مرجع خبری پرسپولیس : بهروز رهبری فرد و علی انصاریان در این گفت و گوی بلند در مورد همه چیز حرف زدند.در مورد اینکه چرا پرسپولیس به این روز افتاده است.


قرارمان روز جمعه ساعت 30: 17 بود اما به‌خاطر بدقولی‌‌های قبلی، فکر می‌کردیم باز هم نمی‌آیند ولی این‌بار قضیه فرق داشت چون آنها ترک عادت کردند و دقیقاً ساعت 30: 17 با دو دستگاه پژو 206 خود را به دفتر رساندند.

 

 

 

بهروزرهبری‌فرد و علی انصاریان‌؛ یاغی‌‌های سابق پرسپولیس که همیشه رابطه نزدیکی با یکدیگر داشتند. آنها به محض ورود، بساط خنده و شوخی‌‌های همیشگی را باز کردند و کار به جایی کشید که انصاریان بیش از 30 خاطره بامزه و بی‌مزه به خوردمان داد و بهروزرهبری‌فرد هم پیشنهاد داد دفتر روزنامه را به پشت بام منتقل کنیم تا دفعه بعد کبوتر‌‌هایش را هم همراه خود بیاورد!

 

حالا بدون هیچ توضیح اضافی این مصاحبه 120 دقیقه‌ای را بخوانید‌:

 

*همه می‌خواهند بدانند چرا پرسپولیس به این روز افتاده و درد اصلی تیم کجاست؟

رهبری‌فرد‌: عوامل زیادی در این بحث وجود دارد اما مهم‌ترین چیز، اخلاق و پول است. باور کنید سالی که مهدی هاشمی نسب با 100 میلیون تومان رفت استقلال، مدیران آن باشگاه به من پیشنهاد دادند حاضرند 110میلیون بابت من بپردازند اما حتی فکر رفتن به آن تیم را هم به ذهنم راه ندادم. نه اینکه کار مهدی بد باشد، شاید کار من بد بود ولی اخلاقم اجازه نمی‌داد تعصب به پیراهن را بفروشم.

 

انصاریان‌: من در شروع فوتبالم به گروهی خوردم که تمام بازیکنان بزرگ این تیم را تشکیل می‌دادند. یک لیست رؤیایی از بهترین بازیکنان پرسپولیس در نسل سوم. باور کنید وقتی در ابتدای حضورم در پرسپولیس وارد اتوبوس تیم می‌شدم مجبور بودم سرم را پایین نگه دارم، این در شرایطی بود که من از تیم‌ملی به پرسپولیس آمدم.

 

هنوز هم با اینکه 5 سال بارهبری‌فرد هم اتاقی بودم به بهروز می‌گویم، آقا بهروز. همه چیز از اخلاق شروع می‌شود. به خدا قسم به این خاطر که من یک پراید داشتم در آن زمان 4 بازیکن، ادموند بزیک، یحیی گل‌محمدی، داود فنایی و هادی مهدوی‌کیا را هم با خود به تمرین می‌آوردم اما سرم را مقابل کسی بالا نمی‌آوردم چون در زمان بازی من در این تیم، پرسپولیس 12 بازیکن ملی‌پوش داشت. بازیکن پرسپولیس بودند اما هیچ‌کس ماشین نداشت. می‌خواستم در تمرینات شوت بزنم، از بس برای آوردن توپ به پشت دروازه می‌رفتم که نیمی از انرژی‌ام از بین می‌رفت چون نمی‌توانستم به کسی بگویم به من هم توپ بدهید تا تمرین شوتزنی کنم. این بود اخلاق بازیکنان پرسپولیس در زمان حضور من و امثال من. حالا همه چیز تغییر کرده. روز اول سر تمرین می‌آیند و سلام می‌کنند روز دوم می‌گویند چطوری علی! وای به روزهای آخر فصل که چه نمی‌شنویم. اخلاق از تیم‌های بزرگ ما برچیده شده چه در مدیریت، چه در کادرفنی و بدتر از همه میان بازیکنان. بهروز رهبری‌فرد 15 سال در پرسپولیس بازی کرد و حالا حقش است که در یک تیمی از لیگ‌برتری‌ها به عنوان سرپرست کار کند. کسی که بازیکن ملی و مدافع پرسپولیس بود و در کسب عنوان قهرمانی رکوردار بود. طرف با این همه رکورد نمی‌تواند حتی مربی یک تیم لیگ یکی شود. همین آقا بهروز مربی من در استیل‌آذین بود اما حالا بیرون نشسته است. این درد فوتبال ماست که انواع و اقسام آدم‌‌های غیر فوتبالی راه‌شان را کج کردند و به پرسپولیس آمدند. به همین خاطر است که فوتبال ما در سراشیبی قرار گرفته و حالا دیگر هیچ چیز سر جای خودش نیست.

 

مدیر ما فوتبالی نیست. سیاست‌مان فوتبالی نیست. برخی هم که حرف می‌زنند روی قصد و غرض است. در یک تیم که می‌رویم، اصلاً برخی مدیرانش نمی‌دانند فوتبال چیست. صحبت که می‌کنند نمی‌فهمیم اصلاً راجع به چه موضوعی می‌خواستند حرف بزنند. در یک کلام، فوتبال ما شده نردبان سیاسیون. کسی که مادر و پدرش هم او را به خوبی نمی‌شناختند، آمد در فوتبال و از شهرت آن سود برد. فوتبال شهرت دارد، شورای شهر و مجلس دارد و … به خدا قسم طرف می‌خواست نماینده شورای شهرشان در مجلس بشود، می‌آمد سر تمرین پرسپولیس و با ما عکس می‌گرفت که بعدها متوجه شدیم از آن عکس‌ها به عنوان فاکتورهای تبلیغاتی استفاده می‌کرد. اینهایی که می‌گویم همه با سند و مدرک است و هر وقت خواستید رو می‌کنیم و می‌گوییم که فلانی با ما عکس انداخت و شد نماینده شهرشان. تا وقتی فوتبال شده بازیچه‌ای برای سوءاستفاده‌های اینچنینی، هر چقدر هم در زمین بازی، بازیکنان تلاش کنند، به هیچ جا نمی‌رسند.

 

*یعنی اگر سیاسی‌ها از فوتبال بروند همه چیز درست می‌شود؟

 

رهبری‌فرد‌: این حرف‌ها خیلی جالب است. بگذارید یک خاطره تعریف کنم تا بیشتر متوجه شرایط شوید. ما در ازبکستان رفته بودیم تا یک تورنمنت 4 جانبه را پشت‌سر بگذاریم. اکبر غمخوار هم مدیرعامل باشگاه بود. مهرداد میناوند در آن زمان عضو تیم اشتورم گراتس اتریش بود و همراه تیم به عنوان مهمان آمد. پرسپولیس قرار بود با پیراهن سفید به مصاف الزورای عراق برود که پیراهن قرمز رنگ به تن داشت. میناوند می‌گفت غمخوار در کنار من در جایگاه ویژه نشسته بود که در دقیقه 80 بازی به من گفت یک نفر نیست به این شماره 7 پرسپولیس بگوید چرا اینقدر بد بازی می‌کنی؟ مهرداد گفت‌: من کمی فکر کردم و در جواب حرف غمخوار از خودم پرسیدم پرسپولیس که بعد از رفتن علی پروین، سال‌هاست شماره 7 ندارد، پس منظور غمخوار چه کسی است؟ غمخوار حتی نمی‌دانست رنگ پیراهن پرسپولیس در این بازی سفید است. می‌بینید؟! طرف مدیرعامل باشگاه بوده اما نمی‌دانست در تیم چه خبر است! حالا به من خرده می‌گیرند که چرا نمی‌روم به باشگاه پرسپولیس و از آنها تقاضای کار کنم. حتی این مسئله درخصوص باشگاه شاهین بوشهر هم برایم رخ داد ولی من اعتقاد داشتم نباید توقعی از باشگاه شاهین داشت چون نه بوشهری هستم، نه سابقه بازی در شاهین را دارم و نه به عنوان مربی در این باشگاه فعالیت کرده‌ام. آنها به نظر من از نظر فوتبالی بسیار بیسواد هستند.

 

اگر برایم کاری در شورای شهر پیش آمد باید به سراغ سرپرست موقت باشگاه پرسپولیس بروم یا در بانک صادرات کاری داشتم باید به دنبال مسئولان شاهین باشم اما درخصوص فوتبال که نباید با آنها حرف بزنم. البته باز هم تأکید می‌کنم اگر مدیرفوتبالی نداریم، تقصیر خودمان است. بیایید برای‌‌تان بشمارم چند بازیکن سابق استقلال وپرسپولیس با سوابق تحصیلی و مدیریتی بیرون نشسته‌اند اما چون در زمین ورزش، آدم‌ها حجب و حیا پیدا می‌کنند، کسی نمی‌آید با التماس مدیر باشگاه پرسپولیس شود. همین علی انصاریان اگر فوتبالش تمام شود هرگز به خودش اجازه نمی‌دهد برود باشگاه پرسپولیس و برای حضور در کادر مدیریتی و فنی این تیم التماس کند. ما جعفر کاشانی، حسین کلانی و حمید جاسمیان کسانی که در زمین فوتبال نوآوری داشتند و فوتبال‌شان زبانزد خاص و عام بود یا هادی طاووسی که حتی می‌توانست در این کشور وزیر شود را داریم که به راحتی می‌توانند مدیرعامل پرسپولیس شوند ولی متأسفانه چون همه چیز به رابطه منتهی می‌شود، آنها جایی در این فوتبال ندارند. البته حرف‌‌هایی که می‌زنیم بیخود است! خیلی‌ها قبل از ما چنین حرف‌‌هایی را زدند و حتماً بعد از ما هم این حرف‌ها ادامه دارد ولی کو گوش شنوا؟ با این وضعی که فوتبال دارد، هیچ راهکاری هم نمی‌توان ارائه کرد. تنها راهش همین است که طبق دستور فیفا، باشگاه‌ها از حالت دولتی به سمت خصوصی‌سازی بروند که البته در چنین شرایطی فکر می‌کنم برخی در جواب فیفا بگویند ما فوتبال نمی‌خواهیم و این پرونده را می‌بندند!

 

انصاریان‌: در خاطرات من خیلی مسائل باقی‌مانده است. وقتی فوتبال بازی می‌کردیم خیلی چیزها را مهم تلقی نمی‌کردیم ولی در عین حال همان حرفها، بسیار اهمیت داشت. یک نفر مثل ناصر حجازی فقید در این فوتبال کار کرد که تا آخرین لحظه پای حرف‌‌هایش ایستاد و مردانه صحبت‌هایش را کرد. او رفت و بعد از مراسمش همه ناصرخان را از یاد بردند. درست همان‌‌هایی که به او قول دادند برای درمان به کشورهای مختلف می‌فرستندش و البته با این حربه در کنار حجازی ایستادند تا عکس یادگاری بگیرند برای یک‌سری سواستفاده‌های دیگر. من می‌گویم راهکار جدا کردن اهالی فوتبال از افراد غیرفوتبالی‌ها، اعتماد جامعه فوتبالی به یکدیگر است. تا وقتی که به هم دروغ بگوییم، هیچ اتفاقی نمی‌افتد اما وقتی این دروغ را کنار بگذاریم، همه چیز به سود فوتبال و فوتبالی‌ها می‌شود. مدیران می‌آیند، حرف می‌زنند و می‌روند بعد هم آن حرف‌ها را فراموش می‌کنند. در دوره مدیریت محمدحسن انصاری‌فرد، صد بار آمد و گفت ما منابع مالی را پیدا کردیم، فقط مانده که این منابع را به تیم تزریق کنیم اما هرگز این اتفاق رخ نداد. تنها مشکلی که می‌تواند یک تیم را فلج کند، مسائل مالی است. به خدا قسم من هنوز از پرسپولیسی‌ها چک دارم. سال آخری که من با آنها قرارداد داشتم تا امروز که چند سالی می‌گذرد، هنوز نتوانسته‌ام طلبم را بگیرم!

 

رهبری‌فرد‌: همین اتفاق برای من هم رخ داده و هنوز 95میلیون تومان از پرسپولیس طلبکارم. بد نیست بدانید محمد‌حسن انصاری‌فرد، روزی با من تماس گرفت و گفت بیایید برای تسویه حساب. دست‌‌تان هم درد نکند که به‌خاطر ما چند سالی صبر کردید. سال 85 یا 86 بود. او گفت چقدر از این 95 میلیون تومان را می‌بخشی؟ 20میلیون خوب است؟ من هم به‌خاطر پرسپولیس قبول کردم. همان روز چک‌‌هایی از فردی با نام «ت. ی» به ما داد که تاریخش 7 ماه بعد بود. از سوی دیگر متوجه شدیم برخلاف تمام شنیده‌های ما، اصلاً هیچ قراردادی میان باشگاه با آن فرد وجود نداشت و این فرد چک‌‌هایش را به‌صورت امانی به باشگاه داده بود و انصاری‌فرد از آن چک‌ها به ما بابت تسویه حساب داد که برگشت خورد. خلاصه رفتیم و این آقای «ت. ی» را پیدا کردیم و به ما گفت قرار نبود انصاری‌فرد چک‌‌های ‌من را خرج کند، حتی ما از آن باشگاه پرسپولیس با عنوان خیانت در امانت و خرج کردن چک‌‌های شخصی من بدون عقد قرارداد شکایت کرده‌ایم! این هم از مدیران فوتبالی ما. هنوز مطالباتم مانده و چک‌ها سر جایش هست. نمی‌دانم این پول برای بعضی‌ها چرا تا این حد جذاب است که بابت آن هر کاری انجام می‌دهند؟

 

*یعنی واقعاً پول فوتبال جذاب نیست؟

 

رهبری‌فرد‌: این مسائل برمی گردد به تعصب ها. بگذارید بگویم چطور فوتبالیست شدم. من از میدان خراسان، منزلمان پیاده می‌رفتم نظام آباد تا در تمرینات تیم شاهین شرکت کنم. می‌دانم که باورکردنش برای خیلی‌ها دشوار است ولی این‌طور من فوتبالم را شروع کردم، آن هم در شرایطی که خانواده‌ام اصلاً رضایت نداشتند که به سمت فوتبال بروم اما انواع و اقسام حیله و فریب را به کار می‌گرفتم تا از خانه بیرون بروم و فوتبال بازی کنم. در آن زمان هفته‌ای 3 جلسه تمرین می‌کردیم. محمود سجادی به من گفت اگر دوست داری بیا شاهین بازی کن. من هم با خوشحالی رفتم تمرین شاهین. بعد هم رفتم فتح که سربازیم را پشت‌سر بگذارم. در فتح، فرشاد پیوس دوستی صمیمانه‌ای با حسین رحمانی مربی‌مان داشت و واسطه شد که مرا به پرسپولیس ببرد. در آن زمان من آرزو داشتم محمد پنجعلی را از نزدیک ببینم. بالاخره با پیوس قرار گذاشتیم که به دیدار عابدینی بروم و با او صحبت کنم.

 

در آن زمان، ماه مبارک رمضان بود و پرسپولیسی‌ها در سالن سرپوشیده آزادی، تیم فوتسال داشتند و تمام بازیکنان بزرگ زمین چمن هم در فوتسال این تیم بازی می‌کردند. با هزار مسئله رفتم داخل رختکن پرسپولیس و وقتی با آقای عابدینی رو به‌رو شدم، ایشان گفت فردا برو هیأت‌فوتبال و قراردادت را ثبت کن. از تعجب نزدیک بود شاخ در بیاورم! مگر می‌شد بدون تست بازیکنی به پرسپولیس برود؟ آن زمان آنقدر به بازیکنان احترام می‌گذاشتند که چشم بسته مدیرعامل مسئله را قبول می‌کرد. خلاصه فردای آن روز رفتم سرتمرین و از اینکه تا این حد تماشاگر آمده بود تعجب کرده بودم! خجالت می‌کشیدم حتی برای تمرین کردن به داخل زمین بروم. یادم نمی‌رود که برای عوض کردن پیراهنم، به داخل دستشویی مجموعه رفتم. با موتور گازی می‌رفتم سر تمرین پرسپولیس، باور می‌کنید؟! بعد هم درخشان شد سرمربی پرسپولیس و به من گفت دفاع راست بازی کرده‌ای؟ من هم گفتم بازی می‌کنم! اولین بازیم مقابل آستان قدس ساری بود که دو بار توپ فرستادم، اولین توپ را جمشید شامحمدی با ضربه سر به گل تبدیل کرد و دومین ارسالم به پیوس رسید که او توانست از حریف پنالتی بگیرد. به‌هر‌حال با این بازی شدم بازیکن پرسپولیس و تا سال 85 برای این تیم بازی کردم. مگر می‌توانستم به این موضوع حتی فکر کنم که تیم دیگری جرأت مذاکره با من را داشته باشد.

 

سال‌ها با قرارداد سفید برای پرسپولیس بازی کردم و حرفی هم نزدم. سال آخری که هنوز هم طلب دارم نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که علی پروین گفت قرارداد ببند. رفتم و دیدم برای اولین بار قرادادم نوشته شده است! سال اولی که به پرسپولیس آمدم(اوایل دهه 70) با فروش اثاثیه منزل 800 هزار تومان پول تهیه کردم و دادم به باشگاه فتح تا رضایتنامه‌ام را بگیرم. اما در سال آخر 120 میلیون تومان قرار بود پول بگیرم که البته هنوز 95 میلیون از آن قرارداد باقی‌مانده است! من و امثال من قدر پیراهن پرسپولیس را می‌دانستیم. در یک بازی برابر ملوان به اشتباه دروازه خودمان را باز کردم. باور کنید دلم نمی‌خواست از زمین بیرون بیایم. حمید استیلی مرا با زور از زمین بازی خارج کرد. به آنها می‌گفتم مگر دیگر می‌توانم در این شهر زندگی کنم. آنها مرا دلداری می‌دادند ولی می‌گفتم مردم خاطرات بد هرگز از ذهن‌شان پاک نمی‌شود حتی هنوز هم مرا بابت آن گلی که به خودمان زدم شماتت می‌کنند در حالی که هرگز نگفتند بهروزرهبری‌فرد یادمان نمی‌رود به استقلال گل زدی، حساس‌ترین پنالتی‌‌های پرسپولیس را می‌زدی و این همه به تیم ما خدمت کردی! پرسپولیس حالا در بوشهر 4 گل می‌خورد و می‌بازد، بازیکن بعد از بازی می‌گوید «فوتبال همین است، یک روز هم روز بد ماست، چه کار کنیم که 4 گل خوردیم؟!» زمان ما اگر چنین باخت‌‌هایی رقم می‌خورد، ما خبرنگاران و گزارشگران را التماس می‌کردیم که از ما مصاحبه نگیرند چون نمی‌دانستیم چه باید بگوییم ولی در عین تعجب چنین مسائلی را می‌بینیم.

 

به خدا طوری بازیکنان بعد از آن بازی خود را آرایش می‌کردند که فکر کردم از مهمانی برگشتند، آن بازیکن جوان تیم هم انگار تیم پدرش باخته، می‌گوید 4 گل خوردیم که خوردیم! به قرآن قسم می‌خورم پرسپولیس در انزلی با آن شرایط افتضاح زمین چمنی که داشت، با ملوان مساوی کرد، ما رو نداشتیم از دستشویی بیرون بیاییم چون می‌دانستیم علی پروین در رختکن چه بلایی سرمان می‌آورد. امروز، بازیکن را با هواپیما می‌برند، بعد هم هتل می‌گیرند که به راحتی دوش گرفته و به موهای‌شان ژل بزنند در زمان ما، با اتوبوس می‌رفتیم و برمی گشتیم و این حرف‌ها نبود، تعصب‌ها هم صد برابر حالا بود. دیگر برای فوتبالیست‌ها برد و باخت در زمین بازی مهم نیست. همه چیزشان شده پول. نمی‌گویم پول بد است چون عقلم را از دست نداده‌ام که چنین حرفی بزنم ولی چون فوتبال یک ورزش است، اگر بازیکنان خود را درگیر بعد ورزشی فوتبال کنند قطعاً پول هم به دنبال آن می‌‌آید. خداوند خداداد عزیزی را حفظ کند که در یک برنامه تلویزیونی آمد و گفت در این فوتبال چه کرده‌اند که تنها 2 ستاره باقی مانده، فرهاد مجیدی و علی کریمی که آن هم مربوط به نسل قبل است. اگر ما به جای خرج کردن پول‌‌های زیاد، استعداد کشف می‌کردیم هرگز یک مدافعی مثل سیدجلال حسینی به دنبال گرفتن 900 میلیون تومان پول نبود و این‌طور برای 18 تیم لیگ‌برتری ناز نمی‌کرد. زمان ما، اگر من می‌خواستم ناز کنم آنقدر مدافع خوب و بزرگ از جمله افشین پیروانی، یحیی گل محمدی، نادر محمدخانی، مهدی هاشمی نسب، علی انصاریان و … بودند که به جای من وارد زمین شوند. نمی‌خواهم به کسی توهین کنم ولی دیگر نمی‌توان 4مدافع را برای تیم‌ملی از لیگ بیرون کشید چون همه مدافعان شبیه هم شده‌اند و مانند میوه فروشی‌ها شده و همه چیز درهم است!

 

انصاریان‌: تنها شانسی که من در زندگیم داشتم، 7 سال از بازیکنان دور و برم در پرسپولیس کوچکتر بودم اما به همراه بهروزرهبری‌فرد همه چیز را در این فوتبال به چشم خود دیدیم. حالا هم دو نفری به خبرورزشی آمدیم چون کسی جرأت نمی‌کند در مورد حرف‌های‌مان تکذیبیه بیاورد. شهرت و محبوبیت و دربی و صد هزار تماشاگر وهمه چیز را دیده‌ایم. ما در فوتبال بودیم و نسل ما مُرد. نسل کنونی به گونه‌ای شده که بچه‌های شهرستانی باید در تهران بازی کنند و منی که بچه تهران هستم باید بروم و در شهرستان بازی کنم. البته به این مورد، نمی‌توان ایرادی وارد کرد. امیدوارم بهترین‌ها را به فوتبالیست‌ها بدهند ولی در داخل زمین چه اتفاقی می‌افتد؟ قبل از هر بازی که داشتیم، مادرم به من می‌گفت علی مواظب باش لازم نیست این قدر خودت را به آب و آتش بزنی اما من حتی به حرف‌‌های مادرم هم گوش نمی‌دادم. مگر کسی می‌توانست از ما رد شود. هر مهاجمی هم از خط دفاع پرسپولیس می‌گذشت قبل از آن که با داود فنایی یا احمدرضا عابدزاده تک‌به‌تک شود می‌زدمش! می‌گفتم بگذار پنالتی شود، پنالتی 50-50 است و شاید نتوانستند از پنالتی‌شان استفاده کنند. ما متنفر بودیم که پرسپولیس گل بخورد. بیش از صد و بیست بخیه در بدنم دارم. همین بهروزرهبری‌فرد، در بازی با پاس تهران تکل زد، کتف‌‌اش جابه‌جا شد و ترقوه‌‌اش شکست که هنوز هم جای آن مصدومیت در بدنش باقی است. چند دقیقه بعدش من که برای زدن ضربه سر به هوا بلند شدم، با مهاجم دیگر پاس برخورد کردم و در حالی که بهروز به تازگی رسیده بود بیمارستان، مرا هم با آمبولانس به بیمارستان بردند.


*واقعاً این‌طور بود؟ چقدر سرنوشت‌‌تان شبیه هم است!

 

رهبری‌فرد‌: راست می‌گوید! من روی تخت بیمارستان خوابیده بودم که به یک‌باره متوجه شدم که یک صدای آشنا می‌‌آید. سرم را بلند کردم و دیدم علی انصاریان است که با سری بانداژ شده در کنارم روی تخت دیگری خوابیده است!

 

انصاریان‌: ما این‌طور بازی می‌کردیم. بعد از این مصدومیت‌ها، به خودم گفتم باید سعی کنم در زمین بازی آرامش خودم را حفظ کنم ولی وقتی وارد استادیوم می‌شدم و مردم را می‌دیدیم، همه آن قول و قرار‌ها را فراموش می‌کردم. خانواده من به‌خصوص پدرم پرسپولیسی بود. او بود که به ما یاد داد پرسپولیسی بودن یعنی چه. می‌گفتم بگذار مردم خوشحال باشند. به خدا قسم با سپاهان بازی داشتیم هنوز به دقیقه دوم نرسیده بودیم که مهدی تارتار به قصد دفع توپ، با پایش کوبید به‌صورتم و لبم پاره شد ولی به روی خودم نیاوردم. دور تا دور دهانم را بانداژ کردند و به بازی ادامه دادم. خوردبین گفت، بیا بیرون گفتم، اصلاً! می‌گویم بازیکنان نباید به داغی من باشند یا مثلرهبری‌فرد، عابدزاده، محرمی و … من بانک ملی بودم و رفتم تیم‌ملی ارتش و به زور مرا بردند فجرسپاسی. تنها هفده سالم بود و اصلاً دوست نداشتم در آن سن و سال به شهرستان بروم. البته در آنجا هم مدام به تیم‌ملی دعوت می‌شدم چون منصور پورحیدری در فجرسپاسی بود و شرایط مرا می‌دید. در فجر که بودم مصادف شد با اولین بازی که علی پروین برای دومین بار به پرسپولیس برگشته بود. من باید مقابل مهدوی‌کیا بازی می‌کردم.

 

مهدی 4 سال کاپیتان ما در تیم بانک ملی بود و از نوع بازیش شناخت کامل داشتم، از سوی دیگر در اوج دوران حضورش در تیم‌ملی بود که کارم را سخت می‌کرد اما تا پایان بازی نگذاشتم کار خاصی انجام دهد و خلاصه فجرسپاسی و پرسپولیس در تهران به تساوی بدون گل رسیدند. بعد از آن بازی، علی پروین از یکی دوستانش خواست مرا به پرسپولیس بیاورند. در فجر که بودم ماهی 15 هزار تومان به ما می‌دادند که 1500 تومان هم مالیات کم می‌شداما به پرسپولیس که آمدم امیر عابدینی بهترین مدیری که در پرسپولیس فعالیت کرده، برایم قراردادی 5 ساله نوشت و ماهی 80 هزار تومان هم برایم تعیین کرد که می‌توانستم دریافت کنم.


*به‌هر‌حال شما هم نسبت به مسائل مالی پرسپولیس اعتراضاتی داشتید.

رهبری‌فرد‌: در تمام مدت 15 سالی که پیراهن پرسپولیس را بر تن داشتم فقط یکبار به مسائل مالی اعتراض کردم آن هم وقتی بود که به من و چند بازیکن دیگر 12 و 15 میلیون تومان دادند اما کریم باقری 100میلیون تومان پول گرفت که باعث اعتراض ما شد. علی پروین گفت کریم رفته صحبت کرده و به او پول دادند، هرکس پول می‌خواهد باید با عابدینی حرف بزند که البته ما چنین کاری نکردیم و دیگر هیچ‌وقت پیش نیامد تا اعتراضی داشته باشیم.

 

انصاریان‌: هیچ‌کس ناراحت نمی‌شود از اینکه بقیه در رفاه باشند اما هیچ‌کس نباید گذشته‌‌اش را از یاد ببرد. همه ما بازیکنان و اهالی فوتبال باید یادمان بیاید که قبلاً چه بودیم، کجا بزرگ شدیم، خانواده‌مان چطور با ما رفتار می‌کردند و در زندگی‌مان چگونه نان خوردیم. خیلی‌ها از کنار فوتبال پولدار شدند اما می‌گویم کسی که تماشاگر استقلال و پرسپولیس است از بازیکنانش می‌خواهد با تعصب بازی کند و پیراهنی که به تن کرده را مقدس بداند. از تکل زدن و مصدوم شدن نترسد و با جان و دل فوتبال بازی کند. من سال‌ها برای پرسپولیس زحمت‌کشیدم و حالا که از این تیم بیرون آمدم، بهترین بازی‌هایم را مقابل پرسپولیس انجام دادم. تمام قدرت و تمرکزم را می‌گذارم تا ثابت کنم زنده‌ام و می‌خواهم برگردم تا برای تیمم بازی کنم اما چنین اجازه‌ای را به من نمی‌دهند. اگر قدرت برگشتن نداشتم، اگر نمی‌توانستم در پرسپولیس بازی کنم، به آنها حق می‌دادم اما حالا شرایط کاملاً متفاوت است. بازی شاهین و شهرداری مقابل پرسپولیس را همه دیدند. علی نیکبخت واحدی مگر آدم کوچکی است؟ هنوز هم بهترین هافبک چپ ایران است. خدا فرهاد کاظمی را برای فوتبال ایران حفظ کند که نگذاشت نیکبخت بیرون بماند و او را با خود به پیکان قزوین برد. او دست خیلی‌ها را گرفته. حالا حمید استیلی آمده پرسپولیس، حتی یک تعارف هم به دوستان خودش نزد و نگفت که من دستم باز است و ‌می‌‌توانم چند پیشکسوت را با خودم به پرسپولیس بیاورم.

 

*آقا بهروز! نظر شما چیست؟

 

رهبری‌فرد‌: البته این اشتباه را علی دایی هم مرتکب شد چون وقتی به پرسپولیس آمد، یک پرسپولیسی را با خود نیاورد که هیچ، رفت به دنبال محمد علی یحیوی که گلر استقلال بود. این حرف‌ها را قبلاً هم زده‌ام و یحیوی هم به من زنگ زد و پرسید که چرا این‌طور راجع به‌‌او صحبت می‌کنم اما من حرفم را می‌زنم و از کسی نمی‌ترسم. اینکه نشد کار حرفه‌ای! همه ما هم می‌دانیم که این مسائل حرفه‌ای‌گری نیست چون هیچ کدام از ما حرفه‌ای نیستیم ولی تا کارمان به بن‌بست می‌خورد فوراً می‌گوییم فلان کار حرفه‌ای بوده. البته خودم در زمان بازی به پاس رفتم و به پرسپولیس هم گل زدم چون اکبر غمخوار که مدیرعامل شد، به ما گفت شما علی پروینی هستید و باید از این تیم بروید. همه‌مان از پرسپولیس بیرون آمدیم. همه گفتند بد کاری کردی که گل زدی اما می‌گفتم چرا کار بدی انجام دادم، مدیران پرسپولیس مرا نخواستند و مجبور شدم به پاس بروم حالا هم باید با تمام توان برای پاس بجنگم. منظورم این بود که پرسپولیس به اندازه کافی گلر خوب و بزرگ که علاقه‌مند و البته نیازمند به کار در باشگاه خود هستند، دارد و احتیاجی به یک دروازه‌بان سابقاً استقلالی نخواهد داشت. استیلی باز هم دو پرسپولیسی را در کنار خود دارد.

 

البته این موضوع ریشه در تاریخ باشگاه پرسپولیس دارد. در اولین جلسه کمیته پیشکسوتان باشگاه پرسپولیس، رضا وطنخواه حرف بسیار زیبایی به زبان آورد. او به عابدینی گفت تو وقتی رئیس فدراسیون بودی، کدام پیشکسوت پرسپولیس را آوردی به فدراسیون؟ به پروین هم گفت تو کدام پرسپولیسی را به کادرفنی پرسپولیس بردی به غیر از ناصر ابراهیمی که اصلاً سابقه بازی برای این تیم را نداشت؟ حرف منطقی‌ای بود. البته من هرگز علی دایی را رها نمی‌کنم تا به آدم‌‌های غیرفوتبالی بچسبم ولی کار دایی درست نبود. اگر من با دایی هم مشکل داشته باشم اما نمی‌توانم افتخارات او را انکار کنم. به خدا باور کنید او بهترین گلزن دنیاست! او در پرسپولیس بازی می‌کرد و من هم در پاس. به اجبار در طول 90 دقیقه با هم درگیری‌‌هایی داشتیم ولی هنوز هم در فوتبال از او دفاع می‌کنم. دایی افتخار فوتبال ایران است و در فیفا به دایی احترام می‌گذارند.

 

انصاریان‌: من هیچ‌وقت دوست ندارم مقابل پرسپولیس بازی کنم یا به این تیم گل بزنم. هر وقت می‌خواهم مقابل پرسپولیس بازی کنم، آن همه خاطرات برایم زنده می‌شود و دلم نمی‌خواهد حتی وارد میدان شوم. حرف کوچکی نیست، من تمام فوتبالم را مدیون پرسپولیسم ولی حالا باید مقابلش بازی کنم. این اصلاً خوب نیست و نمی‌توانم به سادگی از کنارش بگذرم. به خدا هنوز هم نمی‌دانم چگونه از این تیم جدا شدم و چه شد که به استقلال رفتم. سالی که 12 گل برای پرسپولیس زدم، به من گفتند تو را نمی‌خواهیم. رفتم استقلال و درست در روز بازی با پرسپولیس، وقتی متوجه شدم هواداران پرسپولیس تشویقم می‌کنند به علی منصوریان گفتم « تو رو خدا برو به آقاصمد بگو من رو تو ترکیب تیم نذاره چون نمی‌توانم بازی کنم!» به خدا استرس را قبل از آن دربی برای اولین بار احساس کردم. یک نفر به من پیامک داد و نوشت هر وقت هر چیزی را دوست بداری، خدا آن را از تو می‌گیرد. تازه من در استقلالی بازی می‌کردم که همه بازیکنانش به من لطف داشتند. روز اول تمرین، پیروز قربانی به من گفت باورم نمی‌شود تو اینجایی! یک هفته تمام ساعت 4 صبح می‌رفتم بلندی‌‌های لشکرک گریه می‌کردم تا کسی دردم را نداند.

 

حالا 5 سال است که در به در شدیم. خدا پدر و مادر محمدرضا زنوزی را بیامرزد که دست ما را گرفت. در آن زمان پدرم در اوج بیماریش بود و قطره قطره جلوی چشم ما آب می‌شد ولی نمی‌توانستیم کاری برایش انجام دهیم. خدا امیر مهریزی را مورد لطف خود قرار دهد که یک‌سال تمام در تمام موارد زندگیم به من کمک کرد. هر وقت ماه رمضان می‌شود، دست و دلمان می‌لرزد چون پدرم عاشق این بود که سر سفره افطار، برای‌مان چای بیاورد. پدرم که رفت، بهروزرهبری‌فرد و تعداد دیگری از دوستان نزدیکم ما را تنها نگذاشتند ولی بعد از مراسم ختم و هفتم، تنهای تنها شدم. رضا صادقی دوست بسیار خوبم همیشه می‌گوید در زمان کنسرت‌ها، همه برایت دست و سوت می‌زنند اما کنسرت که تمام شد، تنها می‌مانی. این حقیقت زندگی ماست. هنوز که هنوز است به‌خاطر شکست‌‌های پرسپولیس سردرد می‌گیرم چون در پرسپولیس تعصب را از هواداران یاد گرفتم. من امثال محرمی، عابدزاده،رهبری‌فرد و خیلی‌‌های دیگر را دیدم و حالا می‌توانم از غیرت و تعصب حرف بزنم. من قدر پیراهن پرسپولیس را می‌دانستم اما آن را از من گرفتند، حالا امیدوارم بازیکنان کنونی قدر پیراهن تیم را بدانند.

 

*جای‌‌تان در پرسپولیس خالی نیست؟

 

رهبری‌فرد‌: من اگر ادعا می‌کنم که باید در حال حاضر در پرسپولیس باشم، نه در شاهین بوشهر یا باشگاه‌های دیگر، چون 15 سال در پرسپولیس سابقه بازی دارم. حالا بروید و بازی‌هایم در این تیم را ببینید که برای خودم بازی می‌کردم یا در جهت موفقیت تیم. افرادی هستند که نشان دادند دل و جان‌شان برای پرسپولیس است. امثال یونس باهنر، حسن خان‌محمدی یا رضا جباری که ادعایی بابت پرسپولیسی بودن ندارند. آنها چند سالی در پرسپولیس بودند، پول‌شان را گرفتند و رفتند اما یک‌سری خاص در پرسپولیس ماندند. من در اردوی ترکیه پرسپولیس از استیلی گلایه کردم که بهنام ابوالقاسمپور را به عنوان کمک مربی خودت به پرسپولیس آوردی در حالی که او سه سال و مجموعاً 10 بازی برای پرسپولیس انجام داده. کاری که او می‌خواست برای تو انجام بدهد، من نمی‌توانستم انجام دهم؟ من حق خودم می‌دانم در پرسپولیس کار کنم. حق دارم به شرایط کنونی‌‌اش معترض شوم چون در بدترین شرایط مالی این تیم برایش بازی کردم. حالا بیایند بگویند بازیکنانی که می‌خواهند در این تیم بمانند باید قرارداد سفید برای سال آینده امضا کنند.

 

ببینید در آن صورت چند نفر از بازیکنان کنونی این تیم در پرسپولیس می‌مانند؟ ما نمی‌گوییم چرا در حال حاضر در این پرسپولیس نیستیم بلکه اعتراض‌مان این است که پرسپولیس دوست‌داشتنی مردم، با این تیم تفاوت‌‌های فاحشی دارد. این موضوع باعث اعتراض ماست. بازیکنی که 600 میلیون از پرسپولیس می‌خواهد و به او این پول را می‌دهند، معلوم است که برد و باخت تیم برایش اهمیتی ندارد. سر یکی از بازی‌های پرسپولیس رفتم در جایگاه 36نشستم و با چشم خود دیدم چطور هواداران زن و بچه‌دار حرص می‌خورد. آن وقت بازیکن می‌گوید گل خوردیم که خوردیم. من پاس بازی می‌کردم. وقتی می‌باختیم، این شکست برای مدیران باشگاه مهم بود اما وقتی پرسپولیس می‌باخت باید به عالم و آدم جواب پس می‌دادیم. البته حق مردم بود که دلایل شکست را بدانند چون پرسپولیس هم بدون تماشاگران و طرفدارانش تیمی می‌شود شبیه به راه‌آهن یا نفت تهران. بازیکنان دیگر از شکست ناراحت نمی‌شوند چون ماشین‌‌های گرانقیمت و قراردادهای چندصد میلیون تومانی می‌بندندو خیال‌شان راحت است، حالا باختند که باختند! من و علی انصاریان نمی‌خواهیم کسی را تحقیر کنیم یا قصدمان تخریب پرسپولیس نیست ولی می‌خواهیم بگویم برای موفقیت پرسپولیس باید جان داد.

 

به خدا قسم خیلی از بازیکنان پرسپولیس ارزش ندارند که قرارداد 400 یا 500 میلیون تومانی با این باشگاه ببندند. به خدا به این قیمت‌ها نمی‌ارزند. من امیدوارم روزی برسد که تمام ورزشکاران در هر رشته‌ای آرامش داشته باشند که مدام مقام بیاورند اما حالا تمام ورزش‌های انفرادی نسبت به شرایط فوتبال اعتراض می‌کنند و حق دارند، چون خروجی فوتبال منفی است. این بازیکنان پرسپولیس اگر ادعا دارند که 200 میلیون تومان ارزش دارند، باید این موضوع را در داخل زمین نشان دهند. من خیلی خوشحالم از اینکه پرسپولیس دو فصل پیاپی توانست قهرمان جام‌حذفی شود ولی باید باورکنید نیمی از این قهرمانی‌ها به لطف خوش شانسی تیم به‌دست آمد. اگر پرسپولیس در لیگ ایران قهرمان شد، می‌توانند سرشان را بالا بگیرند. فوتبالیست‌‌های پرسپولیس و استقلال باید از همه تیم‌ها کمتر پول بگیرند و بهتر بازی کنند. برای من باعث افتخار است که همبازی‌هایم بیایند و سرمربی پرسپولیس شوند و ناراحت می‌شوم از اینکه علیه آنها شعار داده شود ولی نمی‌توان سر مردم را کلاه گذاشت چون پرسپولیس واقعاً بد بازی می‌کند. ما نمی‌خواهیم به پرسپولیس و استیلی ضربه بزنیم بلکه می‌خواهیم به آنها تلنگر بزنیم که دیگر بس است، به خودتان بیایید و کارتان را پیگیری کنید. اگر بخواهم برگردم به گذشته، به خدا قسم هیچ کدام از بازیکنان کنونی پرسپولیس در حد و اندازه‌های بازیکنان سابق این تیم و حتی یک نسل قبل هم نیستند.

 

در خط دفاع، افشین پیروانی، یحیی گل محمدی، مهدی هاشمی نسب، نادر محمد‌خانی و حتی علیرضا امامی‌فر. کدام بازیکن پرسپولیس امروز شبیه به این بازیکنانی که نام بردم بازی می‌کند؟ در زمان ما مدافعان آنقدر خوب بودند که علی پروین مجبور بود پست‌‌های ما را مدام عوض کند و از ما به‌صورت چرخشی استفاده می‌کرد. اما حالا شرایط برای کادرفنی هم خیلی سخت شده چون روی نیمکت پرسپولیس فوتبالیستی نمی‌بینیم. فلان بازیکن در ترکیب تیم بسیار بد بازی می‌کند و همه این را می‌بینند اما استیلی اگر او را از ترکیب خارج کند، چه کسی را باید به میدان بفرستد؟ این هم کار را سخت‌تر می‌کند.

 

انصاریان‌: در حال حاضر کوبیدن حمید استیلی کار بسیار ساده‌ای‌است چون کنار چاه ایستاده و می‌توانیم او را هل‌بدهیم تا بیفتد داخل چاه اما من می‌گویم تمام تماشاگران پرسپولیس باید به حمید وقت بدهند. دو، سه هفته دیگر زمان بدهند تا شرایط عوض شود. اگر آنها پرسپولیس را دوست دارند، باید این‌طور رفتار کنند. در عمرم ندیده بودم که علی کریمی به اندازه این سه بازی پرسپولیس دوندگی داشته باشد. ما در زمین می‌دویدیم و توپ را می‌دادیم به علی کریمی که او هم دو، سه نفر را دریبل می‌کرد و گل می‌زد اما در این سه بازی مشخص شد کریمی دو برابر دیگر بازیکنان پرسپولیس می‌دود. ضمناً کریمی بازیکنی است که با پرسپولیس سفید امضا کرده. رفاقت‌ها سر جای خودش اما فوتبال بی‌رحم است و به هیچ‌کس ترحم نمی‌کند. هیچ مربی‌ای به اندازه علی پروین محبوبیت و قهرمانی ندارد اما علیه او هم شعار دادند وکاری کردند که دیگر پایش را در استادیوم نگذاشت.

 

به‌هر‌حال هواداری که به استادیوم می‌‌آید، فقط از تیمش پیروزی می‌خواهد. یک زمانی بود که گل‌های خورده پرسپولیس در طول یک فصل حتی دو رقمی هم نمی‌شد ولی حالا شرایط را ببینید. ما هم 4 گل و 3 گل دریافت کردیم اما در هر سال یک یا دو بار اتفاق می‌افتاد نه مثل حالا. یادم نمی‌رود بازیکنانی که به پرسپولیس گل می‌زدند، فیلم آن بازی را کپی می‌کردند و به فک و فامیل‌شان می‌دادند چون از خط دفاع پرسپولیس گذشته و به عابدزاده یا فنایی گل زده‌بودند! در این شرایط، زمان آن رسیده که سرپرست باشگاه پرسپولیس سینه سپر کند و بگوید که هواداران، ما باختیم و بابت شکست‌‌های‌مان عذرخواهی می‌کنیم اما زمان بدهید تا با صبر و حوصله تیم را از بحران خارج کنیم. او در حال حاضر پنهان شده و استیلی را جلو انداخته تا حمید یک تنه مقابل انتقادات رسانه‌ها، مردم و بازیکنان قرار بگیرد. وقتی پرسپولیس گل دوم را از شهرداری تبریز دریافت کرد، روی نیمکت مشخص بود که تنهاست و کسی نبود که پشتش بایستد. استیلی برخلاف دایی روی مربیگری را ندارد. بازیکنان پرسپولیس باید بدانند اگر ننگ بی‌غیرتی به کسی بیفتد تا قیامت پاک کردنی نیست. تیم به بحران رفته و حالا روی خط شکست راه می‌رود.

 

تیمی هم که به چنین وضعیتی دچار شود، فقط خدا باید نجاتش بدهد! در حال حاضر خرد کردن حمید استیلی کار سختی نیست ولی من می‌گویم الان زمان کمک به پرسپولیس است البته اگر ما اعتقاد داریم پرسپولیسی هستیم. این بنده خدا مدام ترکیب خود را عوض کرده و نشان داده هنوز به ترکیب اصلی نرسیده و باید به او زمان داد. الان اصلاً فرصت مناسبی برای انتقاد کردن نیست. هوادار استقلال و پرسپولیس اگر تا آخرین دقایق هم مساوی کند و بعد پیروز شود، باز هم شعارش را می‌دهد چون باید در استادیوم تخلیه شده و به منزلش بازگردد. ما 10 سال پخش مستقیم فوتبال بازی می‌کردیم و می‌دانیم شرایط چگونه است. این اتفاقات را دیده‌ایم و اگر هم از پشت کوه آمده باشیم، با هلی کوپتر آمده‌ایم! در این فوتبال 4 نفر لقب یاغی گرفتند و دیگر کسی به این نام نیامد چون کسی جرأت روراست بودن نداشت و به اندازه کافی قوی نبود که در داخل زمین قدرتمند باشد و بیرون زمین هم حرفش را بزند. رئال‌مادرید این همه ستاره جمع کرد چیزی نشد اما مورینیو را آوردند و بارسلونا را شکست داد. من می‌گویم به حمید کمک کنیم تا اگر دوست دارد مربی بزرگی شود، به کلاس‌های بیشتری برود تا برای پرسپولیس بیش از پیش آماده شود. این صندلی‌ها به هیچ‌کس وفا نکرده، اینکه پرسپولیس است و به رؤسا هم وفا نمی‌کند! کاری کنیم که رفاقت و دوستی‌مان بیشتر شود. فوتبال یک سفره است که پهن شده و هرکس به اندازه خودش لقمه برمی‌دارد.‌ای‌کاش که کنار یکدیگر رشد و پیشرفت داشتیم. باور کنید فوتبال ما حرفه‌ای نیست و تنها اسکوربورد‌ها حرفه‌ایست.

 

رهبری‌فرد‌: پرسپولیس خانه و عشق من و همه پیشکسوتان است. من هم دوست ندارم پرسپولیس بیش از اینها امتیاز از دست بدهد. استیلی هم دوست دوران جوانی من است که سال‌ها کنار هم بازی کردیم و می‌دانم که پیشرفت او، پیشرفت نسل من است. دوست داشتم در کنارش باشم اما فعلاً چنین فرصتی به من داده نشده اما واقعاً از ته دلم می‌خواهم به خانه خودم برگردم. من هم مثل علی فکر می‌کنم زمان خوبی برای انتقاد کردن نیست چون پرسپولیس فعلاً اوضاع خوبی ندارد. بیایید دعا کنیم تا تیم محبوب‌مان به روال سابق خود بازگردد.

 

رهبری‌فرد‌: وقتی سرمربی تیم هنرمندان بودم، سیدجواد هاشمی را گذاشتم دفاع راست و جواد رضویان را گذاشتم دفاع چپ. هاشمی انصافاً خوب بازی می‌کرد ولی رضویان نمی‌دانست باید چه کار کند. من به او گفتم تو مواظب باش از سمت چپ تو هیچ بازیکنی عبور نکند. بعد از چند دقیقه متوجه شدم رضویان رفته چسبیده به سمت چپ و اصلاً در جریان بازی نیست و مهاجمان حریف هم مدام از سمت راستش عبور می‌کردند. به او گفتم جواد حواست کجاست؟ خیلی سریع جواب داد مگر نگفتی نگذارم از سمت چپم کسی رد شود؟! وسط تمرین هم چند نفر از هنرمندان قضیه را می‌پیچاندند تا سیگار بکشند!

 

*شما در خیلی از مصاحبه‌هایتان بحث کمبود امکانات در ایران را مطرح می‌کنید که نکته تازه‌ای هم نیست.

 

رهبری‌فرد‌: به خدا قسم با این پشتوانه‌سازی به هیچ جا نمی‌رسیم. یک زمانی امثال فرشاد پیوس، ناصر محمدخانی و بزرگان فوتبال ایران از جمله علی پروین و خیلی‌‌های دیگر بازی می‌کردند که هیچ امکاناتی هم نبود اما آنها ستاره بودند و مردم را شاد می‌کردند. حتماً اگر امروز پیوس می‌توانست بازی کند، باید 2 میلیارد تومان می‌گرفت یا محمدخانی که یکی از بهترین مهاجمان تاریخ ایران است را بعد از هر بازی باید کول می‌کردند و تا خانه‌‌اش می‌بردند! حالا بازیکن پا به توپ می‌شود، آدم نمی‌فهمد می‌خواهد چه کار کند و چه چیزی در ذهنش می‌گذرد. خوشحالم که کریمی و مجیدی که هم نسل ما هستند ستاره این فوتبالند و متأسفم که نسل بعد از ما نتوانست نیمی از انتظارات را برآورده سازد.

 

*برسیم به بحث دربی‌ها. خودتان بگویید این بحث را از کجا شروع کنیم؟

 

انصاریان‌: همه زندگی ما همین دربی استقلال و پرسپولیس بود. دربی‌ها یک لذت دیگری دارد. بهروز یکی از رکورداران دربی است.

 

*آقا بهروز! 30 دربی را در کارنامه داری.

 

رهبری‌فرد‌: نه بعضی‌ها هم به دروغ می‌گویند 30 دربی در کارنامه‌شان دارند در صورتی که اصلاً چنین آماری برای هیچ بازیکنی وجود ندارد. خود من 15 سال در پرسپولیس بودم و به غیر از سه دربی، باقی دربی‌ها را بازی کردم اما تعدادشان به عدد 30 نرسید. یک خاطره دیگر یادم آمد. من و مهدی هاشمی نسب خیلی زود مثل داداش شدیم اما بعد از مدتی او رفت استقلال. در همان دربی اول من و او برادری‌مان را رها کردیم و در طول 90 دقیقه حسابی از خجالت یکدیگر درآمدیم. انگار داشتم مقابل صدام حسین بازی می‌کردم! دربی این قدر برای‌مان حساس بود که دوست داشتیم چشم‌مان را بدهیم که نبازیم. استقلالی‌ها هم همین بودند چون اگر می‌باختیم می‌دانستیم که هواداران عصبانیت از این شکست را با خود به خانه می‌برند و مشکلات دیگری در منزل می‌سازند.

 

*چه عجب علی انصاریان خاطره تعریف نکرد!

 

انصاریان‌: شب یکی از دربی‌ها من و علیرضا نیکبخت رفتیم برنامه «زیر آسمان شهر» و در یکی از سریال‌‌هایش بازی کردیم. شب خوبی بود و به همراه علیرضا کلی خندیدیم اما فردا و در زمان دربی، من هر وقت خطا می‌کردم و بازیکن حریف بلند می‌شد، می‌دیدم علیرضا نیکبخت است. آنقدر زدمش که در دقیقه 85 داور بازی اخراجم کرد!

 

رهبری‌فرد‌: من و علی عادت داشتیم روز دربی تا ظهر بدون استرس بخوابیم در صورتی که خیلی از بازیکنان شب دربی هم خواب‌شان نمی‌برد. ما پیش خودمان می‌گفتیم این بازی هم استرسی ندارد ولی برای بازیکنان امروزی واقعاً سخت است. وقتی از پله‌های استادیوم بالا می‌آیی، انگار تمام ورزشگاه با همه هوادارانش روی سرت می‌چرخد. البته این را هم بگویم که چند سالی است که دیگر دربی‌ها مثل گذشته نیست.

 

انصاریان‌: من هم با بهروز کاملاً موافقم.

 

*اولین دربی‌‌تان چه زمانی بود؟

 

رهبری‌فرد‌: اولین دربی‌ام همان بازی بود که در سال 73 به بزن بزن کشید. در آن زمان اصلاً بازی‌ها پخش مستقیم نمی‌شد ولی دو، سه روز قبل از دربی گفتند می‌خواهند بازی را به‌صورت زنده از تلویزیون پخش کنند. روز بازی، قبل از اینکه کار شروع شود، نگاهم افتاد به سکوها. آدم‌ها چسبیده به هم نشسته بودند. وقتی این جو را دیدم رفتم سراغ فرشاد پیوس و گفتم نفسم گرفته، نمی‌توانم کاری انجام دهم باید همین الان بروم رختکن! پیوس مرا با دستانش نگه داشت و گفت نمی‌توانی چنین کاری بکنید

 

تا چند دقیقه دیگر همه چیز برایت عادی می‌شود. بالاخره چند دقیقه‌ای گذشت و حالم زیاد تغییر نکرد تا اینکه بازی شروع شد و در دقیقه 5 بازی، صادق ورمزیار را با تکل دو پا از ناحیه کمر قیچی کردم و داور به من اخطار داد. حتی شانس داشتم که اولین قربانی دربی‌ها شوم! وسط دعوا و درگیری‌‌هایی که مجتبی محرمی و امیر قلعه‌نویی و باقی بازیکنان داشتند، یکدفعه دیدم از طرف سکوها فردی به سمتم می‌‌آید که یک شی تیز مثل شمشیر در دستش است. به زحمت خودم را از سر راه او کنار زدم و قبل از آن که این فرد بتواند کار خاصی انجام دهد، توسط مأموران دستگیر شد و خلاصه آسیبی به ما نرسید. بازی برگشت را هم رفتیم در بندرعباس و در استادیوم بدون تماشاگر برگزار کردیم که آنجا متوجه شدیم فوتبال بدون تماشاگرانش دو زار هم نمی‌ارزد.

 

انصاریان‌: اولین دربی‌ام را در سال 78 تجربه کردم. فینال جام‌حذفی بود و پرسپولیس بازی را با دو گل افشین پیروانی و پایان رأفت برد. اتفاقاً من از تماشاگران هراسی نداشتم و از آنها استقبال می‌کردم. در هر دربی، وقتی از رختکن بیرون می‌آمدم فقط به تماشاگران نگاه می‌کردم.

 

*شما دو نفر در یک مقطع زمانی مدام قهر می‌کردید و یکی، دو روز بعد با گل و شیرینی به تیم علی پروین برمی گشتید. ماجرا چه بود؟

 

رهبری‌فرد‌: اشتباه نکنید! من هرگز از پرسپولیس قهر نکردم و هرگز برای بازگشت به تیم گل و شیرینی نخریدم.

 

انصاریان‌: من هیچ‌وقت قهر نکردم ولی ما یادمان هست که آقا بهروز شیرینی زبان می‌آورد!

 

رهبری‌فرد‌: زمان علی پروین کسی جرأت قهر کردن نداشت. او به دوستانش پیغام می‌داد که به فلان بازیکن بگویید سر تمرین نیاید بعد همان دوستانش گل و شیرینی می‌خریدند و می‌دادند به من که ببرم سر تمرین. من علی پروین را خیلی دوست دارم درست مانند همه پرسپولیسی‌ها ولی به نظرم آن اتفاقات تقصیر علی آقا نبود. خودم هم چند باری علیه پروین حرف زدم مثلاً یکبار مصاحبه‌ای انجام دادم و گفتم سیستم پرسپولیس علی اصغری است که فردای همان روز پروین به یکی از دوستانش پیغام داد حالا که سیستم پرسپولیس علی اصغری است، تو به درد این سیستم نمی‌خوری برو خانه‌تان! دو روز بعد، افراد دیگری گل و شیرینی خریدند و به من دادند تا با آن به تمرین بروم و مشکل حل شود.

 

*این هم از مسائل حرفه‌ای آن روز‌ها بود.

 

انصاریان‌: زمان ما پرسپولیس خیلی حرفه‌ای بود. بارها اعتراض کردیم که چرا باید لباس‌‌های‌مان را خودمان بشوریم. باشگاه رفت یک ماشین لباس شویی شیک تهیه کرد تا از آن به بعد لباس‌‌های‌مان توسط ماشین شسته شود اما دو، سه روز بعد گفتند هرکسی لباسش را اینجا بگذارد، احتمال دارد دزدیده شود. ما هم مجبور شدیم دوباره لباس‌ها را به خانه ببریم!

 

رهبری‌فرد‌: اینکه چیزی نیست! در دوره اول لیگ‌برتر ما در روز آخر قهرمان شدیم و بعد از آن که جام را گرفتیم به داخل رختکن رفتیم. منتظر بودیم پروین از همه ما تقدیر کند اما آمد به رختکن و هرچه دلش خواست بار ما کرد. گفت عرضه ندارید وگرنه نمی‌گذاشتید کار قهرمانی به روز آخر بکشد. بعد هم دستور داد از این به بعد منتظر باشید تا هفته دیگر اگر به شما زنگ زدیم، می‌آیید و قراردادتان را تمدید می‌کنید در غیر این صورت بروید تیم‌های دیگر! قرار بود سکه بهار آزادی بدهند که آن را هم ندادند.

 

*دوست داشتیم بیشتر در مورد مسائل فوتبالی صحبت کنیم اما زمان اجازه نمی‌دهد. اگر حرفی باقی‌مانده می‌شنویم.

 

انصاریان‌: به‌هر‌حال باید از شما تشکر کنیم چون تنها مطبوعاتی هایی هستید که در زمان حیات چهره‌ها به یاد آنهایید. خدا بابک معصومی را رحمت کند. او با پدرم در یک بیمارستان و یک اتاق شیمی درمانی می‌شد. من همیشه پای صحبت‌هایش می‌نشستم و می‌دانم که دلش از دست بعضی‌ها خون بود. همه اهالی ورزش باید خود را مدیون رسانه‌ها بدانند و از این بابت باید از همه خبرنگاران و روزنامه‌نگاران تشکر کرد. اگر حرفی هم زدیم برای تخریب دیگران نبوده، فقط می‌خواستیم درد دل کنیم.

 

رهبری‌فرد‌: دو، سه سال قبل از اینکه فوتبالم تمام شود یک نفر به من گفت فوتبالیست‌ها دو بار می‌میرند، یک بار پس از پایان فوتبال و یک بار هم به مرگ طبیعی. در آن زمان می‌گفتم طرف چرت و پرت گفته ولی حالا به حرف‌‌هایش رسیدم. هرچقدر هم به خودم می‌گویم کارم در پرسپولیس تمام شده و اصلاً اتفاقات فوتبال ایران به من چه ربطی دارد، اما باز هم نمی‌شود. طرف از یک جای دیگر به باشگاه آمده ولی هرچه بگوییم طور دیگری برداشت می‌کند. مدام می‌گوییم تو مال فوتبال نیستی و باید برگردی سر پست قبلی‌ات اما انگار نه انگار! به‌هر‌حال من هم باید از همه آنهایی که در این سال‌ها به من لطف کردند، تشکر کنم به‌خصوص بچه‌های شما که هیچ‌وقت چهره‌ها را فراموش نمی‌کنید.

 

گفت و گو از : کاوه علی‌اسماعیلی -سعید اکبری

 

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)