از روياي واليبال تا كابوس فوتبال!
1- «حسين معدني براي هر جلسه تمرين با تيم ملي واليبال 40 هزار تومان ميگرفته و حقوقش در ماه فقط به يك يا دو ميليون تومان ميرسيده، اما او را به اين بهانه كه ايتاليا را نبرده، بركنار كرديم و ولاسكو را آورديم»، «وقتي در واليبال ميبازيم، آنچه حرفي در موردش نميزنيم ضعف مربي است. اينجا بايد ولاسكو هنر خودش را نشان ميداد كه نداد»، «تيم واليبال در راه صعود به المپيك ناكام مانده و بعد ولاسكو تيم ملي را رها كرده و به كشورش رفته است. متاسفانه تمرينات تيم ملي نيز در غياب او براي مسابقات بعدي آغاز شده. اينها درد و مشكل است.» … حدود دو ماه پيش بود كه محمد مايليكهن يكي از همان مصاحبههاي آتشين و بلندبالايش را با خبرگزاريها انجام داد و اينبار، غير از فوتبال و اهالياش، دست نوازشي هم روي سر واليبال كشيد. آن روزها تازه شاگردان ولاسكو باوجود برتري بر قدرت بزرگي مثل صربستان در جا جهاني، از راهيابي به مسابقات المپيك لندن باز مانده بودند تا مرد هميشه معترض فوتبال ايران فرصتي مناسب براي جمع بستن ولاسكو و كرش و تاختن به جمع مربيان خارجي شاغل در ورزش ايران پيدا كند. حاجي البته براي اين مداخله نه چندان تخصصي در دنياي واليبال، ظاهرا توجيه مناسبي هم دست و پا كرده بود: «من سالها در ورزش حضور داشتم و در دفتر امور مشترك فدراسيونها فعاليت ميكردم. بنابراين از رشتههاي مختلف ورزشي شناخت دارم و ميتوانم نظر بدهم.» گويا اما سالها حضور حاجي در اين دفتر كذايي هم باعث نشده او به ديدگاهي منطقي در مورد بقيه رشتهها – يا حداقل واليبال – دست پيدا كند؛ چنانچه امروز، شاگردان ولاسكو در چارچوب همان «مسابقات بعدي» كه مايليكهن نگرانش بود، به شدت خوش درخشيدهاند. تيم ملي واليبال كشورمان بعد از پيروزي درخشان عصر جمعه برابر ژاپن، اكنون تنها يك ست تا اولين ورودش به مسابقات فوقالعاده معتبر «ليگ جهاني» فاصله دارد؛ آنچه اميدواريم با تداوم بلند همتي بچههاي ايران و نيز با ادامه استفاده از دانش روز جهان نزد مرد آرژانتيني به فعل برسد و گام بلند ديگري در مسير ساخته شدن آينده واليبال ايران برداشته شود.
2- اينكه يك منتقد در تحليل وقايع اتفاقيه حوزهاش و يا گمانهزني پيرامون آينده آن دچار اشتباه شود، اتفاق عجيبي نيست. آنچه اشكال دارد، «غرض» پيشه كردن او و استفادهاش از هر موقعيتي براي تثبيت باورهاي نادرست شخصياش است. محمد مايليكهن با مربيان خارجي مشكل دارد و طي سالهاي اخير به دفعات اين موضوع را علني كرده است. اين باور – كه بخشي از آن ريشه در «رقيب» تلقي شدن خارجيها از سوي حاجي دارد – اغلب باعث ميشود او به برخوردهاي گزينشي و شتابزده در اين زمينه رو بياورد و قلابش را آماده ماهيگري از هر نوع آب گلآلودي نگه دارد. از نظر مايليكهن، ناكاميهاي پياپي دهها مربي ايراني – و از جمله خود او – دليل موجهي نيست براي پذيرفتن اين فرضيه كه فوتبال ما از جنبههاي فني و تاكتيكي از سطح اول دنيا و حتي آسيا عقب افتاده است، اما هر شكستي كه توسط يك مربي خارجي رقم بخورد، سندي تاريخي خواهد بود در تاييد اين واقعيت كه اجنبيها دارند خون ملت ما را ميمكند! شايد امروز ميليونها ايراني ورزشدوست و صدها هزار علاقهمند تخصصي واليبال بايد خوشحال باشند كه صحنهگردانان و مردان موثر و جريانساز اين رشته، آدمهايي از جنس مايليكهن و ناصر ابراهيمي و امير قلعهنويي نيستند، وگرنه بعد از شكست قبلي، چمدانهاي خوليو ولاسكو را دستش ميدادند تا دوباره خودمان بمانيم، با چرخهاي تكراري كه آسوده بتوانيم درونش درجا بزنيم. كاش محمد مايليكهن – عضو سابق دفتر امور مشترك فدراسيونها – جوش و خروش تماشايي سالن 12 هزار نفري آزادي را ديده و دريافته باشد كه گاهي ميتوان با عبور از خودخواهي و لجاجت، يك روز خوش براي اين مردم رنج ديده فراهم كرد.
3- فضاي آلوده فوتبال ايران، يك بار ديگر كمر به قتل عناصر بيگانه و به صحنه بازگرداندن چهرههاي آشنا بسته است. خارجيستيزي دوباره اوج ميگيرد و دوستان از گوشه و كنار نسخههاي وطني براي موفقيت تجويز ميكنند. در اين ميان آنچه آزاردهندهتر از هر چيز ديگري به نظر ميرسد، معاونت و همكاري نابخردانه چهرههايي مثل محمد مايليكهن با اين جريانهاي مخرب است. از تبريز خبر ميرسد برخي از بازيكنان تراكتورسازي با سوءاستفاده از زبان بلد نبودن اوليويرا، از الفاظ ركيك هنگام صحبت با او بهره ميبرند و در تهران نيز پرسپوليسيها تاييد ميكنند همان جريان خزندهاي كه كادر فني قبلي را ناكام گذاشت، حالا ماموريت ضربه زدن به خوزه را پي ميگيرد. پرسش اين است؛ اگر واقعا صداقتي در كار باشد، چرا يكي مثل محمد مايليكهن كه خودش را طلايهدار مبارزه با بازيكنسالاري ميداند، حداقل يك بار عليه اين توطئههاي تكراري و زهرآگين قد علم نميكند؟ آيا واقعا ما از ملت مصر كمتريم كه يكي مثل مانوئل سالهاي سال ميتواند براي آنها شادي و دلخوشي درست كند، اما اينجا اجازه نفس كشيدن را هم از وي سلب ميكنيم؟ حاجي مايلي يا همين ناصرخان ابراهيمي كه روزي بازيكنان پرسپوليس خيلي راحت دست به دست هم دادند و به جرم تكراري بودن قيافهاش او را از اين باشگاه بيرون كردند، چه منفعتي دارند در اينكه هميشه ايراد كار را در حضور تفكرات جديد ببينند و بيتفاوت از كنار معضلات زيانبار قديمي بگذرند؟ چرا اجازه ميدهيم سر كرش و خوزه هم همان بلايي بيايد كه پيشتر سر دنيزلي و ايويچ و بلاژويچ آمد و يكي پس از ديگري غريبانه از اين مملكت رفتند تا موفقيتهايشان را براي ملتي ديگر سوغات ببرند؟ چطور ميتوانيم سرمان را زير برف كنيم و از خودمان نپرسيم چگونه پرسپوليس دنيزلي بعد از آن داربي تاريخي، شش گل زدن به يك حريف آسيايي پس از سالهاي طولاني و درهم كوبيدن دو رقيب بينالمللياش در خانه حريفان، ناگهان به روغنسوزي ميافتد و در گام آخر كم ميآورد؟ آيا علم دنيزلي يك شبه نم كشيد؟ آيا چيرو براي ما پير و سياهباز بود، اما سالها بعد از اخراج از ايران، ناگهان تبديل به جوان 20 ساله شد كه با بوسني تا مرز جامجهاني پيش آمد؟
4- ولاسكو باتجربه موفق جهانياش واليبال را ميسازد، چنانچه پيشتر ايوانف همين كار را با وزنهبرداري كرده بود يا ووشوي مردان و زنان ايران با مربيان كار كشته چينيشان طعم تحول را چشيده بودند. براي فوتبال اما، در بر پاشنه ديگري ميچرخد و هر از گاهي كه يك مربي بزرگ و بينالمللي وارد كشورمان ميشود، كولهبار موفقيتهايش را پشت مرزها جا ميگذارد. اين معادله نامبارك، يك مجهول بيشتر ندارد؛ مجهولي از جنس جهل كه پيدا كردنش آنقدرها سخت نيست!
رسول بهروش
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Tuesday, 5 November , 2024