پرسپولیس نیوز : دروازهبان پرسپولیس میگوید استقلال تیم خوبی نبود اما خوب نتیجه گرفت.
«نیلسون کورهآ جونیور» عصر روز جمعه با اتومبیل شخصی و به همراه یکی از بهترین دوستانش به دفتر ما آمد. او البته کمی دمغ و عصبی به نظر میرسید اما در اواسط مصاحبه، کمی گفت و خندید تا شرایط روحیاش تغییر کند. این مصاحبه، با مصاحبههای قبلی او کاملاً متفاوت است چون بیشتر در حد گپوگفتی دوستانه بود تا یک مصاحبه به معنای واقعی، به همین خاطر اگر هنگام خواندن حرفهای او، متوجه تغییرات یکباره سؤالات شدید، زیاد تعجب نکنید!
*فکر میکنی چه کسی سرمربی پرسپولیس شود؟
نمیدانم، شاید یک پرسپولیسی قدیمی.
*مثلاً علی دایی؟!
بله، دایی را میشناسم اما مگر او تیم ندارد؟ نمیدانم شاید هم دایی سرمربی پرسپولیس شد.
*از این موضوع ناراحت نمیشوی؟
نه، من فقط یک بازیکن هستم و باشگاه باید مربی را تعیین کند. من نباید در مورد انتخاب سرمربی حرفی بزنم.
*نیلسون! زندگی در ایران برایت چگونه است؟
خیلی خوب. جدی میگویم، اینجا به من خوش میگذرد. احساس خوبی دارم و همینطور دوستان خوبی که کنارم هستند. البته مشکلاتی هم بود ولی حالا شرایط نرمال است چون میبینم مردم، پرسپولیس و مرا دوست دارند. از نظر کار و فوتبال هم به مشکلی برنخوردم. قبل از اینکه به ایران بیایم، برخی از دوستانم به شوخی میگفتند: «برو به جزیره آدمخواران» اما حالا میفهمم مردم اینجا فوقالعاده هستند.
*با غذا یا فرهنگ ایرانیها به مشکل برنخوردی؟
نه اصلاً. اتفاقاً غذاهای ایرانی را خیلی دوست دارم.
*زبان چطور؟
اینجا همه با من فارسی حرف میزنند که نشان میدهد به من نزدیک شدهاند و با من رفاقت میکنند اما چیز زیادی از حرفهایشان متوجه نمیشوم! خودم هم چند کلمه فارسی بلدم (در این لحظه نیلسون از جایش بلند میشود و با صدای بلند میگوید: «برو بالا، ماشاءا…!» این همان جملهای است که بازیکنان در زمین بازی زیاد از آن استفاده میکنند.)
*مدتی است با اتومبیل شخصی خودت در تهران رانندگی میکنی. مسیرها را یاد گرفتهای؟
باید بگویم رانندگی را واقعاً دوست دارم به خصوص در تهران چون شهر خوبی است و اتوبانهای زیادی دارد.
*ما که سالهاست در تهران زندگی میکنیم از رانندگی در تهران به خاطر ترافیکش چندان راضی نیستیم، تو میگویی رانندگی اینجا خوب است؟
(میخندد) الان همه جای دنیا ترافیک دارد. کشورهای کوچک هم با این مشکل مواجهند و فعلاً کاری در مورد آن نمیتوان انجام داد اما رانندگی در تهران شبیه رانندگی در برزیل است. قانون و پلیس وجود دارد اما 90 درصد رانندگان مرتکب خلاف میشوند. برزیل هم مثل ایران دارای جمعیت بسیار زیادی است و از اینرو کسی نمیتواند رانندگانش را به خوبی کنترل کند. آنجا هم ترافیک دارد و هم تخلفات رانندگی. البته در پرتغال اصلاً با این اوضاع مواجه نیستیم چون پرتغالیها دارای جمعیت کمی هستند و همه چیزشان قانونمند است.
*مسیرها را گم نمیکنی؟
(نیلسون نگاهی طلبکارانه به همراهش میاندازد) من یک GPS همیشگی دارم، مهدی (دوست نیلسون) همیشه مثل یک GPS شبانهروزی برای پیدا کردن مسیرها به من کمک میکند (صدای خنده نیلسون باز هم به هوا بلند میشود) او یک دستگاه کامل برای پیدا کردن مسیرهاست.
*نیلسون، بارها در مورد زندگی و گذشتهات حرف زدهای اما هرگز راجع به خانوادهات نگفتهای. دوست داری در این مورد حرف بزنی؟
حدود یازده ساله بودم که پدرم مُرد. از آن به بعد، مادرم مدیر خانواده ما شد و ما با کمکهای او رشد کردیم. پدرم دیگر در این دنیا نیست اما مطمئنم خوشحال است چون میداند من و خانوادهام خوشحالیم. او اگر امروز زنده بود، حتماً به ایران میآمد تا در کنار من باشد. مادرم مثل یک پدر واقعی برایم بود. او کارهای مرا انجام میداد و مهمترین حامیام بود اما زیاد فوتبال نگاه نمیکرد و چیزی از فوتبال نمیداند. فقط میداند من از راه فوتبال کردن، درآمد و شرایط خوبی دارم. خودم را همیشه مدیون مادرم میدانم. مادر من خوشحال است چون میداند من اینجا خوشحالم.
*همسرت از اینکه یک روز باید در برزیل فوتبال بازی کنی، روز بعد در پرتغال و حالا در ایران، از تو شاکی نیست؟
نه، او همه چیز را درک میکند. من حدود 5 سال در ویتوریا دبایا در برزیل فوتبال بازی کردم، یک سال به تیم دیگری رفتم، 7 سال در پرتغال بودم و حالا حدود 8 ماه است که به ایران آمدهام ولی همسرم هرگز اعتراضی به این جابهجاییها نداشت.
*دختر بامزهای هم داری، در مورد او صحبت کن. لیتیسیا در ایران چه میکند؟
دخترم واقعاً در ایران راضی است. او بینهایت بامزه و بازیگوش است که به همین خاطر مجبور شدیم لیتیسیا را صبحها به یک مهد کودک بفرستیم. او عاشق خیابان فرشته تهران و یکی از پاساژهای معروف این شهر است. نقاشی میکشد و فارسی یاد میگیرد. او از من هم بیشتر فارسی صحبت میکند. (نیلسون در گوشی موبایلش عکسی از لیتیسیا را به ما نشان میدهد و دوباره میخندد).
*تو گفته بودی در برزیل با دیدا همبازی بودی، تا به حال کسی به تو گفته چقدر شبیه این دروازهبان هستی؟
دیدا دوست صمیمی من بود. ما در سال 1993 با هم فوتبال را شروع کردیم، البته دیدا دو سال از من بزرگتر بود و قدش هم کمی از من بلندتر. به همین خاطر در تیم ویتوریا دبایا، دیدا دروازهبان اول شد و من گلر دوم. ما از نظر بازی و قیافه خیلی شبیه هم هستیم. در آن سالها ویتوریا توانست با کلی بازیکن جوان به فینال جامحذفی برزیل برسد. ما باید به دیدار پالمیراس میرفتیم که ستارههایی مثل ریوالدو، سیمئو، مازیو و ادموندو و هفت بازیکن ملیپوش داشت. درنهایت بازی را باختیم ولی همه برزیلیها از بازیمان تعریف و تمجید کردند. دیدا کمی خوششانستر از من بود و من کمی خوشحالتر از او.
*پس به باخت در جامحذفی عادت داری؟!
(قیافه نیلسون جدی میشود) هرگز این حرف را به من نزنید، من هیچ وقت از شکست خوشحال نمیشوم و به آن عادت نمیکنم.
*دروازهبان خوبی مثل تو، چرا نباید به یک لیگ معتبر و پولساز مثل لالیگا، بوندسلیگا یا کالچو برود؟
چند دلیل اصلی وجود دارد. اول اینکه کمی دیر به اروپا رفتم و سن و سالم زیاد بود که وارد گیمارش شدم. بعد هم اینکه من دوست داشتم آنطور که خودم دوست دارم، فوتبال را ادامه دهم. از گذشتهام کاملاً راضی هستم چون سالها و خاطرات خوبی برایم به همراه داشت. از طرفی، فوتبال است و طبیعت آن به شما میگوید چه کار کنید یا چه کار نکنید. یک روز به تیمی میروید که زیاد اسم و شهرت ندارد اما ممکن است توسط افرادی خریداری شود و مطرح گردد. اتفاقی که برای منچسترسیتی رخ داد ولی برای من هیچ چیزی نمیتواند حسرت را درپی داشته باشد.
*در پرسپولیس، به نظر میرسید هیچکدام از بازیکنان به اندازه تو از فوتبال بازی کردن، لذت نمیبرند. فلسفه و تفکر تو برای فوتبال چیست؟
فوتبال همه زندگی و عشق من است. من عاشق فوتبال هستم و به هیچ قیمتی حاضر نبودم در تمام زندگیام از آن دست بکشم. فوتبال برای من یعنی «برو بازی کن و از زندگی لذت ببر» برو داخل زمین و همه انرژیهایت را تخلیه کن. من با فوتبال رؤیابافی میکنم و میدانم هر روز میتوانم عشق و زندگی را در فوتبال به بالاترین حدش برسانم. این فلسفه من در مورد فوتبال است. در دوران کودکی با بهترین آرزوهایم به دنبال توپ میدویدم و حالا هم مشخص است چقدر عاشق شغلم هستم.
*ولی به نظر میرسید بازی در این پرسپولیس کار سختی باشد.
بله، سخت بود چون اکثر بازیکنان به تازگی به تیم اضافه شده بودند و ما نیز امتیازات زیادی را به خاطر بدشانسی از دست میدادیم ولی من سعی میکردم بدون فشار و استرس کارم را دنبال کنم. اکثر دروازهبانها اینطور هستند.
*ولی در لیگ ایران دروازهبانهایی داریم که استرسشان بسیار زیاد است.
قبول دارم ولی استرس را میشود با تمرین زیاد از بین برد. من اولین نفری هستم که به تمرین میروم و آخرین نفری که به خانه برمیگردم. وقتی به زمین میآیم، سعی میکنم تمام انرژیام را بگذارم، حتی در یک جلسه تمرینی ساده. (نیلسون دست راستش را مشت میکند) باید بجنگیم، باید با زندگی و با همه اتفاقات سخت به جنگ برویم و آنها را شکست دهیم. اگر استرس داشته باشیم، از پیش باخته خواهیم بود. من از استرس و فشارهای بیهوده بیزارم و سمتش نمیروم.
*چرا مانوئل ژوزه در پرسپولیس تا این حد ضعیف نتیجه گرفت؟
فوتبال کاملاً پیچیده است. مانوئل به نظر من مربی خوبی بود و کارنامه بزرگی داشت. او هر جا بوده، عالی کار کرده و توانسته نتیجه بگیرد ولی در پرسپولیس، نمیتوانیم این مربی را مسبب شکست و ناکامی بدانیم. او اتفاقاً رفیق خوبی برای بازیکنان بود و سعی میکرد تیم را در یک حالت دوستانه نگه دارد.
*ولی به نظر میرسید بازیکنان برایش بازی نمیکنند یا اینکه…
نه، اینها را به من نگویید زیرا باور نمیکنم. مگر میشود بازیکنی چنین کاری انجام دهد؟ اگر این کارها از بازیکنان پرسپولیس سر زده باشد، کار خوبی نکردهاند. من از شما میپرسم؛ مگر ما وجدان نداریم؟ اگر دست به این اقدام بزنیم و مثلاً برای یک مربی بازی کنیم و برای مربی دیگر بازی نکنیم، چطور میتوانیم با وجدانمان کنار بیاییم؟ به این فکر کردهاید که چنین کارهایی، چه نتیجهای دربر دارد؟ من نمیتوانم باور کنم بازیکنی از وجدان خودش عبور کند. اگر این حرفها را میزنم، به خاطر این است که پرسپولیس را واقعاً دوست دارم. در کشورهای زیادی فوتبال بازی کردم و با مربیان زیادی همکاری داشتم، به همین علت برایم قابلفهم نیست که یک بازیکن برای یک مربی فوتبال واقعیاش را بازی نکند. البته خوب است که بازیکنان یک مربی را بیشتر از بقیه دوست داشته باشند ولی قرار نیست فوتبالشان را به خاطر این مسائل خراب کنند. اگر این حرفها، یکدرصد هم درست باشد، میدانید چقدر جو بیاعتمادی به پرسپولیس میآورد؟ به همین خاطر است که میگویم نمیخواهم آن را باور کنم. اگر فکرمان این باشد که فقط برای مردم و برای نام پرسپولیس بازی کنیم، شرایط کاملاً فرق میکند.
*بعد از رفتن مانوئل شوکه شدی؟
شوکه نه، فقط از این متعجب بودم که همه فکر میکنند چون من با مانوئل آمدهام، وقتی او رفت، باید بروم در حالی که من با باشگاه قرارداد داشتم و به مانوئل بسته نشده بودم! این تصمیم من نبود که مانوئل از اینجا برود، تصمیم مدیر باشگاه بود. او قراردادی جداگانه با من و مانوئل داشت و بابت این قضیه، هیچ نگرانی نداشتم. دیدید که به کارم ادامه دادم و مشکلی وجود نداشت.
*پس تو این طور فکر میکنی؟
بله. من برای پرسپولیس بازی میکنم. بگذارید قاطعانه این را به شما بگویم که دوست دارم در تاریخ پرسپولیس، نامم برای همیشه ثبت شود. چیزی شبیه احمدرضا عابدزاده. برای رسیدن به این خواسته، خیلی تلاش میکنم و انرژی میگذارم.
*بعد که مانوئل رفت، تو ماندی و یحیی!
یحیی مربی خوبی بود. او کمک میخواست چون کسی دور و برش نبود. من حتی به عنوان مربی گلرها به او کمک کردم و رفاقت بسیار خوبی داشتیم. از وقتی روی نیمکت پرسپولیس با عنوان سرمربی نشست، همه بازیکنان به او اطمینان دادند که بهترین باشند. هیچ مشکلی بین من و یحیی وجود نداشت.
*اما در اواخر فصل رابطهتان خیلی سرد شد!
نه! من؟ یحیی؟ نه، هرگز.
*چرا این حرف را میزنی؟ گلمحمدی در مصاحبههایش به صورت رسمی گفته بود نیلسون در فینال دو گل بسیار بد خورد که باعث تساوی ما شد. این نوع انتقادات چه معنایی دارد؟
من هم این موضوع را شنیدم. این عقیده یحیی گلمحمدی است و من به آن احترام میگذارم. هیچ روزنامه یا تریبونی هم ندارم که در آن از خودم دفاع کنم ولی یحیی میتواند به رادیو یا تلویزیون برود و از من انتقاد کند. ایرادی هم ندارد، اوست که باید راجع به بازیکنانش حرف بزند ولی من این را میگویم که آیا برای یحیی بازیکن بدی بودم؟ در طول فصل، نتوانستم وظایفم را به خوبی انجام دهم؟ اینها را نمیگویم تا سر پرسپولیس منت بگذارم و بگویم من فوقستاره این تیم بودم، نه، فقط میخواهم از خودم دفاع کنم. در همان بازی با سپاهان، چند توپ خطرناک را دفع کردم و نگذاشتم بیش از دو گل دریافت کنیم. در ضمن فراموش نکنید در گل اول، من و حسین (ماهینی) به خاطر آن پاس به عقب شوکه شدیم و در گل دوم، مهاجم سپاهان از پشت مدافعان ما صاحب توپ شد اما یحیی میگوید من مقصر هستم، ایرادی ندارد باز هم میگویم او مربی من بود و برایش احترام قائلم ولی او هم باید بداند نیلسون ماشین نیست. من هم یک بازیکن هستم مثل سایرین و اگر در یک بازی، اشتباهی صورت گرفته، نباید فقط به پای من بنویسند. این فکری است که یحیی دارد و من نمیتوانم آن را تغییر دهم ولی بهتر است این را بگوییم که در فینال نه سپاهان به اندازه کافی خوب بود و نه پرسپولیس. اگر من اشتباهی انجام دادم، از مردم و از کادرفنی معذرت میخواهم ولی این فوتبال است و با انسان سر و کار دارد نه ماشینهایی که اصلاً دچار اشتباه نمیشوند. باز هم میگویم فکر نمیکنم مقابل سپاهان بازی بدی داشته باشم ولی من هم آدم هستم و با اینکه سعی میکنم کارم را به درستی انجام دهم ولی ممکن است در لحظاتی دچار اشتباه شوم. یک مهاجم از هر 10 موقعیتی که دارد، فقط یکی را گل میکند و میشود محبوب هواداران و ستاره تیم ولی یک دروازهبان 9 موقعیت خطرناک حریف را مهار میکند و فقط یک گل میخورد که میشود مقصر تیم. این درست نیست و یحیی نباید کسی را محکوم میکرد اما ایرادی ندارد، او نظرش را گفته و من نمیخواهم بیشتر از این حرفی بزنم؛ فقط بدانید چیزهای دیگری در دلم مانده ولی آنها را به زبان نیاورم بهتر است.
*تو در زمان پنالتیهای فینال، حتی یکبار هم توپ سپاهانیها را نگرفتی و این موضوع خیلی عجیب بود!
باورتان نمیشود ولی اولین بار در تمام زندگیام بود که این اتفاق رخ میداد. اول مقابل داماش و بعد برابر سپاهان که نتوانستم حتی یک پنالتی از 5 پنالتی را بگیرم. خودم هم خیلی تعجب کرده بودم. تا به حال اینطور نشده بود و این را نمیتوانید به پای ضعف من بگذارید.
*چطور؟ بالاخره این انتظار از تو وجود داشت.
ببینید، پنالتی گرفتن بستگی به احساس آدم دارد. اصلاً فن و اصول خاصی ندارد مگر اینکه پنالتیزن آنقدر ضربهاش را بد بزند که به راحتی بتوانی آن را مهار کنی وگرنه در زمان شیرجه به سمت توپ، باید ببینی احساست چه میگوید. من قبلاً راحتتر پنالتی میگرفتم و جو ورزشگاه اصلاً روی عملکردم تأثیری نداشت ولی واقعاً نمیدانم در آن دو بازی چه اتفاقی افتاد.
*البته دو بار به سمت توپ شیرجه رفتی.
بله متأسفانه فقط شیرجه رفتم و به توپها نزدیک شدم (نیلسون با انگشت اشاره و شست خود، فاصله اندک تا رسیدن به توپ را به ما نشان میدهد) فقط همین قدر مانده بود تا به توپ برسم. حیف شد، اگر یک توپ را میگرفتم، سپاهانیها به هم میریختند و کار به سود ما میشد، هرچند شهاب گردان هم پنالتی نگرفت ولی آنها پیروز شدند.
*به نظر میرسد وقتی بازی به 120 دقیقه میکشد، تو اصلاً حال و شرایط خوبی نداشتی. این حقیقت دارد؟
فقط در بازی با داماش بود که احساس بدی داشتم. واقعیت این است که قبل از بازی با اتوبوس به رشت رفتیم و همین قضیه باعث شد دچار دلدرد شدید شوم چون جاده تهران تا رشت پر از پیچ و خم بود و این موضوع برای بازیکنان حرفهای اصلاً خوب نیست. در بازگشت از رشت هم با هواپیما و جداگانه به تهران برگشتم. بعد از بازی احساس بدی داشتم، اصلاً شاید در رشت میمُردم! آن روز حالم خوب نبود ولی در مورد بازی با سپاهان اینطور نبود.
*نکند مثل بازی رفت با سپاهان در اصفهان آب آلوده مصرف کرده بودی؟!
(با صدای بلند میخندد) آن روز فوقالعاده بود. مثل دیوانهها شده بودیم. سرگیجه داشتیم و نمیدانستیم در زمین فوتبال هستیم یا در فضا و بین ستارهها! باور کنید در 10 دقیقه اول به قدری سرم گیج میرفت که خودم را چسبانده بودم به تیر دروازه تا زمین نخورم. شانس آوردم در آن 10 دقیقه هیچ توپی به سمت دروازهمان نیامد وگرنه شاید با نتیجه بدتری میباختیم (باز هم میخندد) پرسپولیس شانس آورد. البته مدافعانمان در این دیدار خیلی خوب بودند که نگذاشتند توپ زیادی به سمت من بیاید.
*واقعاً چه اتفاقی افتاده بود؟ چرا آنطور شده بودی؟
نمیدانم، از آن اتفاق چیزی نپرسید چون واقعاً نمیدانم چه شد. فقط یادم هست حال همه ما بد بود. هرکس این کار را کرده، خوب میدانست چگونه میتواند از ما امتیاز بگیرد. کاری کردند که شهاب گردان روی نیمکت ذخیرههای پرسپولیس خوابش برده بود! بقیه هم حالشان بد بود. اصلاً روز خوبی نبود. میدانید اگر در کشور دیگری چنین اتفاقی میافتاد، چه میشد؟ همه عوامل نظامی دستبهدست هم میدادند تا مقصر را شناسایی کنند تا مشخص شود کسی که این کار را کرده، چه انگیزهای داشته اما تعجب کردم در ایران هیچکس سراغی از ماجرا نگرفت و همه چیز خیلی زود تمام شد.
*نام شهاب گردان را آوردی، میخواهیم بدانیم چرا در روز فینال، رابطهات با شهاب تا این حد سرد بود و اصلاً به سمت یکدیگر نرفتید؟
نه من و شهاب چه در نیمفصل اول و چه پس از جداییاش از پرسپولیس، همیشه با هم رفیق بودیم و کوچکترین مشکلی نداشتیم، اما منظورتان را نفهمیدم.
*در ایران این موضوع به یک رسم تبدیل شده که وقتی بازی به پنالتی میکشد، دروازهبانهای دو تیم کمی همدیگر را تحویل میگیرند ولی تو و شهاب چنین کاری نکردید و اصلاً به سمت هم نرفتید!
با صداقت و بدون تعارف به شما میگویم از این کارها متنفرم. من در زمین بازی، حریف را «حریف» میبینم و همبازیم را یک دوست. دلیلی ندارد بروم و قبل از پنالتیها، شهاب را در آغوش بگیرم. همه ایران میدانند ما با یکدیگر رفیق هستیم، حالا چه اصراری است که بروم مقابل دوربینها، شهاب را در آغوش بگیرم؟ آنهایی که این را میدانند، نباید از من ایرادی بگیرند.
*در زمان پنالتیها، چقدر فکر میکنی عکاسان به خاطر سرپیچی از مقررات و عبور از خطهای تعیین شده، مقصر باخت پرسپولیس بودند؟
عکاسان که گناهی نداشتند!
*اما بعضی از بازیکنان پرسپولیس میگویند عکاسان بودند که زمان بازی را در پنالتی اول گرفتند تا انگیزه هادی نوروزی کم شود و پنالتی را خراب کند؟
نه من این اعتقاد را ندارم. عکاسان سر جای خودشان ایستاده بودند ولی مقصر اصلی در این رابطه، مسئولان برگزاری بازی بودند که نتوانستند قبل از شروع بازی، برای زدن ضربات پنالتی برنامهریزی کنند. هادی هم وقتی فهمید آن ماجراها پیش آمده، باید به سمت نیمکت میآمد تا دوباره تمرکز بگیرد. بههرحال اگر ضربه اول را گل میکردیم، بازی را میبردیم گرچه این حرفم مقصر دانستن نوروزی نیست چون او همیشه به تیم ما کمک کرده و اتفاقاً به نظرم فکر خوبی برای پنالتی زدن داشت ولی تمرکز لازم را نتوانست با خود به پشت توپ ببرد. این باخت را باید به پای بدشانسی نوشت نه اینکه بازیکنان نخواستند تا پیروز شویم.
*نیلسون! میتوانیم بگوییم تو بازیکن بسیار وقتشناسی هستی و میدانی چه زمانهایی از بازی باید با رفتارهایت، هواداران را تهییج کنی؟
وقتشناس نیستم، همه این رفتارها برخاسته از احساساتم است وگرنه چیزی نیست که در موردش از مدتها قبل فکر کرده باشم. همه این واکنشها احساسی و متعلق به همان لحظه است.
*ما به برخی از رفتارهای تو در ایران میگوییم «سیاهبازی»! آیا تو یک سیاهباز هستی؟!
نه من سیاهبازی نمیکنم و بازی درنمیآورم. اصلاً هنرپیشه خوبی نیستم که بخواهم چنین کارهایی کنم. همه چیز حسی است و متعلق به یک لحظه.
*تو یکی از محبوبترین بازیکنان سالهای اخیر پرسپولیس هستی. اولین بار که متوجه شدی مورد تشویق هواداران قرار میگیری، چه زمانی بود؟
وقتی من گلر اول پرسپولیس شدم، وضعیت بسیار بدی داشتیم. از سه بازی گذشتهمان فقط یک برد و یک تساوی بهدستآوردیم که در مورد آن هم حرف و حدیثهای زیادی بود. وقتی من گلر تیم شدم، در همان بازی اول با دو گل به صبا باختیم، تیمی که سرمربی آن یحیی گلمحمدی بود. بعد به رشت رفتیم و به داماش با حساب یک بر صفر باختیم، به همین دلیلی هواداران دلیلی برای تشویق بازیکنان نداشتند. در روز دربی، از بخشی از ورزشگاه نام خودم را میشنیدم ولی نمیتوانستم در موردش مطمئن باشم اما اولین بار که واقعاً تشویق شدم، در بازی با فولاد در اهواز بود. فکر میکنم هفته هفتم لیگ بود. آنها برای تشویق من، نامم را صدا میزدند که خیلی جالب بود. احساساتی شده بودم.
*امروز چه احساسی داری؟
هواداران پرسپولیس مثل عاشقان واقعی، تیمشان را میپرستند. من میدانم در سالهای اخیر پرسپولیس نتوانسته در رقابتهای بینالمللی حضور خوبی داشته باشد و در ایران هم نتایج بزرگی کسب نکرده بود، از این رو هواداران شاکی بودند. احساسشان در مواجهه با خودم را خیلی دوست داشتم. شما اگر به محل تمرین ما بیایید، میبینید رابطهام با هواداران چگونه است. من تا آخرین لحظه تمرین در کنار هواداران میایستم تا با آنها عکس یادگاری بگیرم. بعضی از بازیکنان با بیمحلی از کنار هواداران عبور میکنند و حتی با حرکات دستشان، طرفداران پرسپولیس را دور میکنند ولی من در کنارشان هستم و میدانم اگر مقابل یک هوادار جوان رفتار ناشایستی داشته باشم، او را از خود دور میکنم و قلبش را میشکنم. طرفداران پرسپولیس نباید غمگین باشند، آنها عاشق هستند و یک عاشق نباید غمگین شود. من به هیچکس «نه» نمیگویم و شاید به همین خاطر است که محبوب شدهام.
*رابطهات در شبکههای اجتماعی نیز با هواداران جالب است.
بله آنها در فضای اینترنت هم در کنارم هستند. البته با زبان فارسی برایم پیغام میگذارند که همان هم برایم ارزشمند است. این پیامها را به عنوان هدایای جذابی پذیرفتهام.
*یکی از بهترین مصاحبههایی که انجام دادی، مصاحبهات با عادل فردوسیپور بود. آن شب را به یاد میآوری؟
(نیلسون دست راستش را روی قلب خود میگذارد) عادل در قلب من جا دارد. او را واقعاً دوست دارم. البته رابطهام با این مجری، فقط همان شب بود که مهمانش بودم ولی واقعاً به من خوش گذشت. آن شب، استودیو آنقدر گرم بود که عرق کرده بودم و مجبور شدم چند بار عرق روی پیشانیام را پاک کنم. عادل به این مسائل میخندید و من هم خندهام گرفته بود.
*در مورد خداحافظی علی کریمی چه نظری داری؟
او بازیکن محبوبی بود و میتوانست باز هم بازی کند ولی نمیدانم چرا این قدر زود خداحافظی کرد.
*و مهدویکیا؟
بگذارید راجع به او صحبت کنم. من شیفته شخصیت مهدی بودم و به نظرم او یک انسان فوقالعاده و یک بازیکن بینهایت تأثیرگذار بود اما در پرسپولیس با مهدی رفتار خوبی نشد. به نظر من مهدویکیا از اکثر بازیکنان پرسپولیس آمادهتر بود و میتوانست حداقل تا 2 فصل دیگر فوتبال بازی کند. چه کسی میگوید مهدی پیر شده؟ اگر او پیر شده، پس چرا در تمرینات از همه بازیکنان بهتر کار میکرد؟ این حرفها را میزدند تا نیمکتنشینی مهدویکیا را توجیه کنند ولی به نظر من مهدویکیا به لحاظ فنی از اکثر بازیکنانمان بهتر بود. همان چند دقیقهای که در فینال به زمین آمد، شخصیت بالا و انگیزههای بینهایت خود را به نمایش گذاشت. اگر میدانستم با حرف زدن من، مهدویکیا به فوتبال برمیگردد، حتماً این کار را انجام میدادم. او محبوبترین بازیکن این سالهای پرسپولیس است. دیدید مردم چطور او را تشویق میکردند؟ حتی در روز فینال، من هم احساساتی شده بودم. نمیدانستم بعد از بازی برای خداحافظی از فوتبال میخواهد دور افتخار بزند وگرنه حتماً همراهیاش میکردم. من این رسم و رسوم را نمیدانستم از طرفی آنقدر حالم بد بود که بهتر دیدم فقط به رختکن بروم.
*و اما برسیم به ماجرای پیشنهاد سپاهان به تو قبل از فینال. خودت شروع کن و بگو ماجرا چه بود؟
ماجرا این بود؛ یک عده که بیماری شدید روانی داشتند، به من اتهام زدند که مشغول مذاکره با سپاهان هستم. آنها واقعاً بیمار هستند چون با اینکه میدانستند نیلسون عاشق و شیفته پرسپولیس است، باز هم چنین شایعاتی را به وجود آوردند. (نیلسون حالا کمی عصبی شده و با حرارت بیشتری حرف میزند) مگر میشود من در میانههای فصل، در مورد پیشنهاد باشگاه دیگری حرف بزنم. این دیگر چه رسمی است که در ایران دارید؟
*اما گفته شد تو وقتی برای بازی برگشت مقابل ذوبآهن به اصفهان رفته بودی، به یکی از مسئولان باشگاه سپاهان در هتل گفتی سپاهان بهترین تیم ایران است.
من هرگز چنین کاری نکردم و این یک دروغ محض است اما حتی اگر چنین حرفی زده باشم، حرف بیهودهای نیست. حالا هم میگویم، از قول من بنویسید سپاهان بهترین تیم ایران است. سپاهان، تراکتور، فولاد، نفت تهران، اینها فوقالعاده هستند اما قرار نیست به خاطر تعریف از این تیمها، بروم و برایشان بازی کنم. من هیچکدام از مسئولان باشگاه سپاهان را ندیدهام. میتوانید از طریق تلفنهایم، مرا کنترل کنید. این دروغ است، یک دروغ کثیف. اگر میخواستم با سپاهان مذاکره کنم، اول وجدانم را زیر پایم میگذاشتم و سپس بدون هیچ ترسی میگفتم به سپاهان میروم.
*یعنی باور کنیم هیچ رابطهای بین تو و مسئولان سپاهان وجود نداشت؟
من حاضرم در این مورد قسم بخورم. چرا باید دروغ بگویم؟ فکر میکنید از شخص خاصی میترسم که بابت این ترس، دروغ بگویم؟ نه، من اینطور نیستم. فکر میکردم در فوتبال ایران توانستهام خودم را ثابت کنم ولی با این سؤالات فهمیدم هیچ اتفاقی نیفتاده و هنوز کسی مرا نشناخته است.
*پس چرا بیدلیل از سپاهانیها تعریف کردهای؟
من میگویم چنین کاری را انجام ندادهام. باور کنید من اهل دروغگویی نیستم. حتی اگر تعریف هم کرده باشم، نباید بگویید به دنبال تغییر نتیجه به سود سپاهان بودهام. اینها با هم فرق میکند. من یک بازیکن حرفهای هستم و میدانم اگر کسی بخواهد کار مخفیانهای انجام دهد، مقابل چشم رسانهها و مردم این کار را نمیکند. شاید سپاهانیها این بحث را به راه انداختند یا حتی افرادی در داخل باشگاه پرسپولیس ولی قسم میخورم من اهل این کارها نیستم. بعد از شکست در فینال، من بابت دو چیز واقعاً ناراحت بودم. اول اینکه هواداران با چشم گریان به سمت منزلشان رفتند و بعد هم به خاطر اتهاماتی که به من زده شد. حتی میخواستم از آنهایی که در این فوتبال به من چنین اتهاماتی را زدهاند، به فیفا شکایت کنم. اگر یک نفر فقط به خاطر فوتبال به کشور دیگری رفت و زبان بلد نبود، باید هرکسی هرچه دلش خواست، راجع به این بازیکن بگوید؟ من مظلوم واقع شدم، حقم نبود این طور با من رفتار کنند (نیلسون صدایش میلرزد و از عصبانیت چند بار با مشت به میز میکوبد) فکر میکردم مردم اینجا مرا شناختهاند. البته کسانی که در بازار و پارک مرا میبینند، میگویند چنین حرفهایی فقط یک دروغ است. آنها این را میدانند ولی متأسفانه کسانی که فکر میکردم دوستم هستند، با من مثل یک خائن رفتار میکنند. برایشان متأسفم و خواهش میکنم خودشان را به یک روانپزشک معرفی کنند. بروند و ببینند دلیل بیماریشان چیست تا دیگر به کسی اتهام خیانت نزنند. شاید هم کسانی میخواستند شکست پرسپولیس را به گردن یک نفر دیگر بیندازند و نام مرا مطرح کردند ولی کاش این طور نمیشد.
*تو گفتی نفت تهران، فولاد، تراکتورسازی و سپاهان تیمهای خوبی هستند اما چرا از استقلال نامی نبردی؟
استقلال تیم خوبی نبود ولی خیلی خوب نتیجه گرفت. آنها بازیکنان باتجربهای داشتند و تنها دلیل موفقیت استقلال، تجربه بازیکنانش بود وگرنه مقابل پرسپولیس در هر دو بازی باید شکست میخورد یا برابر سپاهان و تراکتورسازی در دور برگشت اما خوش شانس بودند و باتجربه.
*حالا در پرسپولیس میمانی؟
فعلاً مشغول مذاکره هستم. واقعاً دوست دارم بمانم ولی باید در مورد مسائلی با مسئولان باشگاه صحبت کنم. هیچ شرط و شروطی هم نمیگذارم اما دوست دارم قراردادم با اعتماد همراه شود.
*چرا به همراه پرسپولیس به تبریز نرفتی؟ قهر کرده بودی؟
قهر؟! نه من این کار را نمیکنم. از قهر کردن بیزارم. همانطور که گفتم پرسپولیس را دوست دارم و میخواستم بازی کنم ولی همه میدانند تا سه روز بعد از فینال مشغول فیزیوتراپی بودم. در ضمن، آن بازی مثل فینال نبود که با پای ورم کرده به زمین بروم.
*میگویند مشکل خروجی داری، درست است؟
بله. قرار بود مالیات قراردادم پرداخت شود و فکر میکنم این مشکل کمکم حل میشود تا چند روزی به کشورم برگردم.
*راستی! تو میدانی مهدی رحمتی چطور میتواند به تیمملی برگردد؟
من نمیدانم قضیه چه بود که از تیمملی کنار رفت ولی شنیدهام خودش خواسته و با نوشتن یک نامه، گفته میخواهد از تیمملی خداحافظی کند. البته دلیل این قضیه برایم مشخص نیست اما وقتی گفتی خداحافظ، باید کنار بروی چون خودت خواستهای.
*تو با مربیان پرتغالی در لیگ این کشور کار کردهای. به نظرت کارلوس کروش که یک پرتغالی است، رحمتی را به تیمملی برمیگرداند؟
(نیلسون پس از چند دقیقه لبخند میزند) بعید میدانم چون رحمتی خودش خواست که نباشد.
*ما کلی سؤال دیگر از تو داشتیم اما حدود دو ساعت است در حال مصاحبه هستیم. حرف دیگری اگر باقیمانده بگو تا این مصاحبه را تمام کنیم؟
دوست دارم در پرسپولیس جاودانه شوم، دوست دارم این فضای بدی که اطراف باشگاه را گرفته از بین برود. دوست دارم پرسپولیس در کنار هوادارانش قهرمان لیگ شود و دوست دارم بازیکنان خوبی به تیم بیایند و در کنار بازیکنان قدیمی، یک تیم قدرتمند بسازیم. در آخر بنویسید دوست دارم هواداران پرسپولیس همیشه عاشق تیمشان باشند.
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
https://perspolisnews.com/?p=70486
Thursday, 14 November , 2024