مرجع خبری پرسپولیس : بالاخره برگشت حاج حبيب كاشاني كه اگرچه روي صندي شوراي شهر با منظره پارك شهر تهران مي‌نشيند و رسالتش رتق و فتق امور كلانشهر تهران است، اما دل در گرو فوتبال دارد. سرك كشيدن‌هاي گاه و بي‌گاه در استاديوم‌ها و جمع‌هاي فوتبالي گواه اين ادعاست. اگرچه بار اول هيچ كس حاضر نشد فرش قرمز پيش پاي او پهن كند اما آنچه ثمره عمر مديريتي يكساله كاشاني بود سبب شد تا امروز منتقدان ديروزش رداي يك ناجي برتن وي كنند. مردي كه مي‌آيد تا كشتي توفان‌زده پرسپوليس را از تلاطم امواج سهمناك حاشيه‌ها رهانيده و به ساحل امن و مطمئن رساند. آنچه از صورت كاشاني در اذهان اهالي فوتبال حك شده است تصوير يك «مدير قهرمان» است و توقع از مدير قهرمان چيزي جز نجات نيست. حاج حبيب ديگر آن مدير سياسي نيست كه مي‌آيد تا انصاري‌فرد فوتبالي را كنار بزند. او قبلا تاييد خود را از جامعه فوتبالي گرفته است و آغوش بازي كه پيش رويش باز شده به همين علت است.
اما حاج‌حبيب در دومين آزمون دشوار خود چون مرتبه اول رستگار خواهد بود؟

در كوران تبريك‌ها و سلام و صلوات كه براي اين بازگشت به راه افتاده است شايد چندين خط آيه ياس خواندن به مذاق ايشان خوش نيايد كه از همين باب به شكل و سياق رنجنامه‌اي ازگذشته و هشداري براي آينده خطاب به خود او به رشته تحرير درمي‌آيد تا شايد اين دلواپسي كه برآمده از دل است لاجرم بر دلش نشيند.
حاج حبيب! نمي‌دانيم كه مي‌داني يا نه؟ حتما مي‌داني كه در فوتبال ايران تكرار قهرماني از خود قهرماني سخت‌تر است. همين قصه را آن روز كه افشين قطبي هم پاشنه كفش را وركشيد و دوباره چمدان به قصد ايران و پرسپوليس بست براي او نوشتيم. قطبي نمي‌دانست يا نخواست بداند وقتي انبوهي از قول‌هاي آنچناني را به پايش ريختند. حاج حبيب حتما ديدي كه چه سرنوشتي بر قطبي و پرسپوليس‌اش گذشت. ديدي كه امپراتور چگونه تاج و تختش را گذاشت و فرار كرد. از مربي قهرمان تنها چهره‌اي مخدوش باقي مانده است. مردي كه رسالت بزرگ خود و نيمه‌كاره گذاشت و يا مجبورش كردند به چنين رفتاري.

حاج حبيب دوره و زمانه فرق نكرده است. پرسپوليس همان تيم پرحاشيه و گرفتار است. يادت كه هست، همان حاشيه‌هايي كه باعث شد كاسه صبرت لبريز شود و قهر كرده، در شوراي شهر بست بنشيني.
حاج حبيب نگرانيم، نگرانيم كه مبادا دامي پيش پايت پهن شده باشد. نگرانيم كه اين بار آن توپ ثانيه‌ آخر داخل دروازه نغلتد و قهرماني پر! راستش را بخواهي اين جماعت فوتبالي فراموشكارند. قهرماني‌ها را زود به بوته فراموشي مي‌سپارند و واي به روزي كه شكست‌ها از راه برسند. نكند اين بار تو وسيله قمار محبوبيت شده باشي. مردي محبوب كه مي‌آيد تا مدير بالادستي را از فشار سكوهايي كه عليه مدير منفور شوريده‌اند رهايي بخشد.
قهرماني يكساله كه خرده خرده و با خون دل حاصل شد زود بر باد نرود! آقا معلم! تو كه سرد و گرم چشيده روزگاري خوب مي‌داني كه بالا رفتن از قله سخت است و طاقت‌فرسا اما سقوط به آني بند است. نكند دوستان خرد و كلان از راه برسند و سهم‌خواهي كنند. نكند ناگهان چشم بازكني و اين ارث پرحاشيه‌اي كه در دامانت گذاشته‌اند لكه‌اي بگذارد و برود.
حاج حبيب، اي كاش نمي‌آمدي. اي كاش به همان مشاور عالي بسنده مي‌كردي. چشم‌پوشي از پرسپوليس كار راحتي نيست. مي‌دانيم. مي‌دانيم كه به پايبندي قانون دو شغله بودن قصد مديرعاملي نداري اما از امروز به بعد آنچه بر اين تيم بگذرد و آنها كه بيايند و بروند پاي تو نوشته خواهد شد.
حاجي‌جان! ملتمسان دعا از راه مي‌رسند. خرده فرمايش دارند و تو هم دل رحم. مواظب باش كه امانتي را از چنگت بيرون نكشند. حاجي مواظب باش! به همان روح برادر شهيدي كه قسمت دادند و تو را جلو انداختند مواظب باش تا يك «موجه» ديگر در اين فوتبال نسوزد و از بين نرود.

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)