مرجع خبری پرسپولیس : چشم كه ميچرخاني 50 نفر را ميبيني كه در منفعلترين ساعات فعاليت روزانه خود روي يك رديف جدول در شعاع چند متري از زمين چمن نشستهاند و فقط نگاه ميكنند و نگاه. هيچ حرفي از ميانشان برنميآيد، هيچ صدايي تا دو سه متر آنطرفتر نميرود، هر چه كه هست صحبتهاي دو سه نفري است درباره آماده بودن فلان بازيكن يا رفتار عجيب ديگري. خبري از آن جمعيت دو هزار نفري نيست كه نيست. يادش به خير، ميگفتيم شبيه تمرين بايرن مونيخ است، بوقچياش را بوقچي بايرن مونيخ صدا ميكرديم و فكر ميكرديم چقدر جالب است كه سر تمرين دو سه هزار نفر ميآيند، تشويق ميكنند، روحيه ميدهند و پشت تيم محبوبشان مثل كوه ايستادهاند.
ديروز اما از اين خبرها نبود، امروز هم نميشود. انگار كه گرد يأس پاشيدهاند روي اين چمن. آن باد خنك پاييزي هم احساس هيچ كدامشان را قلقلك نميدهد. خيليهايشان مايوسند، خيليهاي ديگرشان هم ميدانند واقعا قرار نيست اتفاق خوبي بيفتد، حتي اگر چند هفته ديگر هم بگذرد و حريفان سنتي و غيرسنتي ببازند و مساوي بدهند. فضاي پرسپوليس فضاي سنگين و البته هولناكي است، آنقدر كه ميتواني هر لحظه در انتظار يك اتفاق «بد» بماني. بازيكن، مربي را قبول ندارد، بازيكن، بازيكن را نميپسندد، تماشاگر از هر دو ناراضي است. ليدر ناي تشويق دادن ندارد و حتي تلاش «مدير موفق» براي جوش دادن زنجيرههاي ترك خورده اين زنجيره بسان يك تلاش بيهوده حوصله خودش را هم سر برده است.
ليدر پرسپوليس زير لب به كرانچار بد و بيراه ميگويد: «واقعا اين مربي جام جهاني رفته؟ اينكه هيچ چيز بلد نيست. بازيكني كه خوب تمرين ميكند را در ليست 18 نفره نميگذارد. بازيكنان را از هم جدا كرده. جلوي دوربين فيلم بازي ميكند، مطمئنم با اين وضعيت به سايپا هم ميبازيم.» او تنها ليدر حاضر در تمرين تيم محبوبش دو روز قبل از يك مسابقه سرنوشتساز است. همقطارانش بي خيال تيم و هواداران پراكندهاش شدهاند و او نيز كاري به كار آن 50 نفر ساكت و منفعل ندارد. اوضاع داخل چمن حتي از كنار آن، روي آن جدولها هم بدتر است. ساقها جان ندارد، توپ به خط دروازه نرسيده آرام ميگيرد، فريادها از ته وجود نيست، لبخندها كاملا مصنوعي است و در آغوش گرفتنها بيشتر شبيه ضعيفترين سكانسهاي يك فيلم متوسط و بدون فيلمنامهاي شاخص و كارگرداني قدرتمند است.
بازيكن در دو قدمي مربي ميگويد: «نميتوانم نگاهش كنم، اعصابم خرد ميشود.» دستيار آنطرفتر دست به سينه ايستاده، هر از گاهي جملهاي را ترجمه ميكند و گاهي اوقات لبخندي تلخ بر لب دارد. دستيار ديگر كه كمي بيشتر حالتش را بروز ميدهد سري به نشانه تاسف تكان داده و زير لب چيزهايي ميگويد. آنسوتر ليدر نااميد ميگويد: «اين تيم را فقط علي دايي ميتواند جمع كند.» اما هيچ كس نيست كه اين حرف را حداقل در پاسخي توام با احساسات تاييد كند. وسط تمرين آنهايي كه نااميدند كار را ول ميكنند و ميروند، دستيار هم نميتواند مقابل آنها را بگيرد. حالا تيم چند پارچه است، حتي موقعي كه همه كنار هم هستند!
هيچ كس آن يكي را قبول ندارد. فضا به شدت مسموم است. خب معلوم است كه در اين فضا نمي شود تنفس كرد. چند روزي است حساب ذخيرهها از اصليها جدا شده اما براي بعضي از ذخيرهها افت دارد كه درباره بودن يا نبودنشان در ليست 18 نفره حرف بزنند. يكي كه احتمالا مقابل سايپا جزو اصليهاست اما جان كلام را ميگويد: «جو تيم به شدت مسموم است. من احتمالا بازي ميكنم اما بچهها اين آقا (كرانچار) را قبول ندارند.» دستيار با دستيار حرف نميزند، مربي كار خودش را ميكند و به هيچ وجه سعي در شكستن فضاي سرد اطرافش ندارد. حواسش به بازيكنان سرخورده اطرافش نيست و به سمي كه در فضا پراكنده شده توجهي نميكند. همه ميدانند اين فضا و تنفس در آن اوضاع را از اين كه هست بدتر ميكند ولي انگار كه گريزي از آن نيست. حاج حبيب كه متخصص درست كردن اين شرايط و پاك كردن فضا از آلودگيها بوده، حالا مانده كه چه كار كند. انگار از دست او نيز كاري ساخته نيست و پرسپوليس در اين جو رعبآور همچنان فرو ميغلتد، امتياز ميدهد و نيمي از هوادارانش را از طرفدار بودن بيزار ميكند. شايد بازي با سايپا كه رسيد و تمام شد اين آلودگي آثار خود را مثل دملهاي چركين يا در حالتي واقعيتر بهصورت بغضهاي تركيده نشان دهد، خدا آن روز را نياورد؛ هرگز، هرگز!
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Friday, 8 November , 2024