در طول چند سال گذشته يك اتفاق عجيب به طور مشترك براي چند بازيكن پرسپوليس رخ داده است. آنها سرخپوش شدهاند،
در اين تيم خوش درخشيدهاند، به ميل خودشان ساز جدايي كوك كردهاند و بعد به سرعت نور پشيمان شدهاند! اينكه چرا چنين اتفاقي رخ ميدهد چندان روشن نيست، اما به نظر ميرسد اين گروه از بازيكنان تحت تاثير فضايي كه بعد از درخشش فنيشان به وجود ميآيد، خودشان را بالاتر از باشگاه حس ميكنند و تصميمهايي ميگيرند كه خيلي زود باعث پشيماني ميشود.
رضا حقيقي
او شايد سمبل اين گروه از بازيكنان باشد. حقيقي بين دو نيمفصل ليگ دوازدهم از فجرسپاسي به پرسپوليس آمد و خيلي زود در قامت يك ستاره ظاهر شد. نمايشهاي فوقالعاده او به عنوان هافبك دفاعي باعث شد هواداران به شعف بيايند. با اين وجود حقيقي خيلي زود شروع كرد به غرولند كردن و هر روز در مورد دير شدن وصول مطالباتش حرف زد. او مدام اعتراض ميكرد و ميگفت اگر پولش را نگيرد، ميرود. حقيقي حتي چپ و راست مدعي ميشد از اكراين و ساير ليگهاي اروپايي پيشنهاد دارد. بالاخره هم اين حجم از منفيبافيهاي او كار دستش داد و باعث شد از پرسپوليس برود. منتها خبري از ليگ اكراين نبود؛ او به پديده رفت، بعد راهي صبا شد و در نهايت سر از ليگ تايلند درآورد. از هر سه باشگاه جديدش هم به سرعت كنار گذاشته شد تا امروز كه در 27سالگي كسي از او خبر ندارد! حقيقي به تازگي در مصاحبهاي به شدت از جدايياش از پرسپوليس ابراز ندامت كرده و با يادآوري «جايزالخطا» بودن انسان، خواهان بازگشت به اين تيم شده است؛ رويايي كه تحققش محال به نظر ميرسد.
محمد نوري
هر چه از سالهاي حضورش در پرسپوليس گذشت پختهتر شد و حتي به بازوبند كاپيتاني اين تيم هم دست پيدا كرد، اما ابتداي ليگ پانزدهم ناگهان تصميم گرفت به ليگ قطر كوچ كند. او اين تصميم را آنقدر فوري گرفت كه جاي واكنش براي باشگاه نگذاشت. او در قطر يك سال بد را سپري كرد و پرسپوليس در تهران يك فصل خوب را پشت سر گذاشت. نوري به ايران بازگشت و مصرانه خواهان عقد قرارداد با سرخپوشان شد، اما اين بار اين پرسپوليس بود كه قبول نكرد.
پيام صادقيان
وضع او كمي فرق ميكرد. پيام در ليگ سيزدهم ستاره پرسپوليس بود، اما فصل بعدش به جاي اينكه تيم را ول كند، «كار» را ول كرد. او آنقدر حاشيه درست كرد كه اخراجش كردند. تازه بعد از جدايي از پرسپوليس بود كه او متوجه عمق فاجعه شد. پس از آن هرچقدر سعي كرد برگردد، به هدفش نرسيد. يك بار به خاطر او، كريم باقري پيش برانكو وساطت كرد كه نتيجهاي نداشت. همين امسال هم صادقيان علنا از مسوولان تيم خواست يك فرصت ديگري به وي بدهند، اما اين تفاضا هم به جايي نرسيد تا صادقيان سر از ماشينسازي در بياورد.
محمد عباسزاده
پديده پرسپوليس در ليگ سيزدهم بود و خيليها عقيده دارند اگر ميتوانست كمي حواشي خودش را كنترل كند، امروز موقعيتي شبيه به مهدي طارمي در فوتبال ايران داشت. با اين وجود او در فصل دوم حضورش در پرسپوليس رو به حاشيه گذاشت و از اين تيم جدا شد. بعد از اين اتفاق اصرارهاي عباسزاده هم براي بازگشت به جايي نرسيد تا امروز وضع غريبي داشته باشد.
سيد جلال حسيني
بعد از دو سال حضور در پرسپوليس ناگهان راهي ليگ قطر شد. وضعش در آن كشور بد نبود، اما با يك سال بازي در ليگ ستارگان متوجه شد در سالهاي پاياني فوتبالش به چيزي بيشتر از پول نياز دارد. به تهران بازگشت و براي حضور در پرسپوليس پيشقدم شد، اما برانكو او را نخواست. سيد جلال يك سال منتظر ماند و بعد دوباره شانسش را امتحان كرد. سرانجام برانكو رضايت داد حسيني براي ليگ شانزدهم سرخپوش شود. او بلافاصله بعد از ثبت قراردادش با قرمزها يك جمله معنادار گفت: «به بازيكنان پرسپوليس توصيه ميكنم قدر پيراهني را كه به تن دارند، بدانند.» به نظر شما اين توصيه براي يكي مثل رامين رضاييان موثر خواهد بود يا در سالهاي آينده او را هم ميتوان به اين ليست اضافه كرد؟!
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Wednesday, 13 November , 2024