45 دقیقه با مرد شماره دو کادرفنی سرخپوشان: کرانچار مربی جنتلمنی بود


مرجع خبری پرسپولیس : حسين عبدي دو روز قبل از سفرش به دبي و سپس انگلستان حدود 45 دقيقه با ما همكلام شد. قرار بود مصاحبه حول محور پرسپوليس و اتفاقات فصلي كه با عبدي شروع و تمام شد باشد اما ناخودآگاه وارد مسائل دیگری شد.

مسائلی مثل مربيگري در ايران، فوتبال زيبا و نتيجه‌گرا، مربيان علم‌گرا و … شديم كه با توجه به دانش بالاي مربي پرسپوليس، نهايتا گفت‌وگوي ويژه و جالبي را پديد آورد. در طول مصاحبه نيز حسين عبدي هيچ گاه از شيوه گفتار خود عدول نكرد تا ثابت كند در ميان مربيان ايراني، واقعا آدم ديگري است.


آقاي عبدي مي‌خواهيم خودتان صحبت را شروع كنيد. از فصلي كه پشت سر گذاشتيد، از سختي‌هايش بگوييد. فصلي كه فراز و نشيب زيادي داشت اما در نهايت شيرين تمام شد.


به نظر من فصل بسيار پرفراز و نشيبي بود. سختي‌ها و خوشي‌هاي مخصوص به خود را داشت. خيلي‌ها به ما كمك كردند، مثل مردمي كه مي‌آمدند و پشتيباني مي‌كردند و خيلي‌ها هم به ما ضربه مي‌زدند؛ خواسته و ناخواسته. مثل دوستاني كه بيرون از گود بودند و بعضي‌هايشان خيلي بد صحبت مي‌كردند.

 

 

در هر صورت بعضي از اين دوستان خيلي خوب بودند و كمك كردند اما بعضي‌هايشان نتوانستند و حتي خودشان را فراموش كردند. اينها خيلي به ما ضربه زدند يا به عبارتي به خودشان ضربه زدند. در نهايت ما موفق به قهرماني در جام حذفي شديم و نقشه‌هاي آنها نقش بر آب شد.

 

بعضي از اين دوستان در روزنامه‌ها با ادبيات خيلي بد، با ادبياتي كه فقط به درد چاله ميدان مي‌خورد، صحبت مي‌كردند تا ما را تحت تاثير قرار دهند؛ درست در بحبوحه امتياز گرفتن‌مان در ليگ و جام حذفي بود. با اين حال به نظر من آنها ارزش ندارند كه بخواهيم درباره‌شان صحبت كنيم. اگر اسم‌شان را هم نياوريم بهتر است.

 

در هر صورت به خاطر همين مساله و مسائلي ديگر فصلي پراسترس و پركار براي من به‌خصوص بود ولي از همه دوستاني كه كمك كردند، به‌خصوص مردم كه ما را تنها نگذاشتند و در بازي‌هايي كه حساس بود آمدند و به ما كمك كردند تشكر مي‌كنم تا اينكه توانستيم حداقل رضايت نسبي در جامعه پرسپوليسي و فوتبالي خودمان ايجاد كنيم.

 

فكر مي‌كنم شما دومين يا سومين نفري بوديد كه به كادر فني پرسپوليس اضافه شديد. آن روزها تيم پرسپوليس هنوز شكل نگرفته بود و به نظر مي‌رسيد كار زيادي دارد. فكر مي‌كنم شروع كار خيلي دشوار بود. حالت بلاتكليفي و تاخير در جذب بازيكنان و مربيان حتما شما را با دشواري‌هاي زيادي روبرو كرده، انتقادها هم زياد بود اما شما شروع كرديد و كار را جلو برديد.

من روزي كه آمدم اينجا تيم حدود 10روزي بود كه با آقاي عابدزاده شروع كرده بود، تيم نصف و نيمه‌اي كه تمرينش با اين تعداد نفرات شروع شده بود و وقتي كه من آمدم حدود 18 نفر شده بودند. بعد از چند روزي تيم را به من سپردند تا بتوانيم كار را پيش ببريم كه بعد از 10 روز خود كرانچار آمد. در اين چند روزي كه ما اينجا بوديم، 6-5 روزي كه رفتيم تركيه من يك زمينه‌چيني كردم، همين زمينه‌چيني پايه اصلي تيم پرسپوليس شد تا انتها.

 

سيستمي كه من پياده كردم يك سيستم Basic با دفاع 4 نفره خطي بود و يك نفر در فوروارد كه وقتي كرانچار رفت و بعد از آن علي دايي آمد، اين Basic ماند. تقريبا از نفراتي مثل نوروزي در جلو و راست استفاده كرديم، حسين بادامكي در وسط جا گرفت و بقيه نفرات به همين ترتيب. در هر صورت ما آن زمان فرصت كمي داشتيم براي كار جدي تا اينكه سرمربي بيايد، حالا كرانچار يا هر كس ديگري. در آن مقطع من گفته بودم مي‌خواهم كمك كنم تا پرسپوليس شكل بگيرد، خوشبختانه اين شكل‌گيري اتفاق افتاد و توانستيم تا انتهاي فصل با آن نفرات و بضاعتي كه داشتيم شكل كلي تيمي و ثابتي به پرسپوليس بدهيم. در بعضي بازي‌ها خيلي خوب بوديم، در بعضي هم ضعيف اما در نهايت اگر ارزيابي كنيم، نسبت به فصل پيش آن به مراتب بهتر عمل كرديم اما در نهايت رضايتمندي نسبي را باعث شديم.

 

شما با علم به اين كار را شروع كرديد كه بالاخره قرار است يك سرمربي بيايد.

نگاه كنيد، ما وقتي كه شروع كرديم به من اين كار (سرمربيگري) را پيشنهاد دادند اما وقتي من تيم را جمع نكرده بودم و آشنايي نداشتم، نمي‌خواستم روي اين قضيه مانور كنم. شايد خيلي‌ها اگر با چنين پيشنهادي مواجه مي‌شدند چشم‌بسته وارد اين قضيه مي‌شدند اما من دوست نداشتم وارد چيزي بشوم كه از انتهاي قضيه‌اش خبر نداري، همان‌طور كه كرانچار در آن جريان افتاد و تمام شد.

 

من خواستم به پرسپوليس كمك كنم و كاري را شروع كردم كه در آينده نتيجه‌اش را مي‌بيند، آينده نزديكش همين امسال بود كه توانستيم جام حذفي را بگيريم و چهارم شويم. سال قبل از آن با آن هزينه گزاف، تيم ظاهرا پنجم شده بود و اتفاق خاصي هم نيفتاد. با همين حساب مي‌بينيد كه در يك سال گذشته مسووليت بسيار سنگيني روي دوش من بود. فكر مي‌كنم اگر نتوانسته باشم به نسبت، مسووليت خودم را كامل انجام بدهم، تا حدي موفق شدم به پرسپوليس كمك كنم و قصد من هم همين بود كه بتوانم ساختار پرسپوليس را درست كنم.

 

امسال شايد 20 درصد از توان فني من در اينجا خودش را نمود داد اما اگر بمانم مطمئنا با بيشتر شدن مسووليت‌ها بهتر مي‌توانم به پرسپوليس كمك كنم. مطمئنا اين اتفاق اگر بيفتد از پتانسيل من بيشتر استفاده خواهد شد و آن وقت خواهيد ديد چه اتفاقي مي‌افتد اما در نهايت مي‌خواهم بگويم ما بايد ساختار پرسپوليس را به سمت و سويي ببريم كه دغدغه بد بازي كردن، بازيكن گرفتن يا اينجور مسائل را كمتر احساس كنيم.

 

صحبت از مسووليت كرديد. در مقطعي كه كرانچار سرمربي بود به نظر مي‌رسيد يا از نظرات شما كم استفاده مي‌كنند، يا خوب و به موقع استفاده نمي‌كنند. تا جايي كه نارضايتي در حرف‌ها و مصاحبه‌هاي شما مشهود بود. واقعا همين‌طور بود يا نه؟

نگاه كنيد، آقاي كرانچار واقعا آدم جنتلمني بود، آدم خيلي خوبي بود.

 

همانقدر كه جنتلمن بود، مربي خوبي هم بود؟


به نظر من بهتر از اينها بايد عمل مي‌كرد. نسبت به اسم و خوبي خودش، خيلي بهتر بايد عمل مي‌كرد. شايد خواسته من از فوتبال خيلي بيشتر است يا ايده‌آل‌تر است چون من جايگاهي را مي‌ديدم كه مي‌شد به آنجا رسيد اما خب مسووليت من به من اجازه نمي‌داد آن كار را انجام بدهم. ايشان آدم بسيار خوب و از لحاظ فني هم قابل قبول بود اما تاثيراتي كه بعضي از دوستان روي او مي‌گذاشتند، از داخل و از بيرون طوري شده بود كه انگار هر كسي دور و برش هست – مثلا آقاي X با اين معلومات و سابقه- برايش احساس خطر درست مي‌شد.

 

اين ذهنيت را برايش درست كرده بودند و فكر مي‌كنم يكي از مشكلاتي كه پرسپوليس داشت، همين بود؛ ذهنيت‌هايي كه از داخل و بيرون به بعضي از مربيان القا مي‌شود. اما بايد دقت كرد كه كمك به پرسپوليس اصل است، حسين عبدي يا مربي ديگر مهم نيست. بايد در نهايت تيم نتيجه بگيرد و من امسال اين را ثابت كردم، با تمام سختي‌ها و فراز و نشيب‌هايي كه با آنها رو در رو بودم. اينكه وقتي قرار است براي كل تيم تصميم بگيريد، مي‌فهميد چقدر كار سختي است اما سخت‌تر از آن نيست كه شما يك چيزهايي را ببينيد، بايد آنها را با يك ترفندي القا كنيد و بگوييد كه تيم به هم نريزد، بازيكنان از آن سوء استفاده نكنند، اتفاق خاصي نيفتد و با يك ظرافت خاصي علم خودتان را در دسترس قرار بدهيد كه همه بپذيرند و تنش ايجاد نشود.

 

بازيكناني كه بايد باشند، نبايد باشند، بازي كنند يا نكنند؛ همه اينها بود اما شما نمي‌توانيد بياييد و به يك سرمربي بگوييد شما اشتباه كرديد ولو اينكه اشتباه كرده باشد. چون در فوتبال با انسان طرف هستيد ضريب اشتباه و خطا در نتيجه‌گيري اثر مي‌گذارد و مشخص مي‌شود. در فوتبال درصد زيادي از اتفاقات و شانس دخيل است و آن چيزي كه در شطرنج اتفاق مي‌افتد و شما مي‌خواهيد، نيست. اين حالا ممكن است خوب باشد يا بد، بر همين حساب بايد خيلي ظريف عمل كرد. بنابراين مسووليت آدم‌هاي عاقل- حالا من خودم را نمي‌گويم- مسووليت آدم‌هايي كه مي‌دانند، خيلي سنگين است و مسووليت آنهايي كه نمي‌دانند، خيلي ساده است. يك كاري مي‌كنند و يك اتفاقي مي‌افتد. به هرحال مي‌خواهم بگويم روي ذهن آقاي كرانچار كار مي‌شد و به نظر من اواخر بهتر شده بود. اوايلش هم خوب بود، اين وسط يك مقدار مشكلاتي بود كه …

 

كه يك جورهايي تبديل به جدل رسانه‌اي هم شد.

بله، جدل رسانه‌اي شد كه به نفع آنها تمام شد چون آنها مي‌خواستند خودشان را مطرح كنند. اما من هميشه از اين چيزها پرهيز مي‌كنم چرا كه ارزش آدم‌ها به كارشان، به عملكردشان، و وقتي دهانشان را براي صحبت كردن باز مي‌كنند، به كلامشان است. شما چطور مي‌توانيد بفهميد در ذهن من چه مي‌گذرد اگر من بخواهم صادقانه صحبت كنم يا اصلا حرف نزنم؟ به همين خاطر ما بايد به جامعه‌مان شخصيت بدهيم و همين كار مسووليت آدم را سنگين مي‌كند. ظرافتي ويژه در اين كار هست؛ اينكه شما بدانيد چه مي‌خواهيد و دانسته‌هاي خودتان را به درستي القا كنيد. آن موقع مي‌فهميد چه مسووليت سنگيني روي دوش شما هست.

در هر صورت در سالي كه ما سپري كرديم، كار خيلي سختي را تجربه كرديم و به خاطر همين هم است كه شايد مربيگري يكي از سخت‌ترين و پراسترس‌ترين شغل‌هاي دنياست. من در اوايل فصل كه تنها بودم، توانستم يك بافت و Basic بياورم اما در زمان كرانچار كلا 10 درصد توان من صرف تيم شد.

 

بعد از چند بازي كه خوب هم نتيجه گرفتيم، تصميم گرفتند كه خودشان كار را انجام بدهند، اواخري كه بودند متوجه شدند من دوست دارم واقعا به پرسپوليس كمك كنم و دنبال «منم» گفتن نيستم. هر چقدر كه از ايشان هم بالاتر بودم دوست داشتم پرسپوليس منفعت ببرد نه شخص خاص.

 

اينطور كه من فهميدم در قبال آقاي كرانچار و اشتباهاتشان- به زعم شما- شما يك مقدار خويشتن‌دار بوديد، يعني اينكه سعي مي‌كرديد كار جلو برود و دخالت هم نكنيد.

بايد همين طور باشد. نگاه كنيد فاصله بين دخالت و كمك يك خط باريك است، مي‌توان كمك شما را دخالت تلقي كرد و دخالت‌تان را كمك …

 

حالا در قبال همين چيزي كه شما مي‌گوييد، گروهي معتقدند كسي كه چنين نظري دارد، تحت هر شرايطي كار مي‌كند، مي‌خواهد تحت هر شرايطي در آنجا بماند و كار كند، حتي اگر حرفش را نخوانند.

نه، نگاه كنيد مي‌توانيد طور ديگري برداشت كنيد، چرا آن طرفي برداشت مي‌كنيد؟ مي‌توانيد بگوييد يك نفر مي‌تواند در آنجايي كه هست كمك كند، البته اگر مي‌خواهد واقعا با صداقت كار كند. مگر اينجا بچه بازي است يا خاله بازي است؟ مگر خانه خاله است كه يكي مي‌خواهد بماند و تملق كند يا كسي نخواهد بماند؟ شما يك قراردادي بستيد، بايد كارتان را به نحو احسن انجام بدهيد، تمام وقت‌تان مال آنجاست و بايد كمك كنيد.

 

فرق من با يكسري افراد كه مي‌آيند و متوجه نيستند، در نهايت هم يك تيم را به هم مي‌ريزند همين است. بعضي‌ها متوجه نيستند و توانايي انجام كار را ندارند، با شلوغ كاري مي‌آيند، يك تيم را مي‌ريزند بهم و مي‌گويند «ما اگر بوديم ال مي‌كرديم، بل مي‌كرديم»، يكهو مي‌بيني كار به جايي رسيد كه نه مي‌توانند خودشان كاري كنند و نه اجازه‌اي به سيستم مي‌دهند كه خودش را پيدا كند. بياييد از اين ديد ببينيد. شايد اگر من اينجا نمانم، بتوانم به جاهايي بروم كه بار مالي بهتري برايم داشته باشد. حتي همين الان. اما اگر قرار باشد ما يك سيستم را جلو ببريم بايد در سختي‌ها كمك هم باشيم وگرنه در بردها و خوشي‌ها كه همه هستند، مثلا در جشن ما كه ديديد، خيلي‌ها را در طول سال نديده بوديد، اما در برد همه سهيم بودند.

 

در باخت است كه آدم بايد مسووليت قبول كند و در شرايط سخت به تيمش كمك كند. اما درباره آن ذهنيت بايد بگويم من همين الان هم مي‌توانم خارج از ايران مربيگري كنم. اگر با باشگاه ديگري هم به توافق برسم مي‌شود كار كرد اما بايد ديد آن فرد در راس تيم از سيستم خود چه مي‌خواهد؛ پيروزي تيمش را مي‌خواهد يا قصد دارد خودش را مطرح كند.

 

در يك مقطع آقاي كرانچار تا آستانه اخراج رفتند و برگشتند. آن زمان حتي اعلام شد شما به عنوان سرمربي ادامه مي‌دهيد. در كميته فني افرادي مثل دكتر زادمهر نيز از سرمربيگري شما حمايت كردند و به شما علاقه داشتند. علنا هم اعلام كردند حسين عبدي مي‌تواند جايگزين مناسبي باشد. مي‌خواستم بدانم شما در آن مقطع مي‌توانستيد مسووليت به اين بزرگي را تقبل كنيد و اگر قبول مي‌كرديد چطور كار را پيش مي‌برديد؟

نگاه كنيد پرسپوليس بزرگ است، الان مني كه اينجا هستم شايد به اندازه پرسپوليس بزرگ نباشم اما من براي اين كار (سرمربيگري) تعليم ديده‌ام. من الان توانايي نشستن روي نيمكت مربيگري در هر كشوري را دارم به‌خاطر همين هم است كه جزو 10 نفري هستم كه دعوت شده‌ام بروم انگلستان.

 

در خود انگليس شايد براي هر مربي يك رويا باشد ولي اين اتفاق براي من افتاده. من پرسپوليس را خيلي دوست دارم، پرسپوليس خيلي بزرگ است اما توانايي‌هاي من شايد از خيلي از كشورهاي همسايه يا شايد كشورهاي اروپايي هم بيشتر باشد. نمي‌خواهم از خودم تعريف كنم اما مي‌خواهم بگويم براي گرفتن سكان هدايت يك تيم يك شرايطي لازم است. اگر اين شرايط به وجود بيايد، كار براي مربي كه تعليم ديده خيلي ساده مي‌شود. كاري ساده در زماني خواهد بود كه بداني چه مي‌كني و كار سختي مي‌تواند باشد اگر نداني چه مي‌كني. قبل از بازي با استقلال بود كه به من گفتند اما من گفتم خيلي سريع داريد تصميم مي‌گيريد. در نهايت وقتي اعلام شد، گفتم بايد قرارداد من را تغيير بدهيد چرا كه شرايط جديد به‌وجود آمده بود.

اما باز هم به آقاي كرانچار احترام گذاشتيم، دوست نداشتم و الان هم دوست ندارم اتفاقي بيفتد كه در نهايت منجر به جابجايي‌هاي فاحشي شود. اما براي قبول مسووليت، الان، همان زمان و حتي وقتي به ايران آمدم فكر كنم به اندازه كافي، شايد بيش از كافي توان دارم كه بتوانم اين مسووليت‌ها را قبول كنم.

 

اما همين بحثي كه شما مطرح مي‌كنيد، نمي‌دانم در فوتبال ايران شايد درست جا نيفتاده يا برداشت درستي از آن حرف‌ها نيست، اگر شما را در دسته مربيان علم‌گرا قرار دهيم يا آنهايي كه با فوتبال روز دنيا پيش مي‌روند، خيلي سخت مي‌شود كه باشگاه پرسپوليس به اين دسته از مربيان مثل شما اعتماد كند. در صورتي كه شما 17 سال براي اين تيم زحمت كشيده‌ايد و به قول خودتان براي اين كار آموزش ديده‌ايد. همين باعث مي‌شود كه بروند دنبال مربياني ديگر كه ناشناخته‌اند و فكر مي‌كنند مي‌توان با آنها نتيجه گرفت.

ديگر دوره اينكه برويد مربي بي‌سواد خارجي- اين نكته خيلي مهم است، بي‌سواد خارجي- و پول كلان به آنها بدهي، بعد اخراجش كني و يك داستان درست شود تمام شده.

 

ببخشيد، من صحبت شما را قطع مي‌كنم. مربي‌ بي‌سواد وطني كه در ليگ داخلي نتيجه مي‌گيرد چه؟
اجازه بدهيد، من مي‌گويم. ديگر دوره آن كارها گذشته كه شما برويد يك مربي خارجي بياوريد كه يك مدركي دارد و يك بيلان‌كاري كه نمي‌دانيد چگونه است. در دنيا و در عصر حاضر هر كسي دنبال يك شغل است. همه دنبال درآمد بيشتر، شغل بهتر و راحت‌تر هستند. حالا شما مي‌رويد يك مربي بي‌سواد اروپايي را مي‌آوريد- البته منظورم شخص خاصي نيست- دوره‌اش گذشته، ديگر نمي‌توانيد اين را قالب كنيد و برويد در كشورهاي خاص كه دارند خودشان را پيدا مي‌كنند دنبال مربي بگرديد.

 

الان ما مربيان خيلي خوبي در ايران داريم كه مي‌توانيم از آنها استفاده كنيم. اصلا اشتباهمان همين جاست. به جاي اينكه برويم يك نفر را از جايي بياوريم، بهتر است يكي از مربيان درست و تحصيلكرده ايراني كه در ايران هم كم نيستند بفرستيمشان بروند دوره‌هاي عالي را ببينند و برگردند. تكنولوژي را انتقال دهيم، چرا فرد را انتقال مي‌دهيم؟ اما مورد بعدي؛ در مورد مربيان ايراني كه نتيجه مي‌گيرند مي‌خواهم بدانم آيا نتيجه‌گيري اينها واقعا صرف مسائل فني است؟  يعني فقط از بعد فني توانسته اين كار را بكند؟ چرا مثلا بعضي از تيم‌ها در ايران مي‌توانند اما اگر ابعاد را بزرگتر مي‌گيريم در آسيا نمي‌توانند نتيجه بگيرند؟ چرا مثلا از شهر خودشان كه بيرون مي‌آيند نتيجه نمي‌گيرند؟

 

اين ابعاد را چرا در نظر نمي‌گيريد؟

به خاطر اينكه شرايطي حاكم مي‌شود كه ايشان را هل مي‌دهد به سمت نتيجه‌گيري.

 

از اين بحث بگذريم و برگرديم به پرسپوليس. روزي كه آقاي دايي آمد شما يك جورهايي سورپرايز شديد، بعد با شما صحبت كرديم كه خبر نداشتيد، آن زمان مي‌شد احساس كرد كه تغييري رخ مي‌دهد اما جالب بود كه اين تغيير حتي براي شما غيرمترقبه رخ داد. بعد از آن هم كه شما مانديد و ادامه همكاري داديد. درباره اتفاقات آن مقطع صحبت مي‌كنيد؟

بله همان طوري كه گفتيد من هم خيلي متعجب شدم. سه روز تعطيل بود، يك روز جمعه، دو روز هم فكر مي‌كنم تاسوعا، عاشورا بود. بعد از آن آمديم و يكهو همه چيز دگرگون شد. خود كرانچار هم متعجب شد. چرا كه ما تا رده سوم آمده بوديم و اتفاقي كه افتاد جز مديريت و آقاي دايي كسي خبر نداشت. اما بعد از آن ديگر شرايط را بايد مديريت ايجاد مي‌كرد و سرمربي جديد. قرارداد من به عنوان مربي بود، اگر مي‌خواستند بايد ادامه مي‌دادم و اگر نمي‌خواستند نه اما در هر صورت كار ادامه پيدا كرد و دست من بازتر شد نسبت به زمان آقاي كرانچار.

 

علي آدم با هوشي است، از صحبت هايي كه به نظر خودش منطقي مي‌رسد استفاده مي‌كند و تقريبا در اكثر مواقع با هم مشورت مي‌كرديم چه در تعويض‌ها چه در كارها كه در نهايت اوج آن در بازي فينال بود. در آن بازي همكاري‌ما به مراتب بالا بود چون واقعا نياز به برد داشتيم. هم مردم، هم باشگاه پرسپوليس و هم خود ما احتياج داشتيم. ما نشان داديم كه مي‌توانيم همكاري داشته باشيم، گروهي و دسته جمعي كار كنيم، به شرطي كه همه بتوانند اين را درك كنند. همه بتوانند به هم كمك كنند. «من»ي، وجود ندارد تيم‌هاي بزرگ man show One نيستند.

 

دقيقا اين جمله را روزي كه آقاي دايي آمده بود هم گفتيد و ما تيتر كرديم.

بله تيم‌هاي بزرگ يك همكاري بزرگ مي‌طلبند، از مديريت گرفته تا كادر فني، بازيكنان، كادر پزشكي، تداركات و مردم كه اهرم اصلي هستند.

 

اگر خودتان را در آن مقطع بيرون از مجموعه تصور مي‌كرديد، واقعا پرسپوليس آن زمان نياز به تغيير داشت؟
اين را بايد مديران جواب بدهند.

 

اينكه مي‌گويند شوك، واقعا شوك بود؟ اين چيزي كه همه از آن به عنوان شوك نام مي‌برند واقعا در تيم نمود پيدا كرد يا يك چيزي است كه فقط در رسانه‌ها مطرح مي‌شود و داخل تيم اصلا آن شوك احساس نشد؟

نه، داخل تيم هم احساس شد. نگاه كنيد وقتي من به عنوان نفر دوم كادر فني پرسپوليس در آن مقطع سورپرايز شدم، مطمئنا بازيكنان بيشتر از من سورپرايز شدند و مردم هم بيشتر از آن. حتي فكر مي‌كنم به رسانه‌ها هم شوك وارد شد. اما در هر صورت بهتر است اين مسائل را از مديران بپرسيد، آنها بهتر مي‌توانند جواب بدهند.

 

 

ما روي مسائل فني نظر مي‌دهيم، مسائلي كه باعث مي‌شود تيم را به جايي برسانيم كه بهترين نتيجه را بگيريم. شما اگر بخواهيد يك تيم بزرگ را هدايت كنيد بايد تقسيم كار در وظايف داشته باشيد و همه مسووليت پذير شوند. به اين صورت كه مديريت بايد بتواند كارهاي مديريتي اعم از حواشي، امكانات، تداركات و پشتيباني را به گردن بگيرد و به اين كار عمل كند. تيم فني بايد بتواند تمام مسائل فني، فيزيولوژي، روحي و رواني و تاكتيكي را در نظر بگيرد.

 

درست استفاده كردن از امكانات هم هست. بقيه هم بايد بالطبع به تيم فني كمك كنند. وظيفه هر فرد مشخص است. وظيفه تماشاگران هم اين است كه بيايند، ساپورت كنند، روحيه و انگيزه بدهند تا تيم‌شان نتيجه بگيرد. شما فكر مي‌كنيد كدام يك از اين اهرم‌ها نسبت به هم ارزش كمتري دارند؟ يا بيشتر؟ هر كس در جايگاه خودش مسووليت و ارزش خاص خود را دارد.

يك نكته هم در مورد بازيكنان مي‌خواستم بگويم. شما خودتان دو دهه بازيكن پرسپوليس بوديد؛ دهه 60 و 70 دوره‌ طلايي پرسپوليس كه اين تيم پر از ستاره واقعي بود و خودتان هم جزوشان بوديد. امسال همه از اين موضوع ايراد مي‌گرفتند كه چرا پرسپوليس يك تيم متوسط و معمولي است.

 

همه از مديريت وقت تيم ايراد مي‌گرفتند بعد به خود بازيكنان هم ايراد وارد شد. خيلي‌ها از اين موضوع رنج مي‌بردند. شايد شما هم به اين حس رسيده باشيد اما از آنجايي كه هر روز اين بازيكنان را مي‌ديديد، از قابليت‌هاي پنهان‌شان خبر داشتيد و فكر مي‌كرديد در شرايطي خاص اين قابليت‌ها بروز پيدا مي‌كنند، اين موضوع را رد مي‌كرديد.

 

اول فصل كه به پرسپوليس آمدم 10 روز وقت داشتم كه يك شمه، يك Basic از فوتبال مدرن را به اينها القا كنم كه شايد 10 تا 20 درصد بيشتر نبود. من در تركيه هم كه بوديم خواستم كه Basic را بچينم اما شما بايد در طول فصل اينها را تمرين و تمرين و تمرين كنيد. وقتي كه من به عنوان نفر تصميم‌گيرنده نيستم نمي‌توانم تغييرات اساسي را ايجاد كنم.

 

بر همين حساب شما اين را بايد از سرمربيان گذشته بپرسيد اما اگر از من مي‌پرسيد، مي‌گويم ما مي‌توانستيم حتي با اين تيم به مراتب بهتر بازي كنيم؛ اگر مي‌توانستيم به درستي و با سيستم درست اينها را جلو ببريم؛ كه شايد از نظر من درست است، شايد از نظر سرمربي درست نبود، در آن زمان يا زمان كرانچار يا كادر فعلي.

 

ولي اگر شما مي‌خواهيد يك كادر فني درست بچينيد، يك كار درست انجام دهيد، بايد Style ها را به يك مديريت واحد برسانيد و اجرا كنيد. نترسيد از اينكه بگويند: «واي شايد جواب بدهد يا نه» اگر به كارتان اعتقاد داريد بايد انجام دهيد اما نسبت به مسووليت‌ها اين ضعيف و قوي مي‌شود. شايد من طرح تمرين خيلي خوبي بتوانم بدهم. شايد در ايران كسي نباشد اين طوري طرح تمرين درستي بدهد. مي توانند بدهند اما اگر بگذاريم كنار هم شايد خيلي فرق كند اما اين را نمي‌توانيد هر روز به اجرا در بياوريد چون سرمربي براي همين كار است.

 

من اينجا سرمربي نبودم. آن موقع شما نمي‌توانيد تمام پتانسيل‌هايي را كه مي‌بينيد و مي‌گوييد را در اجرا هم به نمايش بگذاريد. اين برمي‌گردد به تفكر بازيكنان و نگرش آنها. نگرش بازيكنان نسبت به آن سال‌ها يك مقدار تغيير كرده، نگرش آنها مثل سيستم‌هاي الان مقطعي شده، اين بازي، بازي بعدي و…شايد به آرزوهاي دور دست‌شان خيلي زود مي‌رسند و اشباع مي‌شوند. همه اينها دست به دست هم مي‌دهد در كنار انگيزش، سعي و تلاش، مسائل مالي و تغيير Generation كه شايد از همه مهمتر باشد. اينها تاثير مثبت و منفي روي فوتبال ما گذاشته است و خواهد گذاشت. ممكن است نسل بعدي طور ديگري باشد. از طرفي شما نمي‌توانيد بازيكن خوبي بخواهيد اما مربي خوبي استخدام نكنيد. شما دنبال يك تيم خوب نگرديد اگر يك مربي خوب انتخاب نكرده باشيد مخصوصا در مقاطع پايه.

 

دوباره برمي‌گردم به تيم پرسپوليس. تغييري ايجاد شد، اگر هم شوكي بود كه داده شد، نمودش را در تيم ديديم اما آن چيزي كه خيلي‌ها منتظرش بودند ايجاد نشد. شايد الان براي فوتبالدوستان ايراني يا هوادار پرسپوليس اگر بازي زيبا كمتر از نتيجه و قهرماني ارزش نداشته باشد يك جورهايي برابري مي‌كند با آن. مي‌شود گفت خيلي‌ها هم بازي زيبا- به تعبير عاميانه‌اش- را مي‌خواهند، هم نتيجه و قهرماني اما پرسپوليس هر چه كه از فصل گذشت بي‌تاكتيك‌تر، بي‌برنامه‌تر، يك مقدار درهم ريخته‌تر و كسل كننده‌تر بازي مي‌كرد. مي‌شود گفت بازي منفعلانه كه هيچ اميدي نمي‌رفت اتفاق ويژه‌اي‌ را در تماشاگر و هوادار باعث شود.

 

من بعضي از بازي‌ها را با شما موافقم و ما خودمان به اين قضيه اذعان داريم اما شما با يكسري بازيكن، يك تيم بسته شده و يك تيم پر استرس روبرو هستيد كه هيچ كس جز نتيجه چيز ديگري نمي‌خواهد. اگر شما به نتيجه برسيد مسأله بعدي پيش مي‌آيد، حالا همه بازي خوب مي‌خواهند. بازي خوب را در كنارش بگذاريد، حالا فوق‌ ستاره مي‌خواهند، فوق ستاره را مي‌آوريد ستارگان ديگري مي‌خواهند و… اين قضيه هيچ وقت تمامي ندارد. من يك سوالي از شما به عنوان يك ژورناليست مي‌پرسم. شما مربي موفق را چه جور مربي مي‌داني؟ يعني چه تعريفي از يك مربي موفق يا يك تيم موفق داري؟

 

من يك مقدار ايده‌آليست هستم. تيمي مثل بارسلونا كه هم خوب بازي كند، هم خوب نتيجه بگيرد.
حالا اگر خوب فوتبال بازي كند و همه‌اش ببازد، مثلا پنجم ليگ شود آن وقت چه تعبيري داريد؟

 

شايد آن تيم‌ هم يك جورهايي دوست داشتني‌ شود. مثلا من آرسنال را واقعا دوست دارم.
دقيقا اين نظر شخصي شماست و به شخصه چنين حرفي مي‌زنيد.

 

اگر بخواهيم مثال پرسپوليسي بزنيم، پرسپوليس دنيزلي اين طوري بود.

شما اين را مي‌گوييد اما افرادي مثل شما كم هستند كه بدانند چه مي‌خواهند. بعضي‌ها ازتيم‌شان فقط نتيجه مي‌خواهند، برايشان مهم است، در زندگي‌شان تاثير مي‌گذارد اما مربي‌اي موفق است كه بداند چطور مي‌برد و در جايگاه خودش بداند چطور تاكتيك‌هايش را به اجرا بگذارد. اگر من يك مثال عيني بزنم، بايد بپرسم الان موفق‌ترين مربي دنيا چه كسي است؟

 

الان فكر مي‌كنم ژوزه مورينيو باشد با اينكه نمي‌خواهم آن را به زبان بياورم.


موفق است به‌خاطر اينكه با ابزاري كه داشت درست عمل كرد. شما چلسي ژوزه مورينيو را نمي‌توانيد با اينتر آن مقايسه كنيد. آنجا يك بازي سيال و سرعتي و در فضا حركت كردن بود، اينجا يك بازي خيلي بسته به اميد يك يا دو شانس. حتي آن اوايل در ايتاليا هم كه آمده بود اميدي نمي‌رفت او بتواند جامي بگيرد و شرايطش به جايي رسيده بود كه ممكن بود با يك باخت برود. بر همين حساب مربي‌اي موفق است كه با ابزارش بهترين نتيجه را بگيرد. مي‌گويند بهترين مربي‌هاي جهان كساني هستند كه آگاهي پيشرفته‌اي از مسائل ابتدايي و Basic دارند نه آگاهي مقدماتي و اوليه‌اي از كارهاي پيشرفته.
اين تعريفي است كه مي‌توانيد نگه داريد و از روي آن نتيجه بگيريد، من نمي‌گويم، در دنياي حرفه‌اي چنين تعريفي وجود دارد.

 

يعني الان به يك نفر در خيابان بگوييم راجع به فوتبال صحبت كن، مستقيم مي‌رود سراغ پيشرفته‌ترين چيز اما اطلاعاتي ابتدايي از آن دارد. مي‌گويد آقا تاكتيك، سيستم، اين بازي را اينطور بايد بازي مي‌كردي، آن را طور ديگري، بايد آن پاس را اينطور مي‌‌دادي، از كنار بايد سانتر مي‌كردي و … مي‌رود درست از جايي شروع مي‌كند كه پيشرفته‌ترين كار است. اما اگر وقتي به او بگويند چنانچه قصد اعمال چنين تاكتيكي داري اين را چطور بايد پيشرفتش بدهي، حتي بغل پا زدن را نمي‌تواند ياد بدهد.

 

پس مربياني بزرگ هستند كه كارهاي مقدماتي، Basic و اصولي فوتبال را بصورت پيشرفته بلدند نه مربياني كه كارهاي پيشرفته را به‌صورت ابتدايي. يعني شما درباره 1-3-2-4 از 20 مربي بپرسيد، مربياني كه خوبند، خيلي كم پيش مي‌آيد كه آنها بتوانند تمام نكات تاريك اين سيستم را براي شما روشن كنند. پس اطلاعات آنها ناقص است.

 

بنابراين اطلاعات ندادن بهتر از اطلاعات ناقص دادن است يا اگر كار نكني بهتر از اين است كه كار كني با اطلاعات كم. بايد روي اين موضوع كار كنيم البته فكر مي‌كنم از سوال شما پرت شديم به داستاني ديگر.

 

از آنجايي كه انگار ديگر وقتي نداريد، ديگر بحث‌هاي كلي كه تا الان مطرح كرديم را تمام مي‌كنيم. يك مقدار ريز مي‌شويم روي مسائل جزئي‌تر. براي فصل بعد شما چه تصميمي مي‌گيريد؟

ما صحبت‌هاي شفاهي‌مان را براي فصل جديد كرده‌ايم، پيرامون قرارداد و نوع همكاري‌مان تقريبا بحث شده و قرار نيست چيزي اضافه شود. اما براي اينكه قراردادي ببنديم يا جريان جديدي ايجاد بشود، هنوز صحبتي نكرديم و اتفاقي نيفتاده است. در مورد مبلغ و جزييات حرفي نزديم اما از باشگاه امروز (چهارشنبه) به من گفتند كه مشكلي نيست چون من بايد بروم دبي و انگليس و بعد برگردم و به تيم ملحق شوم. با اين حال در مورد مسائل اداري اين قضيه هنوز صحبتي نشده، هيچ اتفاقي هم نيفتاده است.

 

گفتيد تعامل شما با علي دايي خيلي بهتر از كرانچار بود ولي الان در مقطع يارگيري هستيم و تيم در حال بسته شدن براي فصل آينده است. اگر قرار است شما باشيد-‌ هر چند آقاي دايي تاكيد كردند كه شما هستيد و شايد يكي دو نفر ديگر اضافه شوند-‌نبايد با شما درباره نفرات جديد مشورت كنند و نظر بخواهند؟ در فوتبال حرفه‌اي دنيا اين موضوع مورد توجه قرار نمي‌گيرد كه اعضاي كادر فني با هم بنشينند و تصميم بگيرند؟


‌چرا، مي‌شود اما سليقه‌اي است. يك نفر مي‌گويد «من مي‌خواهم تيم را ببندم. مسووليتش با من است، بقيه به من كمك كنند» بله مي‌شود، همه جاي دنيا هم مي‌شود اما اگر اعتقاد دارند كه مي‌توان كمك بيشتري به او كرد بله مي‌آيند، كميته‌‌اي فني تشكيل مي‌دهند، كميته‌‌اي كه قرار است سال آينده با آن بازيكنان كار كنند.

 

در آن صورت بايد با اين افراد بنشينند و بررسي كنند كدام بازيكن را در چه پستي مي‌خواهند، كدام نفرات به دردمان مي‌خورند، چه افرادي را بايد اضافه كرد. هر روشي را مي‌شود استفاده كرد اما اين چيزي است كه آنها دارند تصميم مي‌گيرند يعني مديريت و سرمربي. اينها مسائلي هست كه خيلي ظريف و مهم قلمداد مي‌شود اما با روش‌هاي مختلفي انجام مي‌شود. شما نمي‌توانيد بگوييد اين روش درست است و آن يكي غلط. هر روشي مي‌تواند به نوبه خودش درست باشد يا غلط.

 

اگر سليقه خودتان را در نظر بگيريد،‌ فكر مي‌كنيد پرسپوليس الان در چند پست نياز به بازيكن دارد؟

‌‌ما بايد به خيلي از موارد و فاكتورها نگاه كنيم. يكي از فاكتورهاي مهم كه در تيم‌هاي بزرگ اهميت دارد هماهنگي است. شما اين فاكتور را نمي‌توانيد با آوردن يا بردن بازيكن به دست بياوريد. اين به زمان نياز دارد، بازي‌هاي مكرر و چيدمان درست‌تر. بر همين حساب اگر هماهنگي را به دست آوري نفرات مي‌توانند جايگزين شوند.

 

سيستم اگر جا بيفتد ديگر آن نفرات با 5 درصد بالا يا پايين كارايي‌شان را مي‌توانند به نمايش بگذارند. اين فاكتور را نبايد از تيم قبلي بگيريم. از ديد خودم مي‌گويم؛‌ نبايد از تيم قبلي‌مان فاكتور هماهنگي را بگيريم، پست‌هايي را بايد به تيم اضافه كنيم كه در آنها احساس ضعف بيشتري مي‌كنيم.

 

اگر ما در يك پستي بازيكن داريم كه مي‌تواند كارش را انجام دهد نرويم ‌در همان پست دو بازيكن بياوريم كه هم آن بازيكن قبلي فوتبالش از بين برود،‌هم دو نفر جديد نتوانند كاري انجام دهند. ما بايد در پست‌هايي بازيكن بگيريم كه بتوانند گره‌گشاي كار باشند براي پرسپوليس. مثلا اگر در جلو داريم سيستم را براساس سانتر از جناحين مي‌گذاريم، نرويم بازيكني بگيريم كه اصلا سرزدن بلد نيست يا اگر سيستم‌مان از عمق است و مي‌خواهيم در فضا بازي كنيم مطمئنا به بازيكن سرعتي نياز داريم.

 

احتياج به بازيكن تكنيكي داريم كه بتواند يك پاس ساده بدهد. اگر بازيكني بخواهيم كه «توي پا» (to feat space to) بازي كند (مثل بازيكنان بارسلونا) بايد بازيكن تكنيكي و 10 متر سرعت بياوريم. اينها فاكتورهاي پيچيده‌اي مي‌شود تا در نهايت شما بتوانيد بازيكنان‌تان را درست انتخاب كنيد. در پرسپوليس هم فرقي با اين جريان نمي‌كند. من Basic‌اش را گفتم. اصولش را گفتم اما اگر مي‌خواهيد در مورد جزييات پست‌ها بپرسيد بهتر است خودشان بگويند.

 

از اين بحث‌ها خارج شويم و به كلاس حرفه‌اي مربيگري در انگليس برسيم. مي‌دانيد با چه كساني همكلاس هستيد؟

‌هنوز نمي‌دانم، چرا كه اين كلاس انتخابي صورت مي‌گيرد. مثلا در كلاس‌هاي ديگر مثل كلاس B صدها نفر ثبت‌نام مي‌كنند. همه اين كلاس‌ها و دوره‌هاي مختلف زير نظر Uefa برگزار مي‌شود. كلاس A هم پارت يك و دو دارد.

 

مثلا من در پارت A با روي كين، پيتر بردسلي و خيلي‌هاي ديگر بودم. گراهام آرنولد سرمربي استراليا و … هم بودند. در B با دكتر كومولا از آفريقاي جنوبي بودم. چند نفر هم از اروپا بودند. در پارت يك كه آمديم، نفرات پارت دو تغيير كرد. بيشتر كساني بودند كه در موارد آكادميك سرشناس هستند،

 

مثلا وقتي من 2 بودم گيگز براي يك آمده بود. الان نمي‌دانم چه كساني هستند اما 7 نفرند كه Head quarter كوچينگ انگلستان هستند، همان‌هايي كه كاپلو را انتخاب كردند براي تيم ملي انگليس. اين 7 نفر به درخواست‌هايي كه زياد هم هست، از همه كساني كه A انگلستان را دارند، از بين آنها 10-12 نفر را انتخاب كرده‌اند. اين كلاس انتخابي است بنابراين كسي نمي‌داند چه افرادي آنجا خواهند بود. حداقل من نمي‌دانم. اما اگر به سايت FA مراجعه كنيد نام افراد مختلف با بك‌گراندشان موجود است.

 

اگر اين كلاس را با موفقيت سپري كنيد چه اتفاقي مي‌افتد؟
‌اين كلاس Prolicense ليگ برتر انگلستان است.

 

اما در پايان حتما مدركي هم مي‌گيريد؟
‌بله، دادن اين مدرك را از سال 2004 شروع كرده‌‌اند. فكر نمي‌كنم افراد زيادي حتي در اروپا اين مدرك را داشته باشند. همين مدرك A انگلستان را همين الان در اينترنت search كنيد، ببينيد در كجاي دنيا قابل استحصال است يا مي‌توانيد بگيريد، شرايطش چطور است و در كجاها اعتبار دارد. اما با همين مدرك، من همين الان مي‌توانم در ليگ برتر انگلستان يا هر جاي ديگري مربيگري كنم.

 

مربي يا سرمربي؟
هر دو، فرقي نمي‌كند اما Prolicense داستان خاص خودش را دارد. الان يواش يواش در ليگ برتر انگلستان مي‌گويند بدون اين مدرك نمي‌توان در ليگ برتر سرمربي شد.

 

اين مدرك با A فيفا و A يوفا چقدر فاصله دارد؟
همه اينها زير نظر فيفا هستند. Uefa با AFC چه تفاوتي دارد؟ شما اگر «A» اي اف سي را داشته باشيد با «A» يوفا، آن وقت چه تفاوتي مي‌كنيد؟ شما مي‌توانيد با «A» اي اف سي برويد در اروپا مربيگري كنيد؟ آنجا مي‌گويند خيلي عالي است، زير نظر فيفاست. من اين سوال را كردم، آن وقت فردي كه از اسكاتلند آمده بود و A اسكاتلند را داشت پرسيد: اين خيلي عالي است، ديگه چي داري؟ شما اينجا با مدرك AFC مربيگري مي‌كنيد اما مي‌خواهيد برويد در اروپا مربيگري كنيد، مي‌گوييد اين هم مدركم، مي‌گويند خيلي عالي است، زير نظر فيفاست اما برو در كشور خودت مربيگري كن.

 

ممنون، خيلي لطف داشتيد كه در اين گفت‌وگو شركت كرديد.
ببخشيد، زياده‌گويي كردم و از لطف شما هم ممنون.

 

اين گفت‌وگو تمام شد اما ما براي شما يك پيشنهاد داريم؛ يك مقدار ژورناليستي‌تر صحبت كنيد تا حرف‌هايتان براي خواننده جذاب‌تر باشد.
من يك چيزي به شما بگويم، هر كسي شخصيت خاص خودش را دارد و من اين روش را انتخاب كرده‌ام. نمي‌خواهم مثل افرادي كه با ادبيات لمپن خود مطرح مي‌شوند رفتار كنم و شخصيت خودم و نوع برخورد با بقيه را اينطور انتخاب كرده‌ام.
عجيب است، شما در دوره لمپن ها در فوتبال رشد كرديد اما از ادبيات آنها بيزاريد.
من بچه 13 آبان هستم و در پرسپوليس با همه جور آدم روبرو شده‌ام و برخورد داشته‌ام اما اين Style من است كه خط قرمزها را رعايت كنم تا شخصيت‌ام حفظ شود.

 

منبع: ایران ورزشی

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)