سه شنبه 16 دی / (17:12)

مرجع خبری پرسپولیس : جنگیدن تا آخرین لحظه ی ممکن و نا امید نشدن تا همیشه .

داستان نه تراژیک بود و نه دراماتیک . داستان عین رئالیسم بود . تنها کمی به رمان های گارسیا مارکز می مانست و رگه هایی از رئالیسم جادویی برای هیجان ماجرا چاشنی شده بود . پرسپولیس همان طور قهرمان شد که باید می شد . قطبی و تیمش در مقابل تمام موانع و مشکلات تنها یک سلاح در اختیار داشتند که در زبان استعاره قلب شیر لقب گرفته بود . و این یعنی جنگیدن تا آخرین لحظه ی ممکن . نا امید نشدن تا همیشه و حفظ روحیه برتری جویی به همراه نترسیدن و اعتماد به نفس . در روز آخر هم پرسپولسی برد تا عکس قلب شیر تا ابد روی جام حک شود . واقعا حیف نبود پرسپولیس قهرمان نمی شد ؟

این را می شد از سمفونی بوق اتومبیل ها که از تمام شهر به گوش می رسید فهمید . می شد از هوای قلب میلیون ها هواداری فهمید که که بعد از گل سپهر حیدری همه با هم به آسمان پریدند و از ته قلب فریاد شادمانی سر دادند . قهرمانی پرسپولیس در لیگ هفتم از ابتدا قابل پیش بینی بود . شروع کوبنده ارتش سرخ در هفته های اولیه کار را به جایی رساند که افشین قطبی حتی از قهرمانی با 75 امتیاز سخن می گفت . اما در ادامه راه سنگ اندازی ها و دشمنی ها شروع شد . یک روز اختلاف در کادر مربیگری و روز دیگر قهر و آشتی بازیکنان و دست آخر هم کسر شش امتیاز نزدیک بود همه ی امیدها را بر باد دهد اما کاشانی با درایت مثال زدنی خود چنین اجازه ای نداد . آن تیم قهرمان شد چون برای قهرمانی نفس می کشید .

تیم مدل داریوش خان :

از همان روزی که پدر خوانده ی ورزش ایران یعنی محمد علی آبادی حکم مدیر عاملی داریوش خان را امضا کرد مشخص بود این تیم دارد به قهقرا می رود . پیرمرد خوش خیال فوتبال ایران آنقدر مجدانه به سمتش چسبیده بود که فرشاد پیوس در وصفش بگوید انگار گنج پیدا کرده در پرسپولیس که رهایش نمی کند . اگر فصل گذشته از اواسط راه سنگ اندازی ها شروع شد و در سایه مدیریت موفق کاشانی همه ی موانع تبدیل به فرصت و انگیزه شد برای کسب موفقیت این فصل سنگ اندازی ها از همان ابتدای مسیر و حتی توسط شخص داریوش خان آغاز شد و دستاویزی شده برای توجیه عدم موفقیت پر هزینه ترین تیم تاریخ لیگ برتر . نمی دانم باید از خداحافظی داریوش خان مصطفوی با فوتبال که حالا شاید ابدی هم باشد هیجان زده باشم و آن را یک حس نوستالژیک خطاب کنم یا همچنان عینک بدبینی به چشن بزنم و حسرت بخورم به سبب فرصت های سوخته و روزهایی که حالا تاریخ شدند . همان گونه که چند روز پیش نوشتم زورش زیاد است تاریخ !

و حالا پرسپولیس مدل حاج عباس انصاری فر :

سن و سالم آنقدر نیست که حاج عباس اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 را به خاطر آورم ولیکن شناخت من از عباس انصاریفر به اواسط دهه 70 و اوایل دهه 80 بر می گردد با کاریزمای شخصیتی آن دوران . اما شاید گذر زمان خیلی چیزها را تغییر داده باشید . فارق از تمام سایه روشن های دوران مدیریت حاج عباس این بار دوست دارم امیدوار باشم به او که دستکم شاید کمی بیشتر از داریوش خان مصطفوی پرسپولیس را به خاطر خودش دوست دارد .

حاج عباس بگذار برخیزد اشک مردم بی لبخند . زیرا که تو می توانی لبخند را برای هر کسی خرج کنی . برای مسافر اتوبوس یا کنار دستی ات در یک تاکسی شهری ولی اشک را فقط نثار کسی می کنی که عاشقانه دوستش داری .

پویا نوایی // تحلیل اختصاصی-استفاده ازین مطلب فقط با ذکر نام مرجع خبری مجاز است

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)