب انتخاب کنم. یک دوره ۶ ماهه را به دلیل آسیبدیدگی، ریکاوری داشتم. بعد یک دوره ۲ ماهه بدنسازی داشتم که فوقالعاده به من کمک کرده. شاید خیلیها پیش از این به من ایراد میگرفتند که وزن خیلی کمی دارم. این که از لحاظ عضلانی ضعف دارم. الان حدود ۵/۸ کیلو وزن اضافه کردهام. یکی، دو کیلو دیگر هم اضافه میکنم. یک رژیم غذایی خیلی سخت را دنبال میکنم. زیرا نظر مهندس مرتضی اویسی که یک بدنساز خیلی خوب است که شاید میان فوتبالیها خیلی هم شناخته شده نباشد. قهرمان جهان بوده است که از لحاظ علم ورزش هم خیلی پیشرفته هستند. انشاءا… نیم فصل دوم که بتوانم بازی کنم، از حالا احساس میکنم چقدر متفاوتتر میتوانم ظاهر شوم.
داستان پرسپولیس را به یک سرانجامی برسان. واقعا قضیه چیست؟
صادقانه میگویم که از چند تیم پیشنهاد دارم. هنوز جدی این مساله را بررسی نکردهام. هنوز رسمی و حضوری صحبتی درباره پرسپولیس نشده است. اما همان طور که گفتم، شرایط طوری است که باید دقت زیادی در انتخاب تیمم داشته باشم. بیشتر هدفم این است که تیمی بروم که شرایط آسیایی داشته باشد.
پرسپولیس که این فصل چنین شرایطی را ندارد؟
اما پتانسیل آسیایی شدن را دارد.
پس آمدی پرسپولیس؟
(میخندد و…) نه! به هر حال با چند تیم که شرایط آسیایی دارند صحبت کردهام. معرفی تیم آیندهام مستلزم پایان نیمفصل اول است. شاید درست نباشد روحیه دروازهبانهای تیمهای خواهانم را الان به هم بریزم. از لحاظ اخلاقی هم درست نیست. ضمن این که دوست ندارم با افکار عمومی بازی شود و از آب گلآلود ماهی بگیرم.
اما حضور دوباره نامآشناها در لیگ برتر به بالا رفتن سطح این بازیها کمک میکند. آمدن یکی مثل فرهاد کاظمی، محمد مایلیکهن، علیرضا نیکبختواحدی و حالا آمدن وحید طالبلو به پرسپولیس، لیگ دوازدهم را جذابتر میکند.
بله، ولی رزومه حضور ۱۴ساله من در استقلال از تیمهای پایه تا بزرگسالان باعث میشود در این انتخاب احساساتم تاثیر زیادی داشته باشد. مردم هم آبی و هم قرمز به من برخورد که میکنند، همه به من لطف دارند.
راجع به شرایط امسال پرسپولیس چه نظری داری؟
من میدانم الان بار این فشارها روی مهدی مهدویکیا و علی کریمی از همه بیشتر است. چون بزرگترهای تیم حکم ستون تیم را دارند. فکر میکنم بزرگترهای پرسپولیس میتوانند این تیم را از شرایط فعلی خارج کنند. چون هواداران بزرگان تیم مثل علی کریمی و مهدی مهدویکیا را دوست دارند، مطمئن هستم با کمک هم پرسپولیس از شرایط فعلی خارج میشود.
فکر میکنی اگر به پرسپولیس بیایی با کدام گلرها باید رقابت کنی؟
من نمیدانم در پرسپولیس شرایط به چه صورت است. هنوز پیشنهاد جدی نبوده است. به اعتقاد من شهاب گردان دروازهبانی نیست که از نیلسون خارجی چیزی کم داشته باشد.
برای میثاق معمارزاده هم این اتفاق افتاد.
متاسفانه با افت کوتاهمدت یک بازیکن، همه رزومه خوب گذشتهاش را از بین میبریم. میثاق معمارزاده دروازهبان سطح ملی ما بود. یکی از اشتباهات باشگاه پرسپولیس در سال گذشته این بود که باید به میثاق معمارزاده بهای بیشتری میدادند. یا علیرضا حقیقی را نباید ترانسفر میکردند. وقتی فشار تقسیم میشود یک دروازهبان راحتتر کار میکند. یکزمان در استقلال با من خیلی بد رفتار شد. سال آخر که آقای مرفاوی بود خودم با ایشان صحبت کردم که اگر فکر میکنید من بیرون بمانم تیم نتیجه میگیرد، بیرون میمانم و حرف هم نمیزنم. اما گفت که نه باید بازی کنی. اما بازیای که انتظارش را نداشتم آمدند یک کار عجیب و غریب کردند.
همان توپی که در بازی برابر پیکان به دروازه خودتان زدی؟
شما چه توقعی داری از دروازهبانی که ۱۰بازی متوالی بیرون باشد. در حالی که تیمش پنج تا و سه تا گل بخورد و تغییری صورت نگیرد! چه ببری و چه ببازی شرایط تغییر نکند! بعد از بازی آخر که هیچکس انگیزه ندارد، در ارنج قرار نداری، میآیی و روی نیمکت مینشینی. ناگهان دقیقه ۳۰ بازی که نه خوب تمرین کردهای و نه از لحاظ روحی شرایط خوبی داری، نه قبل از آن با تو خوشرفتاری شده. بازی که گفتم برابر مس کرمان را در خانهاش ۲ بر یک شکست دادیم و بازی بعد من را بیرون گذاشت. من هم رفتم داخل رختکن ضمن اینکه در بازی پیکان در آن صحنه به هیچوجه مقصر نبودم. از آن طرف عادل فردوسیپور در بازی اسپانیا یادم نیست با چه تیمی بود. در جامجهانی کاسیاس صحنهای تقریبا مشابه را به بیرون زد و گفت که گلر داخلی ما چنین توپی را گل به خودی زد.
از دروازهبان شدن پشیمانی؟
خیر!
چه شد دروازهبانی را انتخاب کردی؟
(ابتدا میخندد و میگوید…) دوست ناباب! از اول دروازهبانی را دوست داشتم. پدرم هم در اینباره تاثیرگذار بود. زمانی به فوتبال آمدم که اوج احمدرضا عابدزاده بود. همه ایشان را دوست داشتند. من هم همینطور.
الان با احمدرضا عابدزاده در تماس هستی؟
در تماس که خیر، اما از ایشان خبر دارم. جالب است که برایتان بگویم امیر عابدزاده به خاطر من دروازهبان شد، نه به خاطر پدرش.
واقعا؟ خیلی جالب است! چطور؟
زمانی که خیلی کوچک بود و به اردوی تیم امید میآمد، من را خیلی دوست داشت. دوبی هم یک مدت با من تمرین میکرد.
ناصرخان خدابیامرز هم خیلی با بحث گلر خارجی مخالف بود.
بله، اما چون ثبات مدیر و مربی در باشگاههای ما به دلیل نتیجهگرا بودن کم است، میخواهیم در لحظه نتیجه بگیریم. برای همین به آینده فکر نمیکنیم. شهاب گردان دروازهبان تیم ملی بود که به پرسپولیس آمد اما حالا دعوت نمیشود.
گلر خارجی میآوریم و مثلا ۳۰۰میلیون میدهیم که نیلسون در حد خودش بد نبوده.
صبرکنید. ۳۰۰میلیون؟!
حالا کمی بیشتر.
ردی استقلال آمد با ۲۰۰هزار دلار. شما وقتی قصد داری یک نفر را فقط برای نیمکت بیاوری، این پول را صرف خرید دو تا بازیکن کن. این پول هزینه کل تیمهای پایه استقلال است.
میگویید گلر خارجی نیاید. آنوقت چگونه میشود که گلر داخلی میآید و میگوید من ۴۰۰/۴۴۴/۴۴۴ /۱ تومان میخواهم؟
یک نفر، نه دو، نه سه نفر این رقمها را بخواهند. همه که این رقمها را نمیخواهند. قبول دارم خودمان باعث شدیم پای گلر خارجی دوباره باز شود.
چرا یک گلر داخلی میگوید من ۸۰۰/۸۸۸/۸۸۸ تومان میخواهم؟
من به این مساله کار ندارم. اما شما یک نفر را نمیتوانید میزان سنجش همه قرار بدهید. اگر الان یک جوان ایرانی درون دروازه پیکان قرار میگرفت آیا در سه بازی بیشتر از ۲۰گل دریافت میکرد؟! کسی هم یک کلمه نمینویسد. یا دروازهبان آلومینیوم برابر تراکتوسازی حاصل زحمت یک تیم را به باد داد. ملوان گلر خارجی آورد اما حالا دوباره حسنیصفت بازی میکند. مگر پارسال بد کار کرده بود. خداوکیلی حسین آشنا باید بیرون باشد، بعد ردی روی نیمکت استقلال بنشیند. معمارزاده بیرون باشد، یک خارجی پیکان بازی کند.
خیلی به رکورد احمدرضا عابدزاده نزدیک شدی.
۳۰، ۴۰دقیقه مانده بود به این افتخار برسم که متاسفانه خواهرم فوت کرد.
مکالمه طالــــــــــبلو و امیرعابـــــدزاده
وحید طالبلو: سلام، حال شما؟ خوبید؟
امیر عابدزاده: مرسی(باتعجب) شما؟
وحید طالبلو: از وقتی گلر پرسپولیس شدی، گذشتهات را فراموش کردی؟
امیــــــرعابدزاده:(خندیــــد) نشناختم، شما؟
وحید طالبلو: وحید طالبلو هستم. خوبی امیر؟
امیر عابدزاده: بله، وحیدجان چطوری ?یادش بخیر،قدیما با هم تمرین میکردیم.
وحید طالبلو: چه خبر؟ الان اینجا ذکر خیرت شد.
امیر عابدزاده: من رو که هنوز بازی ندادند.شما چطوری؟
وحید طالبلو: خدا را شکر، خوبم. انشاءا… برای نیمفصل دوم برمیگردم.
امیر عابدزاده: انشاءا…، شما گلر بزرگی هستی.
وحید طالبلو: قربان تو، مرسی. شرایط تو چطور است؟ همه چیز خوبه؟
امیر عابدزاده: منتظر فرصت بازی هستم.
وحید طالبلو: خب خدا را شکر. فکر میکنم بازی در آمریکا تجربه خیلی خوبی برایت بود. خیلی خوشحال شدم صدات رو شنیدم. مواظب خودت باش.
امیر عابدزاده: بله، آنجا خوب بود. بازیکن بزرگسالان شدم.
وحید طالبلو: میخوای یک نیسان کرایه کنم،نیلسون رو بزنه؟!قراربگذارهمدیگررا ببینیم.
امیر عابدزاده: (خنده)حتما، خیلی خوشحال شدم وحیدجان!
وحید طالبلو: با پدر تماس داشتی، خیلیخیلی سلام من رو برسون. خداحافظ.
همکارمان محمدرضا مدنی یک دروازهبان هست که خیلی دوستش دارد. سیروس سنگچولی!شاید به خاطر اسم عجیبش بود.
وحید طالبلو: گلر بدی نبود. تو پیام مشهد و فجرسپاسی خوب کار کرد.
یک روز تیم ملی امید بودیم زمان آقای مایلیکهن. احمدرضا عابدزاده آمد سلام کرد و گفت: آمادهاید؟ بعد ناگهان ۱۸۰باز کرد. بعد تنیس فوتبال بازی کردیم. خودشان بدن خیلی آمادهای دارند و فکر میکرد باید همه مثل ایشان باشند.
فقط شنیدهام احمدرضا عابدزاده تمرینات سختی دارد، اما تا به حال جدی با ایشان تمرین نکردهام. فکر کنم این دوری و دوستی بهتر باشد.(میخندد)
با استیلآذین پس از صحبت با حاجحسین هدایتی ساعت یک شب تمام کرده بودم. رفتم مسافرت. با علی کریمی هم صحبت کردم اما بعدها ثابت شد چه کسانی کار را خراب کردند. با حاجی یاعلی گفتیم. شب تولدش هم بود به من گفت این بهترین کادویی بود که به من دادی. علی کریمی خیلی ناراحت بود که آن اتفاقات افتاد.
الان نمیتوانم بحث انتقادی از دروازهبانها داشته باشم، چون خودم دور از میدان بودم.
من به عشق احمدرضا عابدزاده گلری را انتخاب کردم و امیر عابدزاده هم به خاطر من دروازهبان شد.
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Saturday, 25 June , 2022