پرسپولیس نیوز: اگر همایون خان بهزادی را سرطلایی و حمید خان شیرزادگان را پا طلایی می‌نامیم، او را چه می‌توان نام نهاد که علاوه بر فوتبال، چهره‌اش نیز طلایی است … جز یکپارچه طلای زرین ۲۴ عیار؟

حسین کلانی جزو بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران است که توانست در سال ۱۳۴۷ قهرمان جام ملت‌های آسیا ۱۹۶۸ تهران شود و جام قهرمانی را بالای سر ببرد. او  به اتفاقات پیرامون قهرمانی ایران پرداخت.

* جناب کلانی از خاطرات ماندگار خودتان که مربوط به نخستین قهرمانی تیم ملی در جام ملت‌های آسیا ۱۹۶۸ تهران است، بفرمایید.

من از این که برای تیم ملی انتخاب شده بودم، ذوق زده بودم. شرایط خاص بود. مثل الان نبود که تیم ملی را در هتل اسکان بدهند. ما در مدرسه‌ای در منطقه فرح آباد حضور داشتیم که برای تیم ملی آماده کرده بودند. کلاس‌های درس را تبدیل به اتاق کردند و ما در همان جا تمرینات و اردوی خودمان را برگزار کردیم.

* فرح آباد کجاست؟

انتهای خیابان آزادی را فرح آباد می‌گفتند. بازیکنان حاضر در آن تیم، تماما از مفاخر فوتبال ایران بودند. افتخاری برای من بود که در کنار این بزرگان باشم. قبل از حضور در جام ملت‌ها، با تیم ملی به جام عمران منطقه‌ای در پاکستان شرکت کردم. خیلی دوران شیرینی بود.

برای اولین بار تمام کسانی که در امجدیه بودند این سرود را خواندند. بیش از ۳۰ هزار نفر آن سرود را با ما خواندند. تا آن موقع سابقه نداشت سرود ملی که به هر حال متعلق به کشور و حکومت بود، به طور یک‌صدا و در یک شرایط خاص توسط همه مردم خوانده شود. برای ما هم افتخاری بود، اشک از چشمانمان سرازیر شد.

* شرایط تیم ملی در اردوی قبل از جام ملت‌ها چطور بود؟

در آن اردو که اسمش را من اردوگاه گذاشتم، بازیکنان به علت نزدیکی بسیار زیاد، صمیمی بودند. باعث خوشحالی و افتخار بود که کنار بزرگانی مثل حبیبی، عرب، قلیچ‌خانی، شرفی، جباری، اسماعیلی، افتخاری و … در یک اردو حاضر بودم. من از لغت مرحوم در کنار اسامی برخی از این بازیکنان استفاده نکردم. مرحوم بهزادی از بهترین مهاجمان فوتبال ایران در آن تیم حضور داشت که لحظات شیرین، خوشایند و قشنگی داشتم.

* مسابقات چطور شروع شد؟ خاطراتی از آن مسابقات دارید؟

در اولین بازی من و فرزامی به علتی در تیم نبودیم.

* مشکلی داشتید؟

احتمالا فنی بود. ما هیچ مشکلی نداشتیم. تشخیص کادرفنی و جناب سرهنگ بیاتی بود که در بازی نخست نباشیم. جناب بیاتی به گردن همه ما حق داشتند. من در دوران کودکی در تیمی به اسم دیهیم بازی می‌کردم که زیر مجموعه تاج بود. در دیهیم چند بازی کردم که شرایطی پیش آمد و به شاهین رفتم. در کودکی نمی‌توانستم از شمیران به نازی آباد بروم و برای همین در دیهیم بودم. آقای بیاتی من را از آنجا به تیم شاهین بردند.

* به اردوی تیم ملی بپردازیم. در آن مقطع بازیکنان خیلی بهم نزدیک بودند و احساس صمیمیت می‌کردند.

به هر حال صمیمیت خوبی بین بازیکنان بود و به همین شکل توانستیم قهرمان آسیا شویم. اگر صمیمیت و ایثار نبود، فکر نمی‌کنم موفق می‌شدیم. کما این که در تمام ادوار هم اگر موفقیتی نصیب تیم‌های ایران، چه ملی و چه باشگاهی شد، زمانی به دست آمد که بچه‌ها یک دل و یک جان بودند. نهایت ایثار را به خرج می‌دادند. آن موقع منیت نبود بلکه ماهیت نقش داشت و همه برای یک نفر بودیم.

* آقای شرفی می‌گوید به علت اختلاف میان فدراسیون و باشگاه‌ها، شرایط روی سکوها خوب نبود و برخی بازیکنان به هواداران خط می‌دادند.

جناب شرفی آن موقع در دانشکده شهربانی بودند. تجربه آنها به واسطه ارتباطات، شرایط کاری و موقعیت اجتماعی با من فرق داشت. خیلی بیشتر وارد جریانات بودند. به همین مناسبت چیزهایی که می‌دیدند من نمی‌دیدم. طرز آگاهی ایشان شاید متفاوت باشد. خاطرات من تماما شادی و محبت مردم و تشویق دوستان و مربیان بود. خاطرات شیرینی است که در زندگی من ریشه دوانده است.

* مهم‌ترین خاطره شما از آن سال‌ها و قهرمانی در جام ملت‌های آسیا چه بود؟

مهم ترین خاطره برای من که خیلی شیرین بود را بیان می‌کنم. به هر حال به واسطه شرایط خاص اجتماعی آن موقع، مخالفت‌هایی با حکومت وجود داشت. کمبودها و نارسایی‌ها وجود داشت و دستگاه حکومتی دور از مردم بود. شرایط بازی با اسرائیل متفاوت بود. شرایط خاص ملی و مذهبی بر بازی حاکم بود. بعد از این که موفق شدیم و به قهرمانی رسیدیم، در نهایت روی جایگاه به صف شدیم و جلوی جایگاه کاپ را به دست ما دادند. یک دسته موسیقی نظامی سرود ملی را نواختندما به خواندن سرود اقدام کردیم و برای اولین بار تمام کسانی که در امجدیه بودند این سرود را خواندند. نزدیک به بیش از ۳۰ هزار نفر آن سرود را با ما خواندند. تا آن موقع سابقه نداشت که سرود ملی که به هر حال متعلق به کشور و حکومت بود، به طور یک صدا و در یک شرایط خاص توسط همه مردم خوانده شود. برای ما هم افتخاری بود، اشک از چشمانمان سرازیر شد. یکی از بزرگ‌ترین و شیرین‌ترین خاطرات من است که ملت و قهرمانان و فرزندان در آن روز یک پارچه و یک صدا شدند. کسی مخالفتی نمی‌کرد. کسی ساز مخالف کوک نکرد. بعدها هم هیچ وقت چنین اتفاقی رخ نداد که مردم یک صدا سرود ملی را بخوانند. در سال‌هایی که در ایران بودم و مشاهده می‌کردم، چنین اتفاقی را ندیدم. مردم یک صدا سرود ملی را با هم بخوانند. این بزرگ‌ترین و زیباترین خاطرات سال ۱۳۴۷ بود.

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)