مرجع خبری پرسپولیس : تهران ساعت 9 شب، پشت در مجموعه ورزشی آزادی، شب قبل از بازی پرسپولیس- استقلال
گروهی چادر زده اند و اطراق كرده اند. در نگاه اول با خود می گویی بی خانمان هایی هستند كه جایی ندارند یا شاید آمده اند پیك نیك آنهم توی این هوای سرد !! می روی و می پرسی اینجا چه می كنند ؟ یكی كه پتویی را دور خودش پیچیده تا سرمای سوزان كمتر اذیتش كند می گوید ” واسه بازی فردای پرسپولس اومدیم با استقلال، 2 روز پیش از تبریز را افتادیم امروز ظهر رسیدیم بلیط گیرمون نیومد مجبور شدیم از بازار سیاه بخریم هر بلیطی 15 هزار تومن تازه اون هم با هزار بدبختی ” تعجب می كنی !! مگر كار و زندگی ندارند ؟ یكی دیگر از آنها كه دو تا كاپشن پوشیده و مواظب است تا آتش هم خاموش نشود جواب می دهد “اكثر بچه ها كار و زندگی شون رو ول كردند اومدن اینجا من خودم در مغازه رو بستم گفتم بی خیال كار بقیه هم یكی مثل من” می پرسی مگر از تلویزیون بازی را پخش نمی كنند ؟ اصلا مگر با آمدن و نیامدن شما چیزی عوض می شود؟ حالا شما نمی آمدید دیگران كه بودند . می گوید:” نه دیگه اینجوری نمی شد باید می آمدیم كنار تیممون از نزدیك فریاد می زدیم اگه قرار باشه همه بشینند تو خونه به امید دیگران كه دیگه چهار نفر هم نمی یان ورزشگاه ، باید كنار تیم بود باید به تیم روحیه داد اگه نمی اومدیم تا سال بعد فقط حسرت می خوردیم و عذاب وجدان داشتیم …” می پرسم اینجا اذیت نمی شوید؟ ” چرا خیلی زیاد به خصوص كه هوا هم سرده ما هم پول زیادی نداشتیم بریم مسافرخونه …”

دیگری جوابی می دهد كه پاسخ تمام سوالات تو در آن نهفته است ” اما به عشق پرسپولیس همه ی این ها رو فراموش می كنیم … به عشق پرسپولیس تحمل این سختی ها آسون می شه …. باید عاشق باشی كه بفهمی ما چی می كشیم …” ته دلت چیزی فرو می ریزد ترسی تو را فرا می گیرد مبادا فردا پرسپولیس محبوب آنی نباشد كه دوست دارند، مبادا فردا از اینكه تا اینجا امده اند پشیمان شوند، دلت می سوزد وقتی به آنجا نگاه می كنی، به آنانی كه از راه دور و نزدیك آمده اند تا در این سرما بنشینند و فقط به بازی فردا فكر كنند و آنقدر فكر بازی باشند كه خوابشان نبرد ولی آن بازیكن در هتل چند ستاره در اتاقش و روی تخت نرم اش دراز كشیده و یا با دوستانش از هتل زده اند بیرون تا …. اصلا هیچی خدا كند الان خواب باشد!! . یكی كه انگار متوجه شده در دلت چه خبر است می گوید ” ببین فلانی به این ها نگاه كن تازه غیر از اینجا برو تو شهر همه ی پارك ها پر آدم كه منتظر بازی فردا ن تازه خیلی ها هم كه پول داشتن رفتن هتل و مسافرخونه, ما هم كه پول مون نكشید اومدیم اینجا من خودم هرچی تو حسابم داشتم در آوردم واسه اینكه دربی بیام ورزشگاه، حالا انشاالله فردا می بریم همه با خوشحالی بر می گردند خونه هاشون ولی شاید هم ناراحت برگردیم ما كه اومدیم اینجا پی همه چیز و به تن مون مالیدیم كم نداشتیم ازاین روزها كه خندون اومدیم گریون رفتیم اما باز اومدیم، كم تحقیر نشدیم ، كم مسخره نشدیم اما باكی نیست زندگی ما همین، هركسی یك جوری عاشق, نه عشق جرم نه عاشقی گناه ،ما هم اینجوری عاشقیم شب و روز مون شده فوتبال شده پرسپولیس . فوتبال شده زندگی ما نمی دونم شاید هم زندگی ما همین فوتبال بود حالا شاید تو و خیلی ها نفهمید ما چی می گیم اما مهم نیست …” به سمت ماشینش می رود كه با دوستانش با آن آمده تهران، یك پیكان رنگ و رو رفته مدل 68 یا پایین تر . می خواهم به او بگویم من تو را می فهمم ، می دانم چه می گویی اما واقعا چقدر حال او را می فهمم؟ از او دور می شوم و گوشه بلوار و از كنار صف ماشین های مدل پایینی كه پارك شده اند می گذرم.
به یاد حرفهای امپراطور محبوب می افتم ” بهترین بازیکنان این تیم مردم هستند . ببین نگاه کن استادیوم پره …”. حالا آرامش تمام وجودم را فرا گرفته تیمم تنها نیست, بهترین بازیكنان پرسپولیس كنارش هستند, حالا كه آمده ای درس عاشقی آموخته ای حالا می دانی فردا و فردا ها با غرش ببرهای عاشق پرسپولیس ات دوباره پرواز خواهد کرد، نه! برای یافتن این عاشقان به مستطیل سبز نگاه نكن !! آنجا روی سكوها را ببین ، صدای نعره ی ببرها را می شونی كه سربازان ارتش سرخ را وادار می كنند تا بر حریف بتازند و نابودش كنند
حتی امپراطور مان هم این را فهمیده بود :”خیلی ها گفتن که داری اشتباه می کنی می ری جایی که فوتبال حرفه ای نیست بازیکنا حرفه ای نیستن . من فکر کنم تا آخر عمرم اون روزی که اومدم ایران بهترین روز زندگیم هست… تاثیر مردم ایران بیشتر رو من بوده تا من تاثیری روی اون ها گذاشته باشم . من تو ایران احساسات و عشقی رو دیدم که خیلی سال ها نداشتم تو زندگیم…”
چشمانت حالا دیگر خیس شده و اشك می ریزی اشكی از جنس اشك شوق قهرمانی و تو نمی دانی عاشق بازیكنان پرسپولیس هستی یا هوادارانش, هرچند هر دو شاید یكی باشند یكی به نام پـرسـپـولیـس
پرسپولیس همیشه دوستت داریم، نه! دوست داشتن همیشه بدون درد و رنج است, اما عاشقی بالاترین درجه دوستی است و پر از رنج ، پر از غم ،پر از اشك ،پر از لبخند، پس ما همیشه عاشقت می مانیم، هر كجا كه باشی همیشه عشق ما را همراه خود خواهی داشت حتی اگر ما در آسمان ها باشیم. می دانم كه روزی بلند می شوی و می دانم كه آن روز نزدیك است…

نویسنده : محمد نوروزی

انتهای تحلیل اختصاصی / امانت داری – استفاده از این خبر با ذکر نام مرجع خبری پرسپولیس مجاز است

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)