چهارشنبه 16 بهمن (11:07)
مرجع خبری پرسپولیس : “پژمان راهبر” سردبیر یکی از روزنامه های ورزشی صبح ایران مقاله ای نوشته در خصوص حضور افشین پیروانی در برنامه 90 دوشنبه شب که حیفمان آمد از نظر شما نگذرد :
ميتوانست از اين فرصت براي تغيير افكار عمومي استفاده كند؛ اما زماني كه نوبت به خداحافظي رسيد؛ گفتوگويي 45 دقيقهاي افشين پيرواني با عادلفردوسيپور، شبيه بهپايان محكمهاي بهنظر ميآمد كه براي اثبات جرم متهم برپا شده است.
«اوي» گمشده
هرچقدر منتظر مانديم، از «او» خبري نشد. «او» همان سرمربي پرسپوليس بود؛ كسي كه بدون نياز به بالا و پايين پريدن كنار زمين و بدون شو آف در صفحه تلويزيون، بيرون بزند و يقهات را براي همراهي بگيرد. «او» كه كسي است در قد و قواره كت بزرگي كه برايش دوختهايم. يك ستاره؛ گر چه در قامت يك سرمربي.
عصر پروين
تا ميگفتي سرمربي، پرسپوليسيها، ياد علي پروين ميافتادند. يك تپلوي يكمتر و شصت و چند سانتي كه چشمهاي سبزش يك ورزشگاه را محسور ميكرد.
لامصب انگار اشعه داشت. يكبار وقتي مقابل نمايشگاه سورتمه براي مصاحبه منتظرش بوديم، از صدمتري، وسط آن همه آدم جوراجور، سايه حضورش را حس كرديم و وقتي چرخيديم، دو تيله سبز بود كه پيش ميآمد. آن لحظه، براي ما، كه خبرنگاران تازه كاري بوديم، لحظه حبس كامل نفس در سينه بود. قلبمان ميزد تا برسد جلوي در نمايشگاه و بگويد: «سلام. بازم شما؟»
پروين مربياي به سبك سنتي بود. وقتي هم كه از سنت حرف ميزنيد، بايد ياد آن شاه سبيلو بيفتيد كه وقتي از رعيت ميپرسيد ساعت چند است. جواب ميشنيد:«هر ساعتي كه ميل شماست!»
مربيان موفق در فوتبال ايران غالبا به اين طيف تعلق داشتهاند، گرچه درگذشته حشمت مهاجراني و در ميان فعليها مجيد جلالي آدمهاي متفاوتي بودند اما هر دو بخشي از موفقيت خود را مديون تشكيلاتي هستند كه به خودي خود به مربي هيبت و اقتدار ميداد.
عصر ژيگولو
سالها گذشت تا نوبت به افشين قطبي برسد. مربي ناآشنايي كه از وقتي از كره جنوبي به تهران آمد، نگران اين بوديم كه در تمرين تنبانش را دربياورند.
اما اين ژيگولوي بزرگ شده آمريكا، در صورت، دستها و كلام خود سحري داشت كه به سرعت فاتح قلبها شد. كسي كه از سردبير مجله فيلم (كه برايش مقالهاي نوشت و ادعا كرد كه با قطبي پرسپوليسي شده) تا خلافهاي آخر خط، برايش كف ميزدند و پيروزياش را ميخواستند.
بله، «او»، دوباره به نيمكت پرسپوليس بازگشته بود، گرچه فوتبال، نسبت به دوره اقتدار پرويني تفاوت بسيار كرده بود و غولهاي بزرگي در آن تكثير شده بودند.
…رقتانگيز
اينكه دور چگونه دست افشين پيرواني افتاد، داستان كهنهاي است، اما هر چه كه گذشت، آقاي دستيار خوش اخلاق، پايگاه اجتماعي خود را از دست داد و منفور جماعتي شد كه دنبال «او» ميگشتند. او بايد كمي شجاعتر، جذابتر، اديبتر، بليغتر، داناتر، عصبانيتر، گرمتر و … ميبود. نه اين افشين پيرواني كه به قول خودش«باقدرت بهكار خود ادامه خواهد داد!»
طنز، دقيقا همين جاست. زماني كه افشين پيرواني از بقا، البته با قدرت حرف ميزند، نگاهش به نموداري است كه با SMSها بالا و پايين ميشود و ضربان او را تند و كند ميكند. وقتي كه او گفت:«استقلاليها هم در اين راي گيري شركت ميكنند و عليه من راي ميدهند.» ديگر اميدي به او نداشتيم. او ناگهان تبديل به همان دستياري شد كه با شورت بلند روي نيمكت مينشست. همان مربي تيمملي كه امير قلعهنويي پشت سرش ليچار ميگفت.
تمامش كنيد. همين حالا.
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Friday, 13 December , 2024