بازخوانی خاطرات بهترین مدافعان پرسپولیس – قسمت سوم
مرجع خبری پرسپولیس : نوجواني 16-15ساله بودم كه به تيم شاهين پيوستم. آن زمان پرسپوليس يك تيم دسته سومي بود؛ در حالي كه رقابت در سطح اول بين همين شاهين و تاج جريان داشت.
مدتي بعد اما شاهين منحل شد. من كوچكترين عضو تيم بودم اما تصميم جمعي بزرگان شاهين اين بود كه هيچكداممان به تيم ديگري نرويم. حدود شش ماه مخفيانه براي خودمان تمرين ميكرديم. كلاني، جاسميان، شيرزادگان، بهزادي و همه ستارههاي آن روزهاي شاهين اين طوري تصميم گرفته بودند و من هم با آنها همراه بودم.
بعد از مدتي پرسپوليس كه در دسته سه بازي ميكرد، ما را به خدمت گرفت. پرسپوليس يك تيم جديد و نوپا بود و ما هم علاقهمند شديم به اين تيم برويم. حدود سالهاي 47-46 بود كه با اين تيم قهرمان تهران شديم و به جام باشگاههاي آسيا هم رفتيم. البته در اين جام نتوانستيم صعود كنيم اما بازيهاي خوبي ارائه داديم.
براي اين بازيها در تايلند بوديم كه شنيديم باشگاه پرسپوليس ديگر نميخواهد تيمداري كند. دوباره روز از نو روزي از نو. دوباره شروع كرديم به تمرين مخفيانه تا اينكه پيكان كه يك تيم دسته دومي بود به ما علاقهمند شد. همان سال با پيكان قهرمان شديم، تيم زسكاي شوروي را هم در جام معتبر دوستي برديم. متاسفانه باز هم مديريت پيكان علاقهاي به تيمداري نشان نداد و ما از اين تيم هم بيرون رفتيم. آن زمان گروه ما معروف شده بود به خانه به دوشان.
ما مصمم بوديم به هيچ تيمي نرويم و هيچكس، ديگري را قرباني نكند؛ حتي اگر فوتبالمان نابود شود. مقاومت ما به جايي رسيد كه پرسپوليس دوباره تصميم گرفت تيمداري كند. ما هم دوباره پرسپوليسي شديم و با اين تيم مقامهاي بسياري به دست آورديم. همه هواداراني كه از زمان حضورمان در شاهين ما را دوست داشتند به موازات ما جلو آمدند و نسل هواداران امروز پرسپوليس فرزندان همان هواداران با معرفت هستند.
هشت ماه تمرين اورلب با پروين
آلن راجرز- مربي انگليسي ما- با سيستم و تاكتيكهاي گروهي آشنا بود. در فوتبال آن زمان مدافعان همه سر جاي خود بودند و ايستا بازي ميكردند اما راجرز همواره سه چهار تاكتيك گروهي با ما كار ميكرد. حدود شش تا هشت ماه راجرز، من و پروين را صبحها به ورزشگاه ميبرد و ما هم با هم اورلب تمرين ميكرديم.
من توپ را به پروين ميدادم و فرار ميكردم، او به من پاس ميداد و در نهايت من سانتر ميكردم كه آن زمان بسياري از گلهاي ما با سانترهاي من به دست ميآمد. با اينكه بسياري از تيمها براي مهار من، دو نفر را در تركيب ميگذاشتند اما من خيلي سريع بودم. آن زمان سانتر پيچي يا موزي تازه مد شده بود و با اين تاكتيك، تيمهاي ديگر را غافلگير ميكرديم.
نقطه غمانگيز زندگي ورزشي من
من در 30سالگي فوتبال را كنار گذاشتم چرا كه براي دكترا بورسيه داشتم و بايد ميرفتم بلژيك. آن زمان مسائل تغذيه و خواب را به خوبي رعايت ميكردم و ميتوانستم ادامه بدهم اما مجبور شدم به خاطر درس از فوتبال خداحافظي كنم.
يك خاطره هم دارم از بازي با هامبورگ آلمان؛ مقابل اين تيم با پيراهن تيم ملي، پرسپوليس و استقلال (به عنوان يار كمكي) بازي كردم. مربي آن تيم شخصي به نام اوخس بود كه به بازي من علاقهمند شد و براي هامبورگ انتخاب كرد. من را به سفارت آلمان بردند و قراردادم با هامبورگ منعقد شد، حتي بليتم را هم تهيه كردند اما فدراسيون، آن برگهاي را كه قرار بود براي انتقال من بدهد، نداد.
آن زمان ميگفتند بازيكن بايد از خارج به ايران بيايد اما از ايران به خارج رفتن ممنوع بود. خوب به ياد دارم آلن راجرز هميشه به من ميگفت «تنها بازيكن ايراني كه با سيستم فوتبال اروپا تناسب دارد تويي». با اين حال من به اروپا نرفتم و اين نقطه غمانگيزي در زندگي ورزشيام است.
بازي 6- صفر جنبه آموزشي دارد
بازي شش تاييها براي همه ما پر از خاطره است اما جنبه آموزشي آن بازي شايد براي خيلي از ما بازيكنان آن روز ماندگارتر باشد. آن بازي قبل از برگزاري در مطبوعات بسيار داغ و حساس شده و راديو و تلويزيون هم حسابي به آن پرداخته بودند.
استقلال هم شش، هفت مليپوش داشت و نيمي از تيم ملي اين طرف ميدان بود و نيم ديگر آن طرف. گل اول را من سانتر كردم و منصور رشيدي نتوانست بگيرد. ما در نيمه اول سه گل زديم و استقلاليها دروازهبانشان را عوض كردند. اواخر بازي استقلاليها از نظر روحي رواني به هم ريخته بودند تا جايي كه با هم درگير ميشدند.
كار به دعواي فيزيكي هم ميكشيد و هر دفعه با پا در ميانيها تمام ميشد. ما دقيقه 90 هم گل زديم و در راه رختكن ميديديم كه استقلاليها گريه ميكردند اما ما بازيكنان پرسپوليس هر كداممان سراغ يك استقلالي رفتيم و آنها را دلداري داديم و به رختكن برديم. آن زمان شادي و تمسخر در كار نبود تا حريف سرافكنده نباشد.
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Thursday, 14 November , 2024