پرسپولیس نیوز : براي محمد خاكپور كه حتي در بهترين‌ روزهايش هم هياهو و جنجال را از فوتبال فاكتور گرفته بود، اين سكوت كشدار نه غريب بود و نه آزاردهنده.

سكوتي كه تا جان داشت، مقابل همه اتفاق‌هاي فوتبال و غيرفوتبالي سينه سپر كرد و خود را نفروخت. تنها حرف‌هايي كه در روزهاي رفته از اين يكي دو سال، محمد خاكپور گاه به شنيدنشان ميهمانمان مي‌كرد اين بود كه ديگر خود فوتبال را هم نمي‌خواهد. مي‌گفت كه آلودگي‌هاي اين فوتبال را برنمي‌تابد و ديگر بازنخواهد گشت، كه مي‌خواهد مربيگري در استيل‌آذين را نگه دارد براي آخرين تجربه‌اش از این به ظاهر فوتبال و روزهای نیامده را همچون آنچه از سر گذراندیم ، بنشیند به تماشای «بازی های» فوتبال. حتی عضویت در کمیته فنی فدراسیون را هم پس زد  و امروز که از سکوتش گذشته هیچ ناگفته ای را در دل نهان نمی کند. از روزهایی می گوید که همراه با حمید استیلی دوقلوهای فوتبال بودند تا آنچه که از آن پس در این وادی گذشته است.

انتظار مي‌رفت آن مدافع مستحكم نسل 98 كه لرزه بر اندام هر مهاجمي مي‌انداخت هنر خود را در عرصه مربيگري هم نشان دهد اما حالا مي‌بينيم كه اين اتفاق نيفتاده. اصلا محمد خاكپور كه اين روزها يا بهتر بگوييم در اين سال‌هاي اخير دور فوتبال را خط كشيده كجاست؟
حقيقتا من فوتبالي نيستم كه بخواهم در فوتبال باشم. به كارهاي شخصي‌ام مي‌پردازم و علاقه‌اي هم ندارم وارد اين فوتبال شوم.
چرا؟
چون اين فوتبال، آن فوتبالي كه به ياد مي‌آورم و در آن بازي مي‌كردم نيست. نه پاكي آن زمان را دارد و نه اشخاصي كه فوتبال را اداره مي‌كنند مثل آن زمان هستند.
از گذشته صحبت كرديد تا بي‌اختيار به اولين روزهاي فوتبالي محمد خاكپور برويم. شما فوتبال را از كجا آغاز كرديد؟
فوتبال را از 6، 7 سالگي در زمين‌هاي خاكي ياخچي‌آباد و نازي‌آباد شروع كردم. از پايين شهر فوتباليست شدم و هنوز هم افتخار مي‌كنم كه از جنوب‌شهر به تيم ملي رسيدم. آن زمان من بيشتر گل كوچك بازي مي‌كردم. 3 تا بچه محل بوديم كه هيچ كداممان كتاني نداشتيم اما مي‌رفتيم و گل كوچك بازي مي‌كرديم. تيممان هم به دمپايي‌پوشان معروف بود و فوتبال را از همين تيم شروع كردم. با دمپايي مي‌رفتيم تا سر زمين و بعد دمپايي‌ها را درمي‌آورديم و پابرهنه بازي مي‌كرديم.
دو نفر ديگر كه در همين تيم دمپايي‌پوشان بازي مي‌كردند فوتباليست شدند؟
آنها نه. البته خيلي خوب هم بازي مي‌كردند و شايد اگر ادامه مي‌دادند از من هم بهتر مي‌شدند اما مسير زندگي‌شان تغيير كرد و ديگر فوتبال بازي نكردند.
اولين باشگاهي كه به‌صورت رسمي در آن بازي كرديد كدام باشگاه بود؟
فوتبال رسمي را از 10، 11 سالگي در كلوپ شريعتي شروع كردم. مدرسه خودمان يك باشگاه ورزشي داشت به اسم شريعتي! از آنجا رسما فوتبال را آغاز كردم، در تيم شريعتي مربي‌ام محمود ساتري بود كه در تيم عقاب بازي مي‌كرد. بعد از ساتري هم سعيد مراغه‌چيان مربي شد.
در باشگاه شريعتي در چه رده‌اي بازي مي‌كرديد؟
من در تيم نوجوانان باشگاه بازي مي‌كردم كه بعد از چند بازي به تيم ملي نوجوانان دعوت شدم. آنجا محمود بيداريان سرمربي بود، يك مربي فني و بااخلاق كه با تيم‌هاي پايه عالي كار مي‌كرد.
بعد از شريعتي به كدام تيم رفتيد؟
بعد از 2 سال دعوت شدن به تيم ملي نوجوانان رفتم راه‌آهن. در تيم نوجوانان راه‌آهن شاپور توانا و مجيد جناني مربي‌ام بودند. بعد از يكي دو سال بازي براي راه‌آهن به شاهين رفتم تا در رده جوانان براي اين تيم بازي كنم. يادم مي‌آيد در شاهين مربي‌ام خدابيامرز ناظم گنجاپور بود و البته امير آقاحسيني.
حتما از شاهين به تيم ملي جوانان هم دعوت شديد؟
دقيقا. آن زمان بازي‌هاي جوانان باشگاه‌هاي تهران نبود و مثلا منتخب جوانان تهران در مسابقات كشوري به مصاف منتخب استان‌هاي ديگر مي‌رفت. سال 63، 64 بود كه بعد از درخشش در مسابقات جوانان كشور به تيم ملي جوانان هم دعوت شدم.
پس چه زماني در ليگ از شما استفاده كردند؟
در تيم جوانان شاهين كاپيتان بودم و آن زمان نصرا… عبداللهي سرمربيگري بزرگسالان شاهين را به عهده داشت. من را به عنوان كاپيتان جوانان به تمرين بزرگسالان مي‌بردند تا كنار آنها تجربه‌اندوزي كنم. چند سالي روي نيمكت تيم بزرگسالان نشستم تا اينكه كم‌كم بازي به من رسيد. بازي كه كردم، فكر مي‌كنم 18 سالم بود كه توسط دهداري به تيم ملي بزرگسالان دعوت شدم.
پس زمان حضور مرحوم دهداري هم به تيم ملي دعوت شديد؟
سال 67 توسط مرحوم پرويزخان دهداري به تيم ملي دعوت شدم. يادم مي‌آيد من در تيم ملي اميد بودم كه با اميدهاي ژاپن در شيرودي بازي داشتيم. مقابل ژاپن خيلي خوب بازي كردم. مربي ما رضا وطن‌خواه بود، وقتي آمديم رختكن، مرحوم دهداري آمد و به من گفت فردا بيا با تيم ملي بزرگسالان تمرين كن. تيم ملي بزرگسالان هم در اردو بود و مي‌خواست با تيم اميد ژاپن بازي دوستانه برگزار كند. از آن به بعد شدم عضو تيم ملي تا اينكه دوران سربازي ام فرا رسيد و رفتم پاس تهران.
در پاس تيم خوبي داشتيد؟
دقيقا.مربي ما فيروز كريمي بود و 10، 11 تا از بازيكنان ما هميشه به تيم ملي دعوت مي‌شديم.
راستي آن زمان كه عضو پاس يا شاهين بوديد با چه وسيله نقليه اي به تمرين مي‌رفتيد؟
من بچه نازي‌آباد بودم و تمرين شاهين در نظام‌آباد برگزار مي‌شد. زنگ آخر مدرسه هميشه جيم مي‌شدم تا به تمرين برسم. سه چهار كورس ميني‌بوس و اتوبوس سوار مي‌شدم تا به تمرين برسم. فكر مي كنم 15، 16 سالم بود كه تازه بعد از تمرين به موسسه زبان شكوه در فردوسي مي‌رفتم تا زبان ياد بگيرم. كلاس زبان 8 تا 10 شب بود و بعد از آن پدرم دنبالم مي‌آمد تا به خانه برگردم.
درست است در پاس با حميد استيلي سر تمرين مي‌رفتيد؟
حميد يك هوندا 110 داشت كه دو ترك مي‌رفتيم سر تمرين پاس يا تيم ملي. مي‌پريديم پشت موتور و با همان موتور به اردوي تيم ملي مي‌رفتيم. واقعا يادش بخير.
رفاقتتان با حميد استيلي از همانجا شروع شد؟
نه، ما بچه‌ محل بوديم و همكلاسي. دوران راهنمايي را با هم پشت‌سر گذاشتيم اما تيم‌هاي نوجوانان و جوانان ما مختلف بود. حميد در استقلال جنوب و پاس بازي كرد و من در راه‌آهن و شاهين. ما يك بچه محلي داشتيم به نام حجت شاه نباتي كه گلر شاهين بود. من فوتبالم را مديون او هستم. او با من تمرين مي‌كرد و كلا مسير مرا به سمت راه‌آهن و شاهين تغيير داد. در پاس من و حميد به هم رسيديم و از آن به بعد ديگر با هم بوديم.
چرا با حميد استيلي تا سال‌ها همبازي بوديد؟ دليل خاصي داشت كه يك تيم را انتخاب مي‌كرديد؟
از نوجواني و جواني به هم نزديك بوديم و بعد هر دو با هم به تيم ملي دعوت شديم. سپس همراه هم به پرسپوليس، بهمن و گيلانك سنگاپور رفتيم البته مطبوعات هم كمي روي ارتباط نزديك ما تبليغ كردند و به من و حميد لقب دوقلوهاي به هم چسبيده فوتبال ايران را دادند. از طرفي چون پست‌هاي ما در زمين كليدي بود و باشگاه‌ها نياز داشتند هر دوي ما را جذب مي‌كردند.
برسيم به حول و حوش سال 1369. چرا همراه با تيم ملي به پكن نرفتيد؟
پروين سرمربي تيم ملي بود و از من و حميد خواست برويم پرسپوليس، آن زمان خيلي روي اين موضوع در رسانه‌ها بحث شد و در نهايت هم هر دوي ما در پاس مانديم. همين ماندن ما در پاس و نرفتن به پرسپوليس باعث شد كه پروين ما را خط بزند و با تيم ملي به پكن نبرد. به شخصه آن سال خيلي آماده بودم و پروين هم هميشه در مطبوعات از من تعريف مي‌كرد. يادم هست همان سال دفاع برتر ايران شدم ولي چون به پرسپوليس نرفتم از تيم ملي خط خوردم.
پس چرا دو سال بعد به پرسپوليس رفتيد؟
دو سال بعد مشكلاتي در پاس به وجود آمد كه من و حميد به پرسپوليس رفتيم البته وقتي از پاس جدا شديم بانك تجارت كه تازه آمده بود روي بورس به من يك ميليون و ششصد هزار تومان براي يكسال مي‌داد اما با 400 هزار تومان به پرسپوليس رفتم.
و البته به خاطر پروين از پرسپوليس هم جدا شديد…
دوست دارم درباره خودم حرف بزنم. بعد از بازي‌هاي تيم ملي در مسابقات مقدماتي جام جهاني 1994 به دلايلي پروين را كنار گذاشتند. اعتقاد شخصي‌ام اين بود نوع كنار گذاشتن علي پروين خوب نبود. كاري ندارم به اينكه پروين خوب بود يا بد اما كسي بود كه براي فوتبال اين مملكت زحمت كشيده بود. جالب نبود به يكي از افتخارات فوتبال كشور بگويند حق مصاحبه نداري يا اينكه استاديوم نيا. من هم وقتي نوع برخورد را ديدم گفتم پروين نباشد بازي نمي‌كنم. آن زمان عابديني رييس فدراسيون بود و مدير پرسپوليس. همين مساله باعث شد از تيم ملي كه استانكو سرمربي‌اش بود كنار بمانم اما خوشحالم كه به خاطر اعتقاد شخصي‌ام يك سال بازي نكردم و بيرون ماندم.
در اين يك سال با علي پروين در ارتباط بوديد يا او را مي‌ديديد؟
من نه زياد ولي يادم مي‌آيد حميد هميشه در ارتباط بود، يك روز هم با حميد رفتم سورتمه تا علي آ‌قا را ببينيم. به ما گفت شما پاي من ايستاديد و من هم سعي مي‌كنم كاري براي‌تان بكنم. من هم گفتم ما نيامديم كه بگوييم شما كاري براي ما انجام بدهيد.به پروين گفتم منتي سر شما نيست، از سورتمه بيرون آمدم و ديگر پيش او نرفتم. تازه تا 7، 8 سال ديگر هم علي پروين را نديدم.
برسيم به زمان سرمربيگري مايلي‌كهن در تيم ملي. همان دوران طلايي جام ملت‌هاي سال 1996 و نسل طلايي 1998. آن تيم چه داشت كه تيم‌هاي ملي ديگر نداشتند؟
در آن تيم ستاره وجود نداشت ولي يكدلي بود. بازيكنان مطرحي در تيم ملي حضور نداشتند اما همه براي تيم بازي مي‌كردند و توانستند در آن تيم مطرح شوند. ديديد كه تيم ملي به جام جهاني هم رفت و در بازي با استراليا خاطرات خوبي براي مردم به‌جا گذاشت.
گفتيد ايران – استراليا. واقعا فكر مي‌كرديد در آن دقايق پرفشار و در حالي كه 2- صفر عقب بوديد به جام جهاني صعود كنيد؟
ما براي صعود به ملبورن رفته بوديم اما خودمان هم مي‌دانستيم كار مشكلي پيش رو داريم. فكر نمي‌كنم هيچ‌يك از ما تا آن زمان تجربه بازي در اين سطح را داشتيم. آنها خيلي سرحال بودند و قريب به اتفاق آنها در ليگ برتر انگليس بازي مي‌كردند. فشار عجيبي روي ما بود ولي بدون اغراق بايد بگويم ما در آن بازي خدا را داشتيم. احمدرضا روز خيلي خوبي را پشت سر گذاشت و همه بچه‌ها سرشان را جلوي توپ مي‌گذاشتند تا سربلند باشيم. البته وقتي 2- صفر عقب بوديم بچه‌ها دلسرد شده بودند اما خواست خدا بود كه آن تماشاگر تور دروازه را پاره كند. وقتي 10، 12 دقيقه بازي از تب و تاب افتاد، ورق به نفع ما برگشت. مثل اين بود كه بازي از اول شروع شده. توانستيم 2 گل بزنيم، مساوي بگيريم و يك روز ملي را رقم بزنيم.
بعد از بازي به شما پاداشي هم دادند؟
براي پرداخت پاداش به ما كلك زدند! دوستان و يكسري از كارخانجات مختلف آمدند و در تلويزيون تبليغ كردند كه به بازيكنان تيم ملي پاداش مي‌دهيم. اگر شما اين پاداش‌ها را گرفتيد ما هم گرفتيم.
يعني پاداشي ندادند؟
يكي گفت زمين مي‌دهد و ديگري آپارتمان. يادم هست رييس جمهور وقت در مراسمي كه سالن وزنه‌برداري مجموعه آزادي ميزبان آن بود يكي يكدانه پاكت داد به مهندس هاشمي‌طبا تا به ما هديه بدهد. يك كارت به عنوان هديه و يك واحد مسكوني به هر يك از بازيكنان دادند اما آن كارت را هنوز دارم ولي از آپارتمان خبري نشده! كارت را به ما دادند اما آپارتمان را نه!
بعد هم كه ايويچ سرمربي تيم ملي شد و آن حواشي فراموش نشدني بركناري او. شما رابطه خوبي با ايويچ داشتيد، دليلي داشت؟
رابطه من با ايويچ به 2 دليل خوب بود، اول اينكه زبان بلد بودم و ايويچ هم دوست داشت يكي از بازيكنان كار ترجمه را انجام دهد نه يكي بيرون از تيم، دليل دوم اينكه ايويچ در كنار اينكه مربي خوبي بود مرد خيلي خوبي هم بود. تا امروز هيچ مربي را فني‌تر از ايويچ نديدم. او از لحاظ فرهنگي و اخلاقي هم يك جنتلمن بود. با بازيكنان خيلي راحت ارتباط قلبي برقرار مي‌كرد و فرهنگ ما را بهتر از خودمان مي‌دانست.
از فرهنگ و تاريخ ما هم باخبر بود؟
دقيقا. يك روز در لابي هتل لاله نشسته بوديم و با هم حرف مي‌زديم كه از تاريخ ايران صحبت مي‌كرد. از او پرسيدم اينها را از كجا مي‌داني كه در جواب گفت پسرم اين نصيحت را از طرف من يادت باشد اگر يك وقت وارد مربيگري شدي و خواستي در يك كشور ديگر كار كني فرهنگ آن كشور را خوب بشناس و در موردش مطالعه كن. اگر فرهنگ يك كشور را بشناسي راحت‌تر مي‌تواني كار كني و دچار چالش نشوي. گفت من قبل از اينكه بيايم ايران خيلي مطالعه كردم.
بعد از حدود 15 سال هنوز خيلي‌ها اصل داستان بركناري ايويچ را نمي‌دانند. واقعا چه اتفاقاتي افتاد كه اين مربي كاربلد اخراج شد؟
‌ داستان بركناري ايويچ هيچ ربطي به مسائل فني نداشت. آن موقع فدراسيون دوست داشت مربي ايراني در جام جهاني روي نيمكت بنشيند. همين بود كه ايويچ را اخراج كردند و 10 روز قبل از شروع جام جهاني او را كنار گذاشتند. من فكر مي‌كنم اخراج او از سوي فدراسيون از قبل برنامه‌ريزي شده بود چون جلال طالبي با تيم و به عنوان مدير فني به رم آمده بود تا كارها را زير نظر بگيرد. به نظر من بزرگترين ظلم و خيانتي كه به فوتبال ايران شد اخراج ايويچ بود.
يعني اگر ايويچ مي‌ماند نتايج بهتري در جام جهاني كسب مي‌كرديم؟
‌ به جرات مي‌گويم اگر ايويچ روي نيمكت ما مي‌ماند خيلي راحت به دور دوم جام جهاني مي‌رفتيم.
با اين صراحت مي‌گوييد كه صعود مي‌كرديم؟
‌ با اين صراحت مي‌گويم و شكي هم روي آن ندارم. فقط مي‌توانم بگويم حالا كه ايويچ از دنيا رفته خدابيامرزدش.
البته بازي ايران – رم هم خيلي بودار بود…
‌ فيلم آن بازي موجود است و مي‌توانيد ببينيد. به جز دروازه‌بان كه نكيسا بود هيچ يك از بازيكنان ما در پست اصلي‌شان بازي نمي‌كردند. مثلا من پيستون راست بودم و افشين پيرواني پيستون چپ.
دليلش چه بود؟
‌ از ايويچ كه پرسيدم او گفت 11 بازيكن اصلي را شناسايي كرده و دنبال آلترناتيوها مي‌گردد. مثلا اگر يك اتفاق براي آقاي X بيفتد چه كسي را جايگزينش كند. او دنبال 5 نفر بعد از بازيكنان فيكس مي‌گشت و برايش مهم نبود كه تيم ملي در يك بازي دوستانه ببازد. او مي‌گفت اگر بخواهيم در بازي تداركاتي هم برنده باشيم مي‌رويم با يك تيم ضعيف بازي مي‌كنيم نه تيمي مثل رم. ايويچ مي‌خواست ضعف ما را شناسايي كند اما باخت به رم بهانه‌اي شد تا او را اخراج كنند.
بعد از اخراج ايويچ جو اردو چطور بود؟
‌ جو خوبي نبود. اگر فاصله اخراج او تا جام جهاني بيشتر از 10 روز بود جو خيلي بدتر مي‌شد. اگر يادتان باشد ما بهترين بازي را روبروي يوگسلاوي انجام داديم آن‌هم به دليل اين بود كه بازي‌هاي يوگسلاوي توسط ايويچ براي ما آناليز شده بود. داشت دو بازي بعدي را براي ما آناليز مي‌كرد كه اخراج شد. مي‌توانيد از بقيه بازيكنان بپرسيد. ايويچ درباره يوگسلاوي گفته بود آنها فقط از روي ضربه ايستگاهي و توسط ميهايلوويچ مي‌توانند به ما گل بزنند. همين هم شد و ميهايلوويچ روي تك موقعيت يوگسلاوي دروازه ما را باز كرد.
يعني اينقدر ريز يوگسلاوي را آناليز كرده بود؟
خصوصيات خيلي از نفرات يوگسلاوي را به ريز براي ما توضيح داد. حتي مي‌دانستيم اگر شماره 6 آنها بيرون برود چه كسي جانشينش مي‌شود. حتي ايويچ آناليز كرده بود مياتوويچ روي كدام پايش مي‌پرد و من بايد كجا بايستم تا مهارش كنم. به نظر من اگر ايويچ مي‌ماند خيلي راحت مي‌توانستيم آلمان پير را ببريم يا حداقل به آنها نبازيم و صعود كنيم.
بعد از جام جهاني بود كه براي ادامه فوتبال به آمريكا رفتيد، درست است؟
‌ بعد از جام جهاني با تيم ملي به بازي‌هاي آسيايي تايلند رفتيم و در آن بازي‌ها قهرمان شديم. در تايلند كه بوديم كاپيتان تيم ملي چين مرا در اردو ديد، تلفنم را گرفت و تلفنش را داد. با من تماس گرفت تا به تيم آنها در ليگ چين بروم. تمام كارها را انجام دادم، رفتم چين و پيش‌قرارداد هم بستم. برگشتم ايران تا آخرين كارهايم را انجام دهم. يك پيشنهاد از آمريكا به دستم رسيد. وقتي سبك سنگين كردم ديدم آنجا بروم برايم بهتر است.
آن زمان چه تيمي شما را مي‌خواست؟
‌ اولش لس‌آنجلس گلكسي به من پيشنهاد داد اما چون آن زمان خيلي سخت به ايراني‌ها ويزا مي‌دادند من نتوانستم در موعد مقرر آنجا بروم. همين شد كه مربي لس‌آنجلس بركنار شد، همان مربي كه مرا مي‌خواست. جدا از مسائل فني، لس‌آنجلس گلكسي مرا به اين دليل مي‌خواست كه جمعيت ايراني حاضر در لس‌آنجلس را به ورزشگاه بكشاند و با يك تير دو نشان بزند. وقتي مربي گلكسي را بركنار كردند مرا فرستادند مترو استارز. بورا ميلوتونويچ سرمربي‌اش بود، يكي از مربيان بزرگ دنيا. سال اول خيلي خوب براي مترواستارز بازي كردم، آنقدر خوب كه نيويورك تايمز يك مقاله درباره من نوشت و به تمجيد از بازي من پرداخت. سال دوم مسائلي در تيم ملي پيش آمد كه تصميم گرفتم ديگر فوتبال بازي نكنم.
چه مسائلي؟
‌ با تيم ملي به آمريكا رفتيم كه من در اوج آمادگي فيكس بازي كردم اما شرايطي را ديدم كه انگار مربيان وقت تيم ملي مي‌خواهند از بازيكنان ديگر استفاده كنند. آنها مي‌خواستند به خاطر نقل و انتقالات داخل ايران يكسري بازيكن ديگر را بازي بدهند كه من هم تصميم گرفتم در 29 سالگي فوتبال را كنار بگذارم.
چرا اينقدر زود؟
‌ شايد اشتباه كردم و شايد هم كم‌تجربگي. همان سال نخستين سالي بود كه ليگ حرفه‌اي امارات تشكيل شد. از الوحده برايم دعوتنامه فرستادند. رقم هم بسيار عالي بود، حتي آنها برايم بليت فرانسه فرستادند تا بعد از امضاي قرارداد به اردوي آنها بروم اما چون از كاري كه تيم ملي با من كرد دلزده شدم به اين پيشنهاد پاسخ منفي دادم و كلا فوتبال را كنار گذاشتم و وارد مربيگري و آموزش شدم.
پس چرا خيلي دير براي مربيگري به ايران برگشتيد؟
‌ من يكي‌يكي كلاس‌هاي مربيگري را پشت سر گذاشتم. از C و B تا A. وقتي مدرك A فيفا را گرفتم همزمان باشگاهي تاسيس كردم تا به نوجوانان و جوانان آموزش بدهم و به مرور تجربه كسب كنم. بعد از چند سال آموزش، سال 2005 آقاي مايلي‌كهن كه هميشه به من لطف دارد گفت بيا فولاد تا كنار هم كار كنيم. يك سال به عنوان كمك مايلي‌كهن كار كردم، دوباره چند سال دور بودم تا اينكه همين يكي دو سال پيش گرفتار استيل‌آذين شدم.
چرا گرفتار؟
اصلا دوست نداشتم وارد فضاي فوتبال شوم. 10، 12 سال از ايران دور بودم و همه تصور من از گذشته بود و افرادي كه دلسوزانه در فوتبال كار مي‌كردند. البته يكي دو سال قبل از استيل‌آذين، حبيب كاشاني پيشنهاد سرمربيگري پرسپوليس را به من داد اما نپذيرفتم. وقتي آمدم استيل‌آذين و از نزديك كار كردم ديدم فضا اصلا مثل قبل نيست. زد و بند و آلودگي‌هاي فوتبال با اخلاق من سازگار نبود. سرمربيگري استيل‌آذين را هم به‌خاطر اصرار شديد پروين قبول كردم. اول گفتم نمي‌آيم ولي وقتي پروين بحث استاد و شاگردي را پيش كشيد و كمك خواست، من هم قبول كردم.
خب چرا اينقدر زود از استيل‌آذين جدا شديد؟
آمدم كمك كنم ديدم كسي دنبال كمك نيست. در يك مقطع هم ديدم پروين مي‌خواهد در كارم دخالت كند. گفتم نه، من نمي‌توانم. بعد از تمرين زمين را ترك كردم و از ورزشگاه خارج شدم. خيلي‌ها فكر كردند مي‌روم و برمي‌گردم اما ديگر پايم را در فوتبال نگذاشتم.
يعني واقعا ديگر به فوتبال برنمي‌گرديد؟
تجربه استيل‌آذين به من ثابت كرد اين فوتبال به درد من نمي‌خورد. زمان هم به شما ثابت مي‌كند آيا من به فوتبال برمي‌گردم يا نه.
اصلا برنمي‌گرديد؟
تا زماني كه شرايط اينطور باشد اصلا. چند ماه پيش آقاي محصص چندين بار تماس گرفت و از من براي حضور در كميته فني دعوت كرد و گفت بيا همكاري كن ولي من گفتم به هيچ وجه.
ولي شما سال‌ها در فوتبال ايران بازي كرديد، تجربه اندوختيد و سپس مربي شديد. فوتبال روي محمد خاكپور سرمايه‌گذاري كرده و يكجا بايد از اين سرمايه استفاده كند. اينكه شما دوست نداريد وارد اين فوتبال شويد يعني اين سرمايه‌گذاري به هدر مي‌رود، قبول داريد؟
من هر چيزي كه در زندگي ورزشي دارم از اين مردم و از فوتبال دارم. اگر خدا عزتي داده يا اعتبار و شهرت به خاطر اين مردم است. اين مردم بودند كه روي من سرمايه‌گذاري كردند؛ از 10، 11 سالگي تا تيم ملي ولي امروز فوتبال ما توسط كساني برنامه‌ريزي و اداره مي‌شود كه آنها دنبال منافع مردم يا فوتبال ايران نيستند. اين عده دنبال منافع شخصي هستند و به تنها موضوعي كه فكر نمي‌كنند، مردم و موفقيت فوتبال است. اكثر قريب به اتفاق اين جماعتي كه در فوتبال كار مي‌كنند دنبال زد و بند هستند. تنها چيزي كه براي‌شان اولويت ندارد تخصص و تجربه افراد است. به خاطر همين است كه مي‌گويم هرگز پا به اين سيستم نمي‌گذارم. بحث مردم با اين سيستم دو مقوله جدا است و نبايد آنها را به يكديگر ربط داد.
يك سوال متفاوت؛ چرا شما و حميد استيلي، ديگر آن دوقلوهاي معروف فوتبال ايران نيستيد و از هم دور شده‌ايد؟
ما از هم دور نشديم. من و حميد هنوز دوستان خوبي براي يكديگر هستيم. ما هر دو انسان هستيم، دو انسان با دو تفكر كاملا متفاوت. او يك نوع كار مي‌كند و يك نوع زندگي، من هم يك نوع ديگر. يك دليلي كه مردم هميشه ما را با هم مي‌ديدند هم‌تيمي بودنمان بود ولي از همان ابتدا ما دو تفكر متفاوت داشتيم. حميد استيلي را خيلي دوست دارم و مثل برادرم است اما او گرفتار فوتبال است و من گرفتار تجارت.
اما قبول كنيد رابطه شما كمي به سردي گراييده …
قطعا رابطه ما كمتر شده و در اين حرفي نيست. من 17 سال پيش ازدواج كردم ولي حميد مجرد بود، به همين خاطر مسير زندگي‌مان عوض شد. دوري از هم فاصله ما را بيشتر كرد، ضمن اينكه مربيان ليگ برتري وقت هيچ كاري را ندارند و من هم به اين دليل ترجيح دادم كمتر مزاحم حميد شوم.
به‌عنوان آخرين سوال، بهترين مهاجمي كه روبروي او بازي كرده‌ايد چه كسي بود؟
در بازي‌هاي بين‌المللي دانيل آموكاچي، مياتوويچ و يورگن كلينزمن؛ در ايران هم خداداد عزيزي و محسن گروسي.

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)