مرجع خبری پرسپولیس : این روزها که می رسد یاد روزهایی هستم که عقاب بال دیگر بال هایش را گشود، تا یادمان باشد احمد هدیه غدیر بود.

 

خوب به خاطر دارم آن زمان تازه وارد سال های جوانی شده بودم، الگوی نسل من عقابی بود که یک تنه حماسه ملبورن را به ما هدیه کرد. عقربه های ساعت 9 شب را نشان می داد که اخبار سراسری در عناوین مهمترین خبرهایش اعلام کرد: «دروازه بان افسانه ای فوتبال ایران به دلیل عارضه مغزی در بیمارستان کسری بستری شد». و ساعتی بعد هزاران نفر پشت درب بیمارستان کسری تجمع کرده بودند، در میان همهمه مردم، کودکی فریاد زد: «من عقابم را می خواهم…»

این ها را می نویسم تا یادمان باشد برای سلامتی عقاب در کوچه بن بست کنار بیمارستان کسری دعای توسل می خواندیم، تا یادمان باشد حماسه ساز ملبورن روی تخت بیمارستان بود و دکتر عباسیون در مصاحبه با برنامه 90 اعلام کرد شانس زنده ماندن عابدزاده کمتر از 10 درصد است.

 

این ها را می نویسم تا یادمان باشد دعای خیر من و تو، فرزند این ملت را به آغوش خانواده بازگرداند. عناوین روزهای ورزشی آن روزها تیتروار از ذهنم می گذرد، روزنامه پیروزی را که تیتر زده بود «عقاب با صدای شکسته گفت یاعلی» روی سر گذاشته بودم و بی اختیار اشک می ریختم…

یادآوری آن روزها هم آزار دهنده است، هرچند حلاوت بازگشت احمدرضا عابدزاده به آغوش خانواده و مردم ایران تمام تلخی ها و لحظات پر تنشی را که برایمان به ارمغان آورده بود جبران می کند.  این روزها بیشتر به یاد آن لحظات هستم. واقعا ما با احمدرضا عابدزاده چه کردیم؟ براستی اگر عقاب در نقطه ای دیگری از زمین پهناور به دنیا آمده بود با او همان برخوردی می شد که ما با اسطوره داشتیم؟ این ما؛ حکایت من و مردمی نیست که هرگز لب طاقچه عادت عابدزاده را فراموش نمی کنیم، حکایت آقایانی است که همین حالا، همین امروز شان و منزلتش را حفظ نمی کنند. و این جمله مدام از ذهنم می گذرد: « دوستم بدار، شاید فردا نباشم…»

یادمان باشد، احمد عیدی غدیر بود. با اسطوره مهربان تر باشیم

پویا نوایی

انتهای گزارش اختصاصی / امانت داری – استفاده از این خبر با ذکر نام مرجع خبری پرسپولیس مجاز است

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)