اگر زمانی با پنالتی چیپ بی‌موقع می‌شناختندش، امروز، او را یک مربی جوان، بادانش و موفق می‌دانند که حق دارد به قله‌های موفقیت برسد. هرچند "یحیی" یک بار در فینال حذفی، "لحظه" را باخت اما از شکست، پلی ساخت برای پیروزی‌های ماندگارتر.

او را همه می‌شناسند؛ کافی است پرنده ذهن را 10 سال عقب ببرید تا در لحظه زدن ضربه پنالتی درست روبروی دروازه چین قرار بگیرید و آنگاه، ضربه چیپ و آهی که از نهاد یک ملت برآمد. اما این همه زندگی یحیای فوتبال ایران نیست؛ او غرور یک ایرانی اصیل را دارد، دست کم اشک‌هایش بعد از بازی برگشت با ایرلند – که با پیروزی ایران و عدم صعودش به جام جهانی همراه بود – این مساله را ثابت می‌کند؛ در دیداری که او تک گلش را زد و خوب هم دفاع کرد اما …

به گزارش ایسنا، یحیی گل‌محمدی، دیروز یکی از بهترین مدافعان ایران و امروز، یکی از بهترین مربیان ایران است. با او به دشت خاطرات قدم گذاشتیم و از همه چیز گفتیم و شنیدیم؛ در این دشت پهناور، هم از پرسپولیس اثر بود و هم از تیم ملی، هم گل‌زنی در جام جهانی داشت و هم پنالتی چیپ، هم از خزر محمودآباد در آن نشان بود و هم از نفت تهران. در فوتبالی که برخی مربیان در آن هزار سال هستند و افتخارشان سقوط دادن تیم‌ها به دسته پایین‌تر است، "یحیی" دو بار تیم‌هایش را به آسیا رسانده و افتخارات کارنامه‌اش را بیشتر کرده است.

آن چه می‌خوانید، حاصل گفت‌وگوی دو ساعت و نیمه ما با یحیی گل‌محمدی است.

* ابتدا به گذشته برگردیم چه شد که وارد فوتبال شدید؟

– زمانی که در محمود آباد زندگی می‌کردیم مثل همه فوتبالیست‌های قدیمی از کوچه و خیابان فوتبال را شروع کردم و بعد وارد باشگاه شهرمان یعنی "خزر" محمود آباد شدم.

* اصالتا مازندرانی هستید؟

– اصالت ما آذربایجانی است، اما به خاطر کار پدرم زمانی در محمود آباد زندگی می‌کردیم. ابتدا پنج سال به تهران آمدیم و بعد به محمود آباد رفتیم و 13 سال آنجا بودیم و سپس برای همیشه به تهران برگشتیم. اما شروع فوتبال من از خزر محمود آباد بود که یکی از بهترین تیم‌های شهرمان بود. بعد از آن هم به تیم جوانان مازندران راه پیدا کردم.

* در آن تیم با چه کسانی هم‌بازی بودید؟

– جواد منافی و فیروز محمودی که کاپیتان تیم بود.

* اولین مربی‌تان که بود؟

– اولین مربی‌ام در خزر علی رنجبر بود که خیلی مربی خوبی بود و چیزهای زیادی از او یاد گرفتم. او الفبای فوتبال را به من یاد داد و زحمت زیادی برای من کشید.

 

 * از اول مدافع بودید؟

– خیر! ابتدا مهاجم بودم. در این پست با جوانان مازندران قهرمان ایران شدم. در فینال با اصفهان بازی کردیم. آن زمان مربی تیم جوانان خدا بیامرز محمد حسین سادات بود. او سپس به عنوان کارمند تربیت بدنی به تبریز رفت و کمک مربی تراکتورسازی هم شد و به تبع آن با شناختی که از من داشت من را با خود به آنجا برد و من در سال 67 در این تیم بازی کردم. او سپس به قم مامور شد و من هم به باشگاه هلال احمر قم رفتم و در آنجا ضمن این که آقای گل شدم قهرمانی استان قم را پس از حدود شش سال به دست آوردیم. در همان زمان بود که به تیم ملی امید دعوت شدم.

* مربی تیم امید آن زمان چه کسی بود؟

– دوره مربیگری فریدون عسگری و احمد خداداد بود. همان زمانی بود که ما دیگر خانه و زندگیمان را به تهران آورده بودیم. بعد از مدتی خداداد سرمربی تیم پورا شد و من با جواد منافی به این تیم رفتم و اولین قرارداد حرفه‌ای‌ام را به مبلغ 50 هزار تومان به عنوان پیش قرارداد و پنج هزار تومان حقوق ماهیانه بستم.

* تیم امید در آن سالی که شما در آن بازی می کردید تیم خیلی خوبی بود.

– بله! همین طور است. بعد از خداداد ، حسن حبیبی مربی ما شد و می‌توانستیم در المپیک بارسلون حضور داشته باشیم، اما تیم ما خیلی کم تجربه بود و میادین بین‌المللی را ندیده بودیم. حتی اولین سفر ما به قطر در شرایطی رقم خورد که ما مثل ندید بدید‌ها به در و دیوار فرودگاه نگاه می‌کردیم! شاید اگر چند بازی تدارکاتی خوب داشتیم می‌توانستیم به المپیک برویم. در آن زمان در اسپانیا کسانی مثل گوآردیولا بازی می‌کردند و ما می‌توانستیم در آن دوره نتیجه‌ خوبی هم بگیریم.

* گفتید که به پورا پیوستید.

– در همان تیم بود که خداداد به من پیشنهاد کرد در خط دفاع بازی کنم، چون پرش های خوبی داشتم و خوب ضربه سر می زدم. او از من تست گرفت و مرا حتی در تیم امید هم به عنوان مدافع دعوت کردند.

* شما اکنون خودتان مربی هستید و در دوران بازیگری سابقه حضور در جام جهانی و گلزنی در این رقابت‌ها را هم دارید. اگر قرار بود خودتان به عنوان مربی برای یحیی گل محمدی تصمیم بگیرید، او را در حمله به کار می‌گرفتید یا دفاع؟

– 100 درصد در خط دفاع استفاده می‌کردم.

* حتی با وجود این که یک بار "آقای گل" هم شدید کار در دفاع را ترجیح می دادید؟

– علاقه شدیدی به کار دفاع دارم. درست است که حضور در خط حمله جذاب است و همه دوست دارند گل بزنند، اما فکر می‌کنم که من در دفاع مثمرثمرتر بودم و اگر مهاجم می‌ماندم به جایی نمی‌رسیدم. کلا کار در دفاع راحت‌تر است.

* آدم راحت طلبی هستید؟

– نه! منظورم این است که از نظر میزان دوندگی راحت‌تر است، ولی مسئولیت مدافع خیلی بیشتر از مهاجم است.

* زمانی که بازی می‌کردید، یکی از شیک‌ترین فوتبالیست‌های ایران بودید. شیک یعنی…

– تمیز بازی می‌کردم؟ (خنده)

* بله! مثلا سبک بازی‌تان مثل رهبری‌فرد و هاشمی‌نسب نبود که با تکل‌های خشن و قدرت بدنی باشد. با جایگیری خوب و مناسب، مهاجم را از بازی خارج می‌کردید و نیازی به خطا نداشتید. این مسئله را به شاگردانتان هم منتقل می‌کنید؟

– این کار توانایی خاصی می‌خواهد که مهم‌ترین‌اش قدرت بازی‌خوانی است؛ اگر فکر مهاجم حریف را بخوانید یک قدم از او جلو هستید. بحث دیگر سرعت است. فکر می‌کردند که چون پاهای من بلند است و اندام درشتی دارم، سرعتم زیاد نیست در حالی که سرعت اولیه من در 15 متر خیلی خوب بود و با بازی‌خوانی خوبی که داشتم بدون خطا توپ می‌گرفتم. خیلی از این فاکتورها به ذاتی بودن برمی‌گردد که اگر نباشد نمی‌توانید آن را یاد بدهید یا دست کم زمان زیادی لازم دارد.

* شبیه‌ترین فرد به شما در خط دفاع چه کسی است؟

– از بین قدیمی‌ها محمد پنجعلی هم قدرت بازی‌سازی خوبی داشت و هم قدرت بازی‌خوانی. البته او دفاع آخر بود ولی خیلی خوب بازی می‌کرد. من فوتبالش را خیلی دوست داشتم. آن زمان خیلی بازی خارجی نمی‌دیدیم که الگوبرداری کنیم. از بازیکنان فعلی هم خیلی‌ها هستند که خوب بازی می‌کنند.

* کسی هست که شبیه شما بازی کند؟ مثلا سهراب بختیاری زاده مدافع خوبی بود.

– سهراب خیلی خوب بود. البته در جام جهانی کنار هم نبودیم. من برابر پرتغال مصدوم شدم و او بازی کرد. با سهراب در صبا باتری هم بازی بودم ولی در تیم ملی با تنها کسی که راحت بودم رحمان رضایی بود چون واقعا از بهترین‌های ایران بود. خوب ضربه سر می‌زد و سرعت خوبی هم داشت.

* رحمان خوب بود ولی یک اشتباه مرگبار داشت. بازی با مکزیک در جام جهانی.

– اشتباه برای همه پیش می‌آید.

* خود شما هم یک اشتباه بد داشتید. یادتان هست کدام بازی بود؟

– بازی با قطر…

* با سوریه!

– با سوریه؟ همان که 2 بر 2 شد. بله!

* در آن بازی که مربی تیم ملی مایلی کهن بود برای اولین بار فیکس بودید ولی به خاطر اشتباه شما بازی 2 بر 2 شد.

– باد خیلی تندی می‌وزید و چشم چشم را نمی‌دید. توپ دست عابدزاده بود. وقتی به من پاس داد تا آمدم استپ کنم، مهاجم توپ را قاپید و گل زد. یک بار هم جلوی قطر گل به خودی زدم!

 

 * آن اشتباه برابر سوریه باعث شد که چند بازی نباشید.

– بالاخره اشتباه کردن تاوان دارد و باید تاوان را پس داد. ضمن اینکه آن روزها مدافع‌های خوبی داشتیم.

* نقطه اوج کار هر فوتبالیستی حضور در جام جهانی است و این اتفاق برای شما رخ داده است. از حال و هوای روزهای مانده به جام جهانی بگویید.

– بعد از آن که قطر را بردیم و به مرحله آخر مقدماتی جام جهانی 2006 رسیدیم، به خاطر گل به خودی که زده بودم شرایط روحی و روانی‌ام خیلی بد بود. اگر آن بازی را نمی‌بردیم اصلا به جام جهانی نمی‌رسیدیم. واقعیت این است که احساس می‌کردم دیگر نمی‌توانم به تیم ملی کمک کنم. شرایطم خیلی سخت بود. آن روزها هم مثل الان نبود که کسی با بازیکن کار نداشته باشد. بیشتر روزنامه‌ها و رسانه‌ها در جزئیات زندگی بازیکنان کنکاش می‌کردند و فشار زیادی روی ما بود. الان فشارها بیشتر روی مربیان است. (خنده)

* بعد چه شد؟

– از خودم ناامید شده بودم ولی مربی ما برانکو بود و کاری کرد که برای خودم الگو شد. او با من صحبت کرد و بدون آن که من از شرایطم برایش بگویم، گفت که به من اعتماد دارد. با آن صحبت‌ها اعتماد به خودم بیشتر شد و بیشتر تمرین کردم. در مرحله بعد اولین بازی ما با بحرین بود. بعد از اتفاقات تلخ سال 2001 همه می‌خواستند نتیجه بازی را بدانند و فشار سنگینی روی دوش ما بود.

 

 * مرحله آخر مقدماتی جام جهانی بود که بازی اول مساوی شد؟

بله! بازی صفر – صفر شد ولی با توجه به جو سنگین ورزشگاه و فشاری که روی ما بود، بازی خیلی خوبی کردیم. هرچند کارشناسان آن زمان کاری به این نداشتند که چه کسی چطور بازی می‌کند! بعد بازی برانکو مرا در آغوش گرفت و تشکر کرد. نقطه عطف بازی من این بازی بود که دیگر از آنجا به بعد بازی‌های خوبم شروع شد. بازی بعدی هم با ژاپن بود که 2 بر یک بردیم.

* رقابت‌های مقدماتی را پشت سر گذاشتیم و به جام جهانی رسیدیم. از آن به بعدش را بگویید.

– پس از صعود به جام جهانی بین سازمان تربیت بدنی و فدراسیون وقت اختلاف‌هایی به وجود آمد که ناخواسته فشار زیادی روی ما آورد. یک مشکل بزرگ دیگر هم عدم حمایت رسانه‌ها از تیم ملی بود که می‌شد آن را به وضوح دید. همچنین همه لژیونرهای ما مصدوم شده بودند. مهدوی‌کیا، هاشمیان و رحمان رضایی مصدوم بودند. کریمی هم مچ پایش را در بایرن عمل کرده بود. زندی هم مصدوم بود. با آمادگی نه چندان خوب و فشار بازی‌های زیاد به جام جهانی رفتیم.

* کدام بازی‌ها؟

– من و سهراب و دایی با صبا باتری در لیگ برتر و جام حذفی و لیگ قهرمانان آسیا بودیم. یک ماه مانده به جام جهانی بازی‌هایمان تمام شد. از طرف دیگر انتظار مردم از تیم ملی بالا رفته بود و می‌گفتند که مکزیک را می بریم، با پرتغال مساوی می‌کنیم و آنگولا را هم می‌بریم!

* واقعا نمی‌توانستیم مکزیک را ببریم؟

– با همه مشکلات بازی با مکزیک پایاپای بود. یکی خوردیم و یکی زدیم و در نیمه دوم بازی طوری دست ما بود که اصلا گفتم آن‌ها دیگر به ما گل نمی‌زنند. اما آن اشتباه‌های زنجیره‌ای شکل گرفت و گل خوردیم و بعد هم گل سوم. باورمان نمی‌شد که آن بازی را باخته‌ایم. بردن پرتغال کار سختی بود و سطح دو تیم آن قدر نزدیک نبود که بشود آن‌ها را برد اما اگر شرایط خوب بود، 100 درصد می‌شد مکزیک را ببریم و آنگولا را هم راحت می بردیم و صعود می‌کردیم.

* گفتید که نقطه عطف بازی‌تان، مقدماتی جام جهانی 2006 بود. ولی معتقدیم که نقطه عطف کار شما حضور در فولاد بود.

– در باشگاهی بله! شرایطم در پرسپولیس خوب بود ولی به من اعتماد نمی‌شد. نمی‌گویم که مربیان مقصر بودند چون خودم هم تقصیر داشتم. بعد از رفتن به فولاد فکر می‌کردم که چرا مرا با پنج سال سابقه حضور در پرسپولیس کنار گذاشتند اما حالا که فکر می‌کنم می‌بینم که واقعا حقم بود!

* پروین ثابت کرده بود که بازی فیزیکی و قدرتی را ترجیح می‌دهد.

– علی پروین بازی من را قبول داشت. ندیده بودم که او به بازیکنی زنگ بزند و بخواهد که به پرسپولیس برود اما سه سال بعد از رفتنم از پرسپولیس به من زنگ زد و من را خواست. من هم خوشحال شدم چون پرسپولیس را دوست داشتم. آن سال از نظر بدنی و فنی سطح خوبی داشتم و به پرسپولیس خیلی کمک کردم.

* پیشنهاد از خارج از کشور هم داشتید؟

– تمام کارهایم برای رفتن به آمریکا و تیم گالکسی فراهم شده بود. بیشتر به خاطر مسائل شخصی نتوانستم بروم وگرنه حتی مبلغ قراردادم هم مشخص شده بود.

* چند گل به خودی زده‌اید؟

– (با خنده) دو گل در صبا، یکی در تیم ملی، یکی هم در پرسپولیس توپ به پایم خورد و رفت توی گل!

* پس آقای گل هستید!

– بله! (با خنده)

* چند بار اخراج شدید؟

– یک بار، در جام حذفی با مقاومت مشهد بازی داشتیم که کمک‌داور در یک صحنه از 15 متری آفساید گرفت ولی داور وسط نگرفت. من با داور بحث کردم و او هم اخراجم کرد.

 

 * مرحله آخر مقدماتی جام جهانی بود که بازی اول مساوی شد؟

بله! بازی صفر – صفر شد ولی با توجه به جو سنگین ورزشگاه و فشاری که روی ما بود، بازی خیلی خوبی کردیم. هرچند کارشناسان آن زمان کاری به این نداشتند که چه کسی چطور بازی می‌کند! بعد بازی برانکو مرا در آغوش گرفت و تشکر کرد. نقطه عطف بازی من این بازی بود که دیگر از آنجا به بعد بازی‌های خوبم شروع شد. بازی بعدی هم با ژاپن بود که 2 بر یک بردیم.

* رقابت‌های مقدماتی را پشت سر گذاشتیم و به جام جهانی رسیدیم. از آن به بعدش را بگویید.

– پس از صعود به جام جهانی بین سازمان تربیت بدنی و فدراسیون وقت اختلاف‌هایی به وجود آمد که ناخواسته فشار زیادی روی ما آورد. یک مشکل بزرگ دیگر هم عدم حمایت رسانه‌ها از تیم ملی بود که می‌شد آن را به وضوح دید. همچنین همه لژیونرهای ما مصدوم شده بودند. مهدوی‌کیا، هاشمیان و رحمان رضایی مصدوم بودند. کریمی هم مچ پایش را در بایرن عمل کرده بود. زندی هم مصدوم بود. با آمادگی نه چندان خوب و فشار بازی‌های زیاد به جام جهانی رفتیم.

* کدام بازی‌ها؟

– من و سهراب و دایی با صبا باتری در لیگ برتر و جام حذفی و لیگ قهرمانان آسیا بودیم. یک ماه مانده به جام جهانی بازی‌هایمان تمام شد. از طرف دیگر انتظار مردم از تیم ملی بالا رفته بود و می‌گفتند که مکزیک را می بریم، با پرتغال مساوی می‌کنیم و آنگولا را هم می‌بریم!

* واقعا نمی‌توانستیم مکزیک را ببریم؟

– با همه مشکلات بازی با مکزیک پایاپای بود. یکی خوردیم و یکی زدیم و در نیمه دوم بازی طوری دست ما بود که اصلا گفتم آن‌ها دیگر به ما گل نمی‌زنند. اما آن اشتباه‌های زنجیره‌ای شکل گرفت و گل خوردیم و بعد هم گل سوم. باورمان نمی‌شد که آن بازی را باخته‌ایم. بردن پرتغال کار سختی بود و سطح دو تیم آن قدر نزدیک نبود که بشود آن‌ها را برد اما اگر شرایط خوب بود، 100 درصد می‌شد مکزیک را ببریم و آنگولا را هم راحت می بردیم و صعود می‌کردیم.

* گفتید که نقطه عطف بازی‌تان، مقدماتی جام جهانی 2006 بود. ولی معتقدیم که نقطه عطف کار شما حضور در فولاد بود.

– در باشگاهی بله! شرایطم در پرسپولیس خوب بود ولی به من اعتماد نمی‌شد. نمی‌گویم که مربیان مقصر بودند چون خودم هم تقصیر داشتم. بعد از رفتن به فولاد فکر می‌کردم که چرا مرا با پنج سال سابقه حضور در پرسپولیس کنار گذاشتند اما حالا که فکر می‌کنم می‌بینم که واقعا حقم بود!

* پروین ثابت کرده بود که بازی فیزیکی و قدرتی را ترجیح می‌دهد.

– علی پروین بازی من را قبول داشت. ندیده بودم که او به بازیکنی زنگ بزند و بخواهد که به پرسپولیس برود اما سه سال بعد از رفتنم از پرسپولیس به من زنگ زد و من را خواست. من هم خوشحال شدم چون پرسپولیس را دوست داشتم. آن سال از نظر بدنی و فنی سطح خوبی داشتم و به پرسپولیس خیلی کمک کردم.

* پیشنهاد از خارج از کشور هم داشتید؟

– تمام کارهایم برای رفتن به آمریکا و تیم گالکسی فراهم شده بود. بیشتر به خاطر مسائل شخصی نتوانستم بروم وگرنه حتی مبلغ قراردادم هم مشخص شده بود.

* چند گل به خودی زده‌اید؟

– (با خنده) دو گل در صبا، یکی در تیم ملی، یکی هم در پرسپولیس توپ به پایم خورد و رفت توی گل!

* پس آقای گل هستید!

– بله! (با خنده)

* چند بار اخراج شدید؟

– یک بار، در جام حذفی با مقاومت مشهد بازی داشتیم که کمک‌داور در یک صحنه از 15 متری آفساید گرفت ولی داور وسط نگرفت. من با داور بحث کردم و او هم اخراجم کرد.

 

 * بعد از بازی چه کردید؟

– در هتل رفته بودم زیر پتو و برای شام هم نرفتم. مهدی (مهدوی کیا) با همان حالت حق به جانب همیشگی‌اش آمد و گفت "چی کار کردی؟" بعد هم گفت "فدای سرت، بیا بریم شام". با مهدی هم‌اتاق بودم.

* خود مهدی چهار سال بعد در جام ملت‌ها پنالتی خراب کرد! شما هم کارهای خاطره‌انگیز زیادی داشتید.

– ولی خاطرات منفی بیشتر به یاد می‌مانند!

* سال 2004 تیم خوبی داشتیم و در آستانه قهرمانی آسیا بودیم.

– اصلا آن سال باید قهرمان می‌شدیم. در همان بازی با چین در نیمه نهایی داور ما را 10 نفره کرد و مدافع چین را اخراج نکرد. چینی‌ها هم خیلی هزینه کرده بودند و خوراکشان دیدن دم داورها بود. به جز ضربه چیپ من همه چیز خوب بود. و حیف شد چون اگر به فینال می‌رفتیم قطعا قهرمان می‌شدیم.

* چرا هر وقت تیم ملی سبز می‌پوشید خوب نتیجه نمی‌گرفت؟

– به این مسائل اعتقاد ندارم.

* یعنی اهل جادو و جادوگری نیستید؟ (با خنده)

– نه خدا نکند! وقتی قدرت برتری مثل خداوند هست که به آن تکیه کنیم به این چیزها نیاز نیست. فقط در ایران هم نیست بلکه همه جای دنیا دیده می‌شود.

* می‌خواهیم کم‌کم از دوران بازیگری‌تان فاصله بگیریم اما برای حسن ختام این بخش از شما می‌خواهیم که نکات برجسته‌ای که از این دوران یاد گرفته‌اید و سرلوحه کارتان قرار می‌دهید را بیان کنید.

– در چند وقت اخیر خیلی به فوتبال حمله کرده‌اند که بی‌رحمانه و ناجوانمردانه بوده است. آن‌ها چون در فوتبال نیستند این حرف‌ها را می‌زنند. اگر بازیکن یا مربی بودند، می‌فهمیدند که فوتبال مثل زندگی است و تنها چیزی که به آن فکر می‌کنید این است که به سمت یک قدرت بزرگتر دست دراز کنید. آنجاست که التماس می‌کنید و می‌خواهید خدا کمک‌تان کند. یا توسل به ائمه اطهار که در فوتبال ما خیلی دیده می‌شود ولی کسی درباره چیزهای خوب فوتبال حرف نمی‌زند. در فوتبال هم مثل زندگی وقتی فردی گرفتار می‌شود و تنها جایی که رجوع می‌کند به خدا پناه می‌برد. شاید بزرگ‌ترین حسن فوتبال این است که آدم را به خدا نزدیک می‌کند.

 

 * ولی از فوتبال بیشتر نکات منفی‌اش دیده می‌شود.

– این کار درستی نیست. من دیده‌ام که بازیکنی قرآن به بازویش می‌بندد یا دعا می‌خواند و نذر می‌کند تا موفق شود. فکر می‌کنم با وجود مشکلات اقتصادی جامعه، فوتبال را سیبل کرده‌اند تا مشکلات اقتصادی فراموش شود. فوتبال سپر بلا شده است. مسئله دیگری که یاد گرفته‌ام این است که مربی باید با بازیکنش صادقانه رفتار کند. این کار خیلی از مشکلات را برطرف می‌کند. نزدیکی و توکل به خدا و صداقت، لازمه کار مربی است.

* اجازه بدهید به این ویژگی‌ها، یک مورد را اضافه کنیم و آن عشق زیاد شما به ایران است. اشک‌های‌تان بعد از پیروزی برابر ایرلند به خوبی این عشق را نشان داد.

– عشق به مهین را همه دارند ولی من نزدیک 80 بازی برای ایران کردم که کمتر کسی این افتخار را دارد. همه از این آب و خاک هستیم و به تمدن چندین هزار ساله ایران می‌بالیم. همه ما به این تمدن وابسته هستیم. بعد از دین و مذهب، بحث میهن‌پرستی مطرح می‌شود و من خودم یک میهن‌پرست هستم. ایران را خیلی دوست دارم و برای همین خیلی مواقع که می‌توانستم در کشور دیگری اقامت بگیرم، نرفتم و ماندم تا تجربیاتم را به جوانان ایرانی منتقل کنم. من تاریخ ایران را خیلی دوست دارم و به مردم ایران از صمیم قلب عشق می‌ورزم. کشوری که داریم از نظر منابع طبیعی، آب، گاز، نفت و… بی‌نظیر است و اروپایی‌ها آرزو دارند کشور ما را داشته باشند. من از این که یک ایرانی هستم افتخار می‌کنم.

* با این حساب بگذارید این حس بالای میهن‌پرستی را بگذاریم کنار تصویر بازی ایران و بحرین در سال 2001. آن روز هم باختیم، همه بازیکنان‌مان کتک خوردند و هم حریف با پرچم یک کشور دیگر پایکوبی کرد. چه حسی داشتید؟

– نمی‌توانستم در آن بازی باشم و چون استرس زیادی داشتم در هتل ماندم. اگر در ورزشگاه بودم یک درگیری هم خودم درست می‌کردم. (با خنده) شوخی می‌کنم اما حس خیلی بدی بود.

* چه شد که آن بازی را باختیم؟

– با توجه به تجربه بالای بلاژویچ نمی‌دانم چه شد که برنامه‌ریزی آن بازی خیلی بد بود. ما یک هفته قبل بازی به منامه رفتیم. فضای آن جا خوب نبود. تفریحات زیاد بود، هوا گرم بود و کلا چیزهایی داشت که برای ما خوب نبود. همچنین غذاهای آنچنانی که هر کدام را می‌خوردی باید 10 بار تمرین می‌کردی تا هضم شود!

* همان ماجرای کشک بادنجان؟

– این‌ها تاثیر منفی روی تیم گذاشته بود. تیم ملی با تمرکز پایین به میدان رفت. اگر یک یا دو روز قبل بازی می‌رفتیم قطعا نتیجه چیز دیگری می‌شد. بلاژویچ بچه‌ها را آزاد گذاشته بود که بعد شام بروند بیرون و 11 و 12 شب برگردند. برنامه‌ریزی اشتباه بود و ما ضربه خوردیم.

* دیگر وارد دوران مربی‌گری‌تان شویم. از صبا باتری شروع کردید که شروع خوبی هم بود.

– از همان وقتی که 32-33 سالم بود دوست داشتم مربی شوم. تمرین‌ها را کپی‌برداری می‌کردم و برای خودم ترکیب می‌چیدم. در بازی‌ها فکر می‌کردم که اگر خودم مربی بودم چه کار می‌کردم. کارم را از صبا باتری به عنوان مربی – بازیکن شروع کردم. بعد از این که محمدحسین ضیایی را برکنار کردند، من را انتخاب کردند. از 10 بازی که مربی بودم فقط در یکی بازی کردم چون اصلا نمی‌شد هر دو کار را با هم کرد. هرچه فکر می‌کنم که چرا برخی این کار را می‌کنند به نتیجه نمی‌رسم. بازیگری و مربی‌گری با هم تداخل دارند. پس از اینکه در یک بازی دیدم نمی‌توانم هر دو کار را با هم انجام دهم از مسئولان خواستم که من را تنها مربی تیم بدانند هرچند آن‌ها اصرار داشتند که خودم بازی کنم. در آن 10 بازی نتایج خوبی گرفتیم و سوم شدیم و به آسیا رفتیم.

* چند هفته قبل از پایان فصل با پرسپولیس بازی کردید و 4 بر یک باختید که شائبه‌های زیادی درست کرده بود.

– نه ما به قدرت پرسپولیس باختیم. در بازی آخر هم از پگاه یک بر صفر باختیم که اواخر بازی گفتند پرسپولیس و سپاهان مساوی شدند و سپاهان قهرمان شد اما بعد از تمام شدن بازی ناگهان تماشاگران که پرسپولیسی بودند به هوا پریدند و معلوم شد گل دقیقه 96 پرسپولیس به ثمر رسیده است.

* بعد از آن در کسوت مربی تیم‌های مختلف گریبان پرسپولیس را خوب گرفتید.

– صبا تیم خوبی بود و مخصوصا به استقلال و پرسپولیس راحت نمی‌باخت. مربی‌گری را از صبا شروع کردم. قرار بود فصل بعدش هم مربی باشم و حتی پنج – شش بازیکن گرفتم ولی تیم به قم رفت. آن روزها سربرگ صبای قم نداشتیم و روی برگه A4 قرارداد می‌بستیم! تمرین‌ها که چند روز بود شروع شده بود، گفتند که فیروز کریمی شده سرمربی و از من تشکر کردند!

* بعد چه کردید؟

– همان سال کریمی گفت که حیف است بازی را کنار بگذارم. در نتیجه یک نیم فصل بازی کردم ولی دیگر رغبت و انگیزه‌ای نداشتم و در نهایت پس از صحبت با تیمسار ملاحی در کلاس‌های مربی‌گری شرکت کردم. 10 روز بعد از آن که فوتبال را کنار گذاشتم، کلاس مربی‌گری بود و من دوره‌های D و C و B را گذراندم. خیلی خوب شد که در دو سال مدرک A گرفتم. وقتی کلاس‌هایم تمام شد از لیگ یک شروع کردم. اولین تیم تربیت یزد بود که سوم شدیم و اگر بازی آخر را می‌بردیم به پلی‌آف می‌رفتیم. سال بعد سعید آذری مدیرعامل نساجی مازندران شد و من هم به آن جا رفتم که چهارم شدیم. بعد از آن در راه‌آهن دستیار علی دایی و بعد هم سرمربی صبای قم شدم.

 

 * گویی علاقه زیادی هم به سوم شدن دارید. امسال با نفت سومین بار است که سوم شده‌اید.

– بله!

* و نفت دومین تیمی است که با آن سهمیه آسیا می‌گیرید و رهایش می‌کنید.

– بله!

* در صبای قم نتایج خوبی گرفتید اما جریان رفتن‌تان به پرسپولیس پیش آمد و آن ماجرای بیماری قلبی و استرس و صحبت مدیران باشگاه مبنی بر اینکه راست نمی‌گویید.

– آن سال در صبا مشکلاتی وجود داشت که نمی‌شد گفت پنهان بودند. یکی عدم حمایت مسئولان از تیم بود. با رمضان‌بیگی مدیرعامل باشگاه پیش استاندار قم رفتیم و او قول داد که از تیم حمایت کند. ما هم گفتیم خدا را شکر، اما حمایت‌ها قطع شد و گفتم که اگر حمایت نباشد از تیم جدا می‌شوم چون نمی‌توانم در صورت بچه‌ها نگاه کنم و آن‌ها همچنان مشکل داشته باشند. بعد از این اتفاق‌ها پیشنهاد پرسپولیس آمد که دستیار مانوئل ژوزه شوم. به رمضان‌بیگی گفتم که چون امکانات اولیه و پرداخت‌ها مناسب نیست، می‌خواهم جدا شوم و آن‌ها هم خیلی راحت پذیرفتند و من ساده و راحت از صبا جدا شوم و به پرسپولیس پیوستم.

 

 * گفتید که از صبا راحت جدا شدید اما وقتی به پرسپولیس پیوستید، جار و جنجال‌ها شروع شد. مسئولان باشگاه صبا و شهر قم، مصاحبه‌هایی کردند و گفتند که شما آن‌ها را فریب دادید که گفتید استرس دارید.

– واقعا اوضاع خوبی نداشتم و شرایطم واقعا بد بود. مشکلات را می‌دیدم و به مسئولان باشگاه گفتم که چون هیچ تلاشی نمی‌کنند نمی‌توانم بمانم. به آن‌ها گفتم که با موقعیت باشگاه از نظر عصبی و روحی – روانی نمی‌توانم خودم را کنترل کنم. تیم ما حتی پول نداشت غذا بخورد. بازیکنانم با تاکسی سر تمرین می‌آمدند مشکلاتی داشتیم که گفتنش سخت بود. چند بازیکن در خانه‌ای که یک اتاق خواب داشت زندگی می‌کردند و از شهرک المپیک ماشین می‌گرفتند و سر تمرین می‌آمدند. امکانات اولیه نبود، من چه باید می‌کردم؟ خود مسئولان هم فهمیدند که کاری نمی‌شود کرد.

* وقتی به پرسپولیس رفتید خیلی‌ها گفتند که یحیی گل‌محمدی آمده تا ژوزه را کنار بگذارد و خودش سرمربی شود، این طور بود؟

– این گمانه‌زنی‌ها همیشه هست و رسانه‌ها برای خودشان پیش‌بینی‌هایی می‌کنند. وقتی پرسپولیس چنان نتایجی گرفته بود و من به این تیم آمدم، طبیعی بود که چنین فکر کنند. اما نمی‌دانم جای قسم خوردن دارد یا نه اما من فقط آمده بودم که به پرسپولیس کمک کنم. انصافا خیلی هم تلاش کردم. خود ژوزه چندین بار از من تشکر کرد و گفت که فکر نمی‌کرد من بخواهم این همه کمک کنم. فیلم بازی‌ها را به بازیکنان نشان می‌دادم و رابطه مربی و بازیکنان را که چندان خوب نبود درست می‌کردم. حتی با کریمی صحبت کردم که سر تمرین‌ها برگردد چون قهر کرده بود. واقعا دوست داشتم که پرسپولیس از آن حالت بیرون بیاید. نتایج هم رو به بهتر شدن می‌رفت اما تیم مشکلات اساسی داشت و به این راحتی‌ها حل نمی‌شد.

* ژوزه چطور مربی‌ای بود؟ او پیش از آمدن به پرسپولیس کارنامه‌ی موفقی داشت پس چه شد که در پرسپولیس موفق نشد؟

– اتفاقی که برای ژوزه افتاد برای خودم تجربه شد که اگر جایی بروم حتما تیم را خودم ببندم یا حداقل فرصت داشته باشم که تیم را تمرین دهم. با اینکه ژوزه مربی باتجربه‌ای بود، اما این مسئله را لحاظ نکرد و تنها 10 روز مانده به شروع لیگ برتر تیم را تحویل گرفت که کار اشتباهی بود و از مربی باتجربه‌ای مثل او که جزو 100 مربی برتر دنیا بود، بعید بود.

* شاید ژوزه زیاد به خودش مطمئن بود.

– هرچقدر هم یک مربی به خودش مطمئن باشد، باید نسبت به تیم شناخت داشته باشد. زمانی ممکن است یک تیم آماده را به شما بدهند و شما هم از خودت مطمئن باشی ولی زمانی که از تیم شناخت نداشته باشی نمی‌توانی موفق شوی. ژوزه از نظر شخصیتی واقعا آدم خوبی بود ولی از نظر تمرین دهی و آماده‌سازی آن طور که باید و شاید نتوانست تیم را آماده کند.

* حالا که بحث منش مربی شد، بگویید که تاثیرگذارترین مربی شما چه کسی بوده است؟

همیشه اولین مربی، بهترین است. علی رنجبر در خزر محمودآباد، خیلی برای من زحمت کشید. ضمن اینکه وقتی فکر می‌کنم می‌بینم که تمرین‌های او چیزی از مربیان امروز کم نداشت و خیلی فهمیده بود. در عرصه ملی برانکو تاثیر بسیار خوبی از نظر فنی و شخصیتی روی من گذاشت و در عرصه باشگاهی هم بدون شک وینگو بگوویچ بهترین مربی‌ام بود.

* به پرسپولیس برگردیم. مانوئل رفت و شما سرمربی شدید. پرسپولیسی که به شما سپرده شد، دو سال بود که نتایج بسیار بدی می‌گرفت اما شما توانستید نتایج خوبی بگیرید و در جام حذفی هم خیلی خوب عمل کردید. چطور شد که این اتفاق افتاد؟

– بعد از اینکه در پایان نیم فصل اول به تراکتورسازی باختیم رویانیان و هیات مدیره تصمیم گرفتند که من کار را ادامه دهم. می‌دانستم که کار سختی در پیش دارم، تمرین‌ها خوب نبود و بازیکنان از نظر بدنی تنبل شده بودند. در آن شرایط اگر فشار هم می‌آوردیم، جواب نمی‌گرفتیم. وقتی بازیکن 5 – 6 ماه خوب تمرین نکند، هرچقدر هم به آن فشار بیاید، جواب نمی‌دهد. ضمن اینکه تیم از نظر روحی مشکل زیادی داشت و من همه این مسائل را می‌دانستم و فکر می‌کنم بهترین کسی که می‌توانست در آن مقطع سرمربی پر سپولیس شود من بودم چون هم از بچه‌ها شناخت داشتم و هم آن‌ها من را قبول داشتند. هرچند به دوستانم می‌گفتم که ریسک بزرگی را پذیرفته‌ام و باید ببینم که خدا چه می‌خواهد.

* عملکرد پرسپولیس در زمان شما در جام حذفی بسیار چشمگیر بود و این مسئله انتظار هواداران را بالا برده بود.

– کار را خوب شروع کردیم و بازیکنان هم از روش کار من به خوبی استقبال کردند. در بازی اول در جام حذفی به ملوان 6 گل زدیم. آن 6 گل توقع مردم را بالا برد و گفتند حالا که فلانی آمده و کریمی هم بازی‌اش را شروع کرده، دیگر به همه تیم‌ها 6 گل می‌زنیم. پیش از این اگر این بازی را در پنالتی هم می‌باختیم، هواداران راضی بودند چون کسی امیدی نداشت. خود ملوانی‌ها می‌گفتند راحت پرسپولیس را می‌بریم. پرسپولیس به این روز افتاده بود. خدا خیلی کمک کرد که خوب شروع کردیم. در ادامه کار در 21 بازی باخت نداشتیم. تیمی که تحویل گرفتم بدترین نتایج تاریخ پرسپولیس را کسب کرده بود و در حالی که من تیم را نبسته بودم و مشکلات زیادی داشتم، آن را تا فینال جام حذفی آوردیم و در لیگ هم در دو بازی داوران ما را اذیت کردند و در یکی دو بازی هم با اینکه 10 – 12 موقعیت گل داشتیم، باختیم.

* روند حرکتی‌تان در جام حذفی چطور بود؟ چطور شد که آن تیم به فینال رسید؟

– مسیری که آن سال طی کردیم، سخت‌ترین راه رسیدن به فینال بود. اول ملوان را بردیم و بعد نفت تهران را که تیم بسیار خوبی بود. بعد در اصفهان با ذوب آهن بازی کردیم و سپس به گیلان رفتیم و با داماش روبه‌رو شدیم. همه حریفان ما تیم‌های خوبی بودند. در فینال هم که برابر سپاهان قرار گرفتیم.

* پرسپولیس یک سال و نیم عملکرد بدی داشت و یک نیم فصل خوب شد. در جام حذفی خیلی خوب شد و همه چیز مهیا بود که جلوی 100 هزار تماشاگر قهرمان شود و مهدوی‌کیا هم خداحافظی رویایی داشته باشد و شما هم به عنوان یک مربی جوان و برتر، فصل بعد تیم را ببندید و با آن به آسیا بروید. چه شد که آن روز همه چیز برعکس شد؟

– همه چیزهای خوبی که گفتید با قهرمان نشدن ما فراموش شد.

* بالاخره مردم نتیجه را می‌بینند و بر اساس آن رای می‌دهند.

– اگر نگاه‌ها عادلانه و منصفانه بود و موفقیت‌ها را در نظر می‌گرفتند، نظرشان چیز دیگری می‌شد.

* البته ماجرای خداحافظی تلخ مهدوی‌کیا هم مزید بر علت شد که آن شکست به عنوان نکته بسیار منفی در کارنامه شما ثبت شود.

– زیاد نه! اگر نگاه‌ها کارشناسانه و عادلانه بود، مدیران باشگاه قبل از فینال می‌گفتند که چون گل‌محمدی تیم را با آن همه مشکلات به اینجا رسانده، قراردادش را تمدید می‌کنیم. آن وقت هم تیم و هم من روحیه می‌گرفتیم. ضمن اینکه نمی‌دانم چرا در آن مقطع خیلی از پیشکسوتان هیچ حمایتی از من نکردند و حتی پس از بردها علیه من صحبت می‌کردند. شاید از من خوششان نمی‌آمد. اما به هر حال احساس تنهایی می‌کردم.

 

 * درباره اتفاقات روز فینال بگویید.

– یک گل از سپاهان جلو افتاده بودیم که کریم انصاری فرد به من گفت تب و لرز دارد و پاهایش می‌لرزد. مجبور شدم که او را تعویض کنم. شاید تاکنون این حرف‌ها را جایی نگفته باشم. علی کریمی هم بعد از چند ماه مصدومیت، در اولین بازی‌اش شرکت کرده بود و با توجه به سنگینی بازی و اسم و رسمی که او داشت، می‌خواستیم به او بازی بدهیم تا تماشاگران را تهییج کند. فکرمان هم خوب بود و علی هم واقعا غیرت کرد و خوب دوید. انتظار نداشتم که او بیش از یک نیمه بازی کند اما تا دقیقه 84 بازی کرد و به هر حال پیش‌بینی یک تعویض اجباری را برای او داشتم. تا اینجا شد دو تعویض اجباری. ما یک تعویض اجباری دیگر هم داشتیم و باید طبق برنامه‌ریزی مهدوی‌کیا را 5 دقیقه آخر به بازی می‌فرستادیم تا خداحافظی کند بنابراین هر سه تعویض ما سوخته بود و ما خلع سلاح شده بودیم.

* یعنی نمی‌شد در این برنامه تغییراتی ایجاد کنید؟

– اتفاقا وقتی بازی را 2 بر یک جلو بودیم، در ذهنم بود که رضا نورمحمدی را به بازی بفرستم و بازی را ببندم تا همه چیز تمام شود. حتی خود مهدی هم گفت که این کار را بکنم و من تعجب کردم و به او گفتم که به احترام خودش و برنامه‌ای که از قبل ریخته شده باید به میدان برود چون حتی اگر او بازی نمی‌کرد و قهرمان می‌شدیم، ممکن بود قهرمانی‌مان را لوث کنند. خودش می‌خواست بازی نکند اما قبول نکردم. دو دقیقه بعد هم که بازی مساوی شد و به ضربات پنالتی رفت.

* منتقدان‌تان می‌گویند که بهتر بود مهدی را زودتر به میدان می‌فرستادید.

– مهدی شرایط بازی نداشت. سه بار مصدوم شده بود، چند هفته تمرین نکرده بود و به تازگی هم مادرش فوت کرده بود. او شرایطش خوب نبود و حتی نمی‌توانست یک ربع بازی کند. آن‌ها که این حرف‌ها را می‌زنند از دور مسائل را می‌دیدند و احساساتی شده بودند.

* در آن روز بدشانسی هم آوردید.

– وقتی 2 – یک جلو بودیم محسن بنگر یک ضربه سر زد که توپش به دیرک خورد. اگر گل می‌شد همه چیز تمام بود. ضمن اینکه باید بدانیم که با تمام آن مشکلات، به فینال رسیدیم و وقتی که باختیم، لشگر راه انداختند که یحیی نباید باشد. من مشکلی نداشتم بنابراین خودم قبل از اینکه آن‌ها بگویند استعفا دادم و گفتم که عاشق پرسپولیس هستم و خواهم بود.

* شکی نیست که پیشکسوتان استقلال و پرسپولیس خیلی مواقع به جای آنکه یار تیم باشند، بار تیم هستند. اما شاید طرفداران پرسپولیس حرف شما را نپذیرند. بارسلونا هم با تاتا شروع کرد و او فقط نتوانست تیم را قهرمان کند و دوم شد. با این حال و با وجود اینکه مربی نامداری بود به او فرصت ندادند.

– بارسلونا با تاتا شروع کرد ولی پرسپولیس که با من شروع نکرده بود. آن‌ها به من هم یک سال فرصت می‌دادند و آن وقت اگر نتایجم قابل قبول نبود، من را کنار می‌گذاشتند. وقتی تیم را خودم نبسته بودم و هزار مشکل هم داشت و با این حال آن را به فینال حذفی رساندم و در لیگ هفتم کردم، نتایج بدی نبوده است.

* ولی شما از قبل می‌دانستید که پرسپولیس مشکل دارد.

– بله گفتم که می‌دانستم مشکلاتی هست ولی شاید اگر کس دیگری می‌آمد، وضعیت بدتر می‌شد. اکنون ذوب آهن را به من سپرده‌اند و من فرصت دارم که یارگیری کنم و تیمم را تمرین دهم. اگر در پایان نیم فصل اول نتایجم خوب نباشد، آن وقت خودم می‌روم.

* انتقادهایی که از شما می‌شد، چند دسته بود. برخی از هواداران می‌گفتند که یحیی به پرسپولیس آمد و تیمی را که تا پایین جدول رفته بود، به فینال جام حذفی رساند و خوب کار کرد اما ایراد بزرگش نحوه تعاملش با مهدوی کیا بود. عده‌ای دیگر معتقد بودند که اگر در پرسپولیس می‌ماندید، در فصل بعد نتایج خوبی می‌گرفتید. اما دسته سوم می‌گفتند که تحت هر شرایطی شمایی که به پرسپولیس آمده‌اید باید با تیم به نتیجه دلخواه می‌رسیدید.

– نظر سومی که گفتید خالی از انصاف است.

* قبول دارید که در فینال جام حذفی اشتباه داشتید؟

– کجا اشتباه داشتم؟

* گفتید که مهدوی‌کیا آماده نبود و ما این را می‌پذیریم اما آیا نباید از وضعیت انصاری فرد هم مطلع می‌بودید؟

– از کجا باید می‌دانستم؟ من که علم غیب نداشتم. وقتی بازیکن به من نمی‌گوید که مشکل دارد،‌ من چطور باید می‌دانستم. مشکل مهدی مصدومیت پیاپی و درگذشت مادرش بود و این مسائل علم غیب نمی‌خواهد.

* یک بار به خاطر مهدوی‌کیا استعفا دادید و آن ماجراها در برنامه 90 پیش آمد که بیشتر شبیه فیلم هندی بود.

– می‌خواستم نشان دهم که رفاقت‌ها بیشتر از هر چیزی ارزش دارد اما خود مهدی بعد از برنامه زنگ زد و گفت این چه کاری بود که کردی؟

* اشک‌های شما بعد از بازی با ایرلند نشان داد که فردی احساساتی هستید بنابراین طبیعی بود که در آن شرایط در برنامه 90 آن رفتار را انجام دهید. اما به نظر می‌رسید کمی کارتان غلو شده بود.

– اساسا کل فضای آن شب این طور بود و نمی‌شد کار دیگری کرد.

* ما دوست داریم که یحیای جوان و بادانش در فوتبال ایران رشد کند و کسانی که هزار سال است مربی هستند و تنها افتخارشان سقوط دادن تیم‌هاست، از کار کنار بروند. حالا به سراغ نفت دوست داشتنی برویم که خیلی خوب و شیک بازی می‌کرد و مردم هم بازی‌اش را دوست داشتند.

– بعد از اتفاقات فینال و استعفا از نظر روحی – روانی خیلی خسته شده بودم تا اینکه پیشنهاد نفت رسید. شاید باورتان نشود اما کل جلسه من با مسئولان نفت 10 دقیقه طول کشید. رفتم سر مذاکره و گفتند که فلان مبلغ می‌دهند، من هم پذیرفتم. یک جمله هم درباره قرارداد صحبت نکردم چون اولا دوست داشتم به جایی بروم که آرامش داشته باشم و دوم انگیزه داشتم که خیلی چیزها را ثابت کنم. آخر فصل قبل برایم عذاب‌آور شده بود و دوست داشتم یک جا خودم تیمی را ببندم.

* پس آدم پولکی‌ای نیستید، درست است؟

– هر کس بگوید که پولکی نیست دروغ گفته است!

* فوتبال تنها منبع درآمد شماست؟

– بله. البته سرمایه‌گذاری‌ای کرده‌ام که طولانی‌مدت است.

* اهل بوتیک و رستوران که نیستید؟

– (با خنده) نه اصلا. با یکی از دوستانم در ساخت هتل آپارتمان در شمال سرمایه‌گذاری کرده‌ام.

* از نفت بگویید.

نفت تیم جوان و همدلی بود که در کنار امکانات بسیار خوبی که داشت، از مدیریت خوبی هم برخوردار بود. ما تمرین‌های خوبی را سازماندهی کردیم. بازیکن خارجی نگرفتیم، اردوی خارجی هم نرفتیم. ما فقط سه چهار روز به کردان رفتیم. هزینه‌های تیم نسبت به سال قبلش با تئجه به تورم، 20 درصد کاهش یافته بود و این باعث تعجب مسئولان شد که از ما تشکر کردند. هرچند انتظار هم داشتند که تیمی که سال قبل پنجم شده، حداقل همان رتبه را کسب کند. هرجا کار اصولی انجام شود و هر کسی سر جای خودش باشد، اگر در سال اول نتیجه نگیرد، قطعا در سال دوم نتیجه می‌گیرد. آن سال تیم یکدست و خوبی داشتیم. خوب هم بازی می‌کردیم و مردم کوچه و بازار می‌گفتند که نفت دوست داشتنی است. معلوم بود که مردم فوتبال زیبا را دوست دارند.

* نفت یقه همه تیم‌های مدعی را گرفت. پیروزی‌اش هم طوری نبود که مثلا هوادار پرسپولیس بگوید که تیم گل‌محمدی ضد فوتبال بازی می‌کند.

– شرایط ما خوب بود. ما کمترین کارت زرد را گرفتیم. بازیکنانم بیشتر به فکر بازی کردن بودند. به آن‌ها گفته بودم که دنبال لذت بردن از فوتبال باشند. هر وقت بازیکن حس کند که از فوتبالش لذت می‌برد، یعنی خوب بازی می‌کند. 13 تا 15 امتیاز ما از دقیقه 85 به بعد کسب شد که نشان می‌دهد چقدر تیم ما پرتلاش و پرانرژی بوده است. از نظر دوندگی تیم ما بهترین عملکرد را در لیگ داشت. همه عوامل دست به دست هم داد و رابطه احساسی بین کادر فنی، سرپرستی و بازیکنان به ما کمک کرد. همه دوست داشتند که تیم موفق باشد و این همدلی در هر تیمی باشد، موفقیت شکل می‌گیرد. اگر امسال هم بتوانم همین جو را در ذوب آهن درست کنم، می‌توانیم نتایج خوبی بگیریم.

 

 * نفت تماشاگر نداشت و در روزهای افت استرسی نداشتید. اما ذوب آهن مثل پرسپولیس طرفدار دارد. نگران این مسئله نیستید؟

– وقتی روند یک تیم خوب باشد، تماشاگران هم وزنه مثبتی می‌شوند.

* شنیده‌اید که می‌گویند یحیی در تیم‌های بی‌تماشاگر بهتر کار می‌کند؟

– نه شنیده‌ام و نه دوست دارم بشنوم. با فوتبال زیبایی که پارسال ارائه می‌دادیم اگر تماشاگر داشتیم قطعا لذت می‌بردند و شاید آن وقت نتایج ما هم بهتر می‌شد. حالا در ذوب آهن می‌توانیم این جو را درست کنیم.

* حرفه‌ای بودن مسئولان باشگاه نفت چقدر به موفقیت شما کمک کرد؟

– صددرصد همین طور بود. نفت مجموعه کاملی داشت. قرارداد ما زیاد نبود، پاداش هم نداشتیم اما پرداخت‌ها به موقع بود و همه راضی بودند. کسی احساس کمبود نمی‌کرد. ما امکانات خوبی داشتیم. سه زمین تمرین داشتیم و مدیریت و امکانات نفت در کمتر تیمی وجود دارد.

* از اینکه باشگاه نفت قراردادتان را منتشر کرد راضی بودید؟

– چه بگویم؟! (با خنده) کلا با این قضیه مخالفم که قرارداد بازیکن یا مربی منتشر شود.

* پس از آنکه یک بار با پرسپولیس در فینال حذفی با سپاهان روبه‌رو شدید و یک بار با نفت با سپاهان برای قهرمانی در لیگ جنگیدید، امسال به ذوب آهن اصفهان آمده‌اید و به نوعی سرنوشت‌تان با اصفهانی‌ها گره خورده است. مسئولان این تیم خیلی دوست دارند که به دوران خوب گذشته بازگردند. شرایط را چطور می‌بینید؟

– ساختار مدیریت و امکانات ذوب آهن شبیه نفت است. من یک سال هم قبلا با آذری کار کرده‌ام و از اخلاق و رفتار هم اطلاع زیادی داریم. افکارمان به هم نزدیک است و این مسئله به ما کمک می‌کند. ضمن اینکه فکر می‌کنم همه چیز به عملکرد خودمان بستگی دارد. اگر بتوانیم در فصل نقل و انتقالات بازیکنانی را که مد نظر داریم بگیریم و تیم را خوب ببندیم، در ادامه راه می‌توانیم موفق باشیم. من به کارمان ایمان دارم و به جوان‌ها اعتماد می‌کنم چون آن‌ها خوب کار می‌کنند. امسال هم تلاش می‌کنم که تیم جوانی داشته باشم. یکی از دلایل افت ذوب آهن در سال‌های قبل، بالا رفتن میانگین سنی این تیم بود البته ما به یکباره تیم را جوان نمی‌کنیم بلکه تلفیقی از جوان‌ها و باتجربه‌ها را خواهیم داشت. مهم‌ترین ابزار یک مربی بازیکن است. در نفت تیم یکدستی داشتیم. پیدا کردن این همه بازیکن جوان و باانگیزه سخت است اما سعی می‌کنیم که در ذوب آهن هم همین ترکیب را داشته باشیم.

* تاکنون با بازیکن خاصی به توافق رسیده‌اید؟

– تا حالا سه چهار بازیکن زیر 23 سال که گمنام هستند را از لیگ دو در نظر داشته‌ایم. می‌خواهیم میانگین سنی تیم را پایین بیاوریم. هرچند بازیکن جوان هزینه دارد و برای رشدش باید وقت بگذاریم و مسئولان هم صبور باشند. ذوب آهن طرفداران خوب و بااصالتی دارد که امیدوارم با حمایت آن‌ها سال خوبی داشته باشیم.

* ما هم امیدواریم که در پایان فصل چهاردهم، از رفتن به ذوب آهن و ترک نفت آسیایی پشیمان نشوید. اما حالا بهتر است کمی هم به زندگی خصوصی‌تان بپردازیم. شما جزو فوتبالیست‌هایی هستید که خیلی زود ازدواج کردید و خانواده تشکیل دادید. این مسئله چقدر به موفقیت شما کمک کرد؟

– خانواده‌ام با من همسو بودند و هرگز ساز مخالف نزدند. آن‌ها با شرایط من کنار آمدند و آن طور نبود که مثلا بعد از باخت‌ها من را سرزنش کنند. آن‌ها همیشه جو آرامی برای من ایجاد کردند.

* وقتی می‌بازید چطور آدمی هستید؟

– طبیعتا بسیار ناراحت می‌شوم اما ناراحتی‌ام از باختن نیست بلکه بیشتر ساکت می‌شوم و در خودم فرو می‌روم تا علت باخت را بفهمم.

* وقتی ناراحتید و باخته‌اید، مهمانی هم می‌روید؟

– نه اصلا (با خنده)

 

 * چند فرزند دارید؟

– یک پسر 17 ساله و یک دختر یک ساله دارم.

* پسرتان فوتبالیست می‌شود؟

– پارسال با ما تمرین می‌کرد اما رباط پایش پاره شد!

* به فوتبال برگردیم. این روزها علیه فوتبال و فسادی که می‌گویند در آن هست، حرف‌های زیادی زده می‌شود. نظر شما در این باره چیست؟

– در سمینار کانون مربیان که من را به عنوان مربی برتر لیگ برگزیدند و از آن‌ها تشکر هم می‌کنم، صحبتی درباره دولتی بودن باشگاه‌ها مطرح کردم. 95 درصد مشکلات فوتبال ما به دولتی بودن‌شان برمی‌گردد. این مسئله ضربه بزرگی به فوتبال می‌زند. ریشه بیشتر این فسادها و مشکلات دولتی بودن فوتبال است. باشگاهی که در آن یک فرد از جیب خودش خرج می‌کند، یک مربی را نمی‌آورد که قبل از آن دو تیم را به دسته دوم برده است. این اتفاق جای تفکر و سوال بزرگی دارد. بخش خصوصی وقتی هزینه می‌کند دنبال سود است نه اینکه صرفا یک تیم داشته باشد و از آن اسم و رسمی پیدا کند. بخش خصوصی وقتی باشگاه‌داری می‌کند روی جوانان سرمایه‌گذاری می‌کند که چند سال بعد هم هزینه‌هایش کمتر شود و هم از فروختن آن‌ها سود ببرد. متاسفانه پول‌های دولتی صرف نتیجه‌گرا شدن تیم‌ها می‌شود و مدیران فقط دنبال این هستند که بودجه بیشتری بگیرند تا با آن بازیکن و مربی خوبی جذب کنند و نتیجه بگیرند. آخرش چه می‌شود؟ فوق فوقش یک جام کسب می‌کنند. این وسط جوان‌ها و فرصت‌هایی که داشتند حرام می‌شوند. برای همین است که در ایران به بازیکن 25 ساله می‌گویم جوان در حالی که در اروپا یک بازیکن 17 ساله در تیم‌های بزرگ بازی کرده است و آن بازیکن جوان محسوب می‌شود. دولتی بودن باعث بروز خیلی از مشکلات است و حتی جادوگر و این مسائل هم زیرمجموعه همین مشکل طبقه‌بندی می‌شود.

* سوال این است که آیا فوتبال به اندازه‌ای که تخریبش می‌کنند کثیف است یا اصلا این همه پول در فوتبال هست؟

– تشکیلات فوتبال ما ساختار معینی ندارد. مثلا یک فوتبالیست قرارداد 500 میلیونی می‌بندد و اگر خیلی زرنگ باشد و بتواند 10 سال فوتبال بازی می‌کند. از آن 500 میلیون اگر بتواند 60 درصدش را می‌گیرد. 10 درصد صرف مالیات می‌شود و اگر ترانسفر شود، 20 درصدش را به باشگاه می‌دهد. پس عملا اگر بازیکن خیلی زرنگ باشد، از آن 500 میلیون تومان 300 میلیونش را می‌گیرد که آن هم یکجا پرداخت نمی‌شود که بشود با آن کار خاصی کرد. میانگین قرارداد کل بازیکنان لیگ برتر حدود 300 میلیون تومان اعلام شد پس دستمزدها میلیاردی نیست. شاید فقط 20 نفر در ایران قرارداد میلیاردی ببندند که به آن‌ها هم میلیاردی پول نمی‌دهند. ضمن اینکه مربیان و بازیکنان مشکل بیمه دارند. خود من پس از چند سال مربی بودن، دفترچه بیمه و حق بازنشستگی ندارم. دولت در ازای مالیاتی که می‌دهم برای من چه کار می‌کند؟

* تشکر می‌کند!

– حتی تشکر هم نمی‌کند. بازیکن اگر خیلی زرنگ باشد و 10 – 12 سال بازی کند، می‌تواند پولش را جمع کند و جایی سرمایه‌گذاری کند که آن را هم خیلی‌ها نمی‌توانند. سراغ مدافعی رفته‌ام که سی و خورده‌ای سالش است. گفت باید با مدیر برنامه‌هایم صحبت کنید. مدیر برنامه‌هایش هم گفت که او زیر یک میلیارد تومان نمی‌گیرد! به مجتبی (حسینی) گفتم که ببین فوتبال ما به کجا رسیده که چنین حرف‌هایی زده می‌شود. بیا یک بازیکن جوان بیاوریم که 100 میلیون بیشتر نمی‌گیرد، کلی هم انگیزه دارد و حرف‌گوش‌کن هم هست. اگر باشگاه دست من را باز بگذارد و بگوید اصلا بازیکن بالای 25 سال نگیریم روز خوشحالی من است. آن وقت می‌روم سراغ بازیکنان لیگ یک و دو و سه.

* کار در فصل نقل و انتقالات چطور پیش می‌رود؟

– گرفتن بازیکن سخت شده است. با آن‌هایی که صحبت کرده‌ایم نمی‌دانم چرا تعلل می‌کنند شاید منتظرند ببینند که قیمت بازار چقدر است و چه کسی می‌رود و می‌آید.

* در فوتبال ما رونالدینیو زیاد داریم که به یک تیم چراغ سبز نشان می‌دهند و قرارداد داخلی می‌بندند ولی سر از تیم دیگر درمی‌آورند!

– این مسئله به قاطعیت کمیته انضباطی برمی‌گردد که باید بگوید حتی اگر بازیکن روی یک برگه A4 را هم امضا کرده است، باید به آن پایبند باشد. قدیم سبیل گرو می‌گذاشتند ولی امروز زیر امضای خود می‌زنند.

گفت وگو از محمدعلی ایزدی

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)