خبرگزاری پرسپولیس : دلايلي كه رويانيان براي استعفايش مقابل چشم و گوش خبرنگاران شمرده است را ميتوان دوباره مرور كرد.
اخص كلام اين بود: «خسته شدهام!» و براي محمد رويانيان كه حالا با بهانه خستگي، شايد چمدانش را بسته و دم در اتاقش گذاشته بايد به يك جواب ساده بسنده كرد. بايد روبروي رويانيان نشست و گفت: «مگر قرار بود خستگي به تنت نماند؟!»
با محمد رويانيان حرف داريم. قرار نيست همه چيز به همين يك كلام ساده و مفيد، خلاصه شود. ميخواهيم دستش را بگيريم و به عقبتر برويم. به روزهايي كه رنگ لباسي كه بر تن داشت، سبز بود اما به سبزياش ديده نميشد. همان روزهايي كه پشت خاكريز، رنگ رخسارهاش به سرخي ميزد و رنگ جامهاش همرنگ زمين سرزمينش ميشد. رويانيان آن روزها (ولو اينكه جوانتر بود و سري داغتر براي دفاع داشت) حقي براي خسته شدن در خود نديد. ايستاد و جنگيد و برخلاف آن كثير همرزمانش زنده ماند. اگر تيري كاري به جسمش نخورد، اگر به تقديري كه از آسمان نوشته شده اعتقادي دارد (كه حتما هم دارد) شايد براي اين بوده كه جايي ديگر بجنگد، جايي با لباسي ديگر، جايي با مقامي ديگر، جايي كه به جاي كلاشينكوف، خودكار به دست بگيرد، جايي كه به جاي چيدن نقشه حمله به مواضع دشمن، خطي براي وضع قانوني جديد در راهروي خودروها بنويسد. باز هم البته براي جان مردم كشورش!
امروز رويانيان از خستگيهاي زندگي در فوتبال حرف زده و مدعي شده كه استعفايش را تقديم وزير ورزش و جوانان كرده است اما بايد از همين مرد پرسيد وقتي نه براي پسرش به خواستگاري رفت، نه به مراسم عقدش، وقتي تمام وقتش را در راهروي و ماموريتهايش خلاصه كرد، وقتي آنقدر غرق شد در راهنمايي و رانندگي كشور، كرختي نه در عضلاتش خانه كرد و نه روحش اسير خستگيهاي روزمره شد! رويانيان امروز چقدر با ديروزش تفاوت كرده؟ آنقدر در اين 4 سال پير شده كه با زندگي در فضاي فوتبال، دچار خستگي ميشود و در فاصله يك سال بعد از حضورش از رفتن حرف ميزند؟
رويانيان ما را دچار يك ابهام كرده است، ابهام در باور دشواريهاي اجتماعي. زندگي در خاكريزها دشوارتر بود يا در اتاق مديريت پرسپوليس؟ اگر امروز او بايد پاسخگوي 30ميليون ايراني باشد، سي سال قبل با هر تيري كه در تفنگ داشت بايد از يك كشور دفاع ميكرد و 10 سال قبل با هر تصميمي كه براي رانندگان كشور ميگرفت، زندگي يك بشر را از مرگ نجات ميداد. كدام دشوارتر بود؟ كدام خسته كنندهتر و فرسايندهتر بود؟ رويانيان چطور از خستگيها حرف ميزند؟
براي محمد رويانيان يك كلام پاياني در توصيف خستگياش هست. او را هنوز بر حسب عادت، با لقب «سردار» ميخوانند و او خود بهتر ميداند چنين لقبي به سادگي روي شانههاي هيچ كس ننشسته است. اگر هنوز هم او را با همين لقب صدا ميزنند، نه برحسب عادت، نه برپايه يك عادت قديمي و نداشتن آگاهي جامعه از پستهاي جديدش، كه در اصل به واسطه احترامي است كه او براي خود خريده. احترم «سردار» بودن، احترام «سر به دار» بودن، احترام «سرفراز» بودن و متمايز بودن. از محمد رويانيان ميتوان ناكامي و شكست در عرصه ورزش و مديريت فوتبال را پذيرفت. قرار نيست هركه سردار شد، در تمام امور صاحب علم دهر شود اما ميتوان از مردي كه تفاوتهايي در لقب و عنوان با ديگر مردان كشور دارد خواست كه اگر هم عزمي براي جدايي دارد، دليلي جز اين را شفاهي كند. حتي اگر شده حرف از شكست و ناكامي بزند و برود، نه از خستگي!
پذيرش دليل شفاهي رويانيان چندان هم غيرممكن نيست. او بيش از هر زمان زير ذره بين بوده و البته بيش از هر مقطع زماني ديگري حتي مورد نقد و نكوهش قرار گرفته. روز اولي را به ياد ميآوريم كه او حكم ورودش به مجموعه پرسپوليس را گرفت و البته به ياد ميآوريم كه برايش در چنين فضايي نوشتيم و برگهاي را سياه كرديم كه «در اين فوتبال، كسي براي تو پا جفت نخواهد كرد…» و البته خيلي زود فهميد كه فضاي فوتبال چقدر متفاوت است با تك تك محيطهايي كه پيشتر در آنها تنفس كرده است. رويانيان اما در اين فوتبال (كه شايد هم از آن خسته شده) استعفايي را شفاهي كرد كه البته باعث شد شايعاتي را به همراه بياورد، شايعاتي كه شايد خود رويانيان به آن فكر هم نكند! شايد زمان مناسبي نبود… شايد خستگي، بهانه مناسبي نبود!
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Sunday, 24 November , 2024