از بازگشت روی شانه های مردم تا رجعت غریبانه به استیل آذین
مرجع خبری پرسپولیس : امروز کار به جايي رسيده بازيکناني که به طمع گرفتن پولهاي نجوميعشق و تعصب را تف کردند و به کهکشان هدايتي پيوستند علنا از انتخاب خود اظهار پشيماني ميکنند و نشان ميدهند حتي به بالا کشيدن استيلآذين از اين ورطه هولناک فکر هم نميکنند.
1 – همين 5 سال پيش بود. خودروي سلطان که وارد کارگران شد، غريو شادي هزاران هوادارش به هوا بلند شد. گوسفند بختبرگشته ذبح شد تا کسي مرد محبوب قرمزها را چشم نکند. قلمدوش بلندش کردند و با سلام و صلوات تا زمين چمن بردند.
اين نمايش چندين و چندين بار بود که در آشيانه قرمز انجام ميشد. علي پروين به فوتبال بازگشت اما نه با آن هياهو که سال 77 بازگشته بود. سالي که 10 هزار نفر براي استقبال از او به کارگران رفتند و روي ديوارهاي آن هم مملو از عاشقان سلطان بود.
ريزش هواداران او از 10 سال پيش تاکنون بطور تصاعدي و چشمگير ادامه داشته است، آنقدر که براي چهارمين بازگشت پروين به فوتبال ديگر نه خبري از قرباني کردن گوسفند بود و نه هواداراني که اسطوره را سردست بلند کنند و براي سرسلامتياش نذر و نياز. پروين دوباره به فوتبال بازگشت و اين بار فاصله خودرو تا زمين چمن را روي دو پاي مبارک خود پيمود تا حقيقت تلخ گذشت دوره و زمانه «سلطنت» را مجالي براي فکر کردن داشته باشد.
2 -آيا باز هم تپههاي داووديه تهران سلاخ خانه سلطان براي تأديب ستارههاست؟ توپ و تشرها از کي شروع ميشوند؟ اسم و رسمهايي که يک تريلي هم نميتواند آنها را بکشد، کي بار خود را تخليه خواهند کرد؟ جلال و جبروت او ميتواند يک بار ديگر ستارهها را مقهور خود کند؟ روزگاري قداست پيراهن مردان بزرگ پرسپوليس چماقي بود که او بر سر بازيکنان بيتعصب خود بکوبد اما پيراهن استيلآذين امروز دقيقاً بر تن کساني است که خود بزرگترين و سرشناسترين ستارههاي اين باشگاه در تاريخ و عمر نه چندان دور و دراز آن هستند.
پروين به سبک گذشته با زبان تهديد وارد گود شده است. کادر فني را تهديد ميکند که دو هفته بيشتر وقت ندارند و از الزام به شلاق خوردن بدنهاي ستارهها ميگويد. اعلام حکومت نظاميروش معمول در شوک دادن به تيمها به روش سلطان است. البته که او حکومت نظامي ورژن سال 2010 را پياده ميکند. سلطان هم تغيير کرده و با تکنولوژي روز و البته روشهاي برخورد با آن آشناست. آنجا که ميگويد:«يک مربي نميتونه موبايل بازيکنش رو سر ساعت 3 خاموش کنه. اينها قروفر خوب ياد گرفتن. تيم ميبازه، آقايون يکي يه ماسماسک (هدفون) ميذارن توي گوششون و آهنگ گوش ميکنن. انگار نه انگار که باختن… بايد اين چيزها جمع بشه.»
3 -احترام امامزاده به متولي آن است «آيا سلطان ميداند که به اعتباري که ذره ذره جمع کرده چوب حراج زده است. آيا اين استقبال سرد زنگ خطر را براي او به صدا در نياورده است. روزگاري که او روي دوش هوادارانش به پرسپوليس بازگشت چه فرجاميبراي او داشت. آيا پروين اتفاقات روز بازي با مقاومت در ورزشگاه آزادي و 4 گلي که تيمش نوش جان کرد و سکوهايي که يکصدا رفتنش را فرياد کردند از ياد برده است؟
علي پروين بزرگ به دنبال پر کردن کدام حساب خالي در کارنامهاش ميگردد که دوباره سر از استيل آذين در آورده است. آيا اينجا هم پرسپوليس است که بگوييم او براي اداي دين به خانه بازگشته است. کدام نقطه مشترک خاطره انگيز در زندگي پروين و استيل آذين وجود دارد که بار ديگر زلف اسطوره فوتبال ايران را به باشگاهي که گفته ميشود در آستانه ورشکستگي است و انبوهي از ستاره هم نتوانسته براي آن هوادار جمع کند گره ميزند؟ شايد جواب اين سؤال «پول» باشد. آنچه در زمين زدن اسطورهها از هيچ کوششي دريغ ندارد.
زخمهاي تيم هدايتي آنقدر چرکين و عميق است که حتي با عوض کردن 10 تا جراح هم نميتوان به بهبود آنها اميدي داشت. استيلآذين بيماري مادرزادي دارد.آن زمان که مالکش در پي جمعآوري ستارههاي سوخته و نيم سوز فوتبال ايران رفت هرگز به اين نينديشيد که گاه ستارهها خود بلاي خانمانسوزي ميشوند. هدايتي که به عنوان هواداري دو آتشه و تنها به واسطه اينکه پولش از پارو بالا ميرود وارد سيستم بيمار مديريت فوتبال ما شده بود تصور ميکرد که تمام فوتبال همان چيزي است که 90 دقيقه در زمين روي ميدهد و او از روي سکوها يا از روي کاناپه منزلش ديد ميزند. او با عاشق کشي 90 دقيقهاي ستارهها حال ميکرد و نميدانست که اين ستارهها چه مدير کشي ميشوند به وقتش.
او بدون لمس کردن آنچه در لايههاي پنهان فوتبال ايراني رخ ميدهد با سوداي قهرماني سرکيسه را شل کرد و هر ستارهاي را که ديگران نميتوانستند بچينند با چکهاي پر از صفرش چيد، غافل ازاينکه بدون تدبير و لابي اين ريخت و پاشها در فوتبال ايران خانه خراب کن هستند.
استيلآذين تا اين هفته کلکسيوني از اتفاقات عجيب و غريب بوده و احتمالا خواهد بود. امروز کار به جايي رسيده بازيکناني که به طمع گرفتن پولهاي نجوميعشق و تعصب را تف کردند و به کهکشان هدايتي پيوستند علنا از انتخاب خود اظهار پشيماني ميکنند و نشان ميدهند حتي به بالا کشيدن استيلآذين از اين ورطه هولناک فکر هم نميکنند. آنچه امثال اکبرپور و حتي مهدوي کيا در مصاحبههاي خود شفاف و غير شفاف به آن اشاره ميکنند البته خطرناک تر از بيماري مادرزادي اين باشگاه است. وقتي بازيکناني با قراردادهايي بالاي نيم ميليارد در هفته پانزدهم علنا ميگويند به فکر جدايي از اين تيم هستند و پشيمانند که عمرشان را در اين تيم هدر دادند، بايد براي آينده اين باشگاه نگران شد. اين يعني آنها بدون توجه به سرنوشت باشگاه تنها منتظرند بازيهاي فصل زودتر تمام شود تا آنها آزاد شوند. به اين بازيکنان البته مهريزي را هم به عنوان مديرعامل اضافه کنيد که از حالا دارد غزل انحلال تيم را سر ميدهد و با زبان بيزباني تيم را از هيجان و انگيزه خالي ميکند. اين البته از آفات ورود مديران غيرفوتبالي و بيتجربه ورزشي به بدنه مديريت فوتبال ماست. مديري که با چند شکست دستور انحلال تيم پرهزينه و پرستارهاي مثل استيلآذين را صادر ميکند، نشان ميدهد که از مديريت ورزشي هيچ نميداند و ادامه حضورش باعث پوسيده شدن ريشههاي تيم ميشود.
استيلآذين با چنين بازيکنان و مديرعاملي براي ماندن کار سختي در پيش دارد حتي اگر پروين را براي درمان آورده باشد. پروين ميخواهد با اين بازيکنان چه کند؟ ميخواهد به اکبرپور آمپول انگيزه و تعصب تزريق کند يا استيلآذين را در اين ميانه فصل از نو بسازد؟ امروز مشکل اصلي استيلآذين نداشتن دفاعهاي تخصصي و گلر مطمئن است. با روش پروين که همه به آن آشناييم در استيلآذين دفاع و گلر سبز خواهد شد؟
آمدن پروين بيش از اينکه مرهميبر زخمهاي باشگاه باشد مسکني است براي ناراحتيهاي هدايتي از بابت اشتباهات فاحش مديريتي. پروين آخرين تيري است که او در چله ميگذارد. تيري که البته با توجه به تارو پود گسسته استيلآذين بردي نخواهد داشت و به هدف نخواهد رسيد. مگر اينکه معجزهاي رخ دهد و پروين از کلاه سلطانياش خرگوشي در آورد.
تمام بازگشت های سلطان
علي پروين باز هم لباس رزم پوشيد و به عرصه فوتبال بازگشت. اين بار نه سرمربي است نه مديرفني و نه هيچ مورد خاص ديگر بلكه به گفته خودش همه كاره تيم فوتبال استيلآذين شده است. بازگشتي كه با وجود مخالفت اعضاي خانوادهاش صورت گرفته ولي به هر حال سلطان با فوتبال عجين است و دوري از آن برايش سخت و به نوعي غيرقابل تحمل.
البته اين اولين باري نيست كه علي پروين پس از ک مدت دوري از عرصه فوتبال به اين صحنه برگشته و به همين مناسبت سري به تمام بازگشتهاي تاريخي و پرسر و صداي علي پروين ميزنيم. بازگشتهايي كه سر و صدايشان مربوط به پرسپوليس بوده و در تمام تيمهاي ديگر از جمله سرخپوشان يا استيلآذين با وجود تمام تبليغات انجام شده انعكاس چنداني پيدا نكرده است، درست مثل اين مورد آخري كه حتي گوسفند زبان بسته هم با يك روز تاخير زير قدوم سلطان سربريده شد.
تيرماه 1367؛ آزادي گلباران شد
ارديبهشت ماه 1367 علي پروين به عنوان سرمربي پرسپوليس با مسوولان ورزشي بنياد مستضعفان كه به تازگي اداره باشگاه را برعهده گرفته بودند به شدت دچار مشكل شد و مديران اين بنياد تصميم به اخراج پروين از پرسپوليس گرفتند. تصميمي كه عواقب وحشتناكي برايشان در بر داشت. اولين مسابقه پرسپوليس در جام باشگاههاي تهران در سال 67 مقابل بانك ملي بود كه پرسپوليس با گل به خودي مدافع حريف برنده بازي شد ولي نتيجه تنها چيزي بود كه براي بيش از 40 هزار تماشاگر حاضر در ورزشگاه اهميتي نداشت و آنها يك نفس و يك صدا در طول بازي پرسپوليس را كه بدون پروين در ميدان حاضر شده بود مورد انتقاد و اعتراض قرار دادند. بعد از اين مسابقه پرسپوليس براي مرحله اول جام باشگاههاي آسيا در دهه آخر خردادماه راهي بنگلادش شد ولي با شكست ناباورانه مقابل محمدان بنگلادش از عرصه رقابتها به تلخي وداع كرد. پيامد اين قضيه با پيگيريهاي مسوولان عاليرتبه سياسي بازگشت علي پروين به پرسپوليس بود. تيرماه 67 وقتي پروين براي دومين مسابقه پرسپوليس در جام باشگاههاي تهران مقابل پاس گام به ورزشگاه آزادي گذاشت و دور افتخار زد، تماشاگران پيست دووميداني را با گلهاي خود فرش كردند تا اولين بازگشت سلطان به قلمرو خودش با حضور بيش از 60 هزار نفر بسيار پرشكوه از كار درآيد.
شهريور 1377؛ استقبال 10 هزار نفري
بعد از ناكامي همراه تيم ملي در مرحله مقدماتي جام جهاني 94 كه در دوحه رقم خورد، علي پروين قصد داشت همچنان در پرسپوليس بماند ولي مسايلي غيرفوتبالي پيش آمد و پروندهاي براي پروين درست شد كه نه تنها مجبور به ترك پرسپوليس شد بلكه به مدت پنج سال گوشه عزلت برگزيد و جز دوستان نزديكش كه در طبقه دوم نمايشگاه اتومبيل سورتمه سراغي از او ميگرفتند، هيچ رد پايي از علي پروين در فوتبال ايراني ديده نشد. سرانجام در سال 1377 بود كه تلاشهاي امير عابديني مديرعامل وقت پرسپوليس ثمر داد و مجوز بازگشت مجدد علي پروين به عرصه فوتبال صادر شد. ورزشگاه كارگران احتمالا روزي به شكوه 30 شهريورماه 77 را در تاريخش نخواهد ديد. روزي كه سلطان پس از سالها مفارقت به قلمرو خودش برگشت. آن روزها مدير فني هنوز كشك نشده بود و عليآقا بعد از باخت 3 – يك پرسپوليس در تالش مقابل چوكا به عنوان مدير فني به پرسپوليس آمد. بيش از 10 هزار نفر در ورزشگاه كوچك كارگران حاضر شده بودند تا شاهد قلمدوش شدن سلطان توسط فدائيانش باشند. گوسفندهاي پرتعدادي قرباني شدند و مقادير معتنابهي اسپند هم دود شد و رفت هوا تا همه شاد باشند. شاديها وقتي مضاعف شد كه روز 2 مهر پرسپوليس با هدايت متكوويچ در آزادي مقابل فجر سپاسي با تساوي بدون گل متوقف شد تا عذر متكوويچ خواسته شود و سلطان دوباره روي نيمكت پرسپوليس به عنوان سرمربي جلوس كند.
مرداد 1383؛ كم رنگتر از گذشته
در پايان ليگ دوم حرفهاي بود كه اختلافات اكبر غمخوار مدير عامل وقت پرسپوليس با علي پروين اوج گرفت. غمخوار كه اعتقادي به مربيگري سلطان نداشت، براي ليگ سوم حكم مديريت فني عليآقا را صادر كرد ولي پروين با توجيه «مدير فني يعني كشك» اين پست را نپذيرفت تا براي سومين بار از قلمرو خود خارج شود. اما عمر مديريت غمخوار هم بيشتر از يك فصل بدون پروين دوام نداشت و در پايان ليگ سوم بود كه جاي خود را به حجتا… خطيب داد و اولين حركت مديركل تربيت بدني تهران هم بفرما زدن و بازگرداندن پروين به پرسپوليس بود اما اين بار سلطان افتخار كشك بودن را از پست مديرفني ستاند تا مدير فني پرسپوليس شود. روز 15 مرداد ماه 83 بود كه با شروع تمرينات پرسپوليس بار ديگر علي پروين همراه ديگر قرمزها به ورزشگاه كارگران رفت. هر چند جمعيت حاضر به اندازه شهريور 77 نبود ولي به هر حال سنت قرباني شدن گوسفندان زبان بسته زير پاي سلطان حفظ شد. البته پروين چند روز بعد راينر سوبل آلماني را به عنوان سرمربي پرسپوليس معرفي كرد و خودش ليگ چهارم را به عنوان مديرفني سپري كرد، هر چند كه در اين پست دوام نياورد و با دلتنگي براي نيمكت، در ليگ پنجم بازگشتي نافرجام به پست سرمربيگري داشت. بهمن 84 بود كه با حضور آريهان هلندي به عنوان جانشين پروين، پرونده سلطان و پرسپوليس بسته شد و اين جدايي كماكان ادامه دارد.
منبع: روزنامه گل
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Sunday, 24 November , 2024