مرجع خبری پرسپولیس (13:14) : / دوشنبه 16 دی
زبانت اما ایستاده . با تاریخ چه می کنی ؟ زورش زیاد است تاریخ
پرسپوليس شدت ندارد، شدت داشتن، يعني توپ را با تمام قدرت از منطقه خطر دور كني. يعني مدافع مياني تيمت، با يك چشم غره، به هافبك جلوي خودش يادآوري كند كه نبايد توپ را لو بدهد. با شدت بازي كردن، يعني «مردانه» بازي كردن. فوتبال ورزش مردانهاي است. خشونت منطقي دارد و منطقش هم خشن است. پرسپوليس، با شدت بازي نميكند. شل و ول بازي ميكند. باختش به ابومسلم و ذوبآهن، شل بودنش را نشان ميدهد ضربات خلعتبري حتي به تور دروازه پرسپوليس هم نميرسد. پرسپوليس سه گل «يواش» ميخورد و وا ميرود، باختهاي پرسپوليس به فولاد، ابومسلم، ملوان و ذوبآهن، شل و ول بودن اين تيم را فرياد ميزند.
چرا پرسپوليس، شل است؟ اگر 20 سال باسبك نا متعارف و منفي زندگي كني، ذهنيت منفي را به پنجره نگاه ديگران ميچسباني. اگر بعد از 20 سال، ناگهان تصميم بگيري سازش با برخي مطبوعاتيها را كنار بگذاري،اگر دور باج دادن را خط كشيده باشي، اگر خيلي چيزهاي منفي را از خونت بيرون كرده باشي؛ باز همان نگاه منفي گذشته را به خود ميبيني. محمد عليآبادي براي پاك كردن حبيبكاشاني از آرشيو ذهن هواداران پرسپوليس، سراغ داريوش مصطفوي رفت. سراغ مردي كه فوتبال ايران، با او تاريخي دور و عميق دارد. تاريخي كه پر از منفيهاي بزرگ است. گاهي براي تغيير دادن ذهنيت ديگران، دير شده است. ديگر باور نميكنند؛«نه، تو هماني كه بودي…» عليآبادي با فرستادن مصطفوي به پرسپوليس، بار منفي را به اردوي پرسپوليس تزريق كرد.
چرا پرسپوليس، شل است؟ شانس، بيشتر سراغ كسي و تيمي ميرود كه تمركز دارد. فوتبال آلمان، يك ضربالمثل فوتبالي دارد:«تيمي قهرمان ميشود كه در آن، انرژي بالقوه دعوا و انفجار وجود داشته باشد.» فصل قبل مرزبان و استيلي، با قطبي دعوا داشتند، هر دو گروه در كار و دعواي خودشان، تمركز داشتند. در ضربالمثل آلماني، بايد به واژه «باالقوه» توجه كنيم. اگر دعوا و انفجار بالقوه، به فعل برسد كه ديگر تيم منفجر ميشود و از دست ميرود. انرژي بالقوه، يعني زمين گرم شود و گرمتر؛ اما به زلزله منجر نشود. پرسپوليس فصل قبل حتي به انفجار هم رسيد اما چند هفته مانده به پايان ليگ، طرفين دعوا، تحت تاثير هدف مشترك، رفاقت استراتژيك پيدا كردند و شور را به بدنه تيم تزريق كردند. پرسپوليس فصل قبل گاهي شل ميشد، گاهي ميخوابيد اما وقتي هم بيدار ميشد؛ بدجور بيدارياش را به حريف تحميل ميكرد. اين فصل اما انرژي بالقوه دعوا، به سطح مديريت رسيد. بالقوه رفت كنار و دعوا به فعليت رسيد، علني شد، انفجار، زلزله… بعد از زلزله، مرگ نزديك است.
پرسپوليس، شل است. چرا؟ افشين پيرواني كمتجربه است. مثل گلر 20 سالهاي است كه گلهاي بدي ميخورد اما همه ميدانند بايد منتظر بمانند تا دروازهبان خوبي از دل گلهاي بد بيرون بيايد. مثل عليرضا حقيقي. خيليها از همين حالا، او را در چارچوب دروازه تيم ملي ميبينند. حقيقي هنوز از فاز «خوردن گلهاي بد» عبور نكرده است. تهته مربيگري و كارگرداني و نويسندگي، يك غريزه پرشور است كه صاحب اثر نميتواند، آن را به ديگران انتقال دهد. وونگكار واي، كارگردان موفق هنگكنگي پس از درخشش با «2046» و «در حال هواي عشق» ميگويد:«ببينيد اغلب مواقع من فقط ميدانم چه كاري غلط است و نميدانم كار درست چيست. حسم به من ميگويد دوربين نبايد اينجا باشد. پس دوربين بايد يك جاي ديگر قرار بگيرد. بعد از فيلمبرداري، ميبينم كار خوب در آمده…» اين غريزه قدرتمند و غير قابل انتقال يك كارگردان است. افشين پيرواني نياز دارد «سختگيري رفتاري و رسانهاي» را وارد خونش كند و غريزهاش را در اين زمينه قوي كند.
فوتبال پرسپوليس شديد نيست، به تمام دلايل مديريتي و فني كه گفته شد. حالا اما به اينجا رسيدهايم. افشين پيرواني اينجا ايستاده است. ميخواهد چه كار كند؟ ميخواهد به فوتبال شل و ول و خنثي تيمش افتخار كند؟ ميخواهد به پرسپوليسي كه خيلي راحت، باخت را ميپذيرد؛ افتخار كند؟ نميخواهد اخم كند؟ از آن اخمهايي كه ابروها را در هم فرو ميبرد. نميخواهد خشونت منطقي و منطق خشونتآلود را وارد رفتار و روحيهاش كند تا پرسپوليس كه ذاتا تيمي خشن است با عصبانيت منطقي و با خودخواهي قهرمانانه، سه امتيازها را درو كند؟ راستي افشين كه نميخواهد به آنجا برسد، كجا؟ همان جايي كه داريوش مصطفوي رسيده است. افشين كه نميخواهد 10 سال بعد هر جا رفت، بشنود كه:«پيرواني از همان اول هم خشونت رفتاري نداشت.» حالا توچشمهايت از زور نادرستي حرف ديگران، سرخ شده؛ خشم تمام وجودت را گرفته. در دلت آشوب است. ميخواهي فرياد بزني شايد حتي بخواهي گردن طرف را بشكني.
زبانت اما ايستاده؛ با تاريخ چه ميكني؟ زورش زياد است تاريخ.
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Thursday, 21 November , 2024