مرجع خبری پرسپولیس : ر ايران اما، از اين خبرها نيست و تنها عكسالعملي كه هواداران بيپناه فوتبال ما ميتوانند نشان بدهند، ترك عادت استاديوم رفتن است.
1- اندكي پيش از آغاز رقابتهاي ليگ دوازدهم حرفهاي، يك خبر شوكهكننده جامعه هواداري فوتبال ايران را تحت تاثير قرار داد؛ بهاي بليتهاي ورود به استاديوم آزادي نزديك به صددرصد افزايش خواهد داشت.
به اين ترتيب، وروديهاي دو، سه و پنج هزار توماني پيشين استاديوم يكصد هزار نفري، از حالا به بعد با سه، پنج و 10 هزار تومان در دسترس خواهند بود. در بسياري از ديگر كشورهاي جهان، تماشاگران و طرفداران فوتبال، اتحاديهها و كانونهاي مستقلي دارند كه در اينجور مواقع از حقوق آنها دفاع ميكند و حتي به افزايش يك يورويي قيمت بليتها هم واكنش نشان ميدهد. در ايران اما، از اين خبرها نيست و تنها عكسالعملي كه هواداران بيپناه فوتبال ما ميتوانند نشان بدهند، ترك عادت استاديوم رفتن است. دو فصل قبل و در هفتههاي آغازين ليگ دهم حرفهاي، مشكلي مشابه گريبان تماشاچيان فوتبال را گرفت و آنها را وادار كرد مسابقات فوتبال را از خانه تماشا كنند. آن روزها فدراسيون فوتبال در برابر فشارهاي سازمان تربيتبدني تسليم شد و اوضاع را به حالت قبلي برگرداند، اما در حال حاضر ارادهاي براي تغيير اين وضعيت ديده نميشود و بيم آن ميرود كه مسابقات فصل پيشرو، با كماقبالي هواداران روبهرو شود. در مقابل همه انتقادهايي كه وجود دارد، استدلال اصلي مبتكران و موافقان طرح افزايش قيمت بليتها، اين است كه باشگاهها ممر معاش ديگري ندارند و البته بهاي ورود به ورزشگاهها در اروپا بسيار بالاتر از كشور ماست. اين هر دو دليل اما، كاملا دور از منطق و غيرقابل استناد به نظر ميرسند. اگر باشگاههاي ايراني نميتوانند از سادهترين و رايجترين محلهاي كسب درآمد در جهان فوتبال بهره ببرند و ارتزاق كنند، لازم است كمتوانيها و بيكفايتيهاي خودشان را پوشش بدهند، نه اينكه يكراست به جيب مردم چشم بدوزند و بخواهند همه كم و كاستيهايشان را از اين طريق جبران كنند. از سوي ديگر، مقايسه فوتبال ايران با استاديومهاي اروپايي و اتكا به وروديههاي بالاي اين اماكن نيز كاملا بيراه به نظر ميرسد. كجاي جامعه و فوتبال ما شبيه به اين كشورهاست كه بخواهيم به بهانه بليتهاي چند ده يورويي ورزشگاههاي آنان، هزينه حضور در استاديومهاي ايران را بالا ببريم؟
2- اولين و سرراستترين تفاوتي كه فرآيند الگو قرار دادن استاديومهاي اروپايي براي تعيين قيمت در ايران را باطل ميكند، توجه به اختلاف فاحش رقم درآمد مردمان اين سرزمينهاست. در اروپا، هواداراني كه حاضرند 20 تا 100 يورو و حتي گاهي بيشتر پول بدهند و بازي تيم محبوبشان را ببينند، در مقابل درآمدهاي قابل توجهي هم دارند. آنها كه به يورو خرج ميكنند، به يورو هم پول درميآورند و در اين زمينه نگراني چنداني ندارند. آيا ميتوان وضعيت آنها را مثلا با جامعه كارگري ايران مقايسه كرد كه اتفاقا عمدهترين سهامدار سكوها هم هستند و بسياري از آنان ماهانه كمتر از 400 هزار تومان حقوق ميگيرند؟ وسايل حمل و نقل عمومي هم از ديگر تفاوتهاي بزرگ است. آيا دسترسي به استاديوم در ايران هم به اندازه كشورهاي مدرن، آسان و ارزان است؟ آيا در اروپا هم ممكن است تماشاچيان فوتبال گاهي تا يكي، دو ساعت بعد از پايان مسابقه در فضاي بيرون ورزشگاه سرگردان باشند و راه نجات نيابند؟ يكي از مهمترين وجوه افتراق اما، ماجراي «كيفيت» مسابقات است. بيترديد بهاي هر كالايي با ارزندگي و مطلوبيت آن رابطه مستقيم دارد. با توجه به اين نكته بديهي، در استاديومهاي ايران چه نوع مسابقاتي با چه كيفيتي برگزار ميشوند كه ما ناگهان تصميم ميگيريم بهاي تماشاي آنها را صددرصد افزايش بدهيم؟ در حال حاضر پيشفروش بليتهاي سوپرجام رفت اسپانيا با حداقل قيمت 30 يورو آغاز شده است. آيا واقعا يكهزارم درصد احتمال دارد بتوان جنس الكلاسيكوي اسپانيايي را با بهترين مسابقات داخلي قياس گرفت؟ گل سرسبد رقابتهاي باشگاهي در ايران، داربي تهران است. انصافا چقدر ممكن است مسابقهاي در اين سطح، در يك كشور صاحب فوتبال اروپايي، براي شش نوبت متوالي با يك نتيجه مشابه به تساوي كشيده شود؛ آن هم با اين كيفيت اسفبار؟ در يكي از آخرين الداربيهاي اسپانيا، مجموع قيمت بازيكنان اصلي حاضر در زمين، نزديك به دو هزار ميليارد تومان تخمين زده شد. وقتي مسابقهاي با حضور يك بازيكن 90 ميليون يورويي برگزار ميشود و همه دنيا هم دريافت چنين دستمزدي را كمترين حق او ميدانند، طبيعي است كه بتوان سر كيسه را شل كرد و براي تماشاي او و دوستانش چند ده يورو پول داد. آيا در ايران هم اوضاع به همين ترتيب است؟ به همه اينها بايد امكانات سختافزاري و نوع برخورد با تماشاگران را نيز اضافه كرد. چطور ميتوان به تماشاگراني كه بخش قابل توجهي از زمان حضورشان در ورزشگاه را در صفهاي طويل سرويسهاي بهداشتي ميگذرانند و از بدو ورود به استاديوم، به آنها به چشم مجرمان بالقوه نگاه ميشود، اين همه سخت گرفت؟
3- به جاي مانعتراشي در مسير حضور مردم در ورزشگاهها و دشوار كردن كار بر آنها، اتفاقا متوليان و سياستگذاران حوزههاي اجتماعي در ايران بايد تمام تلاششان را بكنند تا جوانان را به حضور در اماكن ورزشي سوق بدهند. حتي اگر لازم باشد، دولت بايد به مردم سوبسيد بدهد تا آنها راحتتر به ورزشگاه بروند، وقتشان را در مسيري صحيح و مطلوب بگذرانند و انرژي و هيجانشان را تخليه كنند. پول اندكي كه امروز در اين مسير خرج ميشود، دولتمردان را از هزينه كردن مبالغي دهها برابر بيشتر براي اصلاح و تاديب بزهكاران و بازگرداندن آنها به دامان جامعه معاف ميكند. گذشته از اين، اگر 50 هزار هوادار براي تماشاي يك مسابقه فوتبال راهي ورزشگاه شوند، حداقل 200 هزار نفر – ساعت سرگرمي سالم و سودمند در جامعه توليد شده است. دولت كه رسما وظيفه دارد چنين امكاني را براي شهروندانش فراهم كند، به چه شكل ديگري ميتواند از چنين سرمايه اندكي، اين بازدهي بالا را بگيرد؟ مسلما اگر قدري آيندهنگري بيشتر نزد مسوولان مربوطه وجود داشت، دوستان همه تلاششان را به كار ميگرفتند تا مردم و بهخصوص جوانترها خيلي راحتتر به استاديومها برسند، اما افسوس كه اينجا غالبا كسي جلوتر از نوك بينياش را نميبيند.
4- اخيرا برخي از مسوولان و صاحبمنصبان كشورمان توصيه كردهاند تلويزيون از پخش تصاوير مرغ خوردن بازيگران جلوگيري كند و مانع از خدشهدار شدن احساسات كساني شود كه قدرت خريد اين خوراكي را ندارند. با اين رويه، احتمالا بهزودي بايد شاهد منع پخش تصاوير افراد حاضر در استاديومها هم باشيم؛ چه اينكه با نرخهاي جديد، حضور در ورزشگاه با تحمل برخي هزينههاي جانبي مثل اياب و ذهاب و تهيه يك ميان وعده سبك، حداقل از 10 هزار تومان تجاوز ميكند و باعث ميشود استاديوم رفتن هم تبديل به يك كار لوكس و تجملاتي(!) بشود؛ به ويژه براي قشر ضعيف جامعه كه بيشترين هواداران فوتبال را تشكيل ميدهند.
* رسول بهروش
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Tuesday, 26 November , 2024