مرجع خبری پرسپولیس : از ما مولوي و نظامي و خيام و زكرياي رازي را دزيدهاند و سند ابوعلي سينا و ابوريحان و عطارمان را به نام خودشان زدهاند چيزي نگفتهايم، تا چه رسد به اينكه دغدغه حفظ ستارههاي ورزشيمان را داشته باشيم!
1- «افشين پيرواني از طرف باشگاه السد قطر براي شركت در كلاسهاي مربيگري به كشور فرانسه اعزام ميشود.» اين، خبر كوتاهي بود كه روز گذشته در محافل رسانهاي منتشر شد و توجهات را به خودش جلب كرد.
مدافع و كاپيتان سالهاي نه چندان دور پرسپوليس و تيم ملي، در حالي با ابتكار و هزينه اين باشگاه قطري راهي ديار فرنگ ميشود كه تنها مدت كوتاهي براي السد بازي كرد و عمر حضورش در اين تيم چندان به درازا نكشيد. پيرواني كه در دوران بازيگرياش در پرسپوليس، لقب «باتعصب» را از هواداران اين تيم دريافت كرد، در توضيح اين رفتار باشگاه قطري به نكته جالب توجهي اشاره ميكند: «من در مدت حضورم در السد، يكبار با سر آسيبديده و بانداژ شده برايشان بازي كردم و ظاهرا به همين دليل آنها هنوز مرا فراموش نكردهاند. تا آنجايي كه من ميدانم، السديها هنوز دايي را هم از ياد نبردهاند و جوياي احوالش هستند.» بدون ترديد رخ دادن چنين اتفاقي، بيش از هر چيز ديگري وسواس مديران قطري در پاسداشت تلاش بازيكنان سابقشان را به نمايش ميگذارد. وقتي آنها با ستارههاي خارجيشان كه تنها مدتي كوتاه برايشان توپ زدهاند چنين معاملهاي ميكنند، چه جاي تعجب دارد كه مثل پروانه دور اسطورههاي خودشان ميگردند و اجازه نميدهند. خم به ابروي آنها بيايد؟
2- اصولا ما ايرانيها يد طولاني داشتهايم در دم فروبستن و تماشاي به تاراج رفتن سرمايههاي با ارزشمان. از ما مولوي و نظامي و خيام و زكرياي رازي را دزيدهاند و سند ابوعلي سينا و ابوريحان و عطارمان را به نام خودشان زدهاند چيزي نگفتهايم، تا چه رسد به اينكه دغدغه حفظ ستارههاي ورزشيمان را داشته باشيم! اصولا قهرمانان ملي،نخبگان كمنظيري بودهاند كه خميره مستعد وجودشان تحت تاثير توجهات اجتماعي و نيز سرمايهگذاريهاي عمومي، بارور شده و رفتهرفته به مفاخر ميهنشان تبديل شدهاند. اين ستارهها، همانقدر كه در خلق شور و شعف همگاني نقش سازنده داشتهاند و جامعه از اين لحاظ وامدار آنهاست، خودشان نيز رشد و پرورششان را مديون انرژي و هزينهاي هستند كه كشور و مردمشان صرف آنها كردهاند. با توجه به اين ملاحظات، واضح است كه حفظ اين سرمايهها و استفاده حداكثري از نيرو و پتانسيل آنان، جزو وظايف بديهي و قطعي هر مديريت خردمندي محسوب ميشود. حالا سوال اين است كه ما با اين گنجينههاي با ارزشمان چه كرديم؟ تجليل از پيرواني را به قطريها سپرديم، اجرت كار علي دايي روي نيمكت تيم ملي را از او دريغ كرديم و گراميداشت مهدويكيا را برعهده هامبورگيها گذاشتيم تا كاپيتان سابق تيم مليمان، هم توپ طلاي آسيايياش را به موزه HSV پيشكش كند و هم نقشه شروع مربيگرياش را در همين باشگاه بريزد. سالها پيش مسوولان باشگاه بارسلونا به مناسبت سالروز تولد هريستو استويچكوف، يك هواپيماي اختصاصي براي او فرستادند تا اين ستاره سابقشان را براي تماشاي يكي از مسابقات آبيواناريها به نوكمپ بياورد. اين قبيل اقدامات، البته از بزرگترين باشگاههاي دنيا مثل بارسا و رئال و بايرن و يونايتد بعيد نيست، اما گام گذاشتن تيمي نظير السد قطر در چنين مسيري، به وضوح نشان ميدهد اين همسايگان كوچك و جمعوجور ايران هم به تدريج روياي حضور درجمع بزرگان را در سر ميپرورانند.
3- فرهنگ بازنشستگي قهرمانان ملي، انگار در ايران و خارج از ايران تفاوتهاي زيادي دارد. آنجا دايره لغات ستارههاي به آخر خط رسيده را كلمههاي خوش آب و رنگي مثل تجليل، ستايش، صندلي اختصاصي شمارهدار، بيمه عمر، رفاه و آسايش تشكيل ميدهند و اينجا، واژگان كليدي سوپر استارهاي از كار افتاده ما، شامل لغات غمانگيز و پوسيدهاي مثل كوپن خريدن، نامه عاجزانه درخواست كمك، سيگار فروشي، فلافل، اعتياد، قتل و سرقت ميشود. اين تفاوت كهكشاني، غيرقابل اغماض است. ما اينجا اصولا فرصتي براي حراست از «خاطره»هايمان نداريم. جماعتي كه در نان يوميه و خرج روزانه باشگاهداريشان ماندهاند، كجا ميتوانند دغدغه پاسداري از تاريخ را داشته باشند؟ ورزش قهرماني ايران شديدا با معضل بيكفايتي و سوءمديريت مواجه است. اينجا يا پول نيست و يا اگر بودجهاي هم در كار باشد، خيلي از مديران ترجيح ميدهند آن را صرف رفع لنگيهاي روزمرهشان كنند؛ حالا حساب كيسه دوزيها و خرده دزديهاي خيلي از آنها به كنار! در اين شيوه منحصربهفرد مديريت كه در آن بقا يا فناي ميز مسوولان را پارامترهايي كاملا متفاوت و غيرعقلاني تضمين ميكنند، واضح است كه كك كسي هم از تزريقي شدن فلان قهرمان نامي يا خانه به دوشي فلان اسطوره تاريخي نگزد.
4- چرا نبايد «گرينكارت»، محبوبترين مفهوم زندگي خيلي از سوپراستارهاي ايراني باشد؟وقتي قطريها 8 ماه بازي افشين پيرواني را بعد از نزديك به 20 سال هنوز به ياد ميآورند و ما 20 سال درخشش او را فراموش ميكنيم، طبيعي است كه «دل ماندن» اسطورههايمان را ميگيريم و به جايش «پاي رفتن» به آنها ميبخشيم. معامله امروزمان با ستارههاي ديروز را ببينيم و از استعدادهاي فردايمان توقع «وفاداري» نداشته باشيم.
* یادداشت : رسول بهروش
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Friday, 15 November , 2024