مرجع خبری پرسپولیس : بازيكن باتعصب و محبوب تاريخ پرسپوليس درمورد سكوت خبرياش ميگويد:«هركسي با ما تماس ميگيرد فقط در مورد ماجراهايم با عابدزاده، استقلال و كتككاري با قلعهنويي ميپرسد… آيا تمام افتخارات و فوتبال محرمي چند تا مورد تكراري بوده!»
مجتبي محرمي اسطوره محبوب فوتبال ايران و باشگاه پرسپوليس پس از مدتها سكوت سفره دلش را براي ما پهن كرد.
ميگويند تيپت شبيه مارادونا شده!
آره… فقط ايرادش اين بود كه اون يكي ساعتم رو نبسته بودم! اتفاقا همين ديشب هم يكي از بچهها ميگفت مدل ريشهات و صورتت مثل مارادونا شده ولي اين تيپها رو ما بيست سال پيش ميزديم!
بچهها ميگفتن كه كلي هم پز كلاهت رو دادي و گفتي كه كلاه ماركدار سرت ميكني!
(خنده) آره… البته كلاه ممد بود(يكي از عكاسان ورزشي) اما ما هميشه اينطوري لباس ميپوشيم. ما هم بلديم لباس ماركدار بپوشيم و كلاه سرمون بذاريم. تنها فرق ما با خيليها اينه كه ما كلاه سر خودمون ميذاريم، نه بقيه!
ناصرخان(حجازي) كلي تعريفترو ميكرد.
ناصرخانه حرف نداره… مشتيه. به ما گفتن بيا حيدرنيا(ورزشگاه حيدرنيا) ناصرخان و يكسري پيشكسوتان مييان. ما هم رفتيم و كلي حال كرديم. بزنم به تخته ناصرخان خيلي سرحال شده. كيف كردم ديدمش. از ناصرخان شنيدم كه دختر آتيلا هم به دنيا اومده. بهش تبريك گفتم و فهميدم كه خيلي نوهاش رو دوست داره. آدم وقتي پيشكسوتهايي مثل حجازي رو ميبينه حال ميكنه. البته كيه كه قدر اين آدمها و اين اسطورههارو بدونه!
چطور؟
شما اگر پاي صحبتهاي چهار تا پيشكسوت مثل ناصرخان(حجازي) بشيني، ميفهمي كه ماجرا چه بوده و چه اتفاقهايي براي اين افراد ميافته. شما فكرشرو بكنين كه وقتي صندوق پيشكسوتان با هزار جور اهن و تلب مياد و ماهي صد هزار تومن ميده چي كار بايد كرد؟
آقايون اومدن يه صندوق درست كردن تا به پيشكسوتها برسه و اون وقت همين صندوق ميياد و با من بميرم، تو بميري ماهي صد تومن ميده. روزي كه رفتم توي صندوق حساب باز كنم صحنههايي ديدم كه بغضم گرفت. توي صف بودم كه ديدم دكتر برومند هم اونجاست. ميدونين كه… دكتر سكته كرده و حال نداره. وقتي ديدم كه دكتر با اين حالش توي صف وايستاده، جيگرم سوخت. يكي از كارمندان بانك كه براي بقيه حساب باز ميكرد، لطف كرد و اومد سمت من. گفت آقا مژتبي بيا جلو. گفتم مرسي… اگه ميخواي حال بدي به ما، دكتر رو ببر جلو و كارش رو راه بنداز. اما حيف كه اين بنده خدا دكتر رو نميشناخت. وقتي گفتم كه دكتر برومند كاپيتان پرسپوليس و تيم ملي بوده، كف كرد. اما اين بدبختي ماست، آدمهايي مسوول شدن كه كسي رو نميشناسن. حسابش را بكنين كه ما بايد بريم بعد از كلي حساب باز كردن و رفت و آمد، وايسيم توي صف و ماهي صد تومن بگيريم. به خدا روم نميشه برم توي صف بانك و اين ماهي صد تومن رو بگيرم. مگه چي ميشه؟ با اين وضعيت يارانهها و رايانهها و توي اين دورهاي كه نون بربري شده پونصد تومن، چه كار ميشه كرد؟ اگر قرار باشه نون و پنير هم بخوريم بايد روزي 10 تومن بذاريم كنار!
مثل اينكه دل پري داري؟
آره… ميدونم كه اگر بميرم، يكسريها ميان تشييع جنازه و حسابي شلوغ ميشه. ميگن مژتبي اسطوره بوده و چنين كرده و چنان كرده. اما چرا حالا كه چهار تا مثل من، حجازي، پروين و بقيه زنده هستيم كسي سراغ ما نميياد. حتما كه نبايد مريض و گوشهنشين بشيم. حتما كه نبايد بميريم تا كسي حالمون را بپرسه.
از ناصرخان بگو… تو يك نسل بعد از حجازي بودي و حتما اون رو به خوبي يادته.
آره… ناصرخان بچه اميريه بود. باباي ناصرخان هم يه مغازه داشت كه من جاش رو بلد بودم. ناصر حجازي بزرگ فوتبال ماست. توي استقلال و تيم ملي كاپيتان بوده و بايد قدرش رو دونست. وقتي كه حجازي مطرح بود و من ميديدمش، عشق ميكردم. به ما گفتن كه ناصرخان اومده حيدرنيا… من و يكي از بچهها هم پريديم روي موتور و رفتيم اونجا تا ناصرخان رو ببينيم. الان ديگه دور و زمونه عوض شده. دوره اين حرفها تموم شده و بايد با عشق به يكسري از اين پيشكسوتها نگاه كرد.
البته مردم و فوتباليها هميشه پيشكسوتها رو دوست دارن.
مردم كه آره ولي يكسريها فقط فيلم بازي ميكنند. خودشون رو با چهارتا پيشكسوت ميكشن بالا و مطرح ميكنن. بعد از اين همه سال پرسپوليسي بودن، يه شبه به ما انگ استيلآذيني شدن چسبوندن و حقوقمون را ندادن! خودت ميدوني كه خيلي وقته موبايل جواب نميدم و با كسي حرف نميزنم. اگه حرفام رو مينويسي، باهات صحبت كنم … سانسور مانسور نكني!
چي ميخواي بگي؟
وقتي كمرم شكست و توي بيمارستان بودم خيليها اومدن گفتن به مژتبي و ماشين و حقوق و خونه دادن! اما همهاش دروغ بود. ما كه اهل افشاگري و اينجور حرفها نبوديم ولي اي كاش حداقل منت چيزهاي نداده رو به ما نميذاشتن! يعني آقاي كاشاني كه مصاحبه كرد و گفت به خاطر زن و بچه مژتبي بهش كمك كرديم، هيچ كاري نكرد و حتي حقوق ما رو هم به طور كامل پرداخت نكرد.
يعني پرسپوليس حقوقتو رو نداد و تو از باشگاه طلبكار هستي؟
ندادن … وا… ندادن! گفتن امضاء كن و برو. ما هم امضاء كرديم و رفتيم. ديديم برامون سه تومن(سه ميليون تومان) قرارداد نوشتن. تازه همين آقايي كه راه به راه منت ميذاره و پاي زن و بچه منو وسط ميكشه، اومده و صدوپنجاه هزار تومان از قرارداد منو به خاطر ماليات كم كرده. صحبت من اينه كه فرق من با آدمي به اسم عبدا… نژاد چقدره. من توي پرسپوليس چيكاره بودم و چيكار كردم و عبدا… نژادها كجاي كار بودن! بعد از اينكه كمرم شكست و خونه نشين شدم، عبدا…نژاد رو كردن مربي اميد پرسپوليس و باهاش سيميليون تومن قرارداد بستن! باورتون ميشه… فرق من و اين بنده خدا، 10 برابر بوده!
تازه اينكه چيزي نيست. پشتبند اين قضيه يه نفر به نام سجادي رو آوردن پرسپوليس كه تا حالا يه توپ هم توي پرسپوليس نزده… به اين يكي هم يازده ميليون دادن! پس اگه به من دو ميليون و هشتصدو پنجاه هزار تومان دادن، ديگه نبايد منت بذارن. من با كمر شكسته رفتم سر تمرين…. او هم توي شرايطي كه زيرم لگن ميذاشتم! چطور وقتي يه فوتباليست رباطش پاره ميشه، همه قربون صدقهاش ميرن و خرج عملش رو هم ميدن؟واسه همه ننه هستن، واسه ما زن بابا؟
ناصرخان ميگفت مجتبي زيادي حرص ميخوره و به همين خاطره كه موهاش سفيد شده!
اي آقا … ما گندهتر از اينهاش رو ديديم! شما دنبال سفيد شدن موي من هستين.
ولي ترس من از سرطانه! ميگن هوا كثيفه، سيگار ميگار نكش! اين حرفا چيه؟ فقط حرص و جوشه كه آدم رو بيچاره ميكنه. اين رو هر دكتري ميدونه. اين حرص و جوشهاس كه سرطان مييارن. احمدرضا (عابدزاده) راست ميگفت. احمدرضا دروغ نميگفت و الكي اون اتفاقها برايش نيفتاد. الان هم من ميگم… آقاي كاشاني… احمدرضا دروغ نميگفت، تو دروغ گفتي و پول احمد رو نداده بودي! همون كاري كه با من و امثال احمدرضا كردي رو با بقيه هم كردي… تمام مزد من از پرسپوليس با اون كمر شكسته دو ميليون و 850 بود به علاوه كلي منت! الان بچه من اومده و ميگه: «بابا اون خونهاي كه بهت دادن كجاست؟» من چي بايد جواب بدم؟ از يه طرف نميتونم جواب اين بچه رو بدم، از يه طرف هم نميتونم حرف بزنم، چون اگه حرف بزنم حاج آقا ناراحت ميشه! حاج آقا يه بد اخلاقي داره كه همه مجبورن ازش تعريف كنن! به هر حال يه همچين آدميه!
به جاي اين مسايل بهتره كه در مورد وضعيت فني صحبت كنيم. به هر حال شما يكي از كارشناسهاي باتجربه پرسپوليس هستي كه مردم هم خيلي دوستت دارن.
حرفايي ميزني! ما توي سال چهار تا گل ميخورديم، ولي اينها پنج تا بازي رو با نتيجههاي سه، چهار تا ميخورن و مييان بيرون! پرسپوليس هم خيلي فرق كرده. كجاست اون تيمي كه 90 دقيقه روي دروازه تيمهاي حريف ميكوبيد و همه رو بيچاره ميكرد؟ البته الان هم تا حدود زيادي مديريت باشگاه مقصره. هيچكدوم فوتبالي نيستن و تنها خصوصيتشون اينكه رفيق حاجي هستن. شما نگاه كنين به غير از اون اميدهايي كه ما داديم بزرگها، چند تا بازيكن ديگه از اميدها در تمرين بزرگها هستن؟ فقط گندش دراومد كه صغرسني داشتن و آخر هم معلوم نشد كه چطور طرف بخشيده شد.
در مورد ماجراي استعفاي دايي و بازگشتش چه نظري داري؟
والا من كه با خود دايي صحبت نكردم، نتونستم باهاش صحبت كنم. فقط يه SMS براش فرستادم و نوشتم خوب كاري كردي كه برگشتي! ميدونين چرا؟ چون من پرسپوليسي هستم، چون پرسپوليس رو دوست دارم. حتي وقتي زوبل هم توي پرسپوليس بود من اين تيم رو دوست داشتم و هميشه عاشق اين تيم بودم. حالا توي اين شرايط چه كسي بهتر از دايي كه همبازي من بوده و يه حقي گردن اين فوتبال داره. نميدونم چرا بعضيها اينقدر اجنبيپرست هستن و دوست دارن تيم رو بدن دست خارجيها. جدا از اينها شك نكنين كه اگه دايي هم بره با اين مديريت تيم ميافته دست يكي از همين آدمهاي خودشون كه حتي يك بغلپا هم توي پرسپوليس نزده.
در مورد يارگيريهاي دايي هم انتقادهايي شد.
اينها همه حرفه. چطور اول فصل اين حرفا رو نميزدن؟ چرا اون وقتي كه غلامرضا رضايي و ممد نوري گل ميزدن كسي حرفي از يارگيريهاي دايي نميزد؟ به هر حال اين اتفاقها براي هر كسي ميافته. وقتي تيم چهار تا محروم و مصدوم داره، افت ميكنه. ولي با همه اين حرفها بازم من ميگم كه مديريت مقصره!
ماجراي كاپيتاني در پرسپوليس هم خيلي دردسرساز شده. در مورد كاپيتاني پرسپوليس چه صحبتي داري؟
به نظر من كاپيتاني يه مقوله خاصه كه بايد با دقت راجع به اون صحبت كرد. توي اين چند روزه بارها از من در اين مورد پرسيدن و جواب دادم. حتي گفتن كه قراره هاشميان كاپيتان پرسپوليس بشه. نظر منو اگه بخواي، هاشميان گزينه خوبيه. هم سالها توي تيمملي بوده و هم سالها توي آلمان لژيونر بوده. اخلاقش هم كه خيلي خوبه، كي بهتر از هاشميان؟ همين رو كاپيتان كنن. البته يه شرط داره، بايد يه جوري كار انجام بشه كه شيث نقش اول باشه. شيث نفر اوله. كاپيتاني حقه شيثه و نبايد به اين راحتي حقش پايمال بشه.
اما الان صحبتهاي زيادي راجع به شيث ميشه و نميخوان اون كاپيتان باشه.
آره، توي جريانم. ميخوان شيث رو خراب كنن. اين بچه يه حركتي كرد و همون رو پيرهن عثمون كردن. حالا اگه شيث ناراحت شده و بازوبندش اومده روي مچش، دليل نميشه كه شمر باشه و گناه كبيره كرده باشد. بايد به اين بچه كمك كرد. بايد بهش بها داد. نه اينكه بكوبيمش زمين.
شيث از لحاظ فني خيلي خوبه و از خيليها بهتره، ولي يه سري معضلات داره كه بايد درست بشه. بايد شيث رو راهنمايي كرد. بايد راه رو نشونش داد، نه اينكه خرابش كرد. اگر نميتونن شيث رو درست كنن، خودشون مقصر هستن.
بعضيها عادتشونه. فقط ميگردن دنبال مقصر! دنبال اين هستن تا يه مقصر پيدا كنن و همهچي رو بندازن گردنش. الان شيث اين نقش رو داره و شده گوشت قربوني. هر كسي هر گندي ميزنه ميندازه گردن شيث. من واقعيت رو ميگم و از چيزي نميترسم. هر كي هم ميخواهد ناراحت بشه، ناراحت بشه! شماها و همكاراتون هم مقصر هستين. تا كنفرانس تموم ميشه، يقه دايي رو ميگيرين! اگه سوالي راجع به بازي دارين بپرسين، وگرنه كه هيچي! چرا ميرين و در مورد طلب دايي از فدراسيون ميپرسين؟ اين بدبخت چند بار بايد جواب اين سوال رو بده؟ البته اگه باشگاه مديريت داشت اين اتفاقها نميافتاد و باشگاه به اين فكر ميكرد كه مربياش تخريب نشه. اين درست نيست كه هر اتفاقي ميافته رو آقايون بندازن گردن دايي. بحث كاپيتاني هم همينه. ميخوان تمام بدبختيها رو بندازن گردن شيث، چون بازوبند پايين بوده پرسپوليس باخته؟!
بازيهاي تيمملي رو دنبال ميكني؟
دنبال كه ميكنم، ولي حال نميده! ميدوني، قضيه اينه كه اين قطبي نبايد مياومد. توي فدراسيون هم ضعف مديريت داريم. اونها هم فوتبالي نيستن. اگه بودن كه نميرفتن قطبي رو بيارن و اين قراردادها رو باهاش ببندن. قطبي الان سرمربي تيمملي ماست، ولي تيمملي اونقدر براش بيارزشه كه داره با يه باشگاه ژاپني مذاكره ميكنه و قرارداد ميبنده. يكي نيست بپرسه كه آقاي قطبي، اگر مربي تيمملي ايران نبودي هم كسي جواب سلامت رو ميداد. تو با تيمملي بزرگ شدي و نبايد اين رو فراموش كني. اصلا چرا توي اون دورهاي كه قطبي از پرسپوليس اخراج شد، كسي سراغش نرفت و دنبال تيم ميگشت؟
ببين داداش، مساله اينه كه تيمملي يه مملكت واسه اين آقا پل شده. يه پل كه بره و يه قرارداد ميلياردي ديگه ببنده. براي اونهايي كه مسوول هستن هم اصلا مهم نيست كه چه بلايي سر تيمملي ميياد و چطور قطبي پول بيتالمال رو به بدن ميزنه! البته ما رو چه به اين حرفها، ما بايد به فكر ماهي صد تومن و صف بانك و آبرويي كه جلوي مردم ازمون ميره باشيم!
راستي بازي علي كريمي رو جلوي ميلان ديدي؟
يه تيكههايياش رو ديدم، حال كردم. بايد به علي كريمي افتخار كرد. يه تيم خارجي مياد و علي كريمي رو به عنوان مهمون ويژه ميبره تا جلوي آ.ثميلان بازي كنه. بايد از اين بازيكن تقدير بشه. اين عربها مدام ميگن خليج عربي… خليج عربي. وقتي آدم ميشنوه كه خليجفارس رو اينطور صدا ميكنن، حالش گرفته ميشه. دم علي كريمي گرم كه رفت توي دل عربها و يه كاري كرد كه صد بار اسم خودش و اسم ايران رو گفتن. توي يكي، دو تا صحنه هم ديدم كه علي كريمي چند تا از بازيكناي بزرگ آ.ثميلان رو مالوند به هم، كيف كردم. واقعا علي كريمي يه اسطوره است.
البته من در مورد اين موضوع هم حرف دارم. يكي نيست بپرسه كه آقايون صداوسيما، چرا بازي علي كريمي جلوي آ.ثميلان رو پخش نكردين؟ اگه اوساسونا با يه تيم ته جدولي اسپانيا بازي داشت، به خاطر يه ربع بازي كردن يكي از ايرانيها بازي پخش ميشد، ولي نميدونم چرا وقتي چنين اتفاق بزرگي ميافته و كريمي ميره توي شيكم عربها و جلوي آ.ثميلان بازي ميكنه، كسي حرفي نميزنه. راستي حتي شماره علي كريمي هم براي من عجيب بود. عربها از ترسشون به علي شماره 88 داده بودن!
اما حتي قبل از علي كريمي، مجتبي محرمي بود كه شماره هشت معروف رو ميپوشيد.
اي آقا، مژتبي محرمي ديگه تموم شد. از تمام مژتبي محرمي و اون كسي كه شما ميگين اسطوره، فقط چهار تا چيز ياد بعضي از اين خبرنگارها مونده. سالي چند دفعه به من زنگ ميزنن و چهار تا سوال تكراري ميپرسن. از تمام فوتبال من فقط همين توي ذهنشون مونده كه با راموس توي تيمملي ژاپن چه كردم! چرا با كله زدم توي صورت قلعهنويي! از رويارويي با استقلال چه خاطرهاي دارم و وقتي به عابدزاده گل زدم، چرا رفتم پشتش و توپ رو از توي دروازه درآوردم!
ببين داداش، وقتي اين خبرنگارها از تمام مژتبي محرمي فقط همين چند صحنه نكتهدار رو يادشون ميياد و هر سال اين سوالهاي تكراري رو ميپرسن، چرا بايد جوابشون رو بدم؟ اين چهار تا چيز شده تمام دوران بازي من. شما دلتون خوشه كه راجع به شماره هشت و اون اسطوره خدا بيامرز ميپرسين. خودت كه يادته، يه بار با هم صحبت كرديم و تو هم چاپ كردي. من خيلي وقته كه قبرم رو هم خريدم و با يه سري چيزها خداحافظي كردم. من آمادهام، آماده اينكه يه بار ديگه يه سريها بيان و با مژتبي محرمي خودشون رو مطرح كنن! بعضيها فقط دنبال تيتر و سوژه هستن. همين چند وقت پيش شهلا رو اعدام كردن، يكي از روزنامهها تير زد كه «زن نادر محمدخاني رو اعدام كردن!» اونقدر حول شده بودن كه نادر رو با ناصر اشتباه گرفته بودن! اين وضعيت مطبوعات ماست! البته من با تمام اين بديها همه رو دوست دارم. حرف الكي هم نميزنم. مثل بعضيها نيستم كه جانماز آب بكشم و اداي آدمهاي ميهنپرست رو دربيارم. در مورد مژتبي همين رو بدونين كه الان زن و بچهاش خارج از كشور زندگي ميكنن و خودش به خاطر اين آب و خاك و اين مردم توي يكي از خونههاي جنوب شهر و توي هواي كثيف تهران نفس ميكشه.
راستي در مورد كتابت هم صحبت كن. شنيديم كه ميخواي كتاب زندگينامهات رو منتشر كني.
آره، يه صحبتهايي با فرشاد عباسي (عكاس گل) كرديم. قراره فرشاد يه سري عكسهام رو بياره و يه كتاب بزنيم. ديديم خيليها كتاب زندگينامه دارن، گفتيم ما هم داشته باشيم. بذارين تا به قول شما مردم و نسل جديد بفهمن كه يه اسطورهاي به اسم مژتبي هم بوده و شماره هشت ميپوشيده. الان بچهام ميگه: «بابا، تو چه فوتباليستي هستي كه هيچجا نيستي و هيچچيز نداري؟!» بذار حداقل اين كتاب چاپ بشه تا چهار تا بچه مثل دختر من بفهمن كه مژتبي محرمي كي بوده. البته ميدونم كه توي اين كتاب هم يكسري حرفها هست. چهار تا اشتباه و خطا هم كردم كه پاش وايسادم. تاوان دادم و سوخت رفتم. همه ما آدم هستيم، همه اشتباه ميكنيم. فرق من با بقيه جايي بود كه من خيليزود تابلو شدم و بقيه خيلي زود فرار كردن. فرق من با بقيه اين بود كه مال همه مال بود و مال من بيتالمال! خيالي نيست داداش، ما به اين مردم مردهپرست عادت كرديم. نوش جونشون كه ما رو نابود كردن. مقصر خودم بودم و اشتباهم رو پاي كسي نمينويسم. اگه كتاب چاپ بشه، اونهايي كه نميدونن هم ميفهمن من از كجا اومدم و چطور از اون محله قهرمان شدم و به تيمملي رسيدم. باور كن كه اين عرضه ميخواهد، ولش كن. ديگه حالش رو ندارم، ديگه رو فرم نيستم. آخرش رو هم بنويس كه خودم رو به خدا واگذار كردم. بنويس كه هميشه از اون ميخواهم تا آخر و عاقبتم ختم به خير بشه، راضيم به رضاي خدا… يا علي.
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Saturday, 14 December , 2024