خبرگزاری پرسپولیس : دروازه بان برزیلی پرسپولیس که این روزها تبدیل به یکی از بازیکنان محبوب سرخپوشان شده ساعتی با همسرش هم صحبت ما بود و گفت به پوشیدن پیراهن پرسپولیس افتخار می کند و از هواداران خواست در بازی گهر حضوری 80 هزار نفری داشته باشند.

 

* قد و قامت خيلي بلندي نداري اما در خروج‌هايت عالي هستي. مثل بازيكنان وسط زمين از پاهايت هم خوب استفاده مي‌كني.
قد خيلي بلند براي يك گلر مزيت است اما همه چيز نيست. از بازي با پا هميشه لذت برده‌ام و شايد به عنوان يك استعداد در طول اين سال‌ها به دردم خورده‌ است.
*ريشه خروج‌هاي موفق يك دروازه‌بان در چيست؟
خروج‌هاي موفق چند عامل دارند. داشتن تايمينگ مناسب و تشخيص محل فرود آمدن توپ‌ها از اين عوامل هستند. ضمن اينكه گلر بايد پاهاي قوي داشته باشد تا در خروج‌ها ترس به خود راه ندهد.
*يعني احتياط خيلي از گلرها در خروج از دروازه به خاطر مشكلات بدني آنهاست؟
گاهي گلر ترجيح مي‌دهد از دروازه‌اش بيرون نيايد چون حس مي‌كند در برخورد احتمالي با مهاجمان دچار مشكل مي‌شود. تكنيك خروج از دروازه چيزي نيست كه يك‌شبه به آن رسيد. بايد براي تبحر در اجراي آن تلاش كرد و تمرينات مناسب داشت.
*خود تو تمرينات خاصي را طي اين سال‌ها داشتي؟
چيزي كه به من كمك كرد واليبال بود! هميشه به واليبال علاقه داشتم و هر فرصتي پيش مي‌آمد واليبال بازي مي‌كردم. از 13سالگي اين ورزش را با علاقه دنبال كردم. حتي يك سال به خاطر بازي واليبال، فوتبال را كنار گذاشتم. حالا تايمينگ مناسب و عضلات خوب براي ارتفاع گرفتن را از اين رشته دارم. در واليبال كنار توپ بازي مي‌كني دقت تو براي برقراري ارتباط با توپ بيشتر مي‌شود.
*به جز اينها كه گفتي چه عواملي در موفقيت نيلسون به عنوان يك دروازه‌بان تاثير داشته است؟
من سال‌ها درون دروازه ايستادم و حالا در 37سالگي با شما هستم(مي‌خندد). به نظرم يك دروازه‌بان خوب بايد قدرت بازي‌خواني داشته باشد و حتي حركات حريف در ميانه ميدان را حدس بزند. درست مثل راننده‌اي كه حواسش به ماشين‌هاي پارك‌شده در كنار خيابان هم هست البته در ايران!(و دوباره مي‌خندد)!

 

به پيراهن پرسپوليس افتخار مي‌كنم ، اميدوارم80هزارنفر براي بازي با گهربه آزادي بيايند

* پرسپوليس فجر را در شيراز برد. فكر مي‌كني مي‌توانيد مدعي شويد؟

ما هيچ‌چيزي از تيم‌هاي بالاي جدول كم نداريم. اگر قهرمان شديم، تعجب نكنيد. پرسپوليس روي روال مناسب قرار بگيرد، مدعي مي‌شود اما نبايد از تلاش ساير مدعيان غافل باشيم. استقلال تيم خوبي است. بازيكنان خوبي هم دارد. شايد آنها صدر را از دست ندهند اما من به پرسپوليس ايمان دارم. بايد به تيم‌هاي بالاي جدول برسيم. فقط كافي است دو، سه بازي ديگر را هم با پيروزي پشت سر بگذاريم.

* بازي برده نفت را مساوي نمي كرديد،حالا رتبه تك رقمي داشتيد.افسوس آن دو امتياز از دست رفته را نمي خوري؟

فكر ميكنم آخر ليگ بدجوري حسرتش را بخوريم.

* بازي بعدي پرسپوليس با گهر است.

هوداران به ما انرژي مثبت مي‌دهند. دوست دارم بيشتر از هميشه براي اين بازي به استاديوم بيايند. ما به كمك‌شان احتياج داريم تا از شرايط قبلي كاملا جدا شويم.

* هفت سال در يك تيم صاحب‌نام مثل ويتوريو گيمارش پرتغال بازي كردي و حالا در ليگ برتر ايران هستي، پشيمان نيستي؟

نه، اتفاقا تجربه بي‌نظيري را پشت سر مي‌گذارم. از اينكه پيراهن پرسپوليس را پوشيدم، افتخار مي‌كنم چون مي‌بينم اين تيم تماشاگراني دارد كه براي تيم‌شان در شرايط بد اشك مي‌ريزند. شما اين حالت را در كمتر كشوري مشاهده مي‌كنيد. از ته دلم مي‌گويم كه به حمايت اين هواداران نيازمنديم و اميدوارم 70، 80هزار نفرشان را در بازي بعد تيم‌مان ببينم.

* تو كه اين‌قدر عاشق هواداران پرسپوليسي اين چند مدت توانسته‌اي فارسي ياد بگيري؟

حداقل در تمرينات تلاش كردم كلماتي كه به درد مي‌خورد تا با نفرات تيم ارتباط برقرار كنم را ياد بگيرم. مثلا به بچه‌ها مي‌گويم«بره بالا»،«برگرد»،«منم» و«برو بيرون» و البته سلام و خداحافظ!

 

فابيو بامعرفت است

* در پرسپوليس احساس غربت مي‌كني؟
چرا اين را مي‌گوييد؟
* چون وقتي بازي تيمت مقابل رقبا تمام مي‌شود، جلوي تونل مي‌ايستي تا با بازيكنان برزيلي يا پرتغالي تيم‌هاي رقيب حرف بزني؟
(مي‌خندد)! بله، راستش دوست داشتم پرسپوليس يك برزيلي ديگر هم داشت. البته حضور روبرتو سوسا هم خوب بود كه متاسفانه مصدوم شد تا قراردادش فسخ شود. با روبرتوي پرتغالي حرف مي‌زديم. او همسرش را هم آورده بود و با يكديگر ارتباط خانوادگي داشتيم.
* پس در تمام مدت بازي با رقبا دنبال فرصت مي‌گردي تا با بازيكنان‌شان حرف بزني.
(دوباره مي‌خندد و اين‌بار طولاني‌تر)! چه عيبي دارد؟ وقتي برايم فارسي يا انگليسي حرف زدن دشوار است، طبيعي است كه از صحبت با هم‌زبانم خوشحال مي‌شوم حتي اگر مهاجم حريف باشد.
* انگار با فابيو كارواليو راحت‌تري.
با همه برزيلي‌ها ارتباطم خوب است. اما فابيو چيز ديگري است.
* چون شش گل از پرسپوليس خورد؟
(اين‌بار همه مي‌خنديم)! فابيو پسر بامعرفتي است. از نظر فني هم كارش حرف ندارد. شايد آن روز اگر من هم جاي فابيو بودم همين اندازه گل مي‌خوردم چون هرچه پرسپوليس شرايط خوبي داشت، پيكان وضعيتش بد بود.

 

فكر مي‌كردم تماشاگران گردان را هو مي‌كنند!
* وقتي به فوتبال ايران آمدي برايت تعجب‌آور نبود كه يك دروازه‌بان با مهار تو‌پ‌ها به جاي تشويق شدن با سوت تماشاگران مواجه مي‌شود؟
اتفاقا چرا! روز اول كه روي نيمكت نشسته بودم و شهاب توپ‌ها را مي‌گرفت، مي‌ديدم تماشاگران پرسپوليس به جاي اينكه تشويقش كنند، برايش سوت مي‌زنند! كسي هم نبود كه از او بپرسم.
* چه وقت متوجه شدي كه اين سوت‌ زدن‌هاي ممتد نوعي تشويق است؟
همه جاي دنيا سوت زدن به نشانه هو كردن است. اواخر همان بازي اول تازه متوجه شدم سوت‌هايي كه براي شهاب مي‌زنند يعني از عكس‌العمل‌هايش رضايت دارند! بعد از آن نوبت به خودم كه رسيد ديگر برايم عادي شده بود و مي‌دانستم تماشاگران از عملكردم راضي هستند و سوت مي‌زنند. پرسپوليس با اين هواداران مي‌تواند به قهرماني هم برسد. درست مثل بازي با فجر در شيراز ما ميزبان نبوديم اما تماشاگران‌مان نصف ورزشگاه را پر كرده بودند.
* گردان بارها در اواخر نيم فصل مصاحبه كرده بود كه مي ماند وبا تو رقابت مي كند.تعجب نكردي كه ناگهان گذاشت ورفت؟
ببينيد،من وضعيت شهاب را درك مي كنم.او جوان است و نمي خواهد با نيمكت نشيني ،بازي احتمالي در جام جهاني را از دست بدهد.براي هر گلري اين يك فرصت در عمر است.

* فوتبال برزيل هميشه با مهاجمانش شناخته شده اما حالا گلرهاي برزيلي در فوتبال ايران زياد شده‌اند!
از يك دهه قبل تا حالا رشد دروازه‌بان‌هاي برزيلي عالي بوده . زماني كلوديو تافارل تنها دروازه‌بان مطمئن بود اما بعد از آن ديدا آمد و سپس سزار، توني، گومز و… حتي در اروپا حضور پررنگ گلرهاي برزيلي را احساس مي كنيد.
* آباداني‌ها مي‌گويند قسمتي از خاك برزيل هستند. آنها عاشق فوتبال برزيلي هستند!
هفته قبل تماشاگران‌شان را ديدم. تا حدودي حق دارند. جنوبي‌ها سعي مي‌كنند مثل برزيلي‌ها فوتبال را تكنيكي دنبال كنند.
* فرق آباداني‌ها با برزيلي‌ها؟
برزيلي حرف نمي‌زنند و بيشتر از تماشاگران برزيلي نگران تيم‌شان هستند!

 

شهاب بلند شو!
* در نيم‌فصل اول گاهي اوقات بعضي‌ها ميان تماشاگران فرياد مي‌زدند«شهاب بلند شو» آن‌هم در شرايطي كه تو خوب وظايفت را درون دروازه انجام مي‌دادي!
من هيچ‌وقت نشنيدم. شايد هم چون فارسي بلد نيستم، متوجه نشدم. حالا اين چه معني دارد؟
* اين يك تذكري بود براي سرمربي تيم كه تو را بيرون بياورد و گردان را وارد زمين كند!
(مي‌خندد) معمولا سرمربي خودش تشخيص مي‌دهد چه وقت چه بازيكني را تعويض كند! معمولا مربيان از تعويض به عنوان يك اسلحه استفاده مي‌كنند آن‌هم در شرايط حساس. حتما آنها كه داد مي‌زدند شهاب بلند شو، مي‌خواستند زودتر از خوزه اسلحه‌شان را بيرون بياورند(دوباره مي‌خندد)! حالا وقتي كه شهاب، گل بد مي خورد هم به خوزه مي گفتند كه مرا بلند كند يا فقط براي گردان اين شعار را مي دادند؟!

 

عابدزاده روزي گلر يك پرسپوليس مي‌شود، نبايد‌به‌امـــــيربگويندبچه عقاب

* مي‌داني امير عابدزاده پسر يك اسطوره در فوتبال ايران است؟‌
بله!
* ‌آيا مي‌توان منتظر بود تا گلري مثل احمدرضا عابدزاده را دوباره درون دروازه ديد؟
بهترين هديه براي امير اين است كه مردم، هواداران پرسپوليس و رسانه‌ها او را با پدرش مقايسه نكنند.
* اما همه دائم به او لقب بچه عقاب مي‌دهند!
اين بدترين كار در حق امير است. اگر دوستش دارند بايد اين فشار را از روي دوش او بردارند. اين چيزي است كه عابدزاده براي پيشرفت نياز دارد.
* از نظر فني چه شرايطي دارد. تو خيلي از روزها مثل يك مربي او را تمرين مي‌دهي؟‌
اگر از نظر روحي – رواني آزادش بگذارند اين توانايي را دارد كه روزي دروازه‌بان شماره يك پرسپوليس شود.
* چه ويژگي‌اي در امير عابدزاده مي‌بيني كه فكر مي‌كني در آينده به دردش بخورد.
امير دوست دارد ياد بگيرد. عاشق تمرين هم هست. اين دو فاكتور از عوامل اصلي براي موفقيت او هستند. امير دائم سوال مي‌كند و مي‌خواهد دليل هرچيزي را بداند. ضمن اين‌كه پسر خوش‌اخلاق و متواضعي است. با تمام اين اوصاف با ارزش‌ترين سرمايه او آرامشي است كه وقتي درون دروازه مي‌ايستد،‌ از آن بهره مي‌برد.
* اين خونسردي را حتما از پدرش به ارث برده است.
خيلي از گلرهاي بزرگ و با تكنيك علي‌رغم تمام توانايي‌هايي كه دارند، آرامش ندارند و امير در اين زمينه از خيلي‌ها پيش است. اگر مي‌خواهند امير پيشرفت كند و غرق در گذشته و تاريخ نشود، بايد او را با پدرش مقايسه نكنند.

 

در اصفهان حالت عادي نداشتم/روزبازي باسپاهان در فضا بودم!

* بعد از اينكه به سپاهان در اصفهان 2 بر صفر باختيد،حرف‌هاي زيادي زده شد. بعضي از بازيكنان پرسپوليس هم گفتند كه در آن بازي حالت عادي نداشتند.
من هم همين‌طور بودم. حتي روي گل دومي كه خوردم واقعا در فضا بودم! نمي‌دانم بقيه چه گفته‌اند اما در 23، 24سالي كه فوتبال بازي كرده‌ام براي اولين‌بار چنين حالتي داشتم.
* دقيقا چه حالتي داشتي. بعضي‌ها گفتند آب‌هايي كه خورده بوديد عامل گيجي شما شده بود.
نمي‌دانم عامل آن حالت چه بود اما بازي كه مي‌خواست شروع شود حتي قدرت رفتن به داخل زمين را نداشتم. چشمانم درست نمي‌ديد. روي شوت‌هاي خودم هم كنترل نداشتم. يادم مي‌آيد وقتي به صف شديم تا با داوران دست بدهيم هم خودم نبودم.
* روي گل‌ها مقصر بودي؟
شما مي‌گوييد روي گل‌ها مقصر بودم؟ يك‌بار در شروع مجدد آنقدر بي‌كنترل بودم كه توپم از 18قدم دور نشد خوش‌شانس بودم كه در يك فعل و انفعال توپ به مدافعان خودمان رسيد. مدت‌ها از آن بازي گذشته است و هيچ نيازي نيست به آن فكر كنيم اما واقعا آن اتفاق در ذهنم باقي خواهد ماند.
* سپاهان از شما بهتر بازي كرد، نه؟
وقتي حالت متعادل نداشته باشي، طبيعي است كه نتواني توانايي‌هايت را نشان دهي. آن روز حالتي كه من داشتم در بعضي از بازيكنان كه حركت بيشتري داشتند، زياد به چشم مي‌آمد. اين توجيه و پيدا كردن دليل براي آن شكست نيست. ما در نيم‌فصل اول چند بار شكست خورديم اما هيچ وقت چنين حالتي نداشتيم.
 

* خيلي‌‌ها منتظر بودند داربي بزرگ پايتخت، دو برزيلي را مقابل يكديگر قرار دهد. اما فابيو جانواريو مصدوم شد تا از استقلال برود!
فابيو بازيكن خوبي بود كه سرنوشت خوبي برايش رقم زده نشد. من هم دوست داشتم او در استقلال مي‌ماند.
* قبل از اينكه بازيكن ثابت پرسپوليس شوي فابيو يكي از طرفداران تو بود!
واقعا؟
* بله، مي‌گفت تعجب مي‌كند خوزه به تو بازي نمي‌دهد.
فابيو در ليگ پرتغال حضور داشت و يك بار مقابل هم بازي كرديم بعد از آن به ايران آمد و ديگر از او خبري نداشتم.
* تا اينكه به پرسپوليس آمدي.
همين‌طور است وقتي آمدم ديدم هرجا كه مي‌روم حرف از فابيو است و همه ‌جا مي‌گويند فابيو جانواريو، فابيو جانواريو و فابيو جانواريو… فهميدم شرايط خوبي دارد كه اين‌قدر مورد توجه است و خوشحال شدم.
* فابيو جانواريو شوت‌هاي خوبي مي‌زد و شايد يكي از آنها را براي داربي و هموطنش نيلسون كنار گذاشته بود.
(مي‌خندد) پس خوب شد ديگر نيست! شوخي كردم واقعيت اين است كه من داربي‌هاي زيادي را ديده‌ام كه گاهي اوقات بازيكنان بزرگ هم نتوانسته‌اند كيفيت اصلي خودشان را نشان دهند. در بازي رفت پرسپوليس و استقلال هم اين مشاهده شد.
* اگر فابيو مصدوم نشده بود قطعا حالا كنار تو نشسته بود و به عنوان يك استقلالي عكس مي‌گرفت!
كاش اين اتفاق مي‌افتاد. اميدوارم فابيو هرچه زودتر بهبود پيدا كند تا بار ديگر به فوتبال ايران برگردد.
* فكر مي‌كني در بازي برگشت پرسپوليس، استقلال را شكست دهد؟
نمي‌توان هيچ نتيجه‌اي را پيش‌بيني كرد. آنها شرايط خوبي دارند. ما هم اوضاع‌مان بهتر شده است.

 

از روماريو گل خوردم با «به‌به‌تو» همبازي بودم!

* در كدام تيم‌ها سابقه بازي داري؟
در برزيل با ويتوريا بهيا شروع كردم. هفت، هشت سال آنجا بودم. چهار سال هم براي سانتاكروز بازي كردم. بعد به ناتيكو رفتم. يك فصل و نيم در اين تيم بودم كه يك پيشنهاد خوب از ليگ پرتغال دريافت كردم و رفتم آنجا.
* به وتيورياكيمارش؟
بله، پيشنهاد خوبي بود. آنجا هم هفت سال حضور داشتم و بعد از آن آمدم پرسپوليس.
* با چه بازيكنان بزرگي همبازي بوده‌اي يا مقابلشان قرار گرفته‌اي؟
در ويتوريا مهاجم تيم‌مان به‌به‌تو بود. آن زمان من 23-22 سالم بود و به‌به‌تو 34 سال داشت. مقابل بازيكناني مثل مازينهو رونالدو، رونالدينهو و روماريو هم بازي كردم. رونالدو در كروزيرو بود و رونالدينهو در گرميو كه نتوانستند به من گل بزنند اما روماريو در واسكودوگاما و فلامينگو بود و دروازه‌ام را باز كرد. به واقع روماريو يك مهاجم استثنايي و غيرقابل پيش‌بيني بود.
* از اينكه با 37 سال سن دومين بازيكن مسن ليگ برتر هستي چه حسي داري؟(توضیح خبرگزاری پرسپولیس: آمار نویسنده صحیح نیست ونیلسون چهارمین بازیکن مسن است)
* جدي مي‌گوييد؟ چه كسي مسن‌ترين بازيكن است؟
مهدي ثابتي گلر تيم تراكتورسازي كه 38 سال دارد!
* چه جالب، پس بعد از ثابتي من از همه مسن‌ترم؟ اگر او نبود مي‌نوشتيد، نيلسون پدر همه بازيكنان است.
* سه چهار روز قبل هم تولدت بود نه؟
همينطور است.
* پرسپوليسي‌ها برايت جشن گرفتند؟
نه، كسي كه متصدي برگزاري جشن‌هاست، نبود اما همه به من تبريك گفتند و از بعضي‌ها هم كادو گرفتم.
* شايد چون تاريخ تولدت را بايد از پاسپورتت نگاه مي‌كردند، متوجه نشدند!
شايد، به هر حال تولد بدون كيك و جشن هم تولد است!

 

كريسمس استثنايي، دور از خانواده و در زمين چمن!
* امسال براي اولين‌بار دور از خانواده كريسمس را جشن گرفتيد.
از اين بابت ناراحتم. براي اولين‌بار والدين من و همسرم نتوانستند كنارمان باشند. پرتغال كه بوديم هر سال شب عيد را مي‌آمدند پيش‌مان اما اين‌بار نتوانستند با پرواز 16، 17ساعته ريو به تهران كنار بيايند! البته به جز اين يك اتفاق ديگر هم براي اولين‌بار رخ داد.
* چه اتفاقي؟
تاكنون سابقه نداشت روز كريسمس را فوتبال بازي كنم! اما اينجا طبق برنامه مقابل نفت آبادان قرار گرفتيم!
* پس براي اينكه فكرت پيش جشن كريسمس بود، دو گل از صنعت نفت خوردي؟
(مي‌خندد) نه، در آن بازي شروع خوبي داشتيم حتي مي‌توانستيم گل‌هاي سوم و چهارم را هم بزنيم اما مقداري عقب آمديم و دو گل دريافت كرديم تا فقط يك امتياز بگيريم.
* شب كريسمس‌تان تماما برزيلي بود؟
بله با حضور فابيو كارواليو و خانواده‌اش كمتراحساس تنهايي كرديم. وقتي درخت كريسمس مي‌گذاري و چشمت به خاموش و روشن شدن چراغ‌هايش مي‌افتد، ديگر تنها نيستي!

 

 

ژيلوانا براي نيلسون كوكوسبزي مي‌پزد! خوشحالم ايراني‌ها ســـردنيستند!

* چه تصوري درباره ايران داشتيد و آنچه در تهران ديديد با تصوراتتان چقدر تفاوت داشت؟
ژيلوانا: خيلي! شرايط خيلي بهتر از چيزي بود كه قبلا شنيده بودم. تهران به جز ترافيك زيادش در ساير موارد شهري دوست‌داشتني است.
* واقعا؟ هواي آلوده‌اش اذيتتان نمي‌كند؟
ژيلوانا: نه! شايد عادت كرده‌ام. وقتي كنار خانواده‌ات هستي و تك‌تك اعضاي خانواده‌ات خوشحال و راضي هستند، تو هم اوضاع خوبي خواهي داشت. من و دخترمان لتيسيا تجربه‌اي جالب را در ايران پشت سر مي‌گذاريم. شايد هم زودتر از حد تصور با شرايط محيطي وفق پيدا كرديم.
* به خاطر شرايط شغلي همسرتان با مردم و مثلا همسايه‌ها ارتباط برقرار كرده‌ايد؟
ژيلوانا: راستش من در ايران يك جورهايي سورپرايز شدم.
* چطور؟
ژيلوانا: ما مجبور بوديم هفت سال در شمال پرتغال زندگي كنيم كه مردم سرد و بي‌تفاوتي دارد. آنجا شايد از نظر زباني با يكديگر مشكلي نداشتيم اما عملا هيچ ارتباطي وجود نداشت و همه نسبت به يكديگر بي‌تفاوت بوديم! به ايران كه آمديم اگرچه آن ارتباط كلامي وجود نداشت اما مردم طوري ما را پذيرفتند كه انگار هموطنشان هستيم. ايراني‌ها واقعا انسان‌هاي خونگرمي هستند و اين مايه خوشبختي است.
* همسايه‌ها نسبت به حضور نيلسون در پرسپوليس واكنش نشان مي‌دهند؟
ژيلوانا: بله! هميشه بازي‌ها را دنبال مي‌كنند و از نيلسون و واكنش‌هايش تعريف مي‌كنند.
* حضور شما باعث دلگرمي نيلسون است. خصوصا كه نيازي به خوردن فست‌فود ندارد!
ژيلوانا: بله! من غذاهاي برزيلي مي‌پزم و البته بايد در اين‌باره از خودش بپرسيد كه از دست‌پختم راضي هست يا نه؟ (مي‌خندد)
* نيلسون بيشتر چه غذايي را دوست دارد؟
ژيلوانا: يك غذاي برزيلي كه «فژان» نام دارد و از گوشت و لوبيا درست شده و با برنج خورده مي‌شود. خوشبختانه اينجا مواد اوليه غذاهاي برزيلي تقريبا وجود دارد و مي‌توانم غذاهاي متنوع‌تري براي نيلسون و لتيسيا درست كنم.
* با خانواده فابيو كارواليو هم كه ارتباط خانوادگي داريد؟
ژيلوانا: همينطور است. سيمين (همسر فابيو) و دخترش ايزابلا خيلي از اوقات دنبالمان مي‌آيند تا با هم باشيم. همسرانمان هم دوست‌هاي خوبي براي هم هستند.
* از غذاهاي ايراني هم خوشتان مي‌آيد؟
ژيلوانا: حتما يك غذايي داريد كه با سبزي است (همسر فابيو تقلب مي‌رساند)! كوكوسبزي! بله، واقعا بامزه است. سوپ‌هاي ايراني هم حرف ندارند!
* با اين حساب اگر سال بعد هم نيلسون در فوتبال ايران حضور داشت يكي از عوامل اين تصميم‌گيري شما بوده‌ايد؟
ژيلوانا: اگر شرايط از نظر حرفه‌اي براي نيلسون فراهم بود چراكه نه؟ ما اينجا زندگي راحتي داريم و اگر نيلسون بخواهد به فوتبالش در ايران ادامه دهد مانع او نخواهيم شد.

 

بدون خوزه هم اينجا خانه من است نيامـــدم كه جاي كسي را بگـــــــيرم
* برخي از تماشاگران پرسپوليس مي‌گويند خريد نيلسون توسط خوزه مثبت‌ترين كاري بود كه اين مربي انجام داد!
اگر اينطوري است كه مي‌گوييد، آنها از من راضي هستند و اين برايم دلگرم‌كننده است.
* روزي كه از پرسپوليس پيشنهاد دريافت كردي، چه احساسي داشتي؟
من تاكنون تيم زياد عوض نكرده‌ام. پيشنهاد كه آمد احساس كردم تجربه‌اي جديد را در كشوري پشت سر بگذارم كه بارها اسمش را شنيده بودم اما هيچ ذهنيتي درباره‌اش نداشتم. بعد از هفت سال بازي در ويتوريوكيمارش حالا پرسپوليسي هستم و اين چيزي است كه واقعيت دارد.
* قبل از آمدن به پرسپوليس مي‌دانستي شهاب گردان به عنوان يك ملي‌پوش به اين تيم آمده است و مي‌خواهد جايگاهش را در پرسپوليس به دست بياورد تا حضورش در تيم‌ملي هم تثبيت شود؟
من به توانايي‌هاي خودم اعتقاد داشتم و دارم. فوتبال يك مبارزه است. مي‌دانستم تجاربم به دردم مي‌خورد و اين اتفاق افتاد. من نيامدم جاي كسي را بگيرم. هميشه در طول اين سال‌ها تلاش كردم به هر تيمي پا مي‌گذارم آنقدر خوب كار كنم كه يك لحظه هم به فكر قطع همكاري با نيلسون نيفتم و همواره اين اتفاق افتاده است. من به هر تيمي رفتم حداقل چهار، پنج سال بازي كردم و فقط يك بار يك سال و نيم در تيمي بودم كه به خاطر پيشنهاد عالي ليگ پرتغال آن را ترك كردم.
* پس حدس مي‌زدي كه زود مورد توجه پرسپوليس و هوادارانش قرار بگيري؟
هميشه وقتي وارد جاي جديدي مي‌شوي مشكلاتي هم وجود دارند اما در اين مدت همه چيز از طرف باشگاه عالي بود. همسر و دخترم كنارم هستند. ضمن اينكه وقتي به توانايي‌هايت ايمان داشته باشي، چشمت بعضي از مشكلات را نمي‌بيند تا رفع شوند!
* خوزه كه از باشگاه رفت نگران نشدي جايگاهت را از دست بدهي؟ مي‌خواهم از ته دل اين سوالم را جواب بدهي!
واقعا مي‌دانستم رفتن او تغييري در سرنوشت من ندارد. نيلسون زماني كه مانوئل حضور داشت اعتماد همه را با عملكردش جلب كرد. من اينجا محدوديت‌هاي زباني دارم و نمي‌توانم با مديران، بازيكنان و هواداران فارسي يا انگليسي صحبت كنم با اين حال برخوردها طوري بوده است كه از نظر روحي به همه آنها نزديكم. تا يك بازيكن احساس امنيت روحي نداشته باشد نمي‌تواند كيفيت مطلوب خود را نشان دهد اما من اين كار را مي‌كنم چون آرامش دارم. باور كنيد از ته دل مي‌گويم كه بدون خوزه هم اينجا خانه من است. دلم مي‌خواهد چيزي بگويم.
* بفرماييد!
مي‌خواهم از طريق شما خيلي صادقانه تشكر كنم از تمام كساني كه تلاش كردند من اينجا احساس خوبي داشته باشم. از آن توپ جمع‌كن كنار زمين گرفته تا آقاي رييس باشگاه.
* فكر مي‌كني اوضاع پرسپوليس با رفتن خوزه بهتر شده است؟
بگذاريد اين طوري پاسخ شما را بدهم! ما بازيكنان بايد بدون در نظر گرفتن اين موضوع تلاش كنيم تا هر روز بهتر از روز قبل خود باشيم. اگر حرفه‌اي فكر كنيم حتما موفق خواهيم شد.

 

واليبال؛ رازخروج‌هاي موفق اين برزيلي!

دليل بازي كردنم در پرسپوليس اشتباه گردان بود نه هم‌زباني با خوزه!

* يك گلر با تمرين زياد به شرايط ايده‌آل مي‌رسد يا اينكه در جريان مسابقات آماده مي‌شود؟
هر دوي اينها لازم هستند. مسابقه براي رسيدن به خودباوري لازم است. تمرين كمك مي‌كند آماده بازي شوي و البته در اين بين ذهنيت بازيكن تاثيرگذار است. گاهي اوقات تكنيك خوبي دارد و تمرينات را هم به درستي پشت سر مي‌گذارد اما ذهنش آماده بازي كردن نيست. در نتيجه ضريب اشتباهاتش بالا مي‌رود.
* شهاب گردان از پرسپوليس رفت!
كار خوبي كرد.
* چرا؟
من هم اگر بودم، مي‌رفتم.
* واقعا؟
بله. وقتي مي‌بينم كسي كه درون دروازه ايستاده خوب كار مي‌كند و اشتباه ندارد مي‌روم و اين طبيعي است. واقعا اگر جاي شهاب بودم و مي‌ديدم شانس بازي ندارم، مي‌رفتم. تازه شهاب از نظر سن و سال مثل من نبود و بايد حتما اين كار را مي‌كرد.
* شهاب گفت فقط با يك اشتباه كوچك تركيب اصلي پرسپوليس را از دست داد!
البته من دو بار به تركيب اصلي راه پيدا كردم و هر دو بار ذخيره او بودم. يك بار وقتي به پرسپوليس آمدم و شهاب سه بازي درون دروازه ايستاد و دفعه دوم وقتي مصدوم شدم و اين شانس به شهاب رسيد كه باز هم بازي كند.
* با تمام اين اوصاف مربي تعيين مي‌كند كه اشتباه يك بازيكن كوچك بوده يا بزرگ! و برحسب آن تصميم مي‌گيرد.
من هم مثل شهاب يك بازيكن هستم و نمي‌توانم درباره ميزان اشتباهات بازيكن ديگر نظر بدهم اما فكر مي‌كنم بايد به چيزي كه گردان گفته احترام گذاشت.
* گردان گفت يكي از مشكلاتش در پرسپوليس اين بود كه برخلاف تو با مانوئل خوزه هم‌زبان نبوده است!
شهاب اين را گفت؟
* بله.
منظورش چه بوده است! يعني چون من و خوزه پرتغالي حرف مي‌زديم به من بازي مي‌داد؟ نمي‌دانم چرا شهاب چنين حرفي زده است؟‌ مگر با زبان دروازه‌باني مي‌كنند؟!
* تو و شهاب هميشه ارتباط خوبي داشتيد!
از همين تعجب مي‌كنم. در طول اين مدت حتي يك مشكل كوچك هم نداشتيم و برعكس دوستان خوبي بوديم. مگر من كه آمدم پرسپوليس شهاب سه بازي درون دروازه قرار نگرفت؟ يعني آن روزها با خوزه پرتغالي حرف مي‌زد كه بازي مي‌كرد؟ اگر من به تركيب اصلي رسيدم دليلش خود شهاب بود كه اشتباه داشت نه زباني كه ميان من و خوزه ارتباط كلامي برقرار مي‌كرد. الان در تمام دنيا اتفاق مي‌افتد كه يك مربي و بازيكن زبان مشابه يا متفاوت داشته باشند. پس بر همين اساس مربيان از بازيكنان‌شان استفاده نمي‌كنند؟ اصلا مگر همين حالا من و سرمربي پرسپوليس هم‌زبان هستيم. نه من فارسي بلدم و نه يحيي پرتغالي! پس چرا بازي به من مي‌رسد؟
* مثل اينكه خيلي ناراحت شدي؟
بله، چون ما با هم دوست بوديم و همين حالا براي شهاب آرزو مي‌كنم در تيم جديدش موفق باشد. اما اگر قرار باشد به خاطر زبان مشترك با خوزه بازي كرده باشم يعني توانايي‌هايم زيرسوال رفته است. با اين حساب حالا كه با سرمربي هم‌زبان نيستم بايد مي‌رفتم خانه‌ام!
* البته شهاب هميشه از تو به عنوان يك گلر خوب و حتي تمرين‌دهنده توانا ياد كرده است.
لطف كرده است. من سال‌هاست كه دروازه‌باني مي‌كنم و مقابل خيلي از بزرگان فوتبال دنيا بازي كرده‌ام. تقابل با ستاره‌هايي مثل روماريو، مازينهو، رونالدو، رنالدينهو و… يك گلر را آبديده مي‌كند. طبيعي است كه در اين مدت با مربيان دروازه‌باني زيادي كار كرده‌ام و چيزهاي زيادي از آنها ياد گرفته‌ام. تمام آنها در ذهنم طبقه‌بندي شده‌اند.
* پس مي‌خواهي مربي دروازه‌بان‌ها شوي؟
شايد! همين حالا وقتي در خانه نشسته‌ام برنامه‌ريزي خاصي براي تمرينات ندارم اما وقتي سر تمرين مي‌روم آنقدر ذهنم پر از تمرين‌هاي متفاوت است كه راحت آنها را چند دقيقه‌اي طراحي مي‌كنم.

*بابک صمیمی

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)