مرجع خبری پرسپولیس : 1) استاديوم شهيد بهشتي بوشهر، اولين ورزشگاهي نبود كه ظرف چند هفته اخير نام علي دايي در غياب خود او روي سكوهايش فرياد كشيده مي‌شد.

 

پيش از آنكه پرسپوليسي‌هاي همسايه با خليج فارس هنگام عقب افتادن سرخپوشان از شاهين سرمربي فصل گذشته اين تيم را تشويق كنند، نام علي دايي در ورزشگاه آزادي تهران همزمان با نبرد پرسپوليس و ملوان و نيز ايران و ماداگاسكار هم شنيده شده بود.

 

اگرچه دقايقي بعد از توقف تيم سرشناس تهراني مقابل حريف شمالي‌اش، عده‌اي از مسوولان باشگاه پرسپوليس كوشيدند تا وقايع روي سكوها را «مرموز» جلوه بدهند، اما به نظر مي‌رسد بايد پذيرفت كه رفته رفته علي دايي به «سمبل اعتراض» براي فوتبال‌دوستان پرسپوليسي تبديل شده و جمعیت معترض در استاديوم‌هاي گوناگون، بيش از هرچيز ديگري از تكرار نام او استقبال مي‌كنند، طنز تاريخي ماجرا در اين نكته نهفته است كه تا همين چند سال قبل اوضاع كاملا متفاوت و حتي معكوس بود؛ چنانكه بسياري از تماشاگران هنگام عصبانيت و عصيان، ديواري كوتاه‌تر از ديوار شهريار سراغ نداشتند و معمولا تيغ تيز انتقادات‌شان را به سمت علي دايي نشانه مي‌رفتند. ريشه اين دگرگوني و تحول عميق كجاست؟‌


2) علي دايي از لحظه ظهورش در سطح اول فوتبال ايران روندي روبه‌ رشد در پيش گرفت و تبديل به چهره‌اي معتبر و موجه شد. هرچقدر «اعتبار» او در سال‌هاي بازيگري و مربيگري‌اش ثبات داشت و از سيري منظم و صعودي بهره‌ مي‌برد، محبوبيت شهريار هميشه در نوسان بوده و مدام مبتلا به شدت و ضعف مي‌شده است.

 

غير از حاميان سنتي و دايمي دايي، پايگاه اجتماعي شهريار در بقيه موارد هميشه متزلزل بوده و مقبوليت او مدام دچار فراز و فرود مي‌شده است. در فوتبال معاصر ايران گاهي علي دايي را مي‌توان مثل روزهاي اول پيوستنش به پرسپوليس در ليگ سوم حرفه‌اي و آقای گلی لیگ، در اوج محبوبيت ديد و گاهي نيز مي‌شود او را در موقعيت دردناكي مثل ايام برگزاري مسابقات جام‌جهاني 2006 آلمان يافت؛ روزهاي تلخي كه شهريار،‌ به سوژه اصلي پيامك‌ها تبديل شده بود.

 

با چنين مقدمه‌اي،‌ امروز در مورد حجم محبوبيت دايي چه قضاوتي مي‌توان داشت؟ ‌آيا غير از اين است كه باوجود نوسانات فني شديد او در پرسپوليس ليگ دهم که فردی را نمی توانستی پیدا کنی عیب و ایرادی در تیم او نبیند ، ‌حالا شهريار از نظر وجاهت عمومي در نقطه‌اي ايستاده است كه كمتر مي‌توان نظيرش را در گذشته او پيدا كرد. نكته بحث برانگيز‌ به اوج گرفتن اقبال عمومي نسبت به وي، پس از تقابلش با حبيب كاشاني مربوط مي‌شود. سوال بزرگ اين است؛ چگونه مي‌توان باور كرد مردي كه هنگام كسب هر سه عنوان قهرماني سرخپوشان در يك دهه اخير مسوول ارشد اين باشگاه بوده،‌ نزد بخش وسيعي از افكار عمومي به كاراكتري تبديل شده باشد كه ضديت با او مي‌تواند «افزايش محبوبيت» يك نفر را تضمين كند؟!

 


3) اشكال كار كجاست كه مقابله با حاج حبيب،‌ بستر رشد مقبوليت يك نفر مي‌شود؟ دست‌كم پرسپوليسي‌ها «روي كاغذ» نبايد بهانه‌اي براي دوست نداشتن كاشاني داشته باشند؛ او كه در زمان مسووليتش پرسپولیس سه جام  آورده، او كه با راي عده ای از شهروندان به شوراي پايتخت راه يافته، او كه مقابل دوربين‌هاي تلويزيوني شخصي دلسوز ، محترم، موقر و بي‌ادعا از خود ارايه داده و او كه روزشمار خدمتش به مردم فوتبال‌دوست و بازگشت به آموزش و پرورش را يك لحظه هم از ياد نمي‌برد.

 

شايد بهترين لطف مشاوران پرشمار كاشاني نسبت به او، اين باشد كه بگردند و ببينند مشكل كار كجاست كه سرپرست باشگاه پرسپوليس باوجود كارنامه‌اي قابل دفاع و با وجود بهره بردن از يك ارتش رسانه‌اي گسترده از روزنامه گرفته تا پایگاه اینترنتی، اسير موقعيتي مي‌شود كه در آن مواجهه دايي با وي، به سود دایی تمام مي‌شود يا تماشاگران شهرستاني به محض دور ديدن چشم بوقچي‌هاي رسمي باشگاه، عليه‌اش شعار مي‌دهند و پارچه مي‌نويسند؟ آيا اين پرسش براي خود حاج‌حبيب به وجود نيامده كه چطور بخش بزرگي از پرسپوليسي‌ها، پنج شكست پياپي دايي يا دو باخت متوالي او در داربي را تحمل مي‌كنند، اما با اكيپ موافق حاجي، حتي براي يك 90 دقيقه كامل هم سر سازش و مدارا ندارند؟ یک نود دقیقه فرصت زیادی نیست ، هست؟!


4) چند پیروزی پیاپی آسمان پرسپوليس را دوباره آفتابي می کند و شاید خيلي از معادلات را تغيير بدهد، اما يك «واقعيت» مطلق وجود دارد كه هزار جام قهرماني هم نمي‌تواند كوچك‌ترين خدشه‌اي بر آن وارد كند. به نظر ميرسد سرپرست موفق و البته موقت پرسپوليس بايد دنبال يافتن پاسخ اين معادله عجيب اما ساده باشد. جايي خارج از منطق و سند و كارنامه…

*منبع: نشریه ورزشی گل

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)