پرسپولیس نیوز : 6 سال بازی در پرسپولیس پرافتخار، کاپیتانی این تیم، حضور در جمع بزرگان تاریخ باشگاه، سرمربیگری پرسپولیس و قهرمانی در جام تخت جمشید به عنوان بازیکن و مربی، حضور در بهترین خط دفاع جام تخت جمشید، حضور در کادر فنی تیم ملی و …
او اولین مربی ایرانی بود که لیگ تخت جمشید را فتح کرد اما سالهاست که نه مصاحبه کرده و نه یادی از او میشود.
بیوک وطنخواه که حالا در 74 سالگی فوتبال را کنار گذاشته، در تمام سالهای اخیر دور از هیاهوی پرسپولیس و فوتبال بوده است و کمتر مصاحبه یا خبری از او پیدا میکنید. برادر بزرگ رضا وطنخواه که برخلاف آقارضا آرامتر است و مثل برادرش حرص پرسپولیس و فوتبال را نمیخورد، بعدازظهر دیروز با رویی گشاده تکتک سوالهای ما را جواب داد و مثل تمام همدورههایش بزرگمنش و فوقالعاده بود.
چرا خبری از شما نیست؟ چرا مصاحبه نمیکنید و در مجامع فوتبالی حضور ندارید؟
نیستیم دیگر؛ چه بگویم؟
شما کاپیتان و سرمربی پرسپولیس بودید؛ اولین مربی ایرانی که لیگ تخت جمشید را برد اما حالا…
بودیم اما حالا میبینید که حتی خود باشگاه پرسپولیس هم ما را تحویل نمیگیرد. میبینید که تیم کجای جدول است.
چرا اینقدر دور شدهاید؟
خب از ما استفاده نمیکنند. ببینید الان تیم دست چه کسانی افتاده و چه افرادی دور و بر این باشگاه هستند. روزگار همین است دیگر، چه کار میشود کرد.
از حضورتان در پرسپولیس بگویید.
وقتی باشگاه شاهین منحل شد، دستهجمعی آمدیم پرسپولیس. مرحوم پرویز دهداری و مرحوم برومند که انسانهای بسیار شریفی بودند این تصمیم را گرفتند. آنها آدمهای پولکی نبودند و مجانی عشق به فوتبال داشتند. همان زمان باشگاه تاج به بازیکنان ما چک میداد اما هیچکس نمیرفت. البته بعدها یکی دوتا از آنور آمدند پیش ما و یکی دوتا هم رفتند آنجا اما ارزش پیراهن واقعا بالا بود.
شما در 33 سالگی فوتبال را کنار گذاشتید، زود نبود؟
خب سن من بالا رفته بود، خودم هم اشباع شده بودم چون جوانهایی مثل مسیحنیا هم جایگزین ما شده بودند و لیاقت هم داشتند، ما شدیم مربی.
عجب خط دفاعی داشتید آن زمان.
بله. مهراب شاهرخی چپ بود، آشتیانی راست. من و جعفر کاشانی هم وسط بودیم. آقای کاشانی بهترین زوج من بود و با همین جمع بهترین خط دفاع جام تخت جمشید شدیم و به قهرمانی هم رسیدیم.
کوچ دستهجمعی از شاهین به پرسپولیس تصمیم چه کسی بود؟
تصمیم مرحوم پرویز دهداری. ایشان هر چه میگفت بدون چون و چرا قبول میکردیم چون نمیخواستیم جمعمان به هم بخورد.
چه شد که سرمربی پرسپولیس شدید، آن هم یک سال بعد از پایان فوتبالتان؟
من مربی جوانان پرسپولیس بودم که در این تیم شاگردانی مثل مجید سبزی، محمد زادمهر و رمضان جعفری شاخصترینهایشان بودند. یک روز تیمسار مکری به من زنگ زد و گفت بیا باشگاه کارت دارم که رفتم و حکم مربیگری تیم بزرگسالان را برایم زد.
پس شدید مربی بازیکنانی که بیشترشان همبازیتان بودند.
بله، خیلی از دوستان مثل آشتیانی، کلانی، بهزادی و …
بعد چرا از سرمربیگری پرسپولیس کنار رفتید؟
سال 54 مرحوم دهداری گفت حالا که تیم را قهرمان کردی ادامه نده و بهتر است کنار بروی. بعد برای من از طرف فدراسیون حکم زدند که سرمربی تیم جوانان مازندران شوم که این تیم را هم در جام ولیعهد قهرمان کردم.
بعد از آن مسیر مربیگریتان چگونه بود؟
بعد آمدم تهران و سپس راهی صنایع الکترونیک شیراز شدم. آن موقع تمام این حکمها را فدراسیون به ما میداد. دوباره برگشتم تهران و سرمربی پیام شدم. پس از آن هم تیمهای ادارات را گرفتم. مربی تیم سازمان جنگلها و مراتع بودم. انقلاب هم که شد ما را گذاشتند کنار و دیگر فعالیت فوتبالی نداشتم.
در تیم پیام هم شاگرد یا شاگردانی داشتید که بعدها فوتبالیست بنامی شوند؟
اسمش را فراموش کردهام، الان مربی ذوبآهن شده (با کمی مکث)، یحیی گلمحمدی در پیام شاگردم بود.
برعکس آقارضا که هنوز هم مربیگری میکند چرا شما زود کنار رفتید؟
خب ایشان حتما علاقه دارد. البته من هم علاقه دارم اما دیگر دنبالش نرفتم.
مدتی هم با آقارضا در پرسپولیس همبازی بودید.
اول من در شاهین بودم که رضا از راهآهن به هوای من آمد شاهین و با هم رفتیم پرسپولیس.
خودش آمد یا شما توصیه کردید؟
خودش آمد، چون به شاهین علاقه داشت.
اما اگر دوران طولانی کنار هم بازی میکردید شاید اتفاقهای بهتری میافتاد و بیشتر در خاطرهها میماند.
خب من زودتر خداحافظی کردم و ایشان ادامه داد. رضا هم گوش چپ بود. هم بک چپ هم هافبک چپ و در سه پست بازی میکرد. مستر راجرز هم هر وقت گیر میکرد از رضا به عنوان آچار فرانسهاش در جای خالی استفاده میبرد.
از آن دوران و حضور همزمانتان در شاهین و پرسپولیس چه خاطرهای به جا مانده؟
شبها که کنار هم میخوابیدیم تا صبح با هم حرف میزدیم. همهاش راجع به بازی میگفتیم، اینکه تو در آن صحنه چه کار کردی و من چه کار کردم.
الان با فوتبال ارتباطی ندارید؟
نه، هیچی.
روزنامه نمیخوانید، برنامه نود نمیبینید؟
نه نود میبینم، نه روزنامه میخوانم.
بازیهای پرسپولیس چطور؟
اصلا.
واقعا، چطور دلتان میآید؟ تیم ملی چطور؟
تیم ملی را گاهگداری میبینم. تیم ملی خوب است.
فکر کنم بازیهای پرسپولیس را نمیبینید چون اعصابتان به هم میریزد.
دقیقا، این فوتبالی که من میبینم یک لحظه که نگاه میکنم سریع قیدش را میزنم و کانال تلویزیون را عوض میکنم.
خب طبیعتا دیگر بازیکنان و تیمها و حتی کیفیت فوتبال با گذشته فرق زیادی کرده.
اصلا فوتبال خراب شده. از وقتی پول آمد وسط، فوتبال به هم ریخت. البته پول خوب است اما به اندازهاش.
راستی چهره شما نسبت به آقا رضا خیلی فرق میکند و زمان بازیگری با اینکه شما 5 سال بزرگتر بودید، جوانتر به نظر میرسیدید.
(میخندد) آخر رضا خیلی حرص میخورد اما من خونسردتر بودم.
بگذریم. میدانم شما خبر ندارید به همین خاطر دقیقا برای شما شرح میدهم که چه اتفاقی افتاده. اخیرا آقای فتحا…زاده مدیرعامل سابق باشگاه استقلال مدعی شده پرسپولیس در یک بازی 8 گل از تاج خورده است و به زودی اسناد و مدارک این بازی را هم رو میکند. بریده جریدهای هم مربوط به این بازی رو شده که گفتهاند بیوک جدیکار، علی جباری، عارف قلیزاده و پرویز کوزهکنانی گلهای تاج را زدهاند.
یعنی جدیکار و علی جباری همبازی بودهاند؟ چطور چنین اتفاقی افتاده؟ اصلا درست نیست. ما 6 تا زدیم اما این چیزی که گفتهاند اصلا درست نیست.
گفتهاند بازی دوستانه و تشریفاتی بوده، همان سال اول آمدن شاهینیها به پرسپولیس.
اصلا چنین چیزی نیست. اتفاقا ما یک روز در امجدیه با تاج بازی تدارکاتی داشتیم که شاه هم آمده بود بازی را ببیند. ما نیمه اول یکی دوتا زدیم که شاه وسط هافتایم رفت و نیمه دوم تاجیها هم نیامدند توی زمین.
اما آقای فتحا…زاده مصر است که این بازی برگزار شده.
8 تا؟ کی؟ کجا بوده؟ آقای فتحا…زاده خودش بازیکن شاهین خوی بود و دری به تخته خورد و شد مدیرعامل استقلال.
علی جباری هم گفته دو گل در این بازی زده.
اصلا وقتی آقای جباری بازی میکرد، کوزهکنانی، جدیکار و قلیزاده فوتبال را کنار گذاشته بودند.
پس چرا آقای جباری مدعی شده این بازی انجام شده؟
احتمالا او را وادار کردهاند که چنین حرفی بزند.
ظاهرا استقلالیها میخواهند این 8 تا را جلوی آن 6 تای معروف علم کنند.
بله، میخواهند آن برد را لوث کنند اما آن 6 تا تاریخی است.
راستی شما در ترکیب ثابت بازی 6 تا نبودید. چرا؟
بله نبودم چون مسیحنیا جایم را گرفته بود. من رزرو بودم.
برایتان سخت نبود در آن بازی بزرگ نیمکتنشین باشید؟
نه اصلا سخت نبود. اتفاقا خیلی هم خوشحال بودم. واقعا آن وقتها این مسائل بین بازیکنان نبود و همه بازیکنان اصالت داشتند.
از آن روز چه خاطرهای در ذهنتان مانده؟
آن بازی یک بازی استثنایی بود. بچههای ما هر چه زدند رفت توی دروازه. بعضی مواقع شما هر چه میزنید گل نمیشود و میخورد به تیر یا اوت میشود اما در این بازی سهتا مرحوم حجازی خورد، سهتا منصور رشیدی.
شما نمیدانید چرا فیلمی از این بازی وجود ندارد؟
فکر کنم بعد از انقلاب فیلم این بازی را از بین برده باشند.
عدهای میگویند اصلا دوربینی در ورزشگاه آزادی نبوده چون همه دوربینها را فرستاده بودند به رقابتهای کشتی قهرمانی جهان در پارک شهر. شما که کنار زمین بودید دوربینی ندیدید؟
نمیدانم، دیگر سن ما بالا رفته و در خاطرم نیست.
بعد از آن بازی باز هم به ترکیب اصلی برگشتید؟
بله. مدتی بازی میکردم و آقای راجرز سرمربی بودند. بعد همایون بهزادی سرمربی شد و من هم کمکش بودم که از تاج 3- هیچ خوردیم. بعد باشگاه همایون را کنار گذاشت و من شدم سرمربی.
قبل از آن بازی 6- صفر هم راجرز مدتی نبود و همایون خان تیم را تمرین میداد؛ آن موقع هم کمکش میکردید؟
بله، آن مقطع هم کمکش بودم.
در حرفهایتان گفتید تیمسار مکری شما را به باشگاه فراخواند و حکم مربیگری داد؛ مگر مرحوم عبده مدیرعامل باشگاه نبود؟
چرا، ایشان مدیر باشگاه بود اما تیمسار مکری سرپرست تیم فوتبال بودند.
یعنی سرپرست چنین اختیاری داشت؟
بله، ضمن اینکه در باشگاه و تیم پرسپولیس، نظم و انضباط حرف اول را میزد.
از دوران حضور در پرسپولیس حتما خاطرات زیادی دارید.
حقیقتش اینکه من دیگر خاطرات را فراموش کردهام و خیلی سخت یادم میآید اما خاطرم هست در زمین مقابل همین تیم تاج بازی میکردیم. فریدون معینی در تیم ما بود و مسعود معینی برای تاج بازی میکرد. در حین بازی مسعود معینی روی پای یکی از بازیکنان ما تکلی رفت و زخمیاش کرد که فریدون (برادر بزرگتر) رفت سمتش و دعوایش کرد. این خاطره در ذهن من مانده است.
از پرسپولیسیهای قدیم با کدامیک عیاق بودید یا هستید؟
با مرحوم مهراب شاهرخی عیاق بودم. جاسمیان، بهزادی و کلانی هم دوستان عزیزم بودند. مرحوم صفر ایرانپاک هم که دوست و همکارم در اداره مخابرات بودند.
دوران حضورتان در تیم ملی چطور بود. چند بازی ملی دارید؟
6 تا بازی ملی دارم. آن موقع تیم ملی سالی یک یا دو بازی انجام میداد.
مربیگری چطور؟
در جام ملتهای آسیا که در تهران بود کمک اوفارل بودم. کمک آقای مهاجرانی هم بودم. بعد از اوفارل تیم دوم را بردم چین. تیم اول رفت مونترال، ما هم رفتیم چین که آنجا 5 بازی کردیم و موفق بودیم.
شروع دوران مربیگریتان که فوقالعاده بود. در تیم ملی هم که مربی بودید پس چرا زود کنار رفتید و در تیمهای بزرگ ادامه ندادید؟
نمیدانم. نه اینکه کارم را جدی نگرفته باشم، نه؛ اما دوست نداشتم پیش هر کسی گردنم را کج کنم تا به من تیم بدهند.
راستی با آقا رضا در زمین به زبان آذری حرف میزدید؟
بله.
درآن پرسپولیس چند نفر آذری زبان بودند؟
ما بودیم به علاوه مرحوم عزیز اصلی.
بیشتر بچههای تهران در پرسپولیس بودند؟
تهرانی و خوزستانی؛ مرحوم ایرج سلیمانی، مهراب، ایرانپاک و ناظم گنجاپور بچههای خوزستان بودند. آشتیانی، کلانی، بهزادی و … هم اهل تهران.
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
چقدر پرسپولیس آن سالها را دوست دارم؛ اصلی،طاووسی، مودت، بیوک و رضا وطنخواه، شاهرخی،محمدی، کاشانی ،آشتیانی،ایرانپاک،کلانی،بهزادی،خوردبین؛حاج رحیمی پور،مسیح نیا،پروین،معینی،ادیبی؛سلیمانی و….گرچه آن سالها نه فوتبال را میفهمیدم و نه بازی آن تیم را دیدم. آقای وطنخواه ؛ پس از باخت ۳ بر ۱ (نه ۳ بر هیچ) پرسپولیس به تاج در هفته هفتم از لیگ سوم تخت جمشید در تاریخ پنجم اردیبهشت ۱۳۵۴ و مساوی صفر بر صفر با هما در هفته هشتم بتاریخ یازدهم اردیبهشت و برد ۲ بر ۱ برابر ذوب آهن در هفته نهم بتاریخ نوزدهم اردیبهشت؛ از هفته دهم بجای مرحوم همایون خان بهزادی ، مربی پرسپولیس شد و در بیست و ششم اردیبهشت با برد یک بر صفر ابومسلم در مشهد کار خود را شروع و بعد از آن بجز مساوی مقابل راه آهن ، هشت برد پیاپی بدست آورد. دو هفته پس از آغاز مربیگری ؛ پرسپولیس با هدایت ایشان در ششم خرداد همان سال در دیدار دوستانه با منچستر یونایتد نتیجه یک بر یک را کسب کرد. دمش گرم و سرش سلامت؛ همیشه.