خبرگزاری پرسپولیس : سگرمه‌هایش در هم است و شاکی. دلگیر است، دلگیر از انتقادهایی که شاگردان سابقش کردند.

«بیا بشین ناهارت رو بخور اصلاً اسم مصاحبه هم نیار. مصاحبه خواستین برین از همونایی که علیه من حرف می‌زنن بگیرین.» او علی پروین است که اینچنین دلگیر، روبه‌روی‌مان نشسته. این‌بار بهانه گفت و گوی‌مان دربی است. می‌خواهیم با او به دل خاطراتش برویم. علی پروینی که حالا در میانه‌های دهه ششم زندگی‌اش تمام سهمش در فوتبال شده حضور در جلسات مشورتی، حضور در مراسم بزرگداشت یا پاسداشت یا انجام امور مربوط به نشست‌های پیشکسوتان پرسپولیس، عضویت در هیأت‌مدیره یا کمیته فنی پرسپولیس. سمت‌هایی که او یک دهه قبل تکلیفش را با آنها مشخص کرده بود: «این کارها یعنی کشک.» با این وجود او علی پروین است. همان که هنوز برق چشمانش لرزه به اندام شاگردان و دوستان قدیمی‌اش می‌اندازد. هنوز رکوردهایی دارد که هیچ‌کس به آنها نمی‌رسد. هنوز هم سلطان است و پاطلایی؛ شیر است حتی اگر پیر باشد. او که وقتی خشمش پر یکی از همین منتقدان امروزی را بگیرد، بدجور باید به دنبالش بیفتند برای آشتی و خرید دسته گل. او که پرویز کماسی یا ناصر ابراهیمی هنوز هم ترس دارند از نگاه مستقیم در چشمان آبی‌رنگش: «علی پروین چشم‌هایش سگ دارد، آدم را می‌گیرد.»

با سلطان از گرمابه نوروز، از وسط خیابان عارف شروع می‌کنیم و پیش می‌آییم تا برسیم به ورزشگاه آزادی 6 بهمن 1391:

تشت انار و گرمابه نوروز
یادت باشه که من علی پروین هستم. نمی‌خوام توهین کنم اصلاً برام مهم نیست خیلی از این چیزهایی که می‌نویسید. برای علی پروین این مهمه که هرجا می‌رسه، مردم تا می‌بیننش بهش لطف دارن. این هم از 40 سال قبل همین‌طور بوده واسه دیروز یا امروز نیست. هنوز وقتی می‌بینم مردم از مرد و زن و پیر و جوون لطف دارن؛ همین برام کافیه. می‌دونی این واسه چیه؟ واسه اینه که ما یک عمر سالم بودیم. کار کردیم و با زحمت شدیم علی پروین. بدون پول شروع کردیم. روزی 5 ساعت تمرین می‌کردیم. خاکی بازی می‌کردیم، می‌زدیم تو سر و کول هم به قدر کشت. کیان یادته؟ (نگاهی به دوستی که کنارش نشسته می‌کند و ادامه می‌دهد) این کیان با ما بازی می‌کرد، از همون 40 یا 50 سال پیش. می‌رفتیم تمرین، خونین و مالین که می‌رسیدیم عارف، تازه می‌رفتیم گرمابه نوروز. سونا و از این چیزا نبود که می‌رفتیم گرمابه نوروز 4 ساعت تو خزینه عمومی. یک تشت انار دون کرده سرخ داشتیم، می‌زدیم به بدن، این می‌شد ریکاوری‌مون. نمی‌دونم زنده‌اند یا مرده، اگه نیستن خدا بیامرزدشون، حموم یه دلاک داشت، بنده خدا را خیلی اذیت می‌کردیم. همه‌اش کارهامون خنده بود. این‌جوری ما‌ها فوتبالیست شدیم نه تو تشت پر از پول.

تمرین از اکباتان تا بولینگ عبده
می‌رفتیم بولینگ عبده. چند تا رفیق داشتیم که خیلی شر بودند. تو حموم کارمان این بود که موهای بچه‌ها را رنگ کنیم. من که می‌دانی همیشه رفیق‌باز هستم. یک‌بار موی یکی از بچه‌ها را آبی کردیم. یک گنگی بودیم که با هم می‌رفتیم و می‌آمدیم. از عارف تا بولینگ عبده که می‌خواستیم باید برویم باید می‌آمدیم سر پیچ شمرون تا این خیابون شریعتی را با تاکسی برسیم. یک رفیقی داشتیم اسمش رضا بود. خیلی شر بود. می‌رفت یک نفره همه را می‌گذاشت سر کار از آقارضا وطن‌خواه گرفته تا راننده تاکسی. خلاصه عالمی داشتیم. ما هم که اون موقع‌ها کوچیکترهای پرسپولیس بودیم. ما خیلی احترام پیشکسوت‌ها رو نگه می‌داشتیم اما شیطنت‌های فوتبالی هم داشتیم. یا برای تمرین می‌رفتیم بولینگ عبده یا زمین اکباتان. این ورزشگاه و زمین تمرین اکباتان سالی که ساخته شد برای پرسپولیس بود. عالی هم بود. ما اونجا تمرین می‌کردیم. یادمه اون موقع این زمین رو 2 میلیون فروختنش به راه‌آهن ولی این ورزشگاه مال پرسپولیس بود. بعد که دیگه زمین راه‌آهن رو نداشتیم مجبور شدیم برای تمرین بریم ورزشگاه کارگران سمت جاده قدیم.

حاج‌علی انسانی و محمد طاهری
 (علی‌آقا اصرار زیادی دارد که روی کسوت و احترام به بزرگتر مانور کند. یک‌دفعه خاطره‌ای نقل می‌کند از آخرین هیأت عزاداری که رفته…) حاج‌علی انسانی گنده مداح‌هاست، یعنی تا حالا ندیدم از احدی تو منبرش اسم بیاره اما وقتی داشت میکروفون رو می‌داد به حاج‌ممد طاهری گفت این حاج‌ممد نفر اوله. بابا آدم لذت می‌بره. حاج‌ممد وقتی پا شد میکروفون رو بگیره رفت دست علی‌آقا انسانی رو بوسید. می‌گم بوسید. گفت افتخار می‌کنه شاگرد حاج‌علی بوده. این روحیه قدیما تو فوتبال بود، احترام به بزرگتر. بابا همه ما به سن بالاتر می‌رسیم این روحیه نباید بمیره. مثلاً همین امیر قلعه‌نویی خیلی با معرفته. خیلی وقت‌ها حرمت نگه می‌داره. نمی‌دونم الان چند تا قهرمانی داره چی؟ چند تا؟ 25 تا. من 32 تا قهرمانی تو فوتبال ایران دارم ولی این امیر مثلاً همیشه احترام نگه می‌داره، دوستش دارم واسه این اخلاقش.

دلم می‌سوزه واسه این بچه یحیی
الان تو ببین یحیی بنده خدا اومده داره کار می‌کنه. تیم رو خوب جمع کرده، داره نتیجه هم می‌گیره بعد از بین خودمون بهش حمله می‌کنن. بابا واسه چی انتقاد می‌کنی؟ خب اون راحته با کس دیگه کار کنه. مربی دستیارش رو که خودش باید انتخاب کنه. من نشستم باهاش حرف زدم، گفت کیا رو می‌خواد، گفتم باشه. ما که نمی‌تونیم تو کارش دخالت کنیم گفتم برو هر جوری که راحتی کار کن. بابا وقتی با کریم راحته خوب باید با اون کار کنه و دستیاراش دیگه. ما باید خوشحال باشیم پرسپولیس نتیجه بگیره. فرقی نداره. مهم اینه مردم شاد بشن. بعضی رفتارا و حرفا رو که می‌بینم دلم واسه یحیی می‌سوزه.

این دربی هم قشنگ نمی‌شه!
 (می‌رسیم به سؤال‌های دربی. پروین سعی می‌کند کری نخواند. از این می‌گوید که حساسیت‌ها بازهم بازی را خراب می‌کند. خیلی امیدی ندارد که بازی زیبا باشد. این بخش از گفت و گو دیالوگ‌های‌مان کوتاه‌تر است.)

*از اولین دربی شروع کنیم؟ یادتان هست کی بود؟
یادم نیست. خیلی بچه بودم. فکر کنم همون دربی سال 48 بود.

*همان بازی که دعوا شد؟
آره من بچه بودم وایستاده بودم گوشه‌ای. نمی‌دانم چی شد. خدابیامرز حاج ابوالحسن که از بچه‌های قدیمی عارف بود بازی رو داوری می‌کرد. نمی‌دونم چی شد که بازی به هم ریخت من چون کوچیکتر بودم قاطی دعوا نشدم، ولی یادمه بعد از بازی حاجی معروف شد به تاج ابوالحسن!

*بعد رسیدیم به دربی معروف 52؛ شما شده بودید سلطان و پاطلایی آن سال‌ها؟
سلطان کیلیویی چنده؟ بابا ول کن. سلطان علی آقای جباریه. الان که ما رو قبول ندارین. اون بازی دیگه تکرار نمی‌شه. یه اتفاق بود. ببین تو دربی ما خیلی از اونا بردیم، اونا هم خیلی بازیا بوده که ما رو بردن. هر دو تا تیم خیلی برد داشتن. ولی 6تایی‌ها یه چیز دیگه بود که هیچ‌وقت تکرار نمی‌شه. نه دیگه ما 6تا به اونا می‌زنیم نه اونا به ما.

*شما آن روز هم گل نزدید؟
گل نزدم ولی پاس گل دادم. چند تا پاس گل دادم به همایون‌خان بهزادی. روز خوب ما بود و روز بد اونا البته اونا هم چند بار خوب ما رو بردن. 3 تا زدن، 2 تا زدن. رقیب بودیم. یا ما می‌بردیم یا اونا. اون بازی اما استثنایی شد.

*علی‌آقا چرا شما فقط یک گل در دربی زدید؟
احتیاط. راستش یک کمی بدشانس بودم اما از وقتی که خودم مربی شدم همیشه روز دربی احتیاط می‌کردم. واسه تماشاچی مهمه که این بازی رو ببره. اگه نبازه هم راضیه اما باخت خیلی بده. این فشار باعث می‌شه مربیا به مساوی هم راضی باشن و محتاط بشن. خود من این‌جوری بودم. الان استقلالی‌ها هم همین‌طور هستن. این بازی هم باز همین‌طوری می‌شه مگه اینکه یه تیم همون اوایل یه گل بزنه. غیر این دوباره همون میشه که گفتم.

*یعنی قشنگ از آب درنمی‌آید؟
من که خیلی امیدوار نیستم. حالا اگه اول بازی کسی گل بزنه شرایط فرق می‌کنه ولی من خیلی چشمم آب نمی‌خوره!

*ولی این همه حساسیت مردم، خیلی توقع دارند که بازی قشنگی ببینند.
همین حساسیت کار رو خراب می‌کنه. مردم 6 ماه منتظر می‌مونن تا یه بازی خوب ببینن. واسه همین همیشه به بچه‌ها گفتم احتیاط بکنین اما جوانمردانه بازی کنین، با مشتی‌گیری. به هرحال این دو تا تیم اصل فوتبال ما هستن. اگه این دو تا قوی باشن، تیم ملی هم قوی می‌شه. باید واقعیت رو گفت. این دوتا تیم قوی باشن فوتبال ما قویه. الان فکر کنم ازبک یه پله از ما رفته بالاتر درسته؟ این به خاطر قوی نبودن استقلال و پرسپولیسه. من نمی‌خوام منکر تیمای خوبی مثل سپاهان یا تراکتور بشم ولی این تیما جای استقلال و پرسپولیس رو نمی‌گیرن. همین الان واسه این تیما پنج‌شنبه یا جمعه بازی‌هاشون رو بگذارن شک نکن تو هر بازی 50 هزار تا میان.

*یکی از بهترین بردهای شما دربی سال 65 بود که 3 تا به استقلال زدید. بازی خداحافظی ناصرخان.
آره اون بازی من بازی نکردم. رو نیمکت بودم. شاهرخ رو گذاشتیم به استقلال گل هم زد. دادیم پنالتی هم بزنه چون خوب می‌زد. خدا بیامرزه ناصر تو چندتا دربی خوب توپایی از خود من گرفت. حیف خیلی زود رفت از پیش من.

*آن روز چون شاهرخ تو زمین بود شما بازی نکردید؟
نه، ربطی نداشت. من خودم نشستم رو نیمکت. چطور مگه؟

*چون پست‌تان تقریباً یکی بود.
نه بابا من اصلاً اعتقادی به پست بازی ندارم. الان تو می‌تونی بگی تو بارسلون کی، کجا بازی می‌کنه؟ نمی‌تونی بگی دیگه. فوتبالشون رو پاس‌های کوتاهه. هر کی همه‌جا هست. من هم این‌جوری دوست داشتم. ولی آدم لذت می‌بره. من عاشق بارسلونم. چون خودم گل‌کوچیک‌باز بودم می‌فهمم چی‌کار می‌کنن. فقط بازی اینا رو نگاه می‌کنم. حرف نداره. دیوونه بازی‌شونم. به این می‌گن فوتبال.

*برسیم به دربی 68 و گل رضا عابدیان.
اون سال استقلال خیلی از ما سر بود. خیلی بهتر بودن ولی همیشه بین خودمون می‌گفتیم تیمی که سرتره تو دربی می‌بازه. ما خیلی یار کم داشتیم ولی رو همین فرمول بازی رو با یک گل بردیم. الان هم اگه ببینی به نظر استقلال سرتره خب چون اینا بالای جدولن. نه اینکه پرسپولیسم بد باشه. تیم خوبی شدیم از وقتی یحیی اومده. بازیکنای خوبی هم داریم. اگه علی کریمی هم بود که عالی می‌شد. حیف این بازی رو از دست داده انگار. اگه بود توان پرسپولیس خیلی بیشتر می‌شد.

*مهدی فنونی‌زاده می‌گفت سال 70 اگر از ترس علی‌آقا نبود ما پرسپولیس را 6 تایی می‌کردیم؟
کی؟ کودوم بازی؟ یادم نمی‌یاد؟ چند، چند شدیم؟

*2 تا خوردید؟
نه بابا؟! یادم نیست. خیلی سال گذشته. نمی‌دونم. اصلاً چیزی یادم نیست!

*این را وحید قلیچ هم قبول داشت که استقلالی‌ها نیمه دوم شل گرفتند!
من یادم نیست. نمی‌دونم ولی وحید گلر خوبی بود. واسه ما همیشه عالی کار می‌کرد. بهروز سلطانی هم خیلی خوب بود. من یکی درمیون از اینا استفاده می‌کردم. جفتشون هم خوب بودن. ولی چیزی که می‌گی رو به قرآن یادم نمی‌یاد!

*بعد هم که الان استقلالی‌ها به دربی 9 نفره سال 79 اعتراض دارند و این قصه تبانی.
آقای فتح‌الله‌زاده که تو تلویزیون گفت این حرف رو نزده. بابا مگه می‌شه. یادت باشه علی پروین تو عمرش تو کار تبانی و این چیزا نبوده. همون بازی اگه ادموند بزیک به جای تیر دقیقه 80 گل می‌زد ما می‌بردیم. تبانی کدومه آخه. این حرفا چیه. مگه خونه خاله است که به بازیکن بگی برو تو زمین گل نزن. توپ بیفته جلوی پای بازیکن که رحم نمی‌کنه.

*راستی چرا بازیکن‌های شر در دربی موفق‌تر هستند؟
چون اونا از لحاظ روحی بهترن. مثل خود من. همیشه اینجوری بودم. نمی‌ترسیدم. علی کریمی یا خیلی‌های دیگه. بازیکنی که بلد باشه به توپ ضربه بزنه و زیر پاش نگه داره. کسی که استپ و پاس بلد باشه تو زمین از هیشکی نمی‌ترسه البته پستی که مربی به بازیکن می‌ده هم مهمه. یدفعه می‌بینی به بازیکن می‌گن یکی رو بگیر و خرابش کن. هیچ کاری نمی‌شه کرد دیگه. باید فقط بازی خراب کنی.

*شده تو بازی باشید و بترسید؟
آره فقط بازی با هلند و تنها باری بود که ترسیدم. راستیتش ترسونده بودن ما رو. قبل از رفتن می‌گفتن به همه تیما 10، 11 تا می‌زنه. ما هم ترسیده بودیم. من 20 دقیقه اول اصلاً انگار تو زمین نبودم البته ترس هم داشت تیمه.

*راست است که می‌گویند به حجازی گفته بودید بگوید شما عزادارید، به ایران زیاد گل نزنند؟
نه بابا این هم از همون شایعه هاست که ساختن. چه چیزایی می‌گن. ما بگیم عزاداریم که چی بشه!

*دقت کردید در بیشتر دربی‌هایی که بردید، دفاع‌های‌تان گل می‌زدند؟
برای همین بود که می‌گم به پست بازی اعتقادی ندارم. همه باید با هم دفاع و با هم دیگه هم حمله کنند. من علی پروین همه‌جا غیر دروازه بازی کردم حتی دفاع چپ. یا مثلاً حمید درخشان رو گذاشتم دفاع چپ همه می‌گفتن نمی‌تونه اتفاقاً همون بازی حمید ستاره بود 2 تا هم زدیم. یا مثلاً عباس کارگر که آوردمش دفاع راست. باز هم بوده.

*مثل مجتبی محرمی در دربی 68 که گذاشتیدش هافبک نفوذی.
اون پیشنهاد ممد مایلی بود. دسیتار یعنی این. اومد در گوشم گفت علی مجتبی رو ببر جلو، کردیم جواب هم داد. بازی رو بردیم.

*چرا همیشه همه می‌گویند پرسپولیس دهه 60؟
پرسیدن نداره. اون تیم سوت که زده می‌شد، 2 تا افتاده بود جلو. مثل همین چند تا بازی اخیر تیم یحیی. بعد تیمی که داشتیم عالی بود. ببین ضیا عربشاهی و مایلی وسط می‌زدن، مجتبی، کرمانی، انصاری فرد، پنجعلی، درخشان، پیوس، کارگر، عاشوری اصلاً چجوری می‌خواستن این تیم رو بگیرن؟ کی رو باید می‌گرفتن؟ شدنی نبود.

*این تیم، بدون پول چطور این قدر خوب بود؟
همه همین طوری بودن. الان فوتبالمون با پول نابود شده. بابا مربی داخلی شده 5/1میلیارد. تیم‌ها هم پولش رو می‌دن. وزارت ورزش و فدراسیون باید یه فکری بکنن. با این وضع فصل بعد افتضاح می‌شه.

*دربی‌باز‌ترین بازیکنی که دیدید کدام بازیکن بوده؟
بستگی داره. خیلی‌ها خوب بودن. باید ببینی کی تو کدوم دوره بوده. من دربی یادمه که تا کنار زمین مردم نشسته بودن. بازی رو قطع کردن که جمعیت برن عقب‌تر تا بازی انجام بشه. تو همون بازی پرویز مظلومی گل زد و ما باختیم ولی حتی خون از دماغ کسی نیومد. به نظرم از اونا حاجیلو، چنگیز، شاهرخ، شاهین و خیلی‌های دیگه خیلی خوب بودن. ما هم ناصر، مجتبی، فرشاد یا خیلی‌ها بودن که نمی‌تونم انتخاب کنم. بستگی به بازی داشته.

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)