چهارشنبه 21 اسفند (15:10)

مرجع خبری پرسپولیس : روایت تاریخی از شب تلخ امپراتور / قطبی راست می گوید !

«سرنشینان عزیز! هواپیما در حال سقوط است» ناگهان صدای جیغ مسافرین بلند شد چراکه شیث رضایی با گفتن این جمله از طریق بلندگوی هواپیمای تهران- شیراز، همه‌چیز را به‌هم ریخت. سفر به شیراز برای پرسپولیسی‌ها پر از خاطرات تلخ و شیرین بود، شیرین‌کاری شیث فقط بخشی از ماجرا می‌تواند باشد، همان‌شب به قطبی خبر دادند که سرمربی شده، فردایش او دور افتخار زد و البته بعد از چند ساعت به‌شدت احساس تنهایی کرد. مطمئنا افشین قطبی هیچ‌گاه سفر به شیراز را فراموش نمی‌کند و برای همین در مصاحبه با شبکه فارسی‌زبان BBC اعلام می‌کند که به او گفتند سرمربی تیم‌ملی شده است.
 تلفن تاج روی آیفون
در هتل پارس شیراز که در خیابان زند برای خودش جایگاهی دارد، اتفاق جالبی افتاد. در یکی از نادرترین روزهای سفر، افشین و استیلی هم‌اتاق شدند تا 24ساعت همدیگر را تحمل کنند. قطبی روی تخت دراز کشیده بود که شماره‌ای از تهران بر روی گوشی‌اش افتاد، گوشی را که جواب داد، متوجه شد مهدی تاج، نایب‌رئیس فدراسیون فوتبال در آن‌سوی خط قرار دارد و با لهجه اصفهانی به سرمربی پرسپولیس خبر خوشی می‌دهد، قطبی هم تلفن را روی آیفون می‌گذارد تا هم‌اتاقی‌اش مکالمه را بشنود:«من از شما تشکر می‌کنم، شما یکی از مربی‌های خوب و زحمتکش این مملکت هستید و من به شما به‌خاطر انتخابتان به‌عنوان سرمربی تیم‌ملی تبریک می‌گویم» افشین در پوست خودش نمی‌گنجید اما تاج به‌حرف‌هایش ادامه می‌دهد:«به‌هرحال ترکیب کادرفنی هم مشخص است و افشین پیروانی هم کمک‌مربی اول شما خواهد بود» مکالمه که تمام می‌شود، حمید اولین نفری است که به او تبریک می‌گوید و قطبی هم مثل همیشه با همان لحن به استیلی گفت:«حمیدجان! من خیلی به تو زحمت دادم و اگر بدی از من دیدی واقعا منو ببخش» حدود نیم‌ساعت بعد کفاشیان زنگ زد و به قطبی تبریک گفت.
 عروسی در پرسپولیس
خبر که در تیم پخش شد همه جشن گرفتد، یکی از همراهان در آن شب می‌گوید:«تا ساعت 3صبح ما نشسته بودیم و تخمه می‌شکستیم و می‌خندیدیدم. همه خوشحال بودند» از همه خوشحال‌تر مرزبان بود که در پوستش نمی‌گنجید و انگار عروسی‌اش شده بود و رقص می‌کرد، او همان کسی بود که هر دقیقه می‌گفت:«اینو اینطور نبینین، جلو دوربین و مردم عادی اینطوری است. نمی‌دونید چه فحش‌هایی بلده؟» و البته چند تا از آن فحش‌های آبدار را نصیب قطبی می‌کرد اما در آن شب حتی یک‌بار هم به این مسئله اشاره نکرد. استیلی در این میان سیاستمدارانه رفتار می‌کرد و اصلا به‌روی خودش هم نمی‌آورد و می‌گفت برایش فرقی ندارد اما با دوستانش به‌زبان آذری می‌گفت:«راحت شدیم، این داره می‌ره و خیالمون جمع می‌شه»
 به‌همه خبر داد
قطبی همان شب با پیروانی تماس می‌گیرد و از او می‌خواهد تا از بازیکنان خوب ایران لیستی تهیه کند و برای او بیاورد. بعد به آمریکا زنگ زد و به دخترش با افتخار گفت:«من سرمربی تیم‌ملی شدم» بعد از خوش‌وبش و اتمام مکالمه هم به یکی از دوستان نزدیکش در آمریکا که دستی در عالم رسانه دارد زنگ زد و این خبر را داد، هرچند او به افشین گفت:«زیاد مطمئن نباش! از این حرف‌ها در ایران زیاد است» اما قطبی ساده‌تر از این حرف‌ها بود و استدلالش این بود که وقتی نايب ‌رئیس فدراسیون و رئیس با او تماس می‌گیرند، همه‌چیز تمام شده است اما انگار او برخورد چند روز قبل‌تر سازمان با خودش را از یاد برده بود، همان روزی که با کاشانی و یکی از اعضای هیات‌رئیسه به اتاق مدیران سازمان تربیت‌بدنی رفت و برخورد سرد آنها را با چشمانش دید.
 پیامکی از تهران
پرسپولیس با دو گل توانسته بود مقاومت را شکست دهد اما هیچ‌ اتفاقی مثل سرمربی‌شدن افشین قطبی نمی‌توانست باعث خوشحالی سرمربی پرسپولیس شود. او مثل جنگجویان فاتح، پرچم ایران را در دست گرفت و با آن دور افتخار زد غافل از آنکه اتفاق دیگری در رختکن افتاده است. بعد از بازی، بازیکنان اولین کاری که قبل از تعویض لباس‌هایشان می‌کنند، به‌سراغ تلفن‌های همراه خاموششان می‌روند. نیکبخت زودتر از دیگران موبایلش روشن می‌شود و با شگفتی فریاد می‌زند:«اه! سرمربی تیم‌ملی علی دایی شده است!» همه می‌خندند و فکر می‌کنند نیکبخت شوخی می‌کند اما علی روی حرفش می‌ایستد، در حالی که افشین و کاشانی دور افتخار می‌زنند، از آن طرف قیافه مرزبان و استیلی درهم می‌رود. بعد از مدتی چند بازیکن دیگر هم این موضوع را تایید می‌کنند و می‌گویند که به آنها هم SMS زده‌اند. شیرین‌کاری شیث گل می‌کند و گوشی‌اش را درمی‌آورد و به‌شوخی شماره دایی را می‌گیرد و می‌گوید:«آقای دایی! من اشتباه کردم، من دیگر پیراهنتان را نمی‌کشم، من دوستتان دارم و حاضرم برایتان هرکاری بکنم. توروخدا منو به تیم‌ملی دعوت کنید، من پشیمانم» و همه می‌خندند.
 قطبی تنهاست
افشین باورش نمی‌شود، او سرمربی تیم‌ملی بود اما حالا همه رسانه‌ها خبر سرمربیگری علی دایی را برای تیم‌ملی مخابره می‌کنند. همه در فرودگاه نشسته‌اند اما قطبی گوشه دنجی را برای خودش انتخاب کرد و نشست، کسی هم جرات نداشت نزدیکش شود. حتی برخورد بسیار سردی با عمه‌اش که بعد از سال‌ها دیده بودش کرد. مرزبان زیرلب می‌گفت:«باز هم این … ماند، اینجا دیگه نمی‌شه زندگی کرد و من از ایران می‌روم. نمی‌توانم با این … در پرسپولیس بمانم» عصبانیت از سر و صورت همه می‌بارید، در حالی که هم قطبی از جدا شدنش از پرسپولیس راضی بود و هم مجموعه باشگاه از این جدایی، اما ناگهان همه‌چیز به‌هم ریخت و طرفین باید تا پایان آن فصل همدیگر را تحمل می‌کردند. روزهایی که البته با قهرمانی پرسپولیس به اتمام رسید اما قطبی هیچ‌گاه خاطره کنار گذاشته‌شدنش را از تیم‌ملی فراموش نکرد. همان ماجرایی که یکی از اعضای بلندپایه سازمان تربیت‌بدنی در گفت‌وگو با دوستان خبرنگارش گفت:«کاری کردیم که حتی خود فدراسیون هم نفهمید که چه کار کردیم» و البته لبخندی بر گوشه لبش نقش بست.
 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)