خبرگزاری پرسپولیس : آپیا میگوید در همه دربیهایی که حضور داشته گل زده و اگر در ایران باشد، در دربی تهران هم گل میزند.
استفان آپیا بازیکن کوچکی نیست که آمدنش به فوتبال ما بیسر و صد باشد. بازیکنی که نیامده به این فوتبال، همه نگاهها را متوجه خود کرد و البته حرف و حدیثهای بسیاری هم متوجه اوست. دیروز به هتل آزادی رفتیم تا با او گفتوگویی داشته باشیم. گفتوگویی خواندنی و جذاب.
* سه روز از حضورت در ایران گذشته. تصویری که حالا از ایران دیدهای چقدر تفاوت دارد با چیزی که فکری میکردی؟
تصویری که در ذهن داشتم کاملاً تصور متفاوت بود. هر جا میخواهی بروی ممکن است ابتدا کمی بترسی. طبیعی است که شاید یکسری خبرهای بد بشنوی. درباره ایران اینطور بود ولی در سه روز گذشته واقعاً چیزی که دیدم متفاوت بود. من حتی به دوستان زنگ میزنم و میگویم چیزی که رسانههای غربی درباره ایران میگویند اصلاً درست نیست. آدمها خیلی قابل احترام هستند. این چیزی که در سه روز گذشته دیدهام مهمان نوازی بینظیر است.
*چه چیزی برایت خیلی جالب بوده؟
من هنوز جایی نرفتهام ولی در تهران چیزی که برای من خیلی جالب بود قلب پاکی است که مردم دارند. این احساس را عمیقا درک کردهام.
*و درباره فوتبال چه چیزی برایت جالب بوده؟
من قبلاً بازیهایی از ایران دیده بودم و چیزهای زیادی هم خوانده بودم. ولی اینها مربوط به گذشته بوده است. وقتی داشتم میآمدم، درباره پرسپولیس تحقیق کردم و دیدم یکی از تیمهای تاریخی آسیاست و شاید بگویم بهترین تیم آسیا. یک تیم اصل و نسب دار است. خیلی فوقالعاده است؛ بازیکنانی مثل مهدویکیا و علی کریمی دارد که آنها را قبلاً در اروپا دیدهام. از طرفی لیگ شما خیلی خوب و قوی است.
* فکر میکنیم مقابل مهدویکیا یک بار بازی کردهای، درست است؟
نه من آنموقع در یونتوس نبودم.
*سابقه تقابل با ایرانیها را داری؟
احتمالاً ولی اسم آن بازیکنها را یادم نمیاید.
*به هر حال فوتبال ایران با حضور آپیا یک تجربه جدیدی را میتواند داشته باشد. یک بازیکن کلاس جهانی. ما بازیکنانی داشتهایم برای خودمان بودهاند و آنجا بازی کردهاند. فکر میکنی چه تجربهای را بتوانی به لیگ ما منتقل کنی؟
چیزی که فکر میکنم این است که من هیچ تجربهای بیشتر از این نمیتوانم بدهم که یک بازی خوبی بکنم و نشان بدهم که برای بازیگوشی به ایران نیامدهام. آمدهام که تلاش کنم. من همان آپیایی هستم که در پارما و یووه بازی میکرد. فرق نمیکند که کجا بازی میکند. فوتبال واقعی این است هر چی تو توان داری خرج کنی. پیغام من اینجا این است که همه چیزم را میخواهم برای پرسپولیس بدهم. خیلیها ممکن است بگویند این برای باشگاههای بزرگ بازی کرده و برای خوشگذرانی و گذر زمان آمده است ولی برای من اینطوری نیست. همان استیونی که در یونتوس بودهام. در همه تیمها همان رفتار و شخصیت را داشتهام.
*خیلی مطمئن حرف میزنی. به نظر میرسد که بعد از یکی دو سال، دنبال یک چلنج جدیدی میگردی.
خیلیها ممکن است فکر کند من آپیا قبلی نیستم ولی آپیای واقعی جلوی شماست. من یک برنده به دنیا آمدم. اگر به دوران بازیگری خودم نگاه کنید، درهر تیمی که بازی کردم موفق بودم. من خیلی آدم خوش شانسی هستم. این اتفاق برای من افتاده در تیمهای مختلف بازی کردم. من نمیگویم میخواهم برای پرسپولیس معجزه کنم. پرسپولیس بازیکنان خیلی بزرگی دارد. با استیون آپیا بزرگ است و بدون او هم بزرگ خواهد بود. من آمدهام اینجا که تلاش و زحمت و استعدادم را برای پرسپولیس خرج کنم. اگر من خودم اطمینان نداشتم، چیزهایی را که تا حالا در فوتبال به دستآوردم، به دست نمیآوردم. من یک آدم مثبت هستم.
* این را میدانی که قبل از تو خط هافبک پرسپولیس یک هافبک دفاعی نداشت؟
من همه تلاشم را میکنم بهترین عملکرد را داشته باشم. میدانستم که تیم به دنبال هافبک دفاعی است. آپیا میتواند همه چیز را تغییر بدهد. من اینجا هستم و خیلی مطمئن هستم. با تجاربی که دارم و بازیکنانی بزرگی که در پرسپولیس هستند ما میتوانیم عملکرد خوبی داشته باشیم. من میدانم برای هوادارها و مدیران باشگاه هیچ چیز نمیتواند مهمتر از پیروزی و برد باشد.
* سلطان عضله و سلطان دریبل در کنار هم قرار میگیرند. تو و علی کریمی.
(خنده) من فکر میکنم تجربه خوبی است که کنار او بازی کنم. در کنارش مهدویکیا را هم داریم. من بازی سه روز پیش را دیدم. امروز هم با آنها تمرین کردهام. به نظرم خیلی بازیکنان با کیفیتی دارد. شنیدم 7، 8 بازیکن هم در تیمملی هستند. کیفیت پرسپولیس معلوم است. من نمیگویم حتماً بازی میکنم چون این به نظر مربی بستگی دارد. من باید خودم را در تمرین نشان بدهم. اگر بازی کنم، وظیفهام را در خط هافبک انجام میدهم. پاس به علی میدهم یا فورواردها و آنها گل خواهند زد. این یک اتفاق فوقالعاده خواهد بود و هوادارها لذت خواهند برد.
*اگر پرسپولیس به روز خوبش بخورد، 100 هزار نفر هم برای دیدن بازی این تیم به ورزشگاه میآیند. در آزادی حتی تماشاچی بیشتر از تورینی خواهی دید که فکر کنیم نزدیک به 70 هزار نفر ظرفیت دارد. هیجان بازی جلوی اینهمه تماشاگر برای تو که تجربه بازی در بالاتری سطح را داری چطور خواهد بود؟
من بازیکنی هستم که وقتی بهترین بازی را میکنم که ورزشگاه پر شود. من از حضورشان لذت میبرم و امیدوارم که آنها هم از حضور من لذت ببرند. من خیلی هیجان دارم که جلوی 100 هزار پرسپولیسی بازی کنم.
* ما اینجا یک داربی آبی و قرمز هم داریم.
واو، بازیهای دربی خیلی لذت بخش است. حس دیگری دارد. روح دیگری دارد. من خیلی خوشبختم که داربیهای زیادی بازی کردهام. من در تمام داربیهایی که بازی کردهام، گل زدهام. امیدوارم در داربی ایران گل بزنم.
* چیزی هم درباره داربی ایران شنیده بودی؟
بله یک مقدار. وقتی داشتم تحقیق میکردم درباره پرسپولیس، قشنگ فهمیدم که چه داربی مهمی دارید.
*برگردیم به عقب و به دوره حضورت در یونتوس و حتی قبلتر پارما. تو بازیکنی بودی که از آفریقا به بالاترین سطح رسیدی. چه ویژگیهایی داشتی که این اتفاق افتاد؟
اگر به بازی من نگاه کنی، مدام داشتم پیشرفت میکردم و رو به رشد بودم. من مثبت نگاه میکنم چون به خودم اعتماد دارم. به دوستانم میگویم که فوتبال آسانترین کاری است که آدم میتواند انجام دهد. 11 بازیکن در تیمت داری؛ تو توپ را میگیری و خیلی راحت باید به هم تیمیات پاس بدهی. من به فوتبال ساده اعتقاد دارم. من همیشه میخواهم ببرم. همیشه درون خودم فکر میکنم بهترین «خودم» هستم. من هیچوقت از بازیکنانی که در پستم بازی میکنند، نمیترسم. اگر من اینطور فکر نمیکردم حتی نمیتوانستم یک بازی هم در یووه کنم. وقتی که به یوونتوس رفتم و بازیکنان را میدیدم اولین چیزی که از خودم پرسیدم این بود که استفان، به نظر خودت میتوانی اینجا دوام بیاوری؟ ولی به خودم نشان دادم که میتوانم. در تمرینات دو هفته بودم که در سوپر کاپ جلوی میلان بازی کردیم و سوپر کاپ را بردیم. بازی فوقالعادهای کردم و بعد از آن همه تک تک بازیها را بودم. چمیپونز لیگ، جامحذفی در همه بازی ها. در بعضی بازیها داویدز روی نیمکت نشسته بود و من بازی میکردم. این شخصیت من است. من همیشه مثبت نگاه میکنم که موفق باشم. به نظرم این کمک کرده تا پیشرفت کنم.
* بازی در کنار بازیکنان مختلف را تجربه کردهای. کدام برایت جذابتر بود؟ شاید باجو؟
گواردیولا و باجو. بازی با تاکیناردی و آلسیو هم برایم هیجان انگیز بود. با خیلیها بازی کردم مثل ندود و دل پیرو. راستش را بخواهید باجو چیز دیگری است و بعد گواردیولا. از جوزپ یاد گرفتم چطور ساده بازی کنم. پیچیده کار نکنم. چیزی که از او یاد گرفتم این نبود که دریبل بزنم و بازیکنان را جا بگذارم. گواردیولا این کارها را نمیکرد ولی یکی از موفقترین و بهترین بازیکنان بود. کار خاصی در زمین نمیکرد خیلی بازی ساده کار میکرد. من از او یاد گرفتم که بازی فوتبال ساده بازی کردن است نه پیچیده بازی کردن.
*فکر میکردی یک روز گواردیولا تبدیل به آدمی شود که حالاست؟
نه نه، من واقعاً فکروش را نمیکردم. یادم هست وقتی بارسلون با منچستر در رم بازی میکرد او برای من و بعضی بازیکنان کارت دعوت فرستاد که به ورزشگاه برویم. من بودم، باجو بود و سرمربی پروجا که البته خود من به نتوانستم به ورزشگاه بروم. من خیلی خوشحال بودم برای او چون واقعاً انسان خوب و بدون «خرده شیشه ای» است. به نظرم آدمهایی که خرده شیشه ندارند در زندگی به چیزهایی که میخواهند میرسند.
*بعد از تجربه موفق یونتوس، چند فصل در فنرباغچه بودی و انتهایش اصلاً خوب نبود. ظاهراً شما اختلاف داشتید.
داستان، داستان غم انگیزی است. سال 2007 آنتالیا رفته بودیم؛ بعد از تعطیلات کریسمس. در کمپ تمرینی بودیم. من احساسی در زانویم کردم. 10 ژانویه بود دقیقا. به پزشک گفتم زانویم ناراحت است. ولی چیز جدیای نبود. برای همین با همان زانو بازی کردم. واسه همین آخرهای فوریه کمی زانویم بیشتر درد میکرد. من رفتم به مدیر باشگاه گفتم که یکمقدار زانوی من اذیت میکند، میشود کاری کرد ؟ به من گفت چون سال صدم تاسیس باشگاه است، میخواستند هر طور شده قهرمان شوند. واسه همین نمیخواستند من از تیم خارج شوم برای همین تصمیم گرفتم که از خودگذشتگی کنم. یادم هست از مارچ من با تیم زیاد تمرین نمیکردم و تنها به استخر و فیزیوتراپی میرفتم. جمعه و شنبه هم با تیم تمرین میکردم تا یکشنبه به من آمپول بزنند و بتوانم برای باشگاه بازی کنم. مارچ تا میفقط بهخاطر اینکه فنرباغچه قهرمان شود من بازی میکردم. یک بار به مدیر گفتم من دیگر نمیتوانم ادامه بدهم. دوباره دوباره مدیر میگفت باید ادامه بدهی ما باید قهرمان شویم. وقتی به ماه می، رسید در داربی با بشیکتاش بازی داشتیم و بردیم. یک بر صفر بردیم. ما قهرمان شدیم. 4 هفته مانده به پایان مسابقات. وقتی لیگ را قهرمان شدیم، من به مدیر گفتم قهرمان شدیم و من باید به زانویم برسم. چیز خنده دار این بود که من تا قبل از آن هیچوقت مصدوم نشدم و چیزی از عمل نمیدانستم. حتی شاید خجالت میکشدم که بگویم دارم عمل میکنم! شاید اگر تجربه داشتم میرفتم آلمان یا ایتالیا. عمل را در ترکیه انجام دادم و آنطوری که میخواستم نبود. برای همین رفتم پیش مارتیز که بهترین پزشک در بلژیک است. بازیکنان میلان هم پیش او میرفتند. زانوی من را دید و گفت کی این عمل را انجام داده؟ چرا اینطور پایت را عمل کرده؟ یک عمل مجدد انجام داد و من دیگر کاملاً عالی و آماده بازی بودم. دیگر بعد از آن برای بلونا و چزنا بازی کردم. جامجهانی 2010 را بازی کردم و خدا را شکر الان دیگر هیچ مشکلی ندارم. جالب است بدانید وقتی برای چزنا بازی میکردم حتی یک تمرین را هم از دست ندادم. زمانی برای تیمملی دعوت شدم تا به جامجهانی برویم فیزیکم عالی بود. هیچ دارویی استفاده نکردهام، هیچوقت. خدا را شکر که الان خیلی خوب هستم. بعضی وقتها گریهام میگیرد که همه کار برای آن باشگاه کردم در حالی که انتظار داشتم یکی از باشگاه با من بیاید بیمارستان. بهخاطراینکه بیمارستان اسپانسر باشگاه بود. آنها من را به دادگاه کشاندند. ببین چقدر داستان غم انگیز است؛ اینهمه کار کردم ولی چون رفتم پیش دکتر دیگری من را به دادگاه کشیدند. من چیزی علیه آنها نگفتم. آن داستان برای من تمام شده است. هنوز خوشحالم که هوادارها من را دوست دارند و میخواهند که برگردم ولی غرور من اجازه نمیدهد که این کار را کنم. من دیگر برنمی گردم. هیچوقت نمیگویم هیچوقت ولی درباره فنرباغچه میگویم هرگز.
* این ماجرای آسم تو نیز به تازگی از سوی ترکیهایها در مطبوعات مطرح شده. داستان چیست؟
الان که گفتی یادم آمد. بعد از مصدومیت وقتی عمل تمام میشود، یک تزریقی میکنند به اسم هپارین. برای اینکه خون در بدنت جریان داشته باشد. بهخاطر اینکه میخواستند من سریع ریکاوری کنم که به چمیپونز لیگ برسم برای همین به من هپارین نزده بودند. وقتی رفته بودیم وین سال 2007، و برگشتیم به استانبول هنگامی که راه میرفتم و میدویدم احساس میکردم نمیتوانم خوب تنفس کنم. رفتم پیش دکتر و گفتم نمیتوانم خوب تنفس کنم. دکتر به من گفت عطر یا افتر شیو را عوض کردی؟ من گفتم چه رابطی دارد؟ رفتیم دکتر و تست دادیم. آنها گفتند آسم است و اسپری آسم را به من دادند. مدتی استفاده میکردم و دسامبر 2007 قرار بود یک روز بعد با گالا بازی کنم. شب خوابیده بودم احساس کردم پایم درد میکند. وقتی بلند شدم رگها را داشتم میدیدم. رفتم پیش زیکو و گفتم پایم درد میکند. ما رفتیم بیمارستان. خون جریان پیدا نمیکرد در پایم. رفتیم ایتالیا ببینم قصه چیست. رفتم درمانش کردم. خدا را شکر مشکلی نبود و الان دارم خیلی خوب فوتبال بازی میکنم.
* مربیانی که با آنها کار کردهای. گروهی از بهترین کار کردهای. جذابترین مربی که کار کردهای چه کسی بود؟
همهشان فوقالعاده بودند. من واقعاً با مربیان بزرگی کار کردهام. ولی از دید من چیزی که در قلب من هست زاکورنی است. او من را در تیم زیر 21 سال با اودینزه بازی داشتیم. من هنوز قرارداد نبسته بودم. یک بازی دوستانه با تیمی از اتریش داشتیم ولی تیم بزرگسالان ما. از تیم جوانان من را دعوت کردند. 15 دقیقه مانده بود بازی تمام شود یک گل از 35 متر زدم. زاکرونی به من گفت در را ببندید و نگذارید در برود تا قرارداد ببندد. من قرارداد بستم و بازی کردم و این سکرت نیست. یک راز نیست. زاکرونی که میلان رفته بود 99 داشتم میرفتم برای استراحت. میلان گالیانی و برایدا زنگ زدند به مدیر برنامهام که من سریع میخواستم برگردم چون تعطیلی شده بود دوست داشتم برگردم پیش خانواده من قرارداد با میلان بستم ولی بوبان باید میرفت یک تیم دیگر تا با من ببندند. نمیتوانی تعداد خارجی 4تا باشد. بوبان نرفت و قرارداد من فسخ شد. برای همین فرصتش را پیدا نکردم. فقط به من یک ساعت رسید. ساعتی که جیمز باند در فیلمها استفاده میکرد. امگا اسپید بود. زیرش نوشته شده بود ما خیلی دوستت داریم. ببخشید که نشد در تیم ما بازی کنی ولی ما هنوز دوستت داریم. من همیشه یادم هست تا همین الان. برایدا وقتی صحبت میکند و میگیود ساعت تو کوش. با لیپی هم کار کردم او مرا به یووه برد و تجربه خوبی بود. با ساکی کار کردم. با کاپلو کار کردم. زیکو دام اونی که در قلب من است زاکرونی است. او فوتبال من را ساخت.
* با ژوزه مانوئل کار نکردهای. اصلاً او را میشناسی؟
با او کار نکردهام؛ اما زمانی که الاهلی بود او را میشناختم. مربی موفقی بود. همه از کاریزمای او تعریف میکردند و دوستش داشتند. فکر میکنم مربی خوبی است و تجربه خوبی است.
* اصلاً امکان دارد این پرسپولیس قهرمان شود؟
همه جا اتفاق میافتد. میلان را مگر ندیدی؟ شروع خوبی نداشتند. برای تیمهای بزرگ اتفاق میافتد. تیمهای بزرگ من مطمئنم پرسپولیس این 8 امتیاز را حجبران میکند. من به آنها باور دارم. چیزی که در تمرینها دیدم تیم بزرگی است. الان معلوم نمیکند کی قهرمان میشود بازیهای زیادی مانده. نیمفصل تمام نشده است. آنها مطمئناً بهتر از این خواهند شد.
* اما سؤال آخر. فکر میکنی روزی که از ایران بروی چه سوغاتیای میبری؟
مدال طلا را سوغاتی میبرم. با آن مدال طلا کلی داستان دارم که تعریف کنم. فرش ایرانی را میتوانم از هر فروشگاهی بخرم.
فرهاد عشوندی- سعید اکبری
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Saturday, 16 November , 2024