وقتی فوتبال بارانداز می شود!

مرجع خبری پرسپولیس : اين اتمسفر اين روزها چنان گيرا و سنگين شده است كه حتي عادل فردوسي‌پور هم سوار موج مي‌شود و اين تقسيم غنايم را به چالش مي‌كشد.

 

1- درخشش برخي از ورزشكاران ايراني در المپيك لندن جدا از همه محاسني كه دارد، اين فرصت جدي را براي عده‌اي از اهالي ورزش كشورمان فراهم آورده كه حسابي از خجالت فوتبال دربيايند و اين رشته پرهوادار را مورد انتقادهاي شديد قرار بدهند.

 

روي پرده نقره‌اي ورزش ايران، سال‌هاست كه «فوتبال» نقش بدمن پولدار و خبيث را بازي مي‌كند؛ ستاره‌اي كم فروغ و پوشالي كه هميشه به شكلي كاذب همه توجهات را به سمت خودش مي‌كشاند، اما در بزنگاه‌هاي مهم، ‌از خلق هر معجزه‌اي عاجز است و بايد ساكت و سرپايين، موفقيت آكتورهاي فراموش شده فيلم را تماشا كند. به ويژه براي آنان كه از گذشته‌هاي دورتر قائل به نوعي تبعيض بين فوتبال و بقيه رشته‌ها بوده‌اند، فضاي به وجود آمده در المپيك لندن فرصت مغتنمي پديد آورده تا با بي‌رحمانه‌ترين زبان ممكن، ريخت و پاش باشگاه‌هاي ليگ برتري را محكوم كنند و از ثروتي بگويند كه اگر يك گوشه‌اش به سمت «منهاي فوتبال» كج مي‌شد،‌ لابد ما قهرمان المپيك مي‌شديم و مچ چين و آمريكا – يا به قول تلويزيوني‌ها «ايالات متحده» – را مي‌خوابانديم. اين اتمسفر اين روزها چنان گيرا و سنگين شده است كه حتي عادل فردوسي‌پور هم سوار موج مي‌شود و اين تقسيم غنايم را به چالش مي‌كشد. وقتي حال فوتبال فهم‌ترين آدم كل صداوسيماي دولتي ايران اين باشد، چه انتظاري مي‌توان از يكي مثل جواد خياباني داشت كه اصولا اشكش دم مشكش است؟ ‌اين روزها انگار اين تنه نحيف فوتبال است كه زير دستان تنومند سوريان بارانداز مي‌شود يا اين هوگوي رنگ و رو رفته همين رشته ورزشي است كه هدف آبچاگي باقري معتمد قرار مي‌گيرد. فوتبال حالا تبديل شده به بچه لوس و ننر يك پدر تبعيض‌كار كه بقيه فرزندان محروم مانده‌اش ناچارند جور او را بكشند و تلافي هرز رفتن‌هايش را در بياورند. واقعا اما، آيا اين همه ملامت و سرزنش سزاوار اين رشته ورزشي، ولو در مقياس در هم كوبيده شده ايراني‌اش هست؟ بعيد به نظر مي‌رسد.

 

2- قضاوت احساسي، خطر بزرگي است كه اين روزها كارشناسان و منتقدان ورزش ايران را تهديد مي‌كند. در اينكه قهرمانان بسياري از رشته‌هاي ورزشي ايران در محروميت به‌سر مي‌برند و عمدتا چنان كه شايسته است به حق‌شان نمي‌رسند، ترديدي وجود ندارد. با اين وجود آنچه بحث‌برانگيز و غيرقابل هضم به‌نظر مي‌رسد، اين نگاه غيرمنطقي است كه سرمايه‌هايي كه از ديگر رشته‌هاي ورزشي دريغ شده، لزوما گير فوتبال آمده و دنياي مستطيل سبز، با مصادره جنايتكارانه اموال همزادانش، به چيزي بسيار فراتر از حق و حقوق حقيقي‌اش دست يافته است. اين تهمت ناروا، در حالي متوجه فوتبال مي‌شود كه اين رشته مهيج و تجاري در هيچ كجاي دنيا اصولا با هيچ رشته ورزشي ديگري قابل مقايسه نيست و از سال‌ها پيش خرجش را اساسا جدا كرده است. همين حالا و با همه ريخت‌وپاش‌هايي كه در ايران انجام شده، گردش مالي فوتبال ما شايد در زمره 50 كشور اول دنيا هم نباشد و حتي در منطقه خاورميانه هم هرگز نمي‌توان از پيشتازي ايراني‌ها در اين عرصه سخن گفت. به غير از چند استثنا كه عمدتا ريشه در سنت‌هاي ديرينه بومي و محلي دارند، كشوري را نمي‌توان پيدا كرد كه براي ديگر رشته‌هاي ورزشي‌اش، حتي يك سوم فوتبال هم هزينه كند يا زمان و انرژي و توجه اختصاص بدهد. اگر قرار باشد رويه‌اي كه اكنون در ايران باب شده جنبه جهاني پيدا كند، لابد حالا ده‌ها مدال‌آور انگليسي المپيك كه به كاروان بريتانيا كمك كرده‌اند تا رده سوم دنيا بالا بيايد، بايد يقه اتحاديه فوتبال انگلستان را بگيرند كه چرا بيش از 10 ميليون پوند خرج همكاري نافرجام با فابيو كاپلو كرد و در ازايش هيچ چيز به دست نياورد و اصولا چرا اين همه پول خرج رشته‌اي مي‌شود كه در نيم قرن گذشته قهرمان جهان و اروپا نشده است. اين اتفاق اما، هرگز رخ نمي‌دهد؛ به اين دليل كه بيشتر مردم دنيا تفاوت‌هاي بنيادين فوتبال را پذيرفته‌اند و البته به همان دليل كه يوسين بولت، سريع‌ترين مردي كه در تاريخ دنيا متولد شده، اندكي پس از فتح يكي از ارزشمندترين مدال‌هاي المپيك لندن، از رويايش براي حضوري هرچند كوتاه مدت در منچستريونايتد حرف مي‌زند!

 

3- به‌نظر مي‌رسد مشكل بزرگي كه در فضاي فعلي فوتبال ايران پديد آمده و باعث بروز سوءتفاهم شده، پول‌هاي گزاف و عجيبي است كه برخي از بازيكنان ليگ برتري مي‌گيرند. اعتراض مي‌كنند و مي‌گويند چرا امثال معمارزاده، اولادي، آقازماني، ميداوودي يا ديگران اين همه پول مي‌گيرند و غرق در حاشيه‌هاي گوناگون، هيچگاه نمي‌توانند بازدهي مطلوبي داشته باشند. حق در اين مورد كاملا با معترضان است و به آساني مي‌توان فهميد خيلي از اين دوستان،‌ هيچ كجاي ديگر دنيا با اين كيفيت فني‌شان نمي‌توانستند چنين درآمدي داشته باشند. با اين همه، مخلوط كردن يك مصداق خاص با فلسفه اساسي كار، مشكل بزرگي است كه اينجا به وجود مي‌آيد. اگر بعضي از ستاره‌هاي كاغذي فوتبال ايران پول اضافي مي‌گيرند، اين مشكل به فضاي بازيكن سالارانه اين رشته ورزشي مربوط است كه به نوبه خودش از مصايبي مثل بي‌ثباتي مديريتي، عدم تخصص‌گرايي و دولتي بودن فوتبال كشورمان ناشي مي‌شود. دردسر بزرگ اين حوزه، حضور پول در آن نيست، بلكه مديريت‌ نشدن صحيح اين سرمايه‌گذاري‌هاست. اگر به سمت خصوصي‌سازي واقعي پيش برويم و اگر مديران شايسته به كار گمارده شوند، نه تنها فوتبال ايران به راحتي مي‌تواند هزينه‌هايي را كه برايش انجام مي‌شود بازگرداند، بلكه در بازه زماني نه چندان طولاني، سروساماني اصولي و اساسي خواهد يافت؛ مثل آنچه در تركيه رخ داد و فوبتال اين كشور به همت دولتش شفايي معجزه‌آسا يافت. همين پرسپوليس و استقلال نگون‌بخت، فقط با تاسيس 10 رستوران زنجيره‌اي در تهران و برخي شهرستان‌هاي بزرگ مي‌توانند مثل آب خوردن بخش قابل توجهي از سرمايه‌گذاري‌هاي اوليه را تلافي كنند، اما افسوس كه «درايت» كافي وجود ندارد و اين البته چيزي نيست كه بقيه رشته‌هاي ورزشي ايران دوست داشته باشند به آن اعتراض كنند!

 

4- يكشنبه و دوشنبه گذشته، ده‌ها هزار نفر علاقه‌مند به فوتبال ايران در ورزشگاه‌هاي آزادي تهران و باهنر كرمان، به تشويق سوريان و نوروزي، دو فرنگي‌كار طلايي كشورمان پرداختند. يكي از تفاوت‌هاي مهم همين است؛ همين كه اين هزاران تن به رغم همه عرق ملي‌شان، بين تماشاي رايگان كشتي و تعقيب شبانه و پرهزينه فوتبال، دومي را برمي‌گزينند و حتي همين پرسپوليس و استقلال بحران‌زده و ناآماده را هم تنها نمي‌گذارند. سهم كشتي و تكواندو و وزنه‌برداري و پرتاب ديسك، توي جيب فوتبال نرفته. اين حق تضييع شده، شايد جايي در گلوي هزاران ميليارد توماني گير كرده كه غيرمدبرانه و نالازم هزينه مي‌شوند يا بدتر از آن، عاقبتي مجهول و ناپيدا مي‌يابند!

 

* یادداشت: رسول بهروش

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)