پرسپولیس نیوز : يك روز حميد استيلي تصوير زيباي خودش را در ذهن هواداران تخريب مي‌كند و يك روز نوبت به يحيي گل‌محمدي مي‌رسد كه همين معامله را با گنجينه خاطرات هواداران ترتيب بدهد؛ اما واقعا چرا؟

1- اين اواخر برنامه‌اي ورزشي تحت‌ عنوان مستند داربي‌هاي تهران از تلويزيون ايران پخش مي‌شد كه باوجود اشكالات پرشمار شكلي و محتوايي‌اش، توانست بسياري از خاطرات تلخ و شيرين هواداران پرسپوليس و استقلال را پيش چشم‌شان زنده كند. در يكي از قسمت‌هاي اين برنامه كه به داربي مشهور 9 نفره اختصاص داشت، تصاويري از بازي فداكارانه سرخپوشان روي آنتن رفت كه در نوع خودش بسيار متاثركننده بود. در اين ميان شايد ويژه‌ترين صحنه‌ها به حميد استيلي اختصاص داشت؛ هافبك جنگنده‌اي كه از فرط دويدن، خيس در سيلاب عرق و به شكلي لنگ‌لنگان از زمين خارج شد. چند لحظه بعد، همبازيان سابق او توضيح دادند كه استيلي چگونه بلافاصله بعد از رسيدن به رختكن از حال رفته و كارش به بيمارستان كشيده است. اين تصاوير تكان دهنده، شايد در درجه اول آن دسته از پرسپوليسي‌هايي را تحت تاثير قرار داد كه در طول نيم‌فصل نخست ليگ يازدهم بارها كاپيتان اسبق تيم محبوب‌شان را به حيا كردن و رها كردن فراخواندند. به راستي اما چه كسي در رقم خوردن اين حادثه زشت مقصرتر است؛ هواداري كه بي‌اعتنا به گذشته، مصالح كنوني تيمش را در اولويت قرار مي‌دهد يا ستاره‌اي كه با جاه‌طلبي‌هاي نابه‌هنگامش، مشتي خاطره دوست‌داشتني را به تاراج مي‌برد؟‌

2- نسل فعلي هواداران فوتبال ايران، نسلي بداقبال و زيان ديده است. او نه بهره‌اي از همزماني با اسطوره‌هاي پرشمار و باشكوه چند دهه قبل برده و نه در لذت طرفداري از فوتبال ديوانه و متعصب آن روزگار سهيم شده است. سكونشينان اين روزگار، اغلب شاهدان خاموش دروغ و دغل و دودوزه‌بازي هستند و سلامت روح و روان و اعصاب‌شان را وقف فوتباليست‌هايي مي‌كنند كه ده‌ها برابر بيشتر از جوهر و توانايي‌شان پول به جيب مي‌زنند. غير از اين، غم مخدوش شدن خاطره خوش بسياري از بزرگان فوتبال را هم بايد به مصايب اين نسل سوخته اضافه كرد. هوادار نگون بخت امروز، دوران سلطنت پروين را نديده، تكنيك ناب درخشان را درك نكرده، دفاع پرصلابت پنجعلي را پيش چشمانش نداشته و از فرصت‌طلبي‌هاي جادويي پيوس به وجد نيامده است. چيزي كه او به ارث برده، تنها تماميت‌خواهي سلطان، جوسازي‌هاي هميشگي حميدخان، غرولندهاي دائمي محمدآقا و هيزم افكني‌هاي فرشاد آقاي گل به آتش اختلافات پرسپوليس بوده است. مفهوم واژه پيشكسوت براي طرفدار معاصر اين باشگاه، چيزي شبيه به «مزاحم»‌است؛ موجودي كه تمام وقتش را صرف سهم‌خواهي‌هاي كور مي‌كند و يا به شتابزده‌ترين شكل ممكن، به قدرت لبيك مي‌گويد. يك روز حميد استيلي تصوير زيباي خودش را در ذهن هواداران تخريب مي‌كند و يك روز نوبت به يحيي گل‌محمدي مي‌رسد كه همين معامله را با گنجينه خاطرات هواداران ترتيب بدهد؛ اما واقعا چرا؟

3- بي‌خيال آقاي گل‌محمدي عزيز! اجازه بده ارثي كه همچنان از شما باقي مي‌ماند، خاطره گلزني‌ات به ايرلند و مكزيك و يا استقبال 15 هزار نفري پرسپوليسي‌ها از بازگشت تو و كريم در ورزشگاه كارگران باشد. آنچه اين فصل انجام دادي و بدتر از آن، چيزي كه اين روزها مي‌گويي كمكي به پايگاه اجتماعي‌ات بين پرسپوليسي‌ها نخواهد كرد. اين‌كه «من بدون تيم نبودم كه به اين باشگاه تحميل شده باشم» يعني چه؟ وقتي شما به بهانه واهي قلب درد سرمربيگري در يك تيم ليگ برتري را رها مي‌كني و به دستياري در پرسپوليس رضايت مي‌دهي، معنايش بي‌تابي براي حضور در اين مجموعه است. اين فرمول كه «نتيجه‌گيري در نيم‌فصل دوم سخت‌تر از نيم‌فصل اول است» را چطور كشف كرديد استاد؟ شما بخش مهمي از هفت بردي را كه مدام به آن افتخار مي‌كنيد، اتفاقا برابر تيم‌هايي به دست آورديد كه در نيم‌فصل دوم انگيزه‌شان را از دست داده بودند؛ گهر و پيكان سقوط كرده و ملوان و سايپاي تثبيت شده در ميانه جدول از همين قماش هستند. در همين جام حذفي كه اينقدر منت فيناليست كردن پرسپوليس در آن را بر سر هواداران مي‌گذاريد، تيم شما واقعا چه كيفيتي داشت؟ آيا برابر ذوب‌آهن‌ و داماش حق پرسپوليس پيروزي و صعود بود؟ آيا برابر سپاهان، تيم از نظر فني لياقت برد و قهرماني را داشت؟ فارغ از تمام اين معادلات،‌ داستان ظلم شما در حق مهدوي‌كيا هم تاريخي خواهد ماند. وقتي مهدي در تيم خوزه مي‌درخشيد و اعلام كرد در پايان فصل خودش را بازنشسته مي‌كند، خود شما مدعي شديد تمام سعي‌تان را براي منصرف كردن او به كار خواهيد گرفت، چون كيا يك فصل ديگر مي‌تواند بازي كند. آن روزها را خاطرتان هست، آقاي ستاره خوش‌اخلاق؟

4- قبل از استعفا، طلب ميليون‌ها پرسپوليسي دل شكسته از شما يك «عذرخواهي» ساده بود كه وصول نشد. اين شاخ و شانه كشيدن‌هاي غيرمنطقي و توجيهات نامعقول، فقط صداي شكستن خاطره شما را پررنگ‌تر مي‌كند.