مرجع خبری پرسپولیس : از یکجایی شروع میکنیم که سریع به آخرش میرسیم؛ «بازوبند کاپیتانی پرسپولیس.» سر سؤال اول رضا شاهرودی میگوید، نمیتوانم مطلب را باز کنم.
آرام که جلو میرویم، انتقادهایش تندتر میشود. دست میاندازد گوشیاش را بردارد، انگار دستش خورده به آتش. تند میشود، میگوید: «بعضی از بازیکنان جنبه پول زیاد ندارند.» یک قاعده مشترک بین همه چپهای اسمی تاریخ ایران است و آن رک بودن آنهاست.
رضا هم وقتی به اسم مخفف ر.ش و موضوع دستگیریاش در پارتی میرسد، بدون ترس میگوید: «ببین من که با شما رودربایستی ندارم. اگر رفته بودم پارتی، میگفتم.»
شاهرودی کمی بعد به خاطرات قدیمیاش میرسد. یک لبخندی نثارمان میکند، با این خاطره: «قرارگذاشتم با یارو تو آزادی که دعوا کنیم. رفتم دیدم سرکاریه. چند بار دیگر هم رفتم البته.» او در لابهلای بحث درباره ایویچ و برکناری مرموزش، یک خاطره قدیمی بیرون میکشد و میگوید: «در قطر که مایلیکهن را برکنار کردند 5، 6 بازیکن با مصطفوی جلسه گذاشتند ولی من گفتم خوابم میآید، نرفتم.» مصاحبه با شاهرودی همینجا تمام نشد. رفت و به جاهای دیگری هم رسید. به جایی که او بگوید: «چند بار خواستم یقه بازیکن استیلآذین را بگیرم.»
*از موضوع کاپیتانی پرسپولیس شروع کنیم.
من نمیتوانم مطلب را باز کنم.
*دوست داریم صریح حرف بزنید.
اینجا بازوبند را به قدیمیها میدهند ولی در خارج مربی تصمیم میگیرد بازوبند را به چه کسی بدهد. ایران برعکس تمام دنیاست.
*مثلاً شیث رضایی یک روزی بازوبند را بسته بود روی مچ دستش.
باید بازوبند را سرجایش ببندد. گفته بود به خاطر ناراحتی این کار را کردم ولی ناراحتی برای همه هست. این دلیل نمیشود آن را روی مچ بست.
*کلا ًبحث در این باره زیاد است. در یکی از بازیها کریمی بازوبند را داد به نوری و گفت تو باید ببندی، نه شیث.
من بعید میدانم حتماً حمید استیلی چنین کاری را خواسته است.
*نه گفته بود کریمی.
اشتباه است دیگر. حرف اول و آخر را باید سرمربی بزند نه بازیکن.
*در گذشته رسیدن به کاپیتانی خیلی سخت بود. مثلاً خود شما به سختی کاپیتان تیم شدید.
ببینید یکسری بازیکنان مثل نوری و رضایی بازیکنان خوبی هستند و به پرسپولیس خیلی کمک کردهاند اما یکسریها باید خیلی تلاش کنند تا در پرسپولیس و استقلال بازی کنند ولی متأسفانه الان دارند راحت بازی میکنند در این تیمها.
*این راحتی ناشی از چیست؟
سیستم عوض شده است. بازیکنان میگویند حرفهای هستیم و باید پول زیاد بگیریم اما جنبهاش را ندارند. یکسریها پولی که میگیرند، به اندازه تواناییشان نیست. در زمین کم میگذارند. یکسری هم حقشان هست و نوش جانشان. مثلاً حسینی سپاهان باید خوب پول بگیرد ولی متأسفانه الان یکسریها حقشان نیست.
*البته میگویند امسال او زیاد گرفته.
نوش جانش ولی برخی از بازیکنان با دلالها همین اندازه پول گرفتهاند.
*در پرسپولیس بعضیها اصلاً شناختهشده نیستند. زمان شما ولی همه ستاره بودند. همه چیز عوض شده.
دورانی که من بودم، پرسپولیس 9 تا فیکس در تیمملی داشت. دو، سه تا هم از استقلال میآمدند. الان میبینم دارد تعداد ملیپوشهای این دو تیم کم میشود.
*الان هر بازیکنی دو سال در یک تیم بازی میکند، حتی از بازوبند حرف میزند. شما کمی از آن سختیهای قدیم میگویید. انگار دیگر آن سختیها نیست.
ببین الان بازیکن اصلاً تمرین انفرادی نمیکند. به همان دو ساعت بسنده میکنند ولی خود من صبح میرفتم تمرین و بعد از تمرین دوباره انفرادی کار میکردم. یک روزهایی میشد سه جلسه تمرین. اگر این کار را نمیکردم نمیتوانستم جوابگوی مردم باشم. الان ولی اینطوری نیست. پیستون چپ پرسپولیس باید 120 دقیقه تمرین کند که بتواند 90 دقیقه را جواب بدهد.
*بازیکنان امروزی دنبال چی هستند؟
آنها حرفهای با لب و دهن هستند! ما حرفهای نیستیم در اصل. من در ترکیه بازی کردم در قراردادم آمده بود 10 شب به بعد نباید بیرون باشم. اگر میرفتم، جریمه میشدم. برای همه همینطور بود.
*چرا نرفتی اروپا؟
شانس در خانه آدم را یکبار میزند. یک وقتی تو را میخواهند، یک وقتی هم میگویند باید بیایی تست بدهی؛ اینها خیلی فرق دارد. ترکیهایها من را خواستند. پیشنهاد خاصی نداشتم و رفتم آنجا. سر تیمملی هم با آنها به مشکل خوردم. یک بار اجازه دادند من برای تیمملی بازی کنم اما وقتی برگشتم، گفتند چرا رفتی؟ سر همین به مشکل خوردم و پولم را نمیدادند. ایستادم تا کمی از پولم را گرفتم و بعد برگشتم. میتوانستم به هامبورگ بروم. از این تیم پیشنهاد داشتم. با عابدینی جلسه گذاشته بودند و تنها گفته بودند باید شاهرودی را در ترکیب تیمملی ببینیم و حرفتان را باور نمیکنیم.
*ولی تو بدشانسی آوردی و مصدوم شدی.
بله، مصدوم شدم و جام جهانی 98 را از دست دادم و نشد. اگر میرفتم، خیلی کارها بهتر میشد.
*تیمملی قبلاً خیلی ستاره داشت اما 10 سال بعد به اینجا رسیدیم، حالا با این تیم 10 سال دیگر به کجا میرسیم؟
اگر لیگ خوب داشته باشیم، تیمملی خوب هم خواهیم داشت. باید لیگ ایران را نگاه کنیم. آن موقع استقلال و پرسپولیس و تیمهای دیگر مهرههای خوبی داشتند اما الان خیلی کم پیش میآید در هر تیمی دو، سه بازیکن خوب پیدا شود چون بعضیها جنبه پول گرفتن را ندارند.
*تو به حقت در فوتبال ایران رسیدی؟
حق من بازی در اروپا بود که به آن نرسیدم. یک بار مایلیکهن من را خط زد و یک بار هم مصدوم شدم.
*مشکل تو با مایلیکهن دقیقاً چه بود؟
من یک ربع دیر رفتم سر تمرین و گفت مدام دیر میآیی. خیلیها هم قبل از من دیر میآمدند. اتفاقاً من رفته بودم پیش دوستان آقای مایلیکهن. تیم داشتند، تیمشان از دسته چهارم رفته بود دسته سوم. من رفتم که جایزه بدهم. قرار بود آن روز تمرین ساعت 3 شروع شود ولی آن روز که من رفتم ساعت 2:30 شروع کرده بود.
*بعد چه اتفاقی افتاد؟
گفتم لخت شوم و بروم تمرین کنم اما گفت نمیخواهد. بعد گفتم حاجآقا یکسریها هم چند بار دیر آمدهاند، گفت اگر بازی ملی شما هم اندازه آنها بود ایرادی نداشت. من هم گفتم سال 67 برای تیم جوانان بازی میکردم این افراد اصلاً نبودند. کل جریان همین بود. بعد از آن هم آقای پنجعلی زنگ زد و چند تا از دوستان دیگر. گفته بود باید رضا زنگ بزند عذرخواهی کند اما من نزدم.
*پشیمانی؟
بله، اگر زنگ میزدم، میرفتم تیمملی و شاید از همانجا ترانسفر میشدم به اروپا.
*میگفتند تو علی دایی را هم زدهای!
آنموقع هم من جوان بودم و هم دایی، تمام شد و رفت. او یک اسطوره است برای مملکت. الان با هم تماسی نداریم ولی به هم احترام میگذاریم. میدانم که دایی من را دوست دارد. خودش هم میداند که سر آن جریان دعوای ما، تقصیر خودش بود.
*موضوع کم نیاوردن تو مقابل مایلیکهن، از تب پایینشهری نشأت میگرفت؟
نه، این توی ذهنم رسید که یک مربی نباید فرق بگذارد بین بازیکنانش. فقط به خاطر همین زنگ نزدم.
*تو کلاً تغییر زیادی نکردهای نسبت به قبل. یعنی از قدیم رفتارت همین بوده که الان هست.
من نانم را کسی نمیدهد و روی پای خودم ایستادم. تلاش کردم به اینجا رسیدم، به خاطر همین همیشه همینطوری بودهام.
*میرسیم به ر. ش معروف! همانی که در پارتی گرفتند.
همین سایت شما خبرش را گذاشته بود. من زنگ زدم به دوست شما گفتم این چه مطلبی است زدی؟ گفتم اگر شکایت کنم که میآیید برای عذرخواهی. ببینید من تعارفی ندارم. اگر پارتی بودم، میگفتم بودم. با کسی رودربایستی که ندارم. صحیح نبود این کار. افرادی هم که آنجا بودند، صحیح نیست اسمشان برده شود. باید اول داستانش را کامل بدانند ، بعد اسم بیاورند. باید از دادگاه استعلام کنند، بعد. حالا ممکن است ناخواسته این کسانی که آنجا بودند، گیر کرده باشند.
*تو در تیمملی بودی و خیلی حاشیهها دور و برت وجود داشت. چقدر خبرهای حاشیهای درباره تو درست بود؟
موقعی که من در پرسپولیس و تیمملی بودم فقط دوست داشتم جوابگوی طرفداران باشم. چه شبها بود که ساعت 10 شب میرفتم آزادی و کولهپشتیام را پر از سنگ میکردم و میدویدم. خیلی تلفنها میشد، برای مهمانی دعوتم میکردند اما سعی میکردم نروم.
*ولی الان برعکس.
توصیه من این است بازیکنان احترام خودشان را نگه دارند.
*حاشیهها چقدر به تو ضربه زد؟
بالاخره یک مقدار تأثیر داشت. بعضیها زنگ میزدند بد و بیراه میگفتند و قرار میگذاشتند که با ما دعوا کنند. میرفتیم سر قرار اما نمیآمدند. از این چیزها خیلی داشتیم. یکبار رفتم سر آزادی یکساعت ایستادم، طرف زنگ زد گفتم چرا نیستی؟ حتی آدرس دادم چی پوشیدم اما نیامد. چندبار دیگر هم رفتم سر قرار اما فهمیدم سرکاری است.
*با طرفداران استقلال دعوا نکردی؟
بیرون کسی میگوید آبیته، گذر میکنم. شاید هم با طرف شوخی کنم و بگویم آبیته. اصلاً تا حالا استقلالیها به من فحش ندادهاند و دعوا هم نکردهایم.
*چپ تیمملی را که بررسی میکنیم، میبینیم یک پست نفرینشده است. مثلاً تو، محرمی یا منافی و میناوند اصلاً به جایی که باید، نرسیدید.
شاید نبودن چپپای کلاسیک باعث تمام این حرفها بود.
*شاید هم رک بودنتان دردسرساز شد.
من شرایط آنها را نمیدانم ولی من رکم و همیشه حرفم را زدهام. شاید هم ضربه خوردهام. الان میبینی یکسریها که اصلاً فوتبالی نیستند، دارند در بهترین جا کار میکنند ولی من که در تیمملی بودم و کاپیتان پرسپولیس، باید بیرون باشم.
*بهترین چپ تاریخ تیمملی کیست؟
من مجتبی محرمی را میگویم. جواد منافی هم خیلی خوب بود. البته مجتبی چپپای تخصصی نبود اما فنیاش بالا بود و زیاد گل میزد. انصافاً اگر منافی هم آن اتفاق برایش نمیافتاد، میتوانست سالها باشد.
*البته خیابانی در بین چپهای تاریخی اسم شما سه نفر را نیاورد. انگار قرار بود زنگ بزند، درست است؟ عذرخواهی هم کرد.
عذرخواهی به درد نمیخورد دیگر. برای من اصلاً مهم نیست البته. اینکه مردم ما را میشناسند، بس است. حالا جواد خیابانی بگوید یا عادل، اصلاً اهمیت ندارد.
*در گزارشگرها کدام را قبول دارید؟
اصلاً با آنها حال نمیکنم. شما گزارشگرهای انگلیسی را ببینید همهاش میگویند توپ زیر پای کیست اما ایرانیها آنطور نیستند. یک جایی میروند که آدم مجبور میشود صدای تلویزیون را ببندد.
*از فردوسیپور خوشت نمیآید؟
من در فوتبال بودم، من فوتبال بازی کردم. او باید از من خوشش بیاید نه من از او. ما زحمت کشیدیم اما او مینشیند پشت میز این و آن را میجود.
*درباره ایویچ حرف بزنیم.
جریانی نبود. ما در بدنسازی بودیم و صبحها وزنه میزدیم. بدنسازی صربها واقعاً وحشتناک است. در ایتالیا هم همینطور بود. میگفت 20 تا 200 متر بدو. جوری بود که اشک ما درمیآمد و چشممان سیاهی میرفت. او میخواست ترکیب را به دست بیاورد و بازیکنان را امتحان کند. در بازی رم اغلب اصلیها بیرون بودند. ما 7 گل خوردیم و ایویچ بعد از بازی آمد در لابی به همه گفت و خندید و این یک مقدار به دل بعضیها ننشست.
*دستهای پشتپرده در کار نبود.
نه ما یک عادتی داریم بعد از باخت باید گریه کنیم، مدیرعامل بغل کنیم ولی ایویچ اینطور نبود. کل جریان همین بود.
*میگفتند بازیکنان توطئه کردهاند.
من آنجا بودم. هیچکدام درست نبود.
*خنده به مذاق کی خوش نیامد؟
آدمهایی که از فدراسیون آمده بودند. واقعاً شکست رم برای ایویچ مهم نبود و مدام میگفت به بازی بعد فکر کنید ولی تصمیم گرفتند او را برکنار کنند.
*آن شب در اردو چی گذشت؟
واقعاً من دنبال حاشیهها نبودم. همانموقع که مایلیکهن را در قطر عوض کردند 5، 6 بازیکن با آقای مصطفوی جلسه داشتند، به من هم گفتند بیا، منتها گفتم خوابم میآید و نمیآیم. اصلاً نظری ندارم در این زمینهها. دوست ندارم در اینجور چیزها دخالت کنم. همانموقع گفتم اگر میخواهید مربی را برکنار کنید، به من چه ربطی دارد. او را بردارید.
*در باند کسی نبودی؟
اصلاً.
*در باند پروین چطور؟
نه در باند او هم نبودم. اصلاً هم ضرر نکردم. البته پروین نیازی به باند ندارد. پروین، پروین است. خیلیها میخواهند با او باند داشته باشند ولی پروین با کسی باند تشکیل نمیدهد.
*با توجه به رفتاری که مایلیکهن با تو داشت، تعجب کردیم در جلسه معروف حاضر نشدی.
حالا درست است آن اتفاق افتاد ولی آقای مایلیکهن اخلاقش خیلی مثل من است. او تمام حرفهایش را رک میزند. کاری به حاشیههای اخیرش ندارم اما چیزی که در تمرینات دیدم، او مربی خوبی است و مدیریت دارد. در فوتبال ایران فقط باید مدیریت داشته باشی.
*روز اولی که رفتی پرسپولیس یادت هست؟
من برای بانکتجارت بازی میکردم. دایی و پیروانی هم بودند. پروین بازی را میدید. بعد از بازی به ایرج جنگی گفت که او را میخواهم. جنگی هم به من گفت. فردایش بلند شدم رفتم دفتر پروین که آقای عرب دوست نزدیکش هم بود. به من گفت اینجا پول نداریم، من هم گفتم کجا را امضا کنم؟ گفت پس تو هم میدانی باید چهکار کنی، که جواب دادم پرسپولیس را دوست دارم.
*اولین قرارداد چقدر بود؟
450 هزار تومان سال 70. برای یکسال بود که رفتم پیکان خریدم. حقوق هم ندادند. یک بازی هم با نساجی 2 بر 2 کردیم که بازی خوبی کردیم که آقای مایلیکهن نفری سه هزار تومان از جیب خودش به ما پاداش داد. البته آنموقع خوب پولی بود.
*از کی به شما گفتند رضا مالدینی؟
از همان اوایل. آن سال که آمدم، خیلی بازیهای خوبی به نمایش گذاشتم. آخر فوتبال پنجعلی، درخشان و ناصر محمدخانی بود. خیلی سرحال بودم آنموقع. آنها 6 ماه اول بازی کردند و رفتند مربی شدند. بعد نوبت ما شد که بازی کنیم.
*خاطره خوبی داری از آن روزها؟
همهاش خاطره بود. خاطره جالب آن دوران این بود که برای هم جان میدادیم. اگر بازیکن حریف به من لایی میزد حسین عبدی، کرمانی و محرمی شمارهاش را برمیداشتند. اینقدر او را میزدند که بازیکن میگفت من را تعویض کنید. الان هم باید اینطوری باشد. بازیکنان باید در زمین برای هم جان بدهند.
*الان علی دایی را زیاد تشویق میکنند.
من دایی را میشناسم. او دنبال خط دادن نیست. این چیزهایی که در تلویزیون باز شد قبل از فصل، یک مقدار هوادارها را تحریک کرد. آنها دوست داشتند دایی باشد اما تصمیم این شد که استیلی انتخاب شود.
نمیدانم کی اسم استقلال را گذاشته کهکشانی؟
*استقلال ستاره زیاد دارد، درست است؟
ولی این دلیل نمیشود تیم نتیجه بگیرد. مگر ما در استیلآذین ستاره نداشتیم. ستاره داشتن خوب است ولی همه را باید بازی بدهیم. حالا بگذار برویم جلو استقلال یک بازیکن گران را روی نیمکت بگذارند، آنوقت ببینید چه میشود.
*استقلال کهکشانی است؟
من نمیدانم کی این اسمها را میگذارد ولی به نظر من از خریدهایی که کردهاند، فقط سیدمهدی رحمتی خوب است.
*بازیکنان دیگر چی؟
او بازیکن خوبی است ولی فرهاد مجیدی اینقدر با سن و سال بالا خوش میدرخشد که همه تحت تأثیرش هستند.
*میگفتند مربیان ایرانی استیل برای تومباکوویچ مشکل درست میکردند.
اول جا دارد تشکر کنم از هدایتی. خیلی شرایط را برای او تنگ کردند ولی به نظر من خود هدایتی مقصر بود. هدایتی آجورلو را آورد و کار را داد دست او. در هیأت مدیره میگفتند مربی ایرانی بگذارید اما آجورلو میگفت خارجی بیاورید. اغلب میگفتند پیروانی سرمربی شود، من و عابدزاده دستیارهایش. آجورلو اما قبول نکرد و گفت باید خارجی باشد. هدایتی صاحب باشگاه است دیگر، ولی نتوانست تصمیم را عوض کند. اینهمه هزینه کردند و تومبا را آوردند. حالا مربی را آوردهاید به ما بگویید خداحافظ. ولی هم ما را نگه داشتند و هم تومبا برای خودش سه دستیار آورد، در حالیکه قرار بود یک دستیار بیاورد. خدا شاهد است تومبا با ما خیلی خوب بود. یک کلام هم دربارهاش حرف نزدیم.
*حالا شما نه.
نه، کلاً کسی پشت سر او حرفی نزد. ابتدای فصل کسی اعتراضی نداشت تا اینکه بازیکنان اعتراض کردند. تومبا و دستیارانش هم دنبال پول بودند. یک میلیارد و 200 میلیون تومان گرفت. کار آجورلو بود که موفق نشد.
*شما ستاره زیاد داشتید.
ستاره داشتیم اما رفاقتی نبود در تیم. بازیکنان با هم خوب نبودند. همه بد صحبت میکردند. تعریف از خود نباشد اما بازیکنان به من احترام میگذاشتند. جمعشان کردم و گفتم اگر پاس بد داده شود، دلیلی نیست اعتراض کنند. متأسفانه مربیانی که داشتند این چیزها را به آنها گوشزد نکرده بودند. بچههای ما در زمین خیلی بد با هم حرف میزدند. استیلآذین عین یک کشتی بود که همه با هم پارو نمیزدند.
*شما جلوی علی پروین جرأت میکردید حرف بزنید؟
اصلاً جرأت نمیکردیم.
*شاید پیروانی اینقدر بزرگ نبود.
نه اصلاً اینطوری نبود. من آنموقع با افشین زیاد حرف میزدم. چند بار میخواستم یقه بازیکن استیلآذین را بگیرم ولی افشین میگفت کاردرستی نیست.
*یقه کدام بازیکن؟
یکسری از این بازیکنان با مدیر ارتباط داشتند. یکسری از بازیکنان حتی شب میرفتند خانه هدایتی. این خوب نبود دیگر. عابدینی من را دوست دارد و با هم شوخی میکنیم اما دلیل نمیشود من فردا به او احترام نگذارم.
از لیگ دو هم پیشنهاد بدهند میروم
*تو چرا مربی خوبی نشدی؟
من همیشه کمکمربی بودهام. با کلهر در داماش تهران بودم. بعد با علیدوستی در کوثر و با پیروانی در استیلآذین.
*انگار نمیخواهی مربی بزرگی شوی.
ببینید آقای عابدینی اگر همیشه من را میآورد به خاطر این بود که تیم را جمع کنم. اتفاقاً هر جا که بودم، جزو تیمهای بالای جدول بودیم.
*به نظر میآید خواستی، بازیکن بزرگی شدی اما انگار نمیخواهی مربی بزرگی شوی.
دارم اتفاقاً. باید من را بخواهند به عنوان سرمربی.
*تو باید مدیران را وادار کنی.
مثل این است که من بروم به عابدینی بگویم تیمت را بده من. این فرق میکند تا اینکه خودش به من زنگ بزند. من طوری بزرگ شدم که نمیتوانم زنگ بزنم.
*مثلاً ویسی در صبا خودش را ثابت کرده.
به او کار دادهاند که توانسته خودش را ثابت کند.
*ولی یکسری از پیشکسوتها میگویند من در پرسپولیس بودم، باید به من تیم بدهند.
نه من اصلاً دنبال این مسائل نیستم. اگر از لیگ دو هم پیشنهاد بدهند، میروم. امیر قلعهنویی مگر از کجا شروع کرد؟ من هم میتوانم یک روز مثل امیر قلعهنویی شوم. کلاس مربیگری رفتم و مدرک A هم دارم. الان دلالها نمیگذارند. باید به یکی وصل شوی حتماً. میگویند باید به فلانی وصل شوی که بروی مربیگری کنی.
*درباره شما هم این مسائل صدق میکند.
فرقی نمیکند. دلال نداشته باشی، نمیشود اصلاً. یکی باید به ما اطمینان کند و از یکجا شروع کنیم دیگر.
در حاشیه…
*من اهل باندبازی نیستم و هیچوقت این کار را نمیکنم.
*الان بازیکن 10 میلیون بیشتر بگیرد، میگوید پرسپولیس کیلویی چند است. در حالیکه همین پیراهن 100 میلیون تومان میارزد. یعنی تو 100 میلیون جلویی. تازه شاید هم بیشتر. الان فضای استادیوم را میبینی 70 هزار تا میآیند، سرحال میشوی.
*به هوادار نباید بیاحترامی کنیم. باید به او حق بدهیم. بد بازی کردین و باختین، باید به گردن بگیرین. ما میبردیم اما دو تا میخوردیم، پروین میگفت چرا دو تا خوردید؟ میگفتیم بردیم، اما هی میگفت نباید گل بخورید.
*زمان ما جو آتیشیتر بود. به خاطر همین سعی میکردیم همیشه زیاد تمرین کنیم تا جواب آنها را بدهیم
*من هرگز به کریمی نگفتم تو قنداق بودی، من بازی میکردم. او رفیق من است. شایعه بود که این حرف را به او زدهام.
*من در کار مربیگریام گارانتی دارم. هم مدیریت دارم و هم دیسیپلین.
*تبانی در فوتبال ایران هست اما سخت میشود این چیزها را اثبات کرد.
*دلالی زنگ زد به من که میگفت میبرمت فلانجا. من هم شمارهاش را سیو کردهام؛ مزاحم.
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Sunday, 24 November , 2024