انصاری فرد هر دقیقه یک بهانه می آورد / نیم فصل اختیارم دست خودم نبود/همیشه حقیقت را می گویم گرچه تلخ است


مرجع خبری پرسپولیس: مصاحبه مفصل با علی کریمی ، قسمت دوم:


سال 80 بود كه روبروي چند خبرنگار نشستي و با مجله تماشاگران مصاحبه اي كردي كه تو را مدت‌ها از رسانه‌ها دور كرد. درست مثل بازی ات در زمین خيلي تند همه را دريبل زدي و بعد تا سال‌ها به جاي تو ابوالفضل جلالي مصاحبه كرد. حالا كه برمي گردي و همان مصاحبه را مرور مي‌كني، به نظرت نمي‌رسد همان حرف‌ها پايه خيلي از مشكلات تو را در فوتبال گذاشت؟


* آن زمان من پسر 24 ساله اي بودم اما اين دليل نمي‌شود كه حرف هايم را بدون عقل و فكر كردن به زبان آورده باشم. من هميشه به حرف هايم فكر كردم و بعد حرف زدم. آن مصاحبه جنجالي شد چون بقيه روزنامه‌ها هم سعي كردند از آن به شكلي كه خودشان مي‌خواهند استفاده كنند.


در آن هفته نامه علي كريمي با علي دايي مقايسه شده بود. به تو گفتند خدا تو را بغل كرده و تو گفته بودي اگر…


* كاري ندارم چه حرف‌هايي زده بودم. يك حقيقت را در زندگي بايد پذيرفت. واقعيت تلخ است! كساني كه تحمل حرف‌هاي آن روز من را نداشتند، نمي‌توانستند با واقعيت كنار بيايند. اگر مي‌بينيد زياد حرف نمي‌زنم و مصاحبه نمي‌كنم، دليل اش اين نيست كه حرف زدن بلد نيستم، فقط مي‌خواهم خودم را از حاشيه‌ها دور نگه دارم.

مي‌خواهم آرام زندگي كنم اما هنوز به همان حرف‌ها پايبند هستم. به من گفتند مصاحبه ات را تكذيب كن… نكردم!‌ هرگز اين كار را نمي‌كنم. به دو دليل؛ يا اين حرف را من به زبان آوردم، پس بايد شهامت و وجود قبول اتفاقات بعدي اش را هم داشته باشم، يا اينكه روزنامه براي خودش و خيالي نوشته!

در اين حالت هم من با كسي كه احترام روزنامه‌اش را نگه نمي‌دارد حرفي ندارم. آن حرف‌ها را من زدم… هرگز هم پشيمان نشدم. متاسفانه خيلي‌ها تحمل باز شدن حقيقت را ندارند و مي‌خواهند با جار و جنجال خودشان را تبرئه كنند. همان طور كه آن روزها اين كار را كردند!


ولي فدراسيوني‌ها مي‌گفتند به تو اولتيماتوم داده‌اند كه ديگر حق مصاحبه نداري.
* من كاري را مي‌كنم كه خودم تشخيص مي‌دهم. حرف‌هاي من همه از روي فكر و عقل خودم بود، پس نيازي نداشتم خودم را در اختيار فكر ديگران قرار دهم. من حرف نمي‌زنم، چون وقتي شما بين بيست خبرنگار حرف مي‌زنيد، با بيست برداشت متفاوت مواجه مي‌شويد. حالا بايد يك هفته جواب آن بيست برداشت را بدهم. بعد بايد يك ماه ديگر جواب آن يك هفته اي كه جواب دادم را بدهم! من فوتباليست هستم، نه سخنگو!


با اين اوصاف نسبت به هشت سال قبل تغييري نكردي. يعني اگر در همان موقعيت در همان مجله و با همان شرايط زماني قرار بگيري، باز هم در مورد امير عابديني، علي پروين و بخصوص علي دايي همان حرف‌هاي تند را به زبان مي‌آوري.
* حقيقت تاريخ مصرف ندارد. هميشه هم تلخ است!


اين كه پايه اختلاف كريمي و دايي از همان جا گذاشته شد هم حقيقت است. حالا چه تلخ باشد، چه شور! اما همين حقيقت تلخ باعث شد دايي وقتي به نيمكت تيم ملي مي‌رسد، تو را براي بازي‌هاي حساس دعوت نكند.
* اين كه ديگر ربطي به من ندارد. به هرحال سليقه مربي با مربي فرق مي‌كند. من هيچ وقت به دعوت نشدنم به تيم ملي واكنشي نشان ندادم.


به‌جز يك بار… البته مي‌گويي هيچ وقت مصاحبه هايت را تكذيب نمي‌كني، حالا اين يكي را چطور؟ روزي كه دايي پس از آن آشتي كنان در لواسان تو را به تيم ملي دعوت نكرد، روزنامه‌ها از قول علي كريمي نوشتند بعد از بازي عربستان حرف‌هايم را مي‌زنم.


* (چند لحظه مكث مي‌كند) مطمئنيد من گفتم؟ … خب خيلي وقت است از آن ماجرا رد شديم. شايد من به ياد نمي‌آورم. ولي كلا من فرضيه خودم را دارم. زماني كه دايي سرمربي تيم ملي بود، بازيكناني را به تيم ملي دعوت مي‌كرد كه الان افشين قطبي اصلا نظري روي آنها ندارد. اين چيز عجيبي نيست. دايي حق داشت مرا دعوت نكند، من هم اشتباه كردم كه در مصاحبه هايم گفتم براي بازگشت به تيم ملي آماده ام. البته اين حرف را فقط به خاطر واسطه‌هايي زدند كه در باغ لواسان ما را رو در روي هم گذاشتند.


مگر قرار نبود در آن جلسه همه چيز تمام شود؟
* چيزي شروع نشده بود كه بخواهد تمام شود. آقاي هدايتي با حسين محمدي و خداداد عزيزي از من خواستند با دايي روبرو شوم. ما فقط همديگر را ديديم و چند ساعتي از همه چيز حزف زديم بجز فوتبال! من مي‌دانستم نمي‌توانم به تيم او كمك كنم. شايد بهتر شد كه دعوتم نكرد.


و علي كريمي بعد از بازي با عربستان حرف‌هايش را در مورد تيم ملي و دايي نزد.
* اين روزها باب شده فلان مدير كه از باشگاه اخراج شده مصاحبه مي‌كند و مي‌گويد من دو هفته ديگر افشاگري مي‌كنم. مربي مي‌گويد دو ساعت ديگر افشا مي‌كنم. بازيكن مي‌گويد من حرف دارم ولي چند روز ديگر حرف هايم را مي‌زنم. اگر حرفي هست خب همين الان بگو و خودت را خلاص كن! من شومن نيستم كه با اين حرف‌ها خودم را جلوي چشم مردم قرار دهم. اگر حرفي بود صبر نمي‌كردم.


داستان تو و پرسپوليس مثل كتاب قديمي مي‌ماند كه بارها خوانده شده، ولي در هر بازخواني اش، باز هم نكات جديدي را مي‌توان در آن پيدا كرد. هر بار حرفي جديد از اين كه چگونه كريمي و پرسپوليس به بن بست رسيدند. عباس انصاري فرد هر بار دلايل تازه اي در اين كتاب مي‌گذاشت! اما باز شدن بحث هنوز براي كساني كه وقتي پرسپوليس نتيجه نمي‌گيرد جذاب و مهم است.


* من فقط مي‌گويم آن بالا خدايي هست كه نمي‌گذارد ماه پشت ابر بماند. گذشت زمان يك سري مسائل را روشن كرد و بعد از اين هم نشان مي‌دهد كه چه اتفاقي افتاد كه من از پرسپوليس جدا شدم. ديگر نمي‌خواهم به اين فكر كنم كه چه اتفاقي افتاد و چه كساني نخواستند مرا در پرسپوليس تحمل كنند.


ساعت 9 شب فصل نقل و انتقالات تو تا يك قدمي عقد قرارداد با پرسپوليس هم پيش رفتي. چه كساني تو را برگرداندند؟


* آقاي نژاد فلاح و هدايتي تماس گرفتند و من به دفتر آقاي هدايتي رفتم. چند ساعت با هم حرف زديم و من قبول كردم با تمامي خواسته‌هاي باشگاه كنار بيايم اما هر دفعه كه نژاد فلاح با انصاري فرد تماس مي‌گرفت يك بهانه جديد مي‌شنيد. يك بار گفت ليست پر شده، بعد گفت داريم ليست را خالي مي‌كنيم، بعد گفت پول نداريم، فرم قرارداد نداريم… خب قسمت نبود! حالا همين كه دست بعضي‌ها رو شده براي من كافي است. همين كه نتوانستند تا آخر فصل هم در پرسپوليس بمانند، معني همه چيز را مي‌دهد.


اين كه عباس انصاري‌فرد اجازه نداد كريمي با پرسپوليس قراردادش را تمديد كند را مي‌توان پذيرفت اما همه منتظر برگشت كريمي در نيم فصل بودند. اين اتفاق هم به انصاري فرد مربوط مي‌شود؟


* آن زمان من بازيكن آزاد بودم ولي نيم فصل نمي‌توانستم خودم در مورد خودم تصميمي بگيرم. دو باشگاه به اين نتيجه رسيدند كه اين انتقال انجام نشود. اين هم خواست خدا بود. شايد حكمتي باشد كه ما از آن سر در نمي‌آوريم.

 

نيم فصل هم تمام شد و با اتفاقاتي كه در پرسپوليس افتاد به نظر مي‌رسد قرار نيست تو را دوباره با پيراهن پرسپوليس ببينيم. به هرحال حضور علي دايي روي نيمكت پرسپوليس شايد انتقال تو را به اين تيم تا اطلاع ثانوي هم منتفي كند.


* دو مساله هست. اول اين كه من گفتم هيچ وقت به آينده فكر نمي‌كنم پس نمي‌توانم در مورد اتفاقي كه هنوز نيفتاده حرفي بزنم. در ضمن شما داريد در مورد آخر فصل صحبت مي‌كنيد. اينقدر زود نبايد پيش داوري كرد. اين روزها همه از من در مورد پرسپوليس سوال مي‌كنند، در حالي كه من بازيكن
استيل آذين هستم.


واقعا اينقدر كه مي‌گويي در مورد پرسپوليس بي‌تفاوت هستي؟
* در مورد پرسپوليس هيچ وقت بي‌تفاوت نبودم. شما پشت سر هم از آينده حرف مي‌زنيد در حالي كه من را به ياد فيلم next مي‌اندازيد! اگر اين فيلم را ديده باشيد با من هم عقيده مي‌شويد كه نبايد زياد به آينده فكر كرد. آينده خودش از راه مي‌رسد. پس چرا اينقدر برايش انتظار بكشيم؟

موخره – 10 دقيقه قبل از شروع گفت و گو، به لابي هتل آمده بود. اما از ساعت‌ها قبل از اينكه روبرويش بنشينم، يك سوال ذهنم را مشغول مي‌كرد. اين كه او از چه زماني فهميد علي كريمي است؟ از كجا تفاوت‌هاي هنر ذاتي و خدادادي‌اش را با ديگران لمس كرد و به اين درك رسيد كه مي‌تواند از همين تفاوت‌اش براي ويژه شدن خود استفاده كند؟ لابلاي حرف هايش خيلي زود اعتراف كرد كه سقف آروزهايش را هرگز رفع نكرده. حتي مدعي شد نه به فردا فكر مي‌كند و نه برايش اهميتي دارد كه فرداي او چگونه رقم مي‌خورد. اما جايي همين سوال را پيش روي او گذاشتيم. علي كريمي از چه روزي متوجه تفاوت‌هايش شد؟ از چه زماني فهميد او «علي كريمي» است؟ تصور مي‌كنيد جواب كوه يخ ما چه بود: «از روزي كه عكسم را روي جلد روزنامه‌ها چاپ كردند!» و اين يك حقيقت تلخ است كه اگر كريمي گوشه‌اي از جاه‌طلبي‌ها، آينده‌نگري و بلند پروازي‌هاي چهره‌اي مانند دايي را داشت، شايد امروز فوتبال ايران بازيكني را در كارنامه خود مي جويد كه طعم حضور در ال كلاسيكو را هم چشيده بود!

علي كريمي پيش روي ماست. او را در محاوره نه مانند بازي‌اش با شكوه و خروشان پيدا مي‌كنيد و نه مانند آنچه تصور مي‌كنيد مغرور است و دور از رفتارهاي اجتماعي. كريمي دنياي منحصر به فرد خود را دارد. آرام، ساكت، مغرور و آماده براي انفجار. اگر كبريت در جيب نداريد، لازم نيست از انفجارش بترسيد. او به اندازه كافي خوددار هم هست.


***

ميانه‌هاي بحث به يك نقطه اشتراك مي‌رسيم. او خودش مدعي مي‌شود روزهاي آخر فوتبالش را پشت سر مي‌گذارد. از او مي‌پرسيم آيا ستاره بودن اويي كه روزهاي آخر فوتبالش را تجربه مي‌كند در ليگ ايران نشانه افت اين فوتبال و خاموش شدن كارخانه بازيكن سازي نيست؟ همان لحظه‌اي كه سوال را پيش روي كريمي قرار داديم، از خود پرسيديم چه كسي كريمي را در فوتبال ايران كريمي كرد؟ تكنيك او چقدر براساس آموخته هايش است؟ آيا كشف او حاصل پروسه‌اي از پيش تعيين شده بود يا يك اتفاق؟ خودش معتقد است فقط شانس و اقبال او بلند بوده! كريمي بعد خيلي رك، خودش را هم نقد مي‌كند: «مي گويند من تاثيرگذارترين بازيكن ليگ بودم. مگر من چند گل زدم؟ بيشتر گل‌هاي من از روي پنالتي بود. بدبختي فوتبال ما اين است كه فكر مي‌كنيم ستاره‌ها فقط گلزن‌ها هستند. عابدزاده در اين فوتبال گل نزد، پاس گل هم نداد. ولي ستاره بود. ما ديگر بازيكن سازي نداريم، استعداديابي هم نداريم، براي همين وقت بازي با تيم‌هاي عربي كابوس پيدا مي‌كنيم.»
■ ■ ■

كافي است شكل زندگي كردن با كريمي را بشناسيد. او در تيمي مثل استيل آذين زندگي بي دغدغه‌اي دارد و اما با مديريت پرسپوليس دچار چالش شد. كريمي در تيم بلاژويچ بي دردسر بود و با برانكو تا جايي كه مي‌توانست ساخت. اما با دايي به بن‌بست رسيد. تفاوت‌هاي اين دو رفتار متضاد او را مي‌توان در اخلاقيات خاص او و البته هوشياري اطرافيانش فهميد. جايي بحث به استيل آذين و استيلي مي‌رسد و او از دغدغه روزهاي اولش براي زندگي كردن با دايي حرف زد: «من با حميد استيلي كار نكرده بودم. پس همان روز اول نگران شدم كه مبادا او هم مثل بعضي‌ها بخواهد در همان اول كار گربه را دم حجله بكشد، يا كاري بكند كه با خواسته‌هاي من همخوان نيست. اما او حرمت مرا حفظ كرد و من هم هميشه سعي مي‌كنم به او مثل سرمربي تيم احترام بگذارم!»


آيا اين روابط دوجانبه هميشه براي كريمي وجود داشت؟ اگر وجود داشت شايد امروز ما به جام حهاني رفته بوديم، شايد هنوز سرمربي تيم ملي هماني بود كه سال نو را با او جشن گرفتيم.

منبع: ایران ورزشی

قسمت اول

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)