مصاحبه مفصل با غلام آقای گل ، عاشق فوتبال ، پلی استیشن و متنفر از ماشین و موبایل!

 

مرجع خبری پرسپولیس : خسته از دو نوبت تمرين روزانه همراهمان شد تا برایمان از حرف‌هايي بگويد كه شايد هرگز آنها را به زبان نياورده. با او به زندگي‌اش در تهران سر زديم و خاطره‌هايش از شيراز و آنچه كه در دل تمام گفته‌هايش جا داشت.


حتما يادت هست كه گفته بودي «در پرسپوليس كمتر توپ خراب مي‌كنم» آن موقع واقعا اين روزها را تصور نمي‌كردي يا مي‌خواستي توقع‌ها را بالا نبري؟


نه خب، اگر آن موقع مي‌گفتم حتما آقاي گل مي‌شوم يا در هر بازي گل مي‌زنم، بد مي‌شد. بالاخره فوتبال را نمي‌شود پيش‌بيني كرد اما اين را هم گفتم كه هميشه به خاطر تيم‌ام همه تلاشم را مي‌كنم و هر چقدر بتوانم زحمت مي‌كشم. در اين بازي هم درست است كه نتوانستم گل بزنم ولي تلاشم را كردم.


ولي انگار به خاطر گل نزدن به راه‌آهن از خودت ناراحتي؟

 

ناراحت كه نه اما يك خرده بد عادت شده‌ام ديگر!


  • حالا واقعا اين برد به اندازه بازي‌هايي كه خودت گل مي‌زدي و پرسپوليس برنده مي‌شد دلچسب بود؟

وقتي تيم مي‌برد ديگر مهم نيست چه كسي گل مي‌زند. ما دنبال سه امتياز بوديم و با يك بازي منطقي به هدف‌مان رسيديم. با اينكه خستگي بازي در آبادان و فاصله كم بازي‌ها بدن‌مان را تحليل برده بود اما موفق بوديم. مي‌دانيم كه اگر قهرماني مي‌خواهيم بايد از همين هفته‌هاي اول همه امتيازها را جمع كنيم.

 

 

  • اين را هم گفته بودي كه دوست داري همه بازيكنان تيم گل بزنند، نه فقط خودت!

همين الان هم فرقي نمي‌كند. اگر من 20 تا گل بزنم يا ديگر هيچي نزنم خيلي مهم نيست. همه ما در پرسپوليس يك هدف داريم و تلاش مي‌كنيم كه به آن برسيم. فرقي نمي‌كند چه كسي گل مي‌زند. شايد اصلاً مدافع حريف به خودشان گل بزند يا حتي گلر خودمان. من دوست دارم پرسپوليس برنده باشد و براي موفقيت همه يكدل شده‌ايم.

 

  • پس به اين پرسپوليس خيلي اميدواري درسته؟

آره، خيلي. ما تيم خوبي داريم كه روز به روز هم بهتر مي‌شود.

 

  • وقتي به پرسپوليس آمدي چيزي بود كه شوكه‌ات كند و تو انتظارش را نداشته باشي؟


چيزي كه اذيتم كند نه خدا را شكر ولي استقبال خوب هواداران و باشگاه شوكه‌ام كرد و از آن به بعد همه چيز رو به پيشرفت است. بازي كردن در پرسپوليس كه پرطرفدارترين تيم آسيا است لذت خاصي دارد و فكر مي‌كنم هر بازيكني دوست دارد حداقل در يك مقطعي براي پرسپوليس بازي كند.

 

  • اين روزهاي خوب را خيلي‌ها تجربه كردند و بعد با دلخوري مجبور شدند از پرسپوليس بروند؛ مثل محسن خليلي كه حالا تو جايگزين‌اش شده‌اي!


شرايط بازيكنان را نمي‌شود با هم مقايسه كني يا بگويي فلاني آقاي گل شد و فلاني نشد! محسن بازيكن خيلي خوبي است و خيلي براي پرسپوليس زحمت كشيد. او رفيق من است. اتفاقاً دوست داشتم محسن هم بود تا با هم براي پرسپوليس بازي كنيم و گل بزنيم. براي همين مي‌گويم اصلاً ما را با هم مقايسه نكنيد. محسن خليلي يك مصدوميت خيلي بد هم داشت كه او را عقب انداخت.

 

نمي‌ترسي يك روز برسد كه هواداران ديگر تو را نخواهند؟

براي آنها فرقي نمي‌كند چه كسي مي‌آيد يا از كجا مي‌آيد. آنها به اندازه كافي مي‌فهمند كه بتوانند تشخيص بدهند چه كسي زحمت مي‌كشد و فقط دنبال اين هستند كه تيم‌شان خوب بازي كند و نتيجه بگيرد. بازيكني هم كه خوب بازي كند مردم دوستش دارند و برعكس آن هم هست.

 

 

 

 

  • تو هيچ وقت فوروارد نوك نبودي اما در پرسپوليس خيلي خوب اين نقش را قبول كرده‌اي و خيلي هم راحت گل مي‌زني.


در سيستم يك فوروارد شايد همه انتقاد كنند كه فوروارد نوك بايد قد بلند باشد ولي من اينطور فكر نمي‌كنم. اين فقط بستگي به تاكتيك تيم دارد. فوتبال ما هم روي زمين است، نه روي هوا. هرچند فكر مي‌كنم هدف تيم از همه چيز مهمتر است. در پرسپوليس هم بازيكن‌ها و ابزارها با هم جور هستند كه همين مي‌تواند ما را به هدف‌مان نزديك كند. بالاخره همه دارند زحمت مي‌كشند. از اول هم محكم شروع كرديم و خوشحالم كه تا الان توانسته‌ايم نتيجه بگيريم. اميدوارم ادامه فصل هم برايمان همينقدر خوب باشد و آخر فصل قهرمان شويم.

 

  • گل‌هايت در پرسپوليس، تيم ملي را هم كه چند سال است يك گلزن ششدانگ نداشته يكجورهايي اميدوار كرده!

من در تيم ملي هم هر وقت فوروارد بازي كرده‌ام گل زده‌ام. در فولاد هم همينطور. يادم هست در صبا هم وقتي يحيي گل‌محمدي سرمربي شد من فوروارد بازي مي‌كردم و در همان 8 هفته آخر، 6 گل زدم و چهار پنج پاس گل دادم .

 

  • پس مي‌تواني اين خلأ را در تيم ملي پر كني؟

توانش را دارم ولي فكر مي‌كنم الان همه فورواردها خيلي خوب دارند گل مي‌زنند چون در اين چند سال ميدان ديده‌اند و به پختگي رسيده‌اند. اين مي‌تواند يك اميدواري براي فوتبال ما و تيم ملي‌مان باشد.

 

  • شايد هم بدشانسي تو است كه از وقتي فوروارد شده‌اي و خوب گل مي‌زني، بقيه فورواردها هم گلزن شده‌اند!

آره؛ شايد اينطور است ولي خدا را شكر اينطوري رقابت سخت‌تر مي‌شود و مي‌توانم بيشتر پيشرفت كنم.

 

  • اوج فوتبال غلامرضا رضايي را كجا مي‌توانيم ببينيم؟

هنوز خيلي جا دارم براي پيشرفت. مي‌توانم خيلي بهتر از اينها باشم. دنبال اين هستم تا آن چيزي كه در توانم هست و خودم مي‌دانم چقدر است را اجرا كنم. مي‌خواهم يك جور باشد كه اين كار را در پرسپوليس هم بتوانم انجام دهم.

 

  • براي اين كار چقدر زمان مي‌خواهي؟

از نظر زماني نمي‌شود بگويي چقدر؛ ولي حتماً ديده‌ايد كه از بازي اول تا الان چقدر فرق كرده‌ام. به خاطر اين است كه دارم روي خودم برنامه‌ريزي‌هايي انجام مي‌دهم تا بتوانم بيشتر از توانايي‌هايم استفاده كنم.

 

  • لژيونر شدن، تجربه خوبي براي تو نبود؛ الان چقدر به بازي در تيم‌هاي خارجي فكر مي‌كني؟

 

اگر يك تيم خوب باشد در يك كشور خوب، شايد بروم. اروپا باشد كه چه بهتر. اگر خواستم اين كار را بكنم به جايي مي‌روم كه مثل پارسال نشود. آن موقع به يك تيم ضعيف رفتم و اشتباه كردم. شايد هم قسمت بود. الان باز تلاش مي‌كنم كه به يك تيم خوب خارجي بروم ولي اگر هم نشد مهم نيست؛ در عوض سعي مي‌كنم بهترين بازي‌هايم را براي تيم ملي و پرسپوليس انجام بدهم.

 

  • ممكن است دوباره امارات را انتخاب كني؟

سعي مي‌كنم تا جايي كه مي‌شود، به امارات نروم!

 

  • البته شايد تجربه خيلي بدي هم نبود؛ هر چه باشد يك شوك به فوتبالت وارد كرد و با قدرت بيشتري به ايران برگشتي!

آخر اصلا سر مسائل فني نبود كه من برگشتم. حتي بازي هم نكردم براي آنها و اين را هميشه گفته‌ام. يك ماه قبل از اينكه ليگ‌شان شروع شود با اماراتي‌ها به مشكل خوردم و ليگ هم كه شروع شد، بازي نكردم. الان هم فقط مي‌توانم بگويم خدا را شكر كه برگشتم.

 

***

 

  • دور از خانواده ، هرگز!

از آن روزي كه فوتبال، غلامرضا رضايي را از شهر پرخاطره‌اش دور كرد، خيلي گذشته. در تمام اين روزها اما او هميشه يك جمعه صميمي را كنار خود داشته؛ «خانواده‌اش». مثل خيلي ديگر از فوتباليست‌ها، دوري از خانواده برايش عادت نشده و نخواسته كه بشود. در عوض هر جا كه رفته آنها را با خود همراه كرده و اين شايد دليل خوبي است براي ماندن غلامرضا رضايي در اصل فوتبال و نلغزيدن به بيراهه حاشيه‌هايش.

چيزي كه خود او درباره‌اش مي‌گويد: «من اينجا تنها نيستم و با خانواده‌ام زندگي مي‌كنم. به تيم صبا هم كه رفته بودم آنها آمدند اينجا تا كنارم باشند. البته پدرم كه تقريبا 9-8 سال است فوت شده؛ ولي من و مادرم و خواهر و برادرم سه سال پيش آمديم تهران و حتي چند ماهي كه پارسال به اهواز رفتم ‌آنها باز با من بودند. البته مي‌دانم كه به خاطر من خيلي اذيت مي‌شوند، مخصوصا مادرم كه به‌خاطر موفقيت من هميشه تلاش مي‌كند و زندگي‌اش را برايم گذاشته اما خب من هم سعي‌ام اين است كه محبت‌هايش را جبران كنم. هر چند فكر مي‌كنم تا حالا نتوانسته‌ام و از اين به بعد هم هر كاري بكنم محبت‌هايش جبران نخواهد شد اما بايد از او يك تشكر ويژه داشته باشم كه هميشه همراهم بوده و تنهايم نگذاشته. آنها كه هستند، من هم خيالم راحت‌تر است و ديگر همه تمركزم را مي‌گذارم روي فوتبال. اينطوري آرامش بيشتري دارم و حداقل مي‌توانم برنامه‌هايي را كه مرا به هدفم مي‌رساند، راحت‌تر اجرا كنم.»

 

  • پلي‌ استيشن، به جاي فيلم و كتاب

فوتبال شده همه چيز زندگي غلامرضا رضايي. فرصت آنقدر كه هست كه ديگر جايي و زماني براي تقويم‌هاي معمول آدم‌هاي اسم و رسم‌دار، باقي نماند. نه مطالعه، نه تماشاي فيلم و نه حتي فرصتي هست براي سر زدن به پاتوق‌هاي خاصي كه معمولا فوتباليست‌ها را مي‌شود آنجا پيدا كرد. اينها هيچ كدام لذت «فوتبال» را براي اين شيرازي بي‌حاشيه ندارد: «كتاب خواندن و فيلم ديدن را دوست دارم ولي معمولا وقتي براي مطالعه ندارم. جاي خاصي هم ندارم كه بروم و نمي‌روم. روزها يا با تيم تمرين مي‌كنم يا يك روزي مثل امروز، مي‌روم سالن وزنه مي‌زنم. بقيه روز را هم توي خانه هستم اما اگر قرار باشد جايي بروم، ترجيح مي‌دهم خانواده‌ام همراهم باشند.» تنها يك چيز است كه به اندازه هنرنمايي در چمن فوتبال، غلامرضا رضايي را هم سرگرم مي‌كند و هم راضي نگه مي‌دارد؛ «پلي استيشن».

 

براي گفتن از اين بازي و خبره بودنش در آن، همان اشتياقي را دارد كه وقتي مي‌خواهد خاطره گل‌هايش را برايمان تعريف كند، در او مي‌بينيم. او البته توجيه جالبي هم براي وابستگي‌اش دارد: «در خانه يا استراحت مي‌كنم، يا بازي پلي‌استيشن. نه اينكه فقط بخواهم خودم را سرگرم كنم. اين كار از نظر فني خيلي به من كمك كرده. كارهايي را كه دوست داري، مي‌تواني در پلي استيشن انجام بدهي و بعد، همان مي‌شود تمرين فكري‌ات كه بتواني در زمين هم حركاتي را كه مي‌خواهي انجام بدهي. البته امسال هنوز نتوانسته‌ام آنقدر كه بايد بروم سراغ پلي‌استيشن چون وقت كمي دارم و فقط بايد طوري برنامه‌ريزي كنم كه هم تمرين خوب و به موقعي داشته باشم، هم استراحت و تغذيه‌ام درست باشد.»

  • فوتبال براي عشق، نه پول

پول، شهرت… و كمي هم عشق. اينها براي رسيدن به فوتبال و ماندن در آن كفايت مي‌كند. دوتاي اولي البته مشتري بيشتري را مال خود كرده‌اند اما غلامرضا رضايي نمي‌خواهد كه از اين دست مشتري‌ها باشد و نيست. پاي صحبت‌هايش كه مي‌نشيني از همه جا و همه چيز برايت حرف مي‌زند، جز پول. شهرت را هم اصلا يادش رفته كه مي‌تواند ميوه همين فوتبال باشد: «من فوتبال بازي مي‌كنم چون عاشق آن هستم؛ نه اينكه فقط به‌خاطر پول آمده باشم سراغش.» اما اگر روزي برسد كه همين فوتبال، كه براي غلامرضا رضايي جز عشق نيست تنها گزينه حذف شده از زندگي او باشد چه؟

 

«نمي‌دانم، واقعا نمي‌دانم اما فكر مي‌كنم آن روز يكي از سخت‌ترين و بدترين روزهاي زندگي‌ام باشد. گاهي كه پيشكسوت‌هاي فوتبال را مي‌بينم به اين فكر مي‌كنم و باورم نمي‌شود كه من هم يك روز مثل آنها بايد بروم. براي همين اين فكر هيچ وقت بيشتر از چند لحظه ذهنم را مشغول نمي‌كند و زود از تصورش مي‌آيم بيرون. دوست ندارم جوري باشد كه از فوتبال بروم چون واقعا با عشق فوتبال بازي مي‌كنم.» يعني كه او را تا آخرين توان فني‌اش در اين فوتبال خواهيم ديد و بعد از آن هم شايد روي نيمكت مربيگري و يا هر جاي ديگري در اين وادي: «به مربيگري زياد فكر نكرده‌ام. بايد بيشتر بازي كنم. تا ببينيم چه مي‌شود. اما خب آنقدر كه بازي كردن را دوست دارم به مربيگري فكر نمي‌كنم.»

 

  • متنفر از موبايل و بدون ماشين!

سخت است كه بازيكن پرسپوليس باشي و ستاره‌هاي لوكس سوار دايم كنارت ويراژ بدهند و خودنمايي كنند، آن وقت خودت مسافر هر روزه آژانس‌ها باشي يا همراه بازيكنان، از خانه تا تمرين! اينها اما خيلي به چشم غلامرضا رضايي نمي‌آيد و مي‌گويد كه ماشين بازي، هرگز او را به آرامش نرسانده: «اصلا ماشين بازنيستم و اين كار را دوست ندارم. البته من هم خوشحال مي‌شوم ماشين سوار شوم و دوست دارم ولي نه اينطور كه هر چند وقت يك بار بخواهم ماشين عوض كنم. بيشتر دلم مي‌خواهد تمركز روي كارم باشد. يك آزرا بود كه 3-2 سال داشتم اما آن را فروخته‌ام. اما اصلا ناراحت نيستم. سر تمرين هم يا با بچه‌ها مي‌روم يا با آژانس. هنوز هم ماشين نگرفته‌ام و اصلا معلوم نيست كه بگيرم. شايد هم اين كار را نكردم؛ چون واقعا آرامش من توي فوتبال است. نه اين چيزها.»

براي غلامرضا رضايي موبايل هم يك چيزي هست در همين حد. نه ابزاري براي اس.ام.اس بازي و آن game‌هاي خاص. به قول خود او، بيشتر خسته‌اش مي‌كند تا سرگرم: «موبايل معمولا براي من تفريح نيست و بيشتر از آن خسته مي‌شوم. يعني اگر لازم نبود كه گاهي تماس‌هاي ضروري داشته باشم آن را براي هميشه خاموش مي‌كردم. دنبال خط عوض كردن هم نيستم و همين شماره‌ام را چند سال است كه دارم. اس.‌ام.‌اس هم كه اصلا! وقتم را براي فوتبالم مي‌گذارم، نه اين كارها».

 

  • امارات، بدترين تصميم‌ام بود

«من معمولا خوب تصميم مي‌گيرم.» اين راغلامرضا با اعتماد به نفس به زبان مي‌آورد؛ اما يك چيزي هست كه نمي‌گذارد حتي خودش، اين اطمينان را باور كند. براي همين بعد از مكثي كشدار حرفش را اينطور ادامه مي‌دهد: «توي فوتبال… من معمولا خوب تصميم مي‌گيرم و نمي‌توانم بگويم بدترين‌اش چه بود. فقط امارات بد بود. ولي همان موقع هم توي زندگي‌ام اتفاق‌هايي افتاد كه خيلي به من كمك كرد تا در ادامه راهم موفق باشم. وقتي از امارات برگشتم همه چيز برايم خوب بود و فكر مي‌كنم اتفاق خوبي را تجربه كردم. البته من بزرگترين درس را سال‌ها قبل وقتي به سربازي رفتم از زندگي گرفتم. خدمت سربازي و آن 3 ماه آموزشي واقعا مرا تكان داد و شوك‌ خوبي براي زندگي‌ام بود.»

گفتگوی زهرا اسدی

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)