مرجع خبری پرسپولیس : علی کریمی هم خوش شانس بود و هم جربزه داشت که توانست در ویترین چشمان سلطان قرار بگیرد .
– اولين بار كه جوان كرجي ساكش را گوشه زمين چمن هموار ورزشگاه كارگران پايين انداخت تا بلكه نيم نگاهي از چشمهاي زاغ آقاي سرمربي را براي خودش بردارد، هيچكس فكرش را نميكرد بزرگترين ستاره معاصر فوتبال ايران، از دل همين تمرين تستي بيرون ميآيد. توپ را كه گرفت، يكي، دو نفر اول را كه جا گذاشت، دروازه عابدزاده را كه باز كرد، تازه شست دو، سه هزار ميهمان هميشگي جاده قديم كرج خبردار شد كه انگار تيمشان قرار است يك «ستاره» بخرد. سوژه جالبي شده بود. حاضرين آن روز به غايبين خبر دادند، تا فردا و فرداهاي بعد، دريبل كشوييهاي ناز سالني باز زبردست اين قصه، چشم آدمهاي بيشتري را بنوازد…
2- قانون فوتبال ايران همين است. دنبال كسي نميرود، ناز كسي را نميخرد. ستارهها اگر بخواهند بدرخشند، بايد صدايشان را دو رگه كنند و فرياد بزنند؛ «آهاي فوتبال كور، مرا ببين» اينجا كسي نميفرستد دنبال پسربچههاي مستعد آرژانتيني، آفريقايي و برزيلي. اينجا محلات سيستان و بلوچستان را هم كسي نميبيند. اينجا اگر ميخواهي چهره شوي، هم بايد شانس داشته باشي، هم جربزه. علي كريمي هر دو را داشت: خوش اقبال بود چون تيم سالني استقلال تا فينال رسيد و فرصتي فراهم شد تا سوپراستار فتح، همه فوتبال ايران را به هم بريزد و باعرضه بود، چون اصولا چشم سلطان، غريبهها را نميگيرد و براي توي ويترين نگاهش رفتن، بايد زجر بكشي. يك روز وسط بازي پرسپوليس و پاس، وقتي توپ را از وسط زمين گرفت، همه را درو كرد و با همه قدرت كوبيدش به ميله دروازه ضلع شمالي، تيفوسيها آنقدر ذوقزده شدند كه اصلا حواسشان نبود دارند يكي از معروفترين القاب تاريخ فوتبال ايران را خرج ستارهشان ميكنند… كريمي ريوالدو… كريمي ريوالدو!
3- شايد ريوالدويي كه امروز از صدقه سري خاصه خرجيهاي همسايه جاهطلب، مسافر فرودگاه امام ميشود، توي دورترين زواياي ذهنش هم نميتواند حدس بزند ما هم از يك دهه پيش، درست از زماني كه او آن قيچي برگردان تاريخي را به والنسيا زد و بارسا را اروپايي كرد، يك ريوالدوي ايراني داشتيم كه با دريبلهاي ريز و درشتش، اشك مدافعان حريف را در ميآورد. بله آقاي ريوالدو، تماشاگران ايراني هم سالهاست كه با ريوالدوي خودشان «عشق» ميكنند. در اسپانيا اگر شهروندان كاتالونيايي بعد از كار روزانهشان، دوش ميگرفتند، ادوكلن ميزدند و سوار قطار سريعالسير شهري ميشدند تا به نوكمپ برسند، هات داگشان را گاز بگيرند و برايت كف بزنند، اينجا در ايران، همسايههاي كوچه پس كوچههاي خاكي اسلامشهر و ورامين، جمعه به جمعه خراب ميشدند پشت نيسان مش اكبر تا با هر مصيبتي شده خودشان را به سكوهاي وحشي و سيماني آزادي برسانند، توي صف بايستند، باتوم بخورند و با هزار بدبختي بروند داخل استاديوم و طنازيهاي ريوالدوي خودشان را ببينند، تا شايد يادشان برود «بابا نان نداشت كه بدهد!»
4- آهاي، ريوالدوي ماتادورها، ريوالدوي چشمهاي آبي و موهاي بور، ريوالدوي خندههاي ريز و ريسههاي از سر شكم سيري، ريوالدوي اورجينال و گارانتيدار، ريوالدوي مرفهين بيدرد… اينجا ايران است و ريوالدوي خودش را دارد. ريوالدويي كه اگر حس و حال درخشيدن داشته باشد، نصف آ.اس.رم را ميكند توي جيبش و كفر فرانچسكو توتي را در ميآورد. باور كن چهارشنبه روز ريوالدوي ماست. ريوالدوي بچههاي پايينشهر، ريوالدوي عشق فوتبالهاي عاصي و كلافه، ريوالدوي غم نانهاي جهان سومي، ريوالدوي پاپتيها…!
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Friday, 22 November , 2024