دایی حرفم را بد برداشت کرد / اولین ماشینم در پرسپولیس پیکان گوجه ای بود!
مرجع خبری پرسپولیس: علي كريمي بهرغم تمام هنري كه در زمين فوتبال دارد و هر بينندهاي را در روزهاي اوجش شيفته حركات خود ميكند، اصلا آدم خوش مصاحبهاي نيست و به همين خاطر خيليها در مورد او دوري و دوستي را ترجيح ميدهند.
تا به حال مصاحبه مفصل آن هم در مورد زندگي شخصي و زواياي غيرورزشي و ورزشي كريمي نخوانده بوديم ولي وقتي همكارانمان در مجله زندگي ايدهآل زحمت اين كار را كشيدند ، در فاصله پنج روز مانده به مسابقه تیم های پرسپولیس و استیل آذین فرصت را مناسب دیدیم تا یادی از این بازیکن بکنیم .
ثمرههاي زندگي من
جادوگر در شروع گفتمان خود سراغ زندگي خانوادگياش و تاثير آن در موفقيتش ميرود:
در 19 يا 20 سالگي ازدواج كردم؛ از نظر خودم يكي از علتهاي موفقيتم ازدواج زودهنگام بوده چون براي يك بازيكن فوتبال، نظم در زندگي و اينكه غذاي خوب بخورد و خواب كافي داشته باشد، بسيار مهم است. ثمره ازدواجم، 2 پسر 9 ساله و 7 و نيم ساله به نامهاي هاوش و هيرسا است. البته بهخاطر شرايطي كه ورزشكاران حرفهاي دارند، اكثرا تمام زحمت تربيت و بزرگ كردن بچهها بهعهده مادرشان است. خود من هم دقيقا چنين شرايطي دارم. البته همواره سعي كردهام تا آنجا كه امكان داشته، از فرصتهايي كه دارم استفاده كنم و در كنار همسر و بچههايم باشم.
اينجا مشكل استعداديابي داريم
كريمي در مورد آينده فرزندانش به خاطر نبود سيستم استعداديابي اصولي اطمينان ندارد: طبيعتا هر پدري دوست دارد پسرش جا پاي او بگذارد، مسلما من هم از اين قاعده مستثني نيستم؛ اما مطمئن باشيد هيچ وقت پسرهايم را مجبور نميكنم حتما راه من را ادامه بدهند. بهنظرم، ايدهآلترين راه اين است كه اجازه بدهم خودشان براي زندگي و آيندهشان تصميم بگيرند. البته معتقدم در هر رشتهاي كه بخواهند شركت كنند، علاقه صرف مهم نيست بلكه استعداد، فاكتور مهمتري است. در كشورهاي پيشرفته، براي بچههاي كمسن و سال، كلاسهاي استعداديابي برگزار ميكنند تا بفهمند در چه شاخهاي استعداد بيشتري دارند. مثلا وقتي كتاب خاطرات فلپس (شناگر معروف آمريكايي) را ميخواندم، به همين موضوع اشاره شده بود كه بعد از امتحان كردن رشتههاي گوناگون، پدر و مادرش فهميدند چه استعداد بالايي در رشته شنا دارد، بههمين خاطر او را در رشتهاي گذاشتند كه ثابت شد استعدادش را دارد و تا امروز 8 مدال المپيك كسب كرده كه اين خود، نشاندهنده كشف استعداد واقعي او بوده. اميدوارم در ايران همچنين مكانهايي براي كشف استعداد بچهها برپا شود.
در شمال و دوبي راحت هستم
ستاره شماره 8 استيلآذين علاقهاش به مسافرت را هم مخفي نميكند: به مسافرت علاقه زيادي دارم؛ در كل، اگر فرصت كافي نداشته باشم و بخواهم مسافرت داخلي داشته باشم، شمال كشور را انتخاب ميكنم؛ اما اگر بخواهم به مسافرت خارجي بروم، قطعا دوبي را انتخاب ميكنم، چراكه دوبي مانند استانهاي خودمان است. ايرانيهاي زيادي در آن زندگي ميكنند كه همين موضوع، باعث ميشود كمتر احساس غربت بكني.
من خوششانسم
مردي كه زماني با معرفي علي دايي به عنوان مظهر خوش شانسي جنجال برپا كرد، خوششانسي خودش را هم تاييد ميكند: در زندگي به شانس خيلي اعتقاد دارم. شايد از نظر خيليها شانس، يك نوع خرافات بهنظر برسد؛ اما بهنظر من براي اينكه يك نفر بتواند به موفقيت برسد، بايد كمي هم شانس و اقبال داشته باشد و شرايط بهگونهاي راه را برايش هموار كند. مثلا منِ بازيكن، اگر شرايط روز قبل از بازيام خوب نباشد، مسلما در روز بازي هم تحتتاثير آن شرايط، كارايي لازم را نخواهم داشت. در كل، خدا را شاكرم كه هميشه و در تمام مراحل همراهم بوده و بهنظر خودم، آدم خوششانسي بودهام كه به چنين جايگاهي رسيدهام. همواره معتقدم براي رسيدن به موفقيت، بايد 50 درصد شانس داشته باشي و بقيهاش هم بستگي به تلاش و پشتكارت دارد.
فرشيد يك حاشيه هم ندارد
در معرفي برادرانش حسابي براي فرشيد به خاطر اخلاق خوبش نوشابه باز ميكند: خانواده ما شامل 4 برادر و يك خواهر ميشود. فرهاد برادر بزرگم است كه زندگي شخصي خودش را دارد، ميلاد كه ابتدا در ايران بهدنبال اين بود كه فوتبال را ادامه دهد كه متأسفانه چوب اسم من را خورد و آنقدر اذيتش كردند كه الان در لندن زندگي مي كند. فرشيد هم كه مانند من فوتبال را انتخاب كرد؛ اما هميشه چوب مهرباني، سادگي و بيزبانياش را خورده است. هيچ دروازهباني در ايران نداريم كه با ديگر دروازهبانها به خاطر رقابتي كه دارند دوست باشد؛ اما فرشيد با همه دروازهبانهاي ايران مانند حسن رودباريان، محمد محمدي و… دوست است و تا حالا نشده به خاطر نيمكتنشيني حتي يك بار هم حاشيهسازي كند، به خاطر همين هيچگاه به جايگاهي كه استحقاقش را داشت، نرسيد.
هر چه از مطبوعات دورتر باشم…
كريمي مدعي است با همه خبرنگاران دوست است ولي دوري و دوستي را در اين مورد كاملا ميپسندد: اين اعتقاد شخصي من است كه هرچه از مطبوعات دورتر باشم، برايم بهتر است چون با اين كار، كمتر دچار حاشيه ميشوم. متأسفانه بسياري از روزنامههاي ورزشي، فقط بهدنبال مسايل حاشيهاي هستند. جالب است بدانيد بعضي اوقات ميبينم يك روزنامه يا مجله خاص، همينطوري سؤال كرده و به جاي من هم، خودش جواب داده است. اتفاقا يكي از اين مصاحبههاي خيالي، كار را به دادگاه و شكايت كشاند. به هر حال با همه خبرنگاران دوستم؛ اما اين اعتقاد شخصي من است كه مصاحبه نكنم؛ نميدانم چرا بعضيها اين مصاحبه نكردن من را نوعي بداخلاقي ميدانند.
BMW جوانپسند و مورد علاقهام است
جادوگر به جاي جارو (وسيله نقليه جادوگران) خيلي به يك خودروي آلماني ارادت دارد: از همان ابتدا هم به BMW علاقه زيادي داشتم؛ بهنظرم BMW برخلاف بنز، ماشين جوانپسندتري است. چه زماني كه ايران بودم و چه زماني كه در امارات و قطر حضور داشتم، همواره BMW تنها انتخاب من بوده؛ اما زماني كه در تيم بايرنمونيخ بازي ميكردم، بهعلت اينكه اسپانسر باشگاه، كارخانه AUDI بود، مجبور بوديم فقط با اتومبيلهاي همين كارخانه سر تمرين يا اينور و آنور برويم، البته از حق نگذريم كه AUDI هم ماشين فوقالعاده خوبي است.
كدام نمايشگاه؟
كريمي هنوز شغلي غير از فوتبال ندارد و تمام شايعات در اين مورد را تكذيب ميكند:غير از فوتبال، هيچ شغل دوم يا بيزينسي ندارم. در اين چند وقت اخير شايعه شده بود من نمايشگاه ماشين دارم؛ اما بايد بگويم، فقط چند بار براي سر زدن به يكي از دوستانم به نمايشگاهش رفتم كه اتفاقا يك ماهي ميشود تعطيل شده است. هنوز به اين موضوع كه بعد از پايان دوران فوتبالم به چه كار يا رشتهاي بپردازم، آنچنان جدي فكر نكردهام، منتظرم ببينم سرنوشت مرا در چه مسيري قرار ميدهد.
براي من ايران بهترين جاي دنياست
كريمي مخالف سرسخت زندگي در خارج از كشور است و ايران به همه جاي دنيا ترجيح ميدهد: براي ادامه زندگيام ايران را به همه جاي دنيا ترجيح ميدهم. اصولا حس وطنپرستانه بسيار قوي دارم. هر وقت در جمعهاي دوستانهمان صحبت از زندگي در خارج از كشور و رفتن از ايران ميشود، من مخالف سرسخت اين كار هستم. بعد از اتمام آن 8 سالي كه بهخاطر فوتبال خارج از ايران زندگي كردم، حتي از يكيدو تيم ديگر هم پيشنهاد داشتم؛ اما ديگر از غربت خسته شده بودم و فقط ميخواستم به ايران برگردم.
هم شهرت، هم محبوبيت هم ثروت
به جاي موضوع انشاي معروف «علم بهتر است يا ثروت» اين بار كريمي در باب ثروت و شهرت و محبوبيت داد سخن سرميدهد: بين محبوبيت و ثروت و شهرت، هر 3 را با هم انتخاب ميكنم! شايد براي خيليها عجيب باشد؛ اما فكر ميكنم هر 3 اين موارد، براي موفقيت و رسيدن يك انسان به جايگاههاي بالا، لازم و ملزوم يكديگرند. خدا را شكر من هر 3 اينها را به اندازه خودم دارم. از نظر ثروت كه خداوند كمكم كرده در حدي باشم كه بتوانم شكم خودم و همسر و بچههايم را سير كنم، در مورد شهرت و محبوبيت هم هميشه سعي كردهام هماني باشم كه هستم، نه بيشتر و نه كمتر. نظر لطف و محبت مردم هم كه هميشه شامل حالم بوده است. فقط اميدوارم بتوانم اين محبوبيت را هميشه حفظ كنم.
موقع ناراحتي و باخت، ساكت ميشوم
در مورد زمان باخت يا ناراحتي جز همين كه خودش ميگويد، نميتوان انتظار ديگري هم از علي كريمي داشت: وقتي تيممان ميبازد يا از موضوعي ناراحتم، سعي ميكنم تا آنجا كه امكان داشته باشد، اين ناراحتي را به كانون خانوادهام انتقال ندهم. البته خانم من زياد اهل فوتبال نيست، به همين خاطر خيلي از مواقع نميداند ما بردهايم يا باختهايم؛ اما خصوصيت اخلاقي من اين است كه وقتي از چيزي خيلي ناراحتم، خيلي ساكت و كمحرف ميشوم، بههمين دليل همسرم خودش تشخيص ميدهد اتفاقي برايم افتاده است. زماني هم كه خيلي ناراحت باشم و نياز به آرامش داشته باشم، تنها كاري كه ميتواند تا حدودي آرامم كند، اين است كه سوار اتومبيلم شوم و به جاهاي خلوت بروم تا از دست دغدغههاي ذهنيام راحت شوم.
نيمه خالي ليوان را ميبينم
اعتقاد كريمي در مورد زندگي چيزي است كه باعث ميشود از موفقيتهايش لذت برده و از ناكاميها خيلي دلخور نشود: برخلاف خيلي از افراد كه هميشه مثبتِ مثبت فكر ميكنند، نيمه خالي ليوان را نگاه ميكنم. شايد در اطرافتان ديده باشيد آدمهايي را كه آنقدر به يك موضوع خوب نگاه ميكنند و مثبت ميانديشند كه وقتي اتفاقي برخلاف ميلشان ميافتد، حتي تا مرز سكته هم پيش ميروند. زماني كه پا به دنياي فوتبال گذاشتم، حتي تصور بازي كردن در تيمي مانند بايرن مونيخ يا سوار شدن ماشيني مانند BMW هم برايم سخت بود؛ اما چيزي كه براي جنگيدن و رسيدن به هدفهايم، همواره تشويقم ميكرد شوق پيشرفت و پشتكار زيادم بود.
پيكان گوجهاي مرا سوژه كرد
داستان اولين ماشين مردي كه عاشق BMW است، در نوع خود جالب است. تصور كنيد علي كريمي با پيكان گوجهاي مسافركشي كند: اولين ماشيني كه داشتم، يك پيكان استيشن گوجهاي رنگ بود كه خجالت ميكشيدم با آن سر تمرين تيمي مانند پرسپوليس بروم. يادم است يكبار كه خيلي براي رسيدن به تمرين عجله داشتم و ديرم شده بود، مجبور شدم با همان ماشين بروم؛ البته به خيال خودم، جوري سرتمرين رفتم كه همه بازيكنها سر تمرين رفته باشند تا كسي مرا نبيند. اما از شانس بد من، اسماعيل حلالي هم آن روز دير سر تمرين رسيد و شروع كرد به مسخره كردن و اينكه «اين ديگه چه ماشينيه كه سوار شدي؟!» البته زماني هم كه تمرين تمام شد و داشتيم دوش ميگرفتيم، دوباره شروع كرد به مسخره كردن ماشين من! وقتي يحيي گلمحمدي موضوع را فهميد، گفت: «بنده خدا، كار درست رو علي ميكنه؛ الان تا آزادي 5 تا مسافر ميزنه و 1000 تومن كاسب ميشه!» خلاصه آن روز كلي سر اين پيكان خنديديم.
قبل از برگشت عليآقا پرسپوليسي شدم
كريمي براي اثبات غيرقابل پيشبيني بودنش به عنوان يك عاشق پرسپوليس اول با استقلال بست و بعد به جمع قرمزها آمد: از بچگي عاشق پرسپوليس بودم؛ از آنجايي هم كه منزلمان كيلومتر 17 جاده مخصوص شهرك وردآورد بود و به استاديوم آزادي خيلي نزديك بوديم، هميشه با پدرم براي ديدن بازيهاي پرسپوليس به استاديوم ميرفتيم؛ اما دوران فوتبالي خودم طوري شد كه ابتدا استقلاليها مرا خواستند و با آقاي كامران منزوي قرارداد داخلي هم امضاء كرده بوديم؛ اما وقتي قرار شد تمريناتمان را شروع كنيم، يكسري اتفاقات در بازيهاي سالني افتاد كه حسابي دلسردم كرد. بعد از آن، آقاي عابديني (مديرعامل وقت پرسپوليس) شخصي را دنبال من فرستاد و قرار شد به محض اينكه كارت پايان خدمتم را گرفتم، تمريناتم را با پرسپوليس آغاز كنم. وقتي به پرسپوليس ملحق شدم، بازيهاي جام جهاني 98 تازه تمام شده بود و كساني مانند حميد استيلي، نادر محمدخاني، بهنام سراج و… به تيم اضافه شدند و با اين بازيكنهاي بزرگ، حتي فكرش را هم نميكردم از اول براي پرسپوليس فيكس بازي كنم.در واقع قضيه به پرسپوليس آمدن من، توسط آقاي عابديني صورت گرفت؛ اما خيليها تصور ميكنند علي پروين مرا به اين تيم آورد، درصورتي كه علي آقا، حدود 5 ماه بعد از پيوستن من به اين باشگاه به پرسپوليس آمد آن زمان مربي ما متكوويچ بود.
لقب جادوگر را قبول ندارم
جادوگر اينجا سراغ فروتني رفته و اين لقب را قبول ندارد ولي به خاطر لطف مردم ميپذيرد. مرد حسابي زودتر ميگفتي: لقب جادوگر را زماني كه در امارات بازي ميكردم، روي من گذاشتند. البته خودم اين لقب را قبول ندارم و از نظر خودم، من مثل بقيه بازيكنان هستم و ترجيح ميدهم اسم خودم را صدا كنند. همه بازيكنان تلاش خود را ميكنند؛ اما شرايط براي عدهاي بهگونهاي رقم ميخورد كه ميتوانند بيشتر پيشرفت كنند. بهشخصه از اينجور لقبها لذت نميبرم؛ اما اين نظر لطف مردم و هواداران است كه به من از اين دست لقبها ميدهند.
هيچ حسرتي ندارم
مردي كه بعد از كسب عنوان مرد سال فوتبال آسيا گفت احساسي ندارد، در عين حالي هيچ حسرتي هم در زندگياش ندارد: يك بازيكن، هدفهاي زياد و بزرگي دارد. خدا را شكر من هم تقريبا به تمام هدفهايي كه در فوتبال دنبال ميكردم، رسيدم و حسرت چيزي به دلم نمانده است. در تيمملي كه آرزوي هر بازيكني است بازي كردم، در اروپا در تيمي كه جزو 5 باشگاه برتر دنياست، توپ زدم و در استاديومهايي مانند سانتياگو برنابئو، سنسيرو، نوكمپ و… كه هر بازيكني آرزوي بازي در آنها را دارد به ميدان رفتم. البته همه اينها را مديون لطف خداوند و بعد از آن، تلاش خودم هستم.
يكوقتهايي خون به مغزم نميرسد!
علي كريمي معتقد است كه بداخلاق نيست ولي بعضي وقتها به خاطر ناداوري و دفاع از منافع تيمش خون به مغزش نمي رسد: بازيكن بداخلاقي نيستم. هميشه اگر در تيم درگيري از طرف من بوده است، به خاطر ناحقي داور بوده و خيلي كم پيش ميآيد با بازيكنهاي تيم مقابل درگير شوم. هيچ وقت هم به خاطر منافع شخصي خودم، اعتراض نكردهام بلكه بهعنوان بازيكن يا كاپيتان، از منافع تيمم حمايت كردهام. البته بعضي مواقع هم بهخاطر شرايط بازي و فشار و استرسهاي زياد، عكسالعملهايي نشان ميدهم كه بعد از بازي پشيمان ميشوم؛ اما جو بازي طوري است كه يكوقتهايي انگار خون به مغزم نميرسد و كارهايي انجام ميدهم كه در شرايط معمولي هيچوقت انجامشان نميدهم.
دوست دارم گلهايم زيباتر باشند
ستاره سابق تيم ملي در مورد بازيهاي خوب و شيوه گلزني هم سليقه خاص خودش را دارد كه با باور عمومي منافات دارد: بهترين بازيهايي كه تا الان انجام دادم، يكي ديدار تيم ملي با آاِس رم ايتالياست كه خيلي خوب بازي كردم و بعد از آن هم، بازي با تيمملي قبرس را خيلي دوست دارم . چون دقيقا بعد از اتمام محروميت يك سالهام بود. بازي مقابل كرهجنوبي در جامملتهاي چين را هم هيچ وقت فراموش نخواهم كرد. هميشه از زدن گلهاي خاص و سخت خوشم ميآيد، حتي اگر دروازه خالي هم باشد و بتوانم با يك بغل پاي ساده آن را باز كنم، ترجيح ميدهم زير توپ بزنم تا به طاق دروازه بخورد و زيباتر بهنظر بيايد؛ اما در كل خودم را براي گل زدن نميكشم.
چرا همه فوتباليست نميشوند؟
كريمي در مورد دغدغههاي خود پيرامون تيم ملي از يك جمله مهدويكيا وام ميگيرد: با تيم ملي مشكل خاصي ندارم؛ اما مگر غيراز اين است كه هر كشوري فقط يك تيم ملي دارد؟پس چرا مسايل خيلي پيشپا افتاده براي كشورهاي خارجي، براي ما تبديل به يك معضل ميشود؟ وقتي بازيكني براي تيمملي مملكتش بازي ميكند، نبايد هيچ دغدغهاي غيراز فوتبال داشته باشد، نه اينكه هميشه بازيكنها زير فشار و استرس باشند و آخر سر هم كه تيم شكست ميخورد، همه كاسه كوزهها سر بازيكنها شكسته ميشود. هميشه حرف آقاي مهدويكيا را كه در يك مصاحبه زد در ذهنم مرور ميكنم كه واقعا حرف قشنگي زد: «اگر فوتباليستها پول زيادي ميگيرند و كار خاصي هم انجام نميدهند، پس چرا همه فوتباليست نميشوند؟» واقعا اگر به همين راحتي است، خب، همه بيايند فوتباليست شوند. متأسفانه مسائل مالي خيلي زود ديده ميشود؛ اما هيچكس نميگويد اين بازيكنها چقدر زحمت كشيدهاند و جزو نوابغ فوتبال مملكت بودهاند كه به چنين جايگاهي رسيدهاند.
فرصت 2 سالهام را به جوانها ميدهم
جادوگر طوري صحبت ميكند كه گويا خودش از اين تيم ملي كناره گرفته و بحث دعوت نشدن توسط قطبي وجود خارجي ندارد: گذشت در هر مسئلهاي بسيار خوب است. در اين چند سالي كه در تيم ملي بازي كردم، در حد توانم براي تيم زحمت كشيدم، همين الان هم شايد تا 2 سال ديگر بتوانم راحت در خدمت تيمملي باشم؛ اما چرا اين فرصت دو ساله را در اختيار جواني قرار ندهم كه قابليت 7 يا 8 سال بازي مفيد براي تيمملي را دارد؟ دوست ندارم به خاطر اسمم، يكسري از جوانان تازهوارد تيمملي، نيمكتنشين شوند. بايد به اين جوانها بها داد، نه اينكه تا دو تا بازي بد انجام ميدهند، بگوييم اينها به درد تيمملي نميخورند! اين طبيعي است كه يك بازيكن در يكيدو بازي اولش استرس داشته باشد و نتواند قابليتهايش را نشان دهد. از همين الان بايد به فكر پرورش كريميها، مهدويكيا ها، عزيزيها و… باشيم.
به خاطر مردم بايرن مونيخ را انتخاب كردم
كريمي مدعي است در عين پيشنهاد داشتن از تيمهاي مختلف اروپايي به خاطر مردم بايرنمونيخ را انتخاب كرده است: قبل از پيشنهاد بايرنمونيخ، از موناكوي فرانسه پيشنهاد داشتم، قبل از آن هم كه در اسپانيا بودم، از اتلتيكو مادريد پيشنهاد داشتم. البته در آلمان هم هامبورگ و مونشنگلادباخ مرا ميخواستند؛ اما در نهايت ترجيح دادم بايرنمونيخ را انتخاب كنم، چراكه دوست داشتم وقتي هموطنانم راجع به من صحبت ميكنند، افتخار كنند كه من در چنين باشگاهي بازي ميكنم.
ماگات كابوس و الگوي من است
آيا از علي كريمي غير از اين انتظار داريد كه كابوس و الگوي آيندهاش يكي باشد: همه مربيهايم زحمت زيادي برايم كشيدند و از همين جا از همه آنها تشكر ميكنم؛ اما تنها مربي كه خيلي از نحوه كار و تمريناتش لذت بردم، فيليكس ماگات بود. به جرات ميتوانم بگويم ماگات، جزو 5 مربي سختگير دنياست و از همه بازيكنها هم، بيشتر روي من سختگيري ميكرد. در آلمان 2 هفته بدنسازي داشتيم كه روزي 3 بار انجام ميشد. واقعا آن 2 هفته براي همه بازيكنها مثل يك كابوس بود. خود من كه لحظهشماري ميكردم فقط تمرين تمام شود و بتوانم يك ساعت بخوابم. اما با تمام اين تفاسير، اين همه سختي كشيدن ارزشش را داشت و اگر بخواهم روزي مربي شوم، آموزشهاي ماگات خيلي كمكم خواهد كرد.
از مصدوميت بدتر وجود ندارد
هر چند علي كريمي مصدوميتهاي طولاني نداشته ولي از صحبتهايش معلوم است كه از مصدوميت متنفر است: سه دوره مصدوميت شديد را در دوران فوتباليام پشتسر گذاشتهام؛ زماني كه در الاهلي بودم از ناحيه پا مصدوم شدم كه 2 ماه از ميادين دور بودم، در بايرن هم كه يك دوره مصدوميت طولاني داشتم، بعد از آن هم در پرسپوليس از ناحيه كمر مصدوم شدم كه يك ماهونيم اسيرم كرد. بدترين اتفاق ممكن براي يك ورزشكار، مصدوميت است. وقتي در بهترين شرايط تمريني و بدني دچار مصدوميت ميشوي، طبيعتا بيشترين صدمه را از نظر روحي متحمل ميشوي و دوباره زمان ميبرد تا از لحاظ فيزيكي به حالت اول برگردي.
پهلوان مرده را عشق است
شماره 8 دوست داشتني يك دهه اخير فوتبال ايران تحت تاثير گزارش برنامه نود در مورد پيشكسوتان قرار گرفته است: برنامه نود كه در مورد وضعيت پيشكسوتها گزارشي تهيه كرده بود را ديدم، واقعا تاسفآور بود؛ اين بازيكنان يك زماني براي خودشان برو و بيايي داشتهاند. الان براي ورزشكاران و مدالآوران صندوقي وجود دارد كه درصورتيكه ورزشكاري در مضيقه مالي باشد، آن صندوق كمكش خواهد كرد، درحاليكه اكثر ورزشكاران مدالآور و قهرمان امروزي، از نظر شرايط مالي در وضعيت خوبي قرار دارند و اگر اجازه دهند پيشكسوتها از اعتبارات چنين صندوقهايي استفاده كنند، اوضاع اين افراد خيلي بهتر ميشود. من از مسئولان هم توقع دارم به وضعيت اين پيشكسوتهاي ورزش رسيدگي كنند؛ نبايد اينطور باشد كه تا پيشكسوت كشورمان خدايي ناكرده اتفاقي برايش ميافتد يا دور از جان ميميرد، مسوولاني كه تا ديروز هيچ توجهي به او نداشتهاند، چنان مراسم باشكوهي برايش تدارك ببينند و در صف اول تشييع جنازه او حاضر شوند، حتي يك درصد اين توجه را هنگامي كه زنده بود به او نكردند.
در ايران به پيشكسوت بها نميدهند
كريمي از عدم توجه به پيشكسوتان در فوتبال و باشگاههاي ايراني شاكي است: شما نگاه كنيد، در باشگاهها و كشورهاي اروپايي چقدر براي پيشكسوتها ارزش قائلاند؛ همين رئال مادريد؛ تمام مديران پايهاي تيمهايش، بازيكنان سابق همان باشگاه هستند. خيليهايشان هم اصلا اسپانيايي نيستند؛ مثلا همين زيدان كه فقط چند سال براي رئال بازي كرده، الان مدير تيمهاي پايه رئال شده است. چون آنها براي پيشكسوتهايشان ارزش و احترام قائلاند. اما شما نگاه كنيد ببينيد همين استقلال و پرسپوليس خودمان، از بالا تا پايين، چندتا آدم فوتبالي در راس امورشان هستند. به باشگاه كه برويد، از سخنگو و قائممقام و هيئتمديره و… را آدمهايي تشكيل ميدهند كه حتي يك بار هم توپ به پايشان نخورده است. بايد تحول درستي در بحث مديريت و استفاده از پيشكسوتان صورت گيرد.
دوست دارم با پرسپوليس تمام كنم
جادوگري كه علاقهاش به پرسپوليس را هرگز كتمان نكرده دوست دارد تا با پيراهن اين تيم از فوتبال خداحافظي كند: چون فوتبال حرفهايام را با پرسپوليس آغاز كردم، مسلما دوست دارم با همين باشگاه هم از ميادين خداحافظي كنم؛ اما اين موضوعي است كه تعامل دو طرف را ميطلبد و اين اصلا به اين معنا نيست كه بخواهم نظرم را به باشگاه پرسپوليس تحميل كنم. آينده دست خداست، شايد خدايي نكرده دچار مصدوميتي شوم كه ديگر نتوانم فوتبال بازي كنم.از نظر دين اسلام، خودكشي حرام است. به كساني كه اقدام به اينكار ميكنند يا قصد انجامش را دارند، ميگويم، اين تصميم، نبايد آخرين تصميم زندگيتان باشد. اگر تمام درها هم رويتان بسته باشد، اگر به خداوند توكل كنيد، خودش راه را برايتان باز ميكند. صبر كنيد تا خدا از آن شرايطي كه برايتان پيش آمده و تحملتان را لبريز كرده رهايتان كند.
ميخواهم كتاب خاطراتم را بنويسم
اگر حاضر شود پيش فروش كند، حتما روي تيراژ چند صد هزارتايي ميتواند حساب كند. تصور كنيد كريمي خاطراتش را منتشر كند: تصميم گرفتهام كتاب خاطراتم را بنويسم، البته قسمت كمي از آن را نوشتهام. اميدوارم كتاب خوبي بشود. قصد دارم تمام فروش اين كتاب را به امور خيريه اختصاص دهم، تا هم براي خودم و هم براي كساني كه كتاب ميخوانند، دري به سوي خير باشد.
ياران قديم و جديد
كريمي ابايي ندارد كه از صميمت بيشتر خود در قديم و جديد با برخي از بازيكنان بگويد: هميشه در يك تيم، 3-2 بازيكن، بيشتر با يكديگر رفيق هستند. آن زمان هم، من و حامد كاويانپور و علي انصاريان همتيمي و خيلي با يكديگر صميمي بوديم. حتي وقتي به ما اتاق 2 تخته ميدادند، سفارش ميداديم يك تخت ديگر هم بياورند تا 3تايي در كنار هم باشيم! الان هم با يكديگر در ارتباط هستيم؛ اما به هر حال مسير هر كداممان عوض شد و حامد به تركيه رفت، من به امارات رفتم و علي هم كه پي زندگياش رفت. خلاصه از شدت آن رابطه كم شده است. الان هم در استيلآذين با همه دوستم؛ اما با معدنچي و كاظمي بيشتر در تماسم؛ كلا رمز موفقيت يك تيم غير از مسايل فني و تكنيكي، صميميت اعضاي تيم است.
از ليگ ضعيف امارات رفتم بايرنمونيخ
كريمي كه سالهاي زيادي در امارات و الاهلي حضور داشته در مورد راز و رمز محبوبيت در آن سوي آبهاي گرم خليج هميشه فارس ميگويد: زماني كه به باشگاه الاهلي رفتم، رئيس باشگاه، يك دورگه ايراني- عرب و در شيراز تحصيل كرده بود؛ اما همان سال بهخاطر مشكل قلبي و بيماري كه داشت، استعفا داد. شيخ دبي (شيخ محمد) هم يك ايراني- عرب بود؛ اما عربها به خاطر حس ناسيوناليستي بسيار قوي كه دارند، اين موضوع را رو نميكنند! در امارات به اين خاطر محبوب بودم كه خوب برايشان كار ميكردم. همهكاره تيمشان من بودم؛ ايمان مبعلي هم آنجا بسيار محبوب است. در كل اگر براي عربها خوب كار كني، خيلي تحويلت ميگيرند، در غير اينصورت، اذيتت هم ميكنند. در جواب اين سوال هم كه همه ميگويند فوتبال امارات ضعيف است و باعث افت يك بازيكن ميشود، فقط ميتوانم بگويم خود من، از همين ليگ به بايرنمونيخ رفتم.
معجزات فوتبالي از نظر كريمي
كاملا طبيعي است كه جادوگر فوتبال ايراني به معجزات فوتبالي هم اعتقاد داشته باشد: معجزه، اتفاقي است كه دير به دير اتفاق ميافتد؛ يكي از معجزههاي فوتبالي كه بهخاطر دارم، به بازي منچستر و بايرن در سال 1999 برميگردد كه ظرف 2 دقيقه نتيجه بازي به نفع منچستر عوض شد، طوري كه خود بازيكنان منچستر هم باور نميكردند چنين اتفاقي افتاده است! در مورد تيمملي خودمان هم چنين اتفاقي افتاد؛ در جام ملتهاي چين كه با كره بازي داشتيم، قرار بود 2 روز قبل از بازي به هتلمان برسيم؛ ولي بهخاطر بدي هوا، هواپيما در شهري كوچك كه هر 12 ساعت فقط يك پرواز داشت، نشست. خلاصه طوري شد كه مجبور شديم چندين ساعت در فرودگاه بمانيم و نه غذاي درست و حسابي خورديم و نه خواب كافي كرديم. در اين گير و دار آقاي گلمحمدي ميگفت، بچهها، كرهايها گفتهاند با وضعيتي كه تيم ملي ايران پيدا كرده، نهتنها 6 گل سال 96 را جبران ميكنيم، بلكه 5-4 گل هم اضافه ميزنيم تا حسابي تلافي آن سال بشود! بالاخره بعدازظهر يك روز قبل از بازي توانستيم يك جلسه تمرين كنيم و خدا را شكر برنده شديم و اين مثل معجزه بود. آن بازي خودم هم 3تا از گلهايش را زدم. واقعا خودمان هم باورمان نميشد توانستهايم اينقدر خوب بازي كنيم.
عشق فوتبال مال قديمها بود
كريمي معتقد است فوتبال امروز يك صنعت نيست و ديگر عشق به فوتبال معنايي ندارد:ديگر عشق به فوتبال در اين دوره و زمانه معنايي ندارد، هر كسي هم بگويد من فقط به عشق فوتبال بازي ميكنم، يك دروغگوي محض است. زماني خود من تا به خانه ميرسيدم، كيف و كتابهايم را ميانداختم يك گوشه و بدوبدو ميرفتم تو كوچه و تا خيس آب نميشدم برنميگشتم؛ اما الان ديگر فوتبال در دنيا به يك صنعت تبديل شده و خيليها تنها راه درآمدشان همين فوتبال است، درآمد خوبي هم نصيب بازيكنها ميشود؛ ولي در قبالاش بايد زحمت زيادي هم بكشند.
از مردن ميترسم
بالاخره موردي را پيدا كرديم كه شماره 8 از آن ميترسد: خيلي وقتها به مردن فكر ميكنم، اگر بگويم از مرگ نميترسم، دروغ گفتهام؛ اما بعضي اوقات كه پيش خودم فكر ميكنم، ميگويم اين همه سختي كشيدن و كلنجار رفتن و با همه سروكله زدن آخرش چه ميشود؟ آخرش همهمان بايد در يك وجب جا بخوابيم و با خودمان هيچي از اين دنيا نخواهيم برد.
دايي بد برداشت كرد
مشكلات بين علي دايي و علي كريمي مفصلتر از قصههاي هزار و يك شب است كه كريمي در مورد يكي از آنها توضيح ميدهد: چند سال پيش مصاحبهاي كردم كه گفته بودم خدا علي دايي را بغل كرده كه واقعا هنوز هم همان حرف ميزنم چون واقعا يك نفر بايد بنده نظركرده خدا باشد كه اين همه به او لطف شود! اما آن موقع آقاي دايي از حرف من بد برداشت كرد و چند جاي مختلف عليه من مصاحبه كرد و يكسري اختلافات بين ما بهوجود آمد كه بيشتر اختلاف سليقه است تا چيز ديگر. در كل اگر كسي راجع به خودم بگويد خدا علي كريمي را بغل كرده خوشحال هم ميشوم و از آن فرد تشكر هم ميكنم.
فردوسيپور عامل پيشرفت فوتبال است
برخلاف اكثر چهرههاي فوتبالي كه از نود و شخص فردوسيپور شاكي هستند، كريمي كه بارها مورد انتقاد عادل قرار گرفته، از او دفاع ميكند: شخصا از «عادل فردوسيپور» خوشم ميآيد. بارها در برنامه 90 خود من را به باد انتقاد گرفته است؛ ولي آدم حرفهاي بايد انتقادپذير باشد. برخلاف خيليها كه ميگويند فردوسيپور فقط دنبال حاشيه و تخريب فوتبال است؛ به نظر من اگر فوتبالمان پيشرفتي هم داشته، تا حدود زيادي فردوسيپور و برنامه نود باعث اين اتفاق بوده.
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Tuesday, 5 November , 2024