زد و بند خون این فوتبال را می مکد/ به استیلی گفتم تا فرصت هست برو ، ناراحت شد
مرجع خبری پرسپولیس : نادر محمدخاني كه پس از عمري بازي در تيمهاي مختلف ملي سالها در كشور انگليس اقامت كرد، دو سه سالي است به كشور بازگشته تا تجربه خود را به فوتبال ايران تقديم كند. غافل از آن كه طي سالهاي دوري، سير قهقرايي فوتبال چنان با سرعت طي شده كه او ديگر اميدي به موفقيت ندارد و مثل هميشه صريح و بيمحابا واقعيتهاي تلخ آن را بر زبان جاري ميكند.
گپ و گفتي بلند با نادر محمدخاني پيش از تصميم به ترك دوباره وطن، كاملا جالب توجه به نظر ميرسد.
سالهاي طولاني خبري از شما در فوتبال ايران نبود، آيا در انگليس هم به فوتبال ميپرداختيد؟
بله، من نزديك يك دهه در لندن زندگي كردم. آنجا به همت سعيد نوروزي، تيمي محلي با نام F.C Persian تشكيل شده بود كه از نظم و سازماندهي به مراتب بالاتري از تيمهاي ليگ برتري خودمان سود ميبرد. من آنجا مسووليت فني داشتم و تجربه سالهاي دراز بازي در فوتبال را در اختيار بچههاي ايراني و غيرايراني قرار ميدادم، بچههايي از رده سني گوناگون. البته خودم هميشه مايل بودهام با شاگرداني در رده سني 18 تا 24 سال كار كنم، چون با آنها براحتي ميتوان بازدهي كار را مشاهده كرد. نكته جالب توجهي كه آنجا ديدم نظارت جدي بر عملكرد چنين باشگاههاي محلي بود، طوري كه شهرداريها و پليس نظارت كاملي بر كار داشتند و ارائه استانداردها و مجوزهاي مورد نياز، كاملا الزامي بود. به تعبير ديگر، بحث نظارت و حتي منشور اخلاقي كه در فوتبال ما باب شده، پيش از ما و با قدرت بسيار بيشتري در ديگر كشورها بهاجرا درآمده است.
اصلا چه شد كه به انگليس رفتيد؟
من دو فرزند دارم كه خوشبختانه استعداد بسيار خوبي در تحصيل دانش دارند. پسرم در المپياد رياضي و فيزيك از استعدادهاي كشوري بود و براي حفظ و پرورش چنين استعدادي نيازمند صرف هزينههاي آموزشي سنگين بودم؛ به طوري كه چندين سال پيش و قبل از رفتن به انگليس، بايد ساعتي هشت هزار تومان به معلم اختصاصي او ميپرداختم كه متاسفانه امكان پرداخت چنين هزينههايي برايم ممكن نبود. بنابراين با دعوت و مساعدت خواهر همسرم ـ كه از پيش در اين كشور مستقر و مقيم بود ـ راهي آنجا شدم و خوشبختانه توانستم شرايط تحصيلي بسيار خوبي براي فرزندانم تامين كنم، طوري كه الان پسرم داراي جوايز علمي متعددي است و با تحصيل در ردههاي عالي رشته هوا و فضا خود را براي خدمت به كشور عزيزمان آماده ميكند. من با آموزههايي كه از مرحوم دهداري آموختهام و با آنچه از پدر و مادرم فرا گرفتهام او را پرورش ميدهم و آنجا هم كاملا به فرهنگ اصيل خود پايبنديم. همين چهرهاي كه در ايران از من ديدهايد در انگليس هم همان را ميبينيد. پسرم هم همينطور است، يعني نه لباسش و نه چهرهاش شبيه مدلهاي غربي نيست.
با اين حرفها خاطرات مرحوم دهداري زنده شد…
معتقدم پايه معضلات اخلاقي موجود در فوتبال ما از لحظهاي آغاز شد كه در ورزشگاه به مرحوم دهداري برف پرتاب كردند. كسي كه به اعتراف موافقان و مخالفان، الگوي اخلاقي بود و او را با تختي مقايسه ميكنند. ما با رفتارهايمان مانع از تسري و همهگير شدن فرهنگي شديم كه دهداري مروج آن بود و جا دارد دستكم در اين روزها ـ كه سالروز درگذشت اوست ـ يادي از او و تجديدنظري در رفتارمان كنيم.
پس معضلات فرهنگي و اخلاقي فوتبال كنوني ما را از نزديك لمس كردهايد؟ اصلا توضيح دهيد كه چطور شد به ايران برگشتيد؟
دو، سه سال پيش، فوت پدرم مرا به ايران برگرداند. از آنجا كه براي من پول اهميت چنداني ندارد هميشه شوق فراواني به خدمت داشتهام، به سرزمين استعدادخيز خوزستان و شهر ماهشهر رفتم تا ماحصل سالها بازي و تجربه خود را در اختيار جوانان آن خطه قرار دهم.
از لحاظ مالي چه؟
مبلغ مورد توافقمان 58 ميليون تومان بود، ولي موقع پرداخت آنها گفتند كه اينجا نقطهاي دورافتاده است و تامين چنين مبلغي برايمان مشكل است. گفتم هر چقدر راضي هستيد و برايتان ممكن است بپردازيد كه آنها قرار گذاشتند مبلغ 15 ميليون بپردازند كه آن هم هيچ وقت پرداخت نشد.
چرا در ماهشهر؟ يعني كاپيتان سالهاي طولاني تيم ملي هيچ خواهان ديگري ندارد؟!
ببينيد در حالي كه من حوالي سال 2000 موفق به اخذ مدرك مربيگري شده بودم در ابتدا اين بهانه برايم مطرح شد كه مدرك A مربيگري ندارم، اما پس از اخذ آن مدرك نيز حدود يك سال و نيم تا دو سال بيكاري كشيدم تا اين كه مدتي پيش، به پيشنهاد و دعوت محمد پنجعلي عضو هيات مديره پرسپوليس به اين باشگاه رفتم تا هدايت تيم اميد پرسپوليس را بهعهده بگيرم.
با چه مبلغي؟
50 ميليون تومان.
و قرارداد بستيد و شروع به كار كرديد؟
شروع به كار كرديم، ولي قرارداد نبستيم.
چرا؟
خب من تازه با اين باشگاه آشنا نشده بودم. من از جوانان پرسپوليس به تيم ملي جوانان دعوت شده بودم و بعد از چند سال بازي در باشگاههاي ديگر و تيم ملي به پرسپوليس برگشتم و با اين باشگاه به افتخارات زيادي رسيدم. در تمام اين سالها كافي بود دو مرد با يكديگر حرفي بزنند و قول و قراري بگذارند تا بدون هيچ خدشهاي به عهد خود وفا كنند. با اين تجربه ديرين، نيازي به نوشتن قرارداد نديدم و با شور و شوق زيادي كار را شروع كردم.
چگونه شروع كرديد؟
ابتدا با توجه به شناختي كه از وجود روابط ناسالم در فوتبالمان داشتم. همكاري با نفرات جذب شده گذشته را به حالت تعليق درآوردم تا با قدرت به مقابله با فساد و دلالبازي اقدام كنم. من وظيفه داشتم از حق بچههايي كه به راستي فوتباليست هستند دفاع كنم و از تضييع حق آنها توسط دلالها يا افرادي كه با پرداخت مبالغي به دلالها بازيكنان تيم ميشوند جلوگيري كنم. البته مرتضي فنونيزاده را هم كه با طي دورههاي مختلف آموزشي مربيگري، داراي مدارج خوبي در اين زمينه است و باتوجه به سابقه بازي خوبش، چهره شاخصي به نظر ميرسد براي همكاري برگزيدم در حالي كه، اغلب سرمربيان فعلي از كار كردن با دستياران قوي و شاخص هراس دارند و مايلند با افرادي كار كنند كه كاملا ضعيف، مطيع و بيآزار باشند تا به آنها امر و نهي كنند.
اما همكاري شما با اميد پرسپوليس دوامي نياورد؟!
امكانات و شرايط تيم اميد پرسپوليس واقعا فاجعهآميز است. اين تيم حتي يكدست گرمكن و پيراهن بازي در فصل سرد دريافت نكرده بود. همه انرژي من به تلاش براي دريافت امكانات اوليه اين تيم مصروف شد. من بارها فرياد زدم شما اندك بودجهاي براي اين تيم قرار دهيد و دستكم حقوقي 200 هزار توماني در اختيار بازيكنان قرار دهيد من هم متقابلا قول ميدهم سه تا چهار بازيكن هر يك به ارزش 300 تا 400 ميليون تومان طي هر فصل به تيم اصلي پرسپوليس تحويل دهم.
به هر حال هيچ توجهي به تيم نشد و با پيشنهاد ما مبني بر اعطاي پاداشهايي ناچيز به بازيكنان موافقت به عمل نيامد تا اين كه به من گفتند به دفتر باشگاه بروم و قراردادم را با مبلغ 35ميليون تومان و نه 50 ميليون مورد توافق، امضا كنم. من هم به دليل آن كه برايم خدمت و تلاش براي تيم ارزش و اهميت داشت پذيرفتم ولي در دفتر باشگاه به من گفته شد افرادي را ميشناسيم كه حاضرند با دريافت 10 ميليون براي تيم كار كنند. اينجا احساس كردم اين جمله خيلي چيزها را با خود بيان ميكند. پس تشخيص دادم ديگر جاي من آنجا نيست و بدون امضا كردن قرارداد 10 ميليوني، با تيم اميد پرسپوليس خداحافظي كردم. با اين حال فكر ميكنم اميد پرسپوليس در طول آن دوره حدودا يكماهه، پيشرفت بيسر و صداي خوبي داشت.
هدف و مقصد بعديتان چيست؟
تا يكي دو ماه ديگر در ايران ميمانم، اگر در نيمفصل تيمي برايم پيدا شد كه ميايستم و با قدرت كار ميكنم. در غير اين صورت به انگليس برميگردم. به هر حال در شرايط دشواري خانوادهام را رها كردهام كه حضورم در آنجا كاملا الزامي است. همسري كه سالها در سختترين شرايط و اردوها و مسافرتهاي مختلف همراه و هميارم بوده است اكنون با بيماريهاي متعددي مواجه شده و درست نيست در اين شرايط از خانواده دور باشم.
ريشه مشكل را در كجا ميبينيد؟
چون جايگاهها غلط تعريف ميشوند به اينجا ميرسيم. فكر ميكنم من هم ميتوانستم در مربيگري فوتبال فرصت پيدا كنم و كاملا موفق شوم به شرطي كه به جاي شركت در دوره مربيگري در دوره كلاهبرداري شركت ميكردم ولي چنين كاري از من ساخته نيست و نميتوانم وارد زد و بندهاي موجود شوم. جايي كه دلالان با همكاري باشگاهها حرف اول و آخر را ميزنند و با دريافت مبالغ كلاني از قراردادها بازيكنان و مربيان حتي منشوري را جابهجا ميكنند! شايد در ظاهر، مبلغ قرارداد بسياري از بازيكنان يا مربيان 300 تا 400 ميليون تومان باشد در حالي كه بخش عمدهاي از اين ارقام در اختيار آنها قرار نميگيرد و در جيب افراد ديگري ميرود.
من تعجب ميكنم چطور نام اريكسون به عنوان نامزد سرمربيگري پرسپوليس مطرح ميشود؛ در حالي كه او به انواع فساد اخلاقي آلوده است و در كشور انگليس شاهد بودم به همين دليل، مطبوعات، رسانهها و مردم، چنان فشاري وارد كردند كه اريكسون ناچار به فرار شد. حالا در كشور ما با اين همه شهيد و جانبازي كه جان خود را براي حفظ ميهن فدا كردهاند، چنين افرادي را مطرح ميكنند! به هر حال آوردن چنين افرادي به مفهوم دنبال كردن پولهاي كلاني است كه توسط دلالان جابهجا ميشود.
چنين استخدامهايي منحصر به يك باشگاه نيست و در جاهاي مختلفي ديده ميشود به عنوان نمونه، چه ضعفي در كار صمد مرفاوي ديده شد كه به محض ايجاد كوچكترين نوسانهايي در نتايج تيمش، او را با آن سابقه خوب در مسكرمان از كار كنار زدند و يك مربي خارجي جايگزينش كردند؟ نميدانم اگر تسامح زياد استيلي با بازيكنان، نكوهش ميشود چرا با صمد كه آنقدر محكم در برابر بازيكنسالاري ايستاده بود چنان برخوردي شد!
به خود شما پيشنهادهايي از سوي دلالها نشده است؟
به دفعات. آنها از من خواستهاند همكاري با آنها را بپذيرم و در مقابل، پول دريافتي قرارداد را نصف ـ نصف بگيريم!
يك نمونه را مثال ميزنيد؟
آقاي… سردبير يكي از روزنامههاي ورزشي است كه چندي پيش، مرا به مكاني در شمال شهر دعوت كرد و پذيرايي خوبي انجام داد. او پس از دقايقي صحبت، به طرز غيرمنتظرهاي قيمت يك دستگاه گوشي همراه پيشرفته و لوكس را پرسيد. متاسفانه من در ابتدا منظورش را نفهميدم ولي بعدا به طور شفاهي به من عنوان كرد در صورتي ميتوانم با حمايت مستقيم او و برخي دستاندركاران، مربي تيمي شوم كه سهمش را پرداخت كنم.
من هم پس از شنيدن اين صحبتها با او دعوا كردم چون شاگرد دهداري هستم و تمام افتخارم ورزشكار بودن و تعهد به روحيات و مرام ورزشكاري است و اين حركات زشت و سخيف را دون شأن يك ورزشكار ميدانم. من نميتوانم از اين گونه نابهنجاريها بگذرم و به خاطر حفظ منافع خود سكوت كنم چون دلم براي اين ورزش و مردم علاقهمند به آن ميسوزد.
بازيكنان و مربياني كه مايلند به هر قيمتي شده در اين فوتبال باشند، تقيدي به رعايت مرام ورزشكاري و تعهدات اخلاقي، قانوني و انساني ندارند. حتي آنها مرتكب اعمال زشت و شنيعي هم ميشوند!
اگر منظورتان اتفاقهاي زشت چندي پيش آن دو بازيكن است بايد مثالي بياورم. مجتبي محرمي در زمان ما بازيكن كاملا قابلي در ابعاد فني بود. وقتي صحبتي راجع به شرايط او ميشد، مرحوم دهداري در دفاع از وي ميگفت: «اگر هر كدام از شما در موقعيتي شبيه به او پرورش پيدا كرده بوديد تا به حال مرده بوديد! هنر بزرگ مجتبي اين بوده كه در آن شرايط بد اجتماعي محيط پيرامونش، توانسته به چنان سطحي از فوتبال برسد، اين 50 درصد از كار است كه سهم خود بازيكن بوده، ولي 50 درصد ديگر به فدراسيون، مسوولان، مردم، جامعه و رسانهها برميگردد كه او را در اين مسير صحيح حمايت و همراهي كنند كه متاسفانه در اين بخش، كوتاهي شده است.»
الان هم وقتي اتفاقهايي زشت و غيراخلاقي به وجود ميآيد، نبايد نگاهي كاملا يكسويه به ماجرا بيندازيم و بچههاي فوتبال را از خانه بيرون بيندازيم. آيا برخوردي كه با شيث و نصرتي انجام شد، با نماينده مجلسي كه 6 شغل داشت هم انجام ميشود؟ به هر حال خلاف، خلاف است. رفتار بازيكنان همواره تابع مديريت مديران است. دهداري با مديريتي قوي توانست تيمي را كه كل بازيكنانش به طور ميانگين بيش از سه بازي ملي در كارنامه نداشتند و حتي 20 هزار تومان هم دور و برش نبود، به مقام سومي جام ملتهاي آسيا برساند.
در حالي كه الان مديران ما نميتوانند حتي حواشي درون زمين را جمع و جور كنند و به محض آن كه اتفاقي پيش ميآيد تصميم به حذف بازيكن ميگيرند. دو سال پيش علي كريمي حرفي زد كه سر و صداهايي پيرامون آن به وجود آمد. آن زمان من گفتم اگر كريمي كه كاپيتان تيم ملي است، حرفي نزند، پس چه كسي بايد حرف بزند؟
متاسفانه آن زمان، جواب حرفهاي كريمي بيرون كردن او از فوتبال ملي ما بود!
البته من يك نكته را اضافه كنم و آن اين كه به دليل برنامهريزيهاي غلط مديران، الان فوتباليستهاي ما خيلي تندخوتر از گذشته شدهاند.
بيشتر توضيح دهيد.
ما نه در نيمفصل به بازيكنان مطرح فوتبالمان استراحت ميدهيم و نه در پايان فصل. مرتبا آنها را با بازيهاي ليگ، حذفي، ليگ قهرمانان آسيا و… مشغول ميكنيم و اگر هم در باشگاه فعاليت داشته يا نداشته باشند آنها را مشغول اردوها و مسابقههاي ملي ميكنيم. اين كار، كاملا غيرمنطقي و مخرب است. البته تا صحبتي در اين زمينه ميشود، همه ميگويند «مگر بازيكنان منچستريونايتد، رئالمادريد و بارسلونا چنين شرايطي ندارند؟» در حالي كه نوع زندگي آنها با بازيكنان ما تفاوت زيادي دارد. آن باشگاه اروپايي را كه ميلياردها دلار قيمت گذاشتهاند، ميتواند در مدت كوتاهي با انعقاد قرارداد با يك شبكه تلويزيوني، درآمد كلاني به دست بياورد ولي آيا چنين امكاني براي باشگاههاي ما وجود دارد و مديران ما چنين توانايي دارند؟
به عنوان يك پرسپوليسي كاملا شناخته شده، شرايط موجود اين تيم را چگونه ارزيابي ميكنيد و آيا راه برونرفتي از اين بحران متصوريد؟
من هم به استيلي علاقهمندم ولي در هفتههاي چهارم و پنجم ليگ به او گفتم تا دير نشده به سرعت كنار برو و جاي ديگر كه امكان كار برايت وجود دارد ادامه بده. استيلي از حرفم ناراحت شد. ولي واقعيت اين است كه در آن زمان ميشد كاري براي پرسپوليس كرد و اين تيم را از بحران درآورد. ولي الان هر دو جام از دست رفته است و كاري از دست كسي برنميآيد. البته بزرگترين و شايد تنها دستاورد استخدام مربي خارجي در فوتبال ما درآمدهاي كلان و نجومي براي افرادي است كه پيرامون اين استخدامها قرار ميگيرند.
يعني اين امكان وجود ندارد كه پرسپوليس را از اين وضعيت در آورد؟
امكان دارد، ولي به دنبال مربي خارجي رفتن، اشتباهي محض بود. اگر استيلي در پرسپوليس موفق نبود اولا دليل نميشود كه مربيگري او زير سوال برود و ثانيا دليل نميشود كه ديگر مربيان ايراني هم در اين كار ناتوان باشند. به هر حال او در اين مقطع و با آن شرايط به بنبست خورد. اشكال كار استيلي اين بود كه زودتر كنار نرفت تا ديگران فرصتي براي جبران مافات داشته باشند.
استيلي از ابتدا وحيد هاشميان را نميخواست و هنر استفاده از اين بازيكن بزرگ را بلد نبود. بازيكني كه از بزرگان فوتبال ماست و خيليها آرزوي داشتن او را دارند. بزرگتر از او علي كريمي است كه باز هم تواني بالاتر از اينها دارد. استيلي به مهدويكياي كنوني هم علاقهاي نداشت و براحتي شانس جذب او را از دست داد، همچنانكه بازيكنان اميدي را به تيم خود اضافه كرد كه سه ، چهار نفر بهتر از آنها در تيم اميد پرسپوليس حضور دارند.
مربي و مدير بايد بدانند كه وقتي روح يك بازيكن را بكشي ديگر نميتواني آن را زنده كني. وقتي بازيكني چك باشگاه را در دست دارد باشگاه بايد از مدتي قبل به فكر نقد كردن آن باشد، چون اگر چك برگشت بخورد ذهن بازيكن خراب ميشود و بعد از يك ماه تمرين سخت، به شرايط قبل از تمرين برميگردد.
حضور پروين در پرسپوليس چه كمكي ميتواند به همين تيم بكند؟
او هم از دستم ناراحت بود، چون مخالف حضورش در سكانداري فني پرسپوليس بودم و از او پرسيدم پارسال در استيل آذين چه كردي كه ميخواهي امسال در پرسپوليس انجام دهي؟ با اين حال، احترام زيادي برايش قائلم و همواره روز پدر را به او تبريك ميگويم. آينده خودم را در نگاه به وي ميبينم و ميدانم اگر حرفش را رعايت كنم، در آينده حرمت من هم رعايت ميشود.
بجز اين انتقادها، چه پيشنهادهايي به باشگاه ارائه كرديد؟
من حرف بدي نزدم، به كاشاني پيشنهاد كردم همانطور كه براي دروازهباني، مربي اختصاصي در اختيار دارند، به من به عنوان مربي خط دفاعي اجازه دهند تا اشكالهاي مدافعان را رفع كنم، با اين قرار كه به ازاي دريافت هر گل، من مبلغ يك ميليون تومان از جيبم بپردازم. شما در نظر بگيريد در طول هر فصل، پرسپوليس دهها گل ميخورد با اين وصف اگر من نميتوانستم تحول بزرگي در كار ايجاد كنم، دهها ميليون به حسابشان واريز ميشد در حالي كه من به عينه ميبينم اغلب مدافعان پرسپوليس، بازيكنان بدي نيستند، ولي كمي در جايگيريها و رفتار دفاعي خود دچار نقص و اشكال هستند كه با مقداري تمرين جدي قابل رفع است و پرسپوليس ميتواند گلهاي به مراتب كمتري دريافت كند. متاسفانه اين پيشنهاد و اين كار لازم، مورد استقبال مديران و اعضاي كادر فني باشگاه قرار نگرفت.
پيشنهاد ديگرم در زمان مربيگري تيم اميد پرسپوليس ارائه شد به اين ترتيب كه من 4 بازيكن بسيار خوب براي بازي در تيم بزرگسال معرفي كردم كه متاسفانه بنا به دلايل نامعلوم و بودار به جاي اين 4 يار آماده و آيندهدار، سه بازيكن ديگر اميد به تيم بزرگسال راه پيدا كردند كه بعضا حتي فيزيك يك بازيكن معمولي را هم نداشتند!
كدام بازيكنان؟
اجازه ميخواهم از آن سه بازيكن اميد كه اكنون در تيم بزرگسال بازي ميكنند و عملكرد قابل قبولي از خود ارائه ندادهاند نامي نبرم، ولي از آن چهار بازيكني كه مرا بسيار اميدوار كردهاند دو نفر در دفاع وسط بازي ميكنند كه از ديدگاه تخصصي من، خيلي بهتر از «ممدوتال» هستند. يكي از اين دو مدافع ميلاد مهرشاد نام دارد. ديگر بازيكن مورد نظرم شايان است كه ميتواند بخوبي در هافبك مياني پرسپوليس فيكس باشد و داوود ربيعي كه در خط حمله بسيار آماده و كارآمد نشان ميدهد.
اينها اكنون در حالي براي تيم اميد باشگاه به ميدان ميروند كه ريالي دريافت نكردهاند؛ با وجود آن كه مبلغ قراردادهايشان هر يك شش تا هفت ميليون و حقوق آنها ماهيانه حدود 200 هزار تومان است و با كلي اصرار و فشار ما، تنها شش عدد توپ براي تمرين در اختيار تيم اميد قرار گرفته است و شايد باورتان نشود كه در مسابقهها با جورابهايي غيرهمرنگ و غيرمتحدالشكل به ميدان ميآيند!
در زمان بازي شما در پرسپوليس غيرت و تعصب بسيار كارساز بود و موفقيتهاي فراواني براي باشگاه به ارمغان ميآورد، يعني پرسپوليس بزرگاني مثل پنجعلي، درخشان، ناصر و نادر محمدخاني را در اختيار داشت كه همه از آنها الگو ميگرفتند؛ در حالي كه اكنون با نام حرفهايگري اين فاكتورهاي مثبت كنار گذاشته شدهاند! مطمئنا اگر در بازي با داماش، كريم باقري در زمين بود كسي به خود جرات و اجازه چنان رفتاري را نميداد… .
دقيقا ماجرا به همين سادگي است، ولي متاسفانه وقتي آقايان غيرفوتبالي، مديريتها را در اختيار ميگيرند از درك چنين نكات ظريفي عاجز ميمانند و هر چه جلوتر ميرويم حرمتها بيشتر ميشكنند و اثر كمتري از احترام پيدا ميكنيم. آخر از بازيكني كه تنها به دليل پول پدر متمولش وارد فوتبال شده است چه توقعي داريد؟ وقتي پدرش او را به دلال معرفي كرده است و در جواب شنيده: «براي فيكس بازي كردن پسرت اينقدر، براي ذخيره بودنش اين مقدار و براي صدور كارت بايد اين اندازه پول بدهيد» چه توقعي از چنين بازيكني كه اينگونه به فوتبال وارد شده است وجود دارد؟! در واقع اينگونه بازيكنان اگر 100 ميليون مبلغ قراردادشان باشد دستكم 50 ميليون آن را به دلال ميدهند. با اين شرايط است كه واژههاي ارزشمند پيشين، مفهومشان را از دست ميدهند.
يعني فوتبال آنقدر كثيف است كه…
نه كثيف نيست. كثيفش كردهاند، ولي اميدوارم انشاءالله درست شود.
شايد ناكامي استيلي ، مديران را از ميدان دادن به بازيكنان نامي سابق مثل شما ترسانده باشد!
ببينيد من در فدراسيون به تاج و محصص گفتم فرصت كوتاهي در اختيار اين افراد قرار دهيد و مطمئن باشيد آنها شما را سربلند ميكنند، چون اعتبار خود را بسادگي صاحب نشدهاند. اگر موفق نشوند خود به سرعت كنار ميكشند.
سه سال پيش گفتم ما قدر علي دايي را نميدانيم چون در حالي كه هيچ يك از ما را حتي در دبيرخانه اداري كنفدراسيون فوتبال آسيا هم راه نميدهند فيفا خودش علي دايي را به كميته فني خود فرا خوانده است. اگر دايي را به هيات رئيسه فدراسيون فوتبال ميآورديم و كار مديريتي به او ميآموختيم ببينيد چه شرايط فوقالعادهاي به دليل ارتباط و همكاري فيفا و فدراسيون از طريق وي به وجود ميآمد و فوتبال ما صاحب چه پيشرفتي ميشد! جايگاه علي دايي روي نيمكت مربيگري نيست و اگر قدرش را بدانيم ميتواند روزي رييس A.F.C شود.
شما صفر يا صد را در نظر گرفتهايد و ميگوييد يا سرمربي ميشوم يا از ايران ميروم درحالي كه شايد حالت بينابيني هم وجود داشته باشد و بتوانيد به عنوان دستيار شروع به كار كنيد. فكر نميكنيد ريشه اختلافهايي كه در گذشته نيز با مربيان مختلف داشتهايد به دليل همين روحيه باشد؟
ميپذيرم كه هميشه در فوتبال خواستهام نفر اول باشم. همين روحيه را اكنون هم به شاگردانم تزريق ميكنم و از آنها ميخواهم يا فوتبال بازي نكنند يا بهترين باشند. به همين دليل اكنون هم يا ميخواهم به بهترين شكل مربيگري كنم يا قيدش را بزنم.
در مورد اشاره شما به اختلافهاي گذشتهام با مربيان هم فرصت خوبي دست داد تا براي نخستين بار حقايقي را بازگو كنم. شايد كسي به خاطر نياورد كه تنها چند روز مانده به شروع رقابتهاي جام ملتهاي آسيا در سال 1996 به دليل اصطكاك لفظي با مجيد جهانپور (دستيار مايلي كهن) توسط مايلي كهن از تيم ملي خط خوردم و يك افتخار بزرگ يعني حضور در آن تيم بسيار خوب را از دست دادم، تيمي كه به مقام سومي جام ملتهاي آسيا رسيد.
من در طول اين همه سال، كوچكترين صحبتي راجع به اين موضوع نكرده بودم. البته بعد از اين موضوع طولي نكشيد كه به باشگاه ته جدولي پلياكريل اصفهان رفتم همان باشگاهي كه از دسته دوم به ليگ آمده بود و آنجا با اضافه شدن فيروز كريمي به عنوان سرمربي و من به عنوان كاپيتان، قهرمان نيم فصل ليگ شد و حتي اگر در بازي با استقلال، نفوذ فدراسيون براي قهرمان كردن استقلال وجود نداشت و بازي را سه بر صفر به سود استقلال اعلام نميكردند پلي اكريل قهرمان ليگ ميشد. در پايان آن بازي، توميسلاوايويچ فقيد به رختكن آمد و اسم و مشخصات مرا پرسيد. او از من پرسيد: «آيا بازي ملي هم در كارنامه داريد؟» وقتي به او جواب دادم 10 سال پيراهن ملي را بر تن كردهام غرق تعجب شد كه چطور با آن سابقه و آمادگي به تيم ملي دعوت نشدهام. با دعوت ايويچ، خيلي چيزها ثابت شد و من نيازي به بازگويي ماوقع تا به اين لحظه پيدا نكردم. البته در دو مقطع ديگر هم از دست مربيانام دلخور شدهام و شرايط را تحمل نكردهام، ولي مرتكب بياحترامي به كسي نشدهام. دفعه اول وقتي بود كه پس از شش ماه حضور در جبهه به عنوان راننده آمبولانس به فوتبال برگشتم تا در تيم نيروي زميني بازي كنم كه قدرتالله ترابي مربي بسيار خوب آن زمان آن تيم، به من گفت در صورت قبولي در تست، در تيم حضور پيدا خواهي كرد. خب آن زمان، برايم بعد از كلي بازي در تيمهاي مختلف ملي ردههاي پايه و آن همه بازي در پاس و پيام، خيلي سخت بود كه تست بدهم.
به هر حال خوشبختانه مشكل حل شد و آن سال، نيروي زميني با هدايت عالي مغز متفكري مثل عباس رضوي بهترين خط دفاعي را به دست آورد و از اين حيث، بالاتر از همه حريفان از جمله استقلال و پرسپوليس ايستاد. حيف كه قدر چنين مربياي دانسته نشد و او فوتبالمان را ترك كرد.
واقعا هم مدافعان خوبي در آن تيم بودند؛ شما، فنونيزاده، مجتبي محرمي و…
بله. زرينچه و عابدزاده را هم اضافه كنيد و ايرج سائلي را.
كه البته اين آخري، هافبك بود و بعد به شاهين پيوست.
يك مرتبه ديگر هم اواخر فوتبالم از حرفهاي فرهاد كاظمي رنجيدم كه به بازيكنان رو كرده و گفته بود اجازه عرض اندام به هيچ بازيكني را نميدهم از كوچكترينشان تا بزرگترين شما كه نادر محمدخاني است. البته صحبت كاظمي غلط نبود، ولي بهتر بود بيشتر مراعات بازيكني را كند كه با پيراهن ملي براي كشورش به افتخارات زيادي رسيده و آخرين روزهاي فوتبالش را طي ميكند. به هر حال بايد با رعايت ظرافتهايي، احترام به كسوت را براي جوانان نهادينه كنيم. اينها اتفاقهايي بود كه حالا بعد از سالها لازم شد بازگويي شوند.
از ايويچ گفتيد، واقعا توطئهاي براي كنار گذاشتن او در ميان بود و بازيكنانمان به عمد آن تعداد گل از تيم رم خوردند تا ايويچ كنار گذاشته شود؟
نه، هيچ توطئهاي در كار نبود. ايويچ، مربي فوقالعادهاي بود كه قدرش را ندانستيم. نه اين كه حالا پس از مرگش اين حرف را بزنيم، بلكه در تمام اين سالها، همه شاگردان او همين را گفتهاند. او آنقدر معتبر، پرافتخار و شناخته شده بود كه مثل مربيان سالهاي قبل تيم ملي، نيازي به عوامفريبي و برگزاري بازيهاي تداركاتي با حريفاني از پيش بازنده نداشت.
ايويچ وجداني كار ميكرد و تيم ملي را در برابر حريفان قدرتمندي قرار ميداد كه عيار تيم را كاملا مشخص كنند. در بازي با رم هم حريف را ملزم كرده بود با تمام توان و ستارههاي بزرگي چون توتي، دلوكيو، مونتلا و… به ميدان بيايد. هدف او از برگزاري آن ديدار، پيدا كردن يكي دو مدافعي بود كه بتوانند در فشار زياد حريف، و در عين حال خستگي و ضعف فيزيكي خود، توپ را فقط بخوبي دفع كنند. ما تا روز پيش از بازي رم در اوج دوران آمادهسازي و فشار بدني خيرهكننده و باور نكردني قرار داشتيم و در چنين شرايطي هيچ تيمي نميتواند درصد زيادي از آمادگي واقعي خود را رو كند.
ايويچ برخلاف مديران فوتبال ما به كار خود آگاهي و اشراف كامل داشت. ولي متاسفانه رسانهها، مردم و به تبع آن مديران، اجازه و فرصت نشان دادن نتيجه كارهايش را ندادند. او كاري كرده بود كه به درصد بسيار بالايي از آمادگي جسماني برسيم. او دوره بدنسازي خود را از شهر بروجرد آغاز كرد و تا اروپا ادامه داد. در آن روش، ما بايد در 30 دور، 200متر را طي يك دقيقه ميدویديم. حالا اگر در هر دور 200متر را فرضا طي 40 ثانيه ميدويديم، 20 ثانيه فرصت تا دويدن 200 متر بعدي پيدا ميكرديم. همه ما زيرنظر ايويچ براحتي قادر به تحمل اين كار بسيار دشوار شده بوديم، در حالي كه علي دايي ـ كه ستاره بوندسليگا بود ـ بعد از بازگشت به اردوي تيم ملي، بيش از 6 دور نتوانست از پس چنين كاري برآيد. البته ايويچ آوانسي براي دايي و ديگر لژيونرها قائل نبود و آنها هم ملزم به طي همين دورههاي سخت بدنسازي بودند.
او ميتوانست مثل مربيان سالهاي اخير تيم ملي، چند بازي با تيمهاي درجه دو و سه برگزار كند و برنده از زمين خارج شود و در جامجهاني روي نيمكت بنشيند ولي آن وقت، تيم ما نميتوانست در جامجهاني چنان قدرتي آن هم در يكي از دو گروه موسوم به مرگ از خود نشان دهد و آمريكا را ببرد.
مربياني در فوتبال ما موفقند كه نه لزوما با اتكا به اصول و دانش، بلكه با هوش و تجربه بتوانند به هر شكلي شده تيمشان را ازآب و گل درآورند مثل قلعهنويي.
امير هوش و ذكاوت خاصي دارد. ما در تيم ملي جوانان هم با هم بوديم. او خيلي زرنگ است و جايي نميرود كه براي خود دردسر به وجود آورد. نتيجه اين كارها را هم ميگيرد.
جز اين، مربيان شومن هم اينجا موفقند.
من حرفهايي ميزنم كه بعدا دوستان اعتراض ميكنند چرا اين حرفها را زدهاي. ولي نميتوانم نگويم.
متاسفانه هر چه بيشتر بتوان دروغ گفت، وارد زد و بند و كلاهبرداري شد و دم اين و آن را ديد موفقتر خواهيم بود. من اگر چنين صفاتي داشتم چند دلال دور و بر خود نگه ميداشتم. حاضرم سختي بكشم ولي تن به چنين كارهايي نميدهم. اگر فردي چيزي نداشت و به ديگران كمك كرد شرط مردانگي است همانطور كه اگر در سختيها كسي بتواند خود را كنترل كند و تن به چنين رفتاري غيراخلاقي ندهد، كار مهمي كرده است. شما از سردار زارع (قائممقام باشگاه پرسپوليس) بپرسيد وقتي چنان رفتاري با من كردند آيا طلب پولي كردم. فقط گفتم خداحافظ.
ايرادهاي فوتبال ما در چيست؟
ايرادها خيلي زياد است. نخستين ايراد، زيرساختهاست. باشگاههاي ما زمين مسابقه و تمرين ندارند. در حالي كه باشگاههاي حرفهاي بيش از يك نوع زمين در اختيار دارند كه بتوانند هم در سطح دريا و هم درارتفاع، كارهاي خود را مرور كنند و به بازي در شرايط گوناگون وفق پيدا كنند. ديگر مشكل ما اين است كه افراد در چارت سازماني خود قرار ندارند و برخي افراد در شش يا هفت جا كار ميكنند. چرا نبايد در جايي اينقدر كار كنيم كه در آن خبره شويم. تنگنظري هم از آفات مهم ديگر ماست.
شما معتقد بوديد به جاي استفاده از كرش، بايد به مربيان خبره خودي بها داد.
فكر ميكنم عبور از مراحلي كه تاكنون تيم ملي در مقدماتي جامجهاني طي كرده است توسط هر مربي طي ميشد. البته پيروزي بر بحرين با 6 گل قابل اعتناست كه آن هم بيشتر به دليل 10 نفره شدن حريف در دقيقه دوم بازي اتفاق افتاد. به هر حال در همه چيز دنيا، سياست دخيل است. در فوتبال هم همينطور. حتي به دفعات ديده ميشود فيفا سياسيكاريهايي ميكند و اين به نفع آن يا آن به نفع اين كنار ميروند. اگر سياسيكاريها از فوتبال جدا شوند من قول و نوشته ميدهم كه هر دوره، فوتبال ما در جامجهاني حاضر باشد. چون اينجا مملو از استعداد و قابليت است. به هر حال فوتبالي كه روزي 17 گل به مالديو زد، الان با اختلاف يك گل اين تيم را شكست ميدهد. با اين حال باز هم از آنها تشكر ميكنيم و اميدواريم موفق شوند، ولي مرتب ميبينيم در راه اين تيم بنبست و فشار به وجود ميآيد. در عين حال بايد درسهايي از مربيان خوب خارجي آموخت و دانش و تجربه آنها را قدر دانست. همچنان كه چيز خوبي از ولاسكو، سرمربي تيم واليبال ياد گرفتهام. او ميگفت بازيكنان ايراني نگاهت ميكنند، ولي به حرفهايت گوش نميدهند.
و در پايان اين كه بعد از اتفاقي كه براي ناصر محمدخاني پيش آمد مطبوعات انگليس به اشتباه نام و عكس شما را به جاي ناصر چاپ كردند كه اين موضوع در ايران نيز بازتابي داشت. آيا مشكلاتي از اين حيث برايتان به وجود نيامد؟
من با گرفتن وكيل، از نشريه انگليسي شكايت كردم و دادگاه آنجا، آن نشريه را محكوم كرد، ولي دلخوري جدي من از رسانههاي داخلي بود كه با وجود آگاهي نسبت به ماجرا و اين كه بخوبي ميدانستند نادر و ناصر محمدخاني دو فرد هستند، دست به شيطنت و بازتاب اين خبر زدند.
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Wednesday, 11 December , 2024