پرسپولیس نیوز : عباس هوندا هزار، بي‌ام‌دبليو 2002، اينها القابي بود كه بازيكنان حريف به شماره 11 پرسپوليس در دهه 60 داده بودند.

عباس كارگر امروز و پس از اينكه حدود 26- 25 سال از آويختن كفش‌هايش مي‌گذرد با احساس خاصي از پرسپوليس حرف مي‌زند، از اينكه خيلي‌ها ارزش پيراهني كه به تن دارند را نمي‌دانند. او از سختي‌هايي كه در تمام سال‌‌هاي فوتبالش متحمل شده صحبت مي‌كند اما وقتي به بازي با اكباتان در 32 سالگي‌اش مي‌رسد بغضي در صدايش احساس مي‌شود؛ «وقتي علي آقا گفت از فردا نيا، همانجا مردم». عباس كارگر امروز هم مثل آن سال‌هايي كه به قول خودش با من بميرم و تو بميري بازي مي‌كرد هيچ توقعي جز توجه و احترام از باشگاه ندارد.

عباس آقا شكل تمرين‌هاي شما در آن سال‌هايي كه بازي مي‌كرديد چقدر با الان فرق مي‌كرد؟
‌‌‌ آن اوايل كه در محلات بازي مي‌كرديم مشكل خاصي نداشت مثل گندم ديمي، ديمي بود اما وقتي به باشگاه آمدم خيلي بهتر شد و نظم گرفت با اين حال خودم تمرين‌هاي خاصي داشتم كه هفته‌اي 4-3 بار انجامش مي‌دادم.
چه تمرين‌هايي؟
من هفته‌اي 4-3 شب به اتفاق 2 تا از دونده‌هاي استقامت كه بچه شهر ري بودند حدود 15 كيلومتر مي‌دويديم.
كجا؟
از شهر ري شروع مي‌كرديم تا نازي‌آباد، راه‌آهن و جاده بهشت‌زهرا، البته براي اينكه خسته‌كننده نباشد مسيرها را تغيير مي‌داديم. الان بيشتر اهميت آن تمرين‌هاي اضافه را درك مي‌كنم. من عاشق تمرين بودم. باور كنيد براي بازي محلات از تبريز به تهران آمدم و بدون اينكه بخوابم رفتم سر زمين، هر جا كه لازم بود خاك و علف مي‌ريختيم و خط‌كشي مي‌كرديم تا آماده بازي شود.
يكي از ويژگي‌هاي نوع فوتبال شما، سرعتي بودن شما بود و…
اين مساله ذاتي بود البته تمرين‌ها هم تاثير مي‌گذاشت. به خاطر همين سرعتي كه داشتم به من مي‌گفتند؛ «بي‌.ام.دبليو 2002»، «عباس هوندا هزار»، «عباس بي‌ترمز» و از اين قبيل حرف‌ها.
عباس آقا بيشترين پولي كه از فوتبال گرفتيد چقدر بود؟
‌ اگر بگويم پول نگرفتم باور مي‌كنيد؟ اصلا پول نگرفتم. اينقدر رودربايستي داشتم و همه‌اش من بميرم و تو بميري بود كه كسي از پول حرفي نمي‌زد. شما اگر عاشق چيزي باشي براي حفظ آن به پول فكر نمي‌كني، من هم عاشق پرسپوليس بودم. آن موقع كه ما بازي مي‌كرديم فكر نان شب هم بوديم كه چطور سه خانواده را نان بدهيم اما همين عشق به فوتبال ما را با همه مشكلاتمان نگه مي‌داشت.
چطور كسي كه اينقدر عاشق فوتبال بوده، بازي ملي داشته و با تيمي بزرگ هم افتخارات زيادي كسب كرده به طور كلي از فوتبال جدا مي‌شود و به قول معروف مي‌رود و پشت سرش را هم نگاه نمي‌كند؟
من خدايي ناخواسته به كسي توهين نمي‌كنم چون نمي‌خواهم وقتي روزنامه را مي‌خوانند دلخور شوند اما شرايطي كه فوتبال داشت با خصوصيات اخلاقي من نمي‌خواند.
مي‌گويند ورزشكاران دو بار…
دو بار مي‌ميرند، كاملا هم درست است.
ببخشيد مرگ اول شما كي بود؟
هيچ وقت يادم نمي‌رود. با اكباتان بازي داشتيم. من چون آن فصل كمتر بازي مي‌كردم براي نخستين بار دير رسيدم. علي پروين گفت؛ «چه خوب شد كه اومدي؟» گفتم؛ «علي آقا مگر قرار بود نيايم؟» گفت؛ «نه چون امروز آخرين بازي تو براي پرسپوليس است و غير از تو چهار نفر ديگر هم از فردا نمي‌آيند.»
آن 4 نفر چه كساني بودند؟
فقط بهروز سلطاني را يادم هست.
چه حالي داشتيد؟
به خداوندي خدا، وقتي وارد زمين شدم انگار استاديوم روي سرم خراب شده بود و چند بار اشتباهي به سمت دروازه پرسپوليس رفتم. من كه مثل جت بودم در آن بازي اصلا سرگيجه داشتم. قبل از بازي هم دو پرس ماهي خانه دوستم خورده بودم كه زهرم شد.
حالا چرا علي پروين، قبل از بازي اين حرف‌ را زد؟
خودم هم نمي‌دانم البته محمود خوردبين ناراحت شد و گفت؛ «علي آقا اينطوري كه نمي‌شود، حداقل با يك دسته گل از اينها تقدير كن» علي پروين هم گفت؛ «باشد هفته بعد بيايند سر تمرين كه…» من هم گفتم؛ «علي آقا زحمت نكش ما تا امروز ارزش داشتيم و از اين به بعد اضافه هستيم» خيلي حالم بد بود. البته باز هم خدا پدرش را بيامرزد هر جا ما را مي‌بيند احترام مي‌گذارد.
بعد از پرسپوليس كجا رفتيد؟
آن روزها شرايط روحي خوبي نداشتم چون از عشقم جدا شده بودم و اصلا نمي‌توانستم براي تيم ديگري بازي كنم. به همين دليل يك سال بيرون نشستم.
بعد از آن كجا رفتيد؟
يك تيمي بود به اسم مهرشميران كه بعدا به نام بسيج تغيير كرد و آقاي مهدي اربابي هم يكي از مسوولانش بود. من دو فصل آنجا بودم و وقتي تيم را به ليگ يك آورديم ديگر بازي نكردم.
با آن تيم مقابل پرسپوليس هم قرار گرفتيد؟
بله، يادم هست قبل از مسابقه به آقاي اربابي گفتم كه بازي نمي‌كنم. انگار پاهايم قفل شده بود. به خدا برخلاف ميلم و با اصرار ‌آقامهدي رفتم تو زمين. اتفاقا خوب هم بازي كردم. محمد پنجعلي هم طوري مرا زد كه استخوان پايم مو برداشت.
برخورد هواداران با شما چگونه بود؟
خيلي خوب و حسابي با تشويق‌هاي‌شان مرا شرمنده كردند چون مي‌دانستند كه برخلاف خواسته‌ام از پرسپوليس كنار گذاشته شدم.
بعد از اينكه فوتبال را كنار گذاشتيد چند بار براي تماشاي بازي‌هاي پرسپوليس به استاديوم رفته‌ايد؟
اصلا نرفته‌ام!
چرا؟
دليلش را نمي‌دانم. خيلي وقت‌ها مي‌گويم كه حتما اين بازي را مي‌روم اما بعدا پشيمان مي‌شوم. يك حس عجيبي پيدا مي‌كنم.
شماره پيراهن شما 11 بود. اينكه چه شماره‌اي بپوشيد براي‌تان اهميت داشت؟
حقيقتش را بگويم بله البته دو دليل هم داشت؛ اول اينكه وقتي 11 را مي‌پوشيدم احساس مي‌كردم در تركيب اصلي هستم و دوم اينكه شماره‌هاي 7، 10 و 11 را دوست داشتم. 7 را پروين و 10 را غلام فتح‌آبادي مي‌پوشيد.
مي‌دانيد الان پيراهن شما را چه كسي مي‌پوشد؟
بله، محمد قاضي.
چه حسي پيدا مي‌كنيد وقتي او يا هر بازيكني از پرسپوليس كه در فصل‌هاي گذشته پيراهن شما را پوشيده، مي‌بينيد؟
راستش را بگويم!
بله.
حرص مي‌خورم.
چرا؟
براي اينكه پيراهن پرسپوليس خيلي ارزش دارد. براي اينكه من آن جنب و جوش لازم را در صاحب شماره 11 در طي سال‌هاي گذشته نديده‌ام. من 11 سال شماره 11 را به كسي ندادم البته بگويم قاضي بازيكن بسيار خوبي است.
شما اصلا چطوري از تراكتورسازي به پرسپوليس آمديد؟
داستانش طولاني است اما من مختصر مي‌گويم. يك روز در اردوي تيم جوانان به حميد درخشان گفتم كه: «حميد من پرسپوليسي دو آتشه هستم امكانش هست بيايم آنجا؟» حميد هم گفت: «نه بابا وارد شدن به تيم پرسپوليس خيلي سخت است.» من هم كه ساده، حرف‌هايش را باور كردم تا اينكه به خواست خدا به سه ماه نكشيد و علي پروين و جواد ا…‌وردي آمدند دنبالم. باورم نمي‌شد و خيلي خيلي خوشحال بودم.
وقتي به پرسپوليس رفتيد به حميد درخشان چيزي نگفتيد؟
تا امروز حرفي در اين رابطه به او نزدم چون ممكن است او هم بدون منظور آن حرف‌ها را زده باشد.
اگر عباس كارگر امروز بازي مي‌كرد، مبلغ قراردادش چقدر بود؟
با اين قيمت‌ها و پول‌هايي كه به بازيكنان داده مي‌شود، حتما قيمت من و همدوره‌هاي من 10 ميليارد بود. البته من تقسيم به نسبت مي‌كنم. من نمي‌گويم بازيكنان فعلي زياد مي‌گيرند، اصلا هر چقدر مي‌گيرند نوش‌جانشان اما فوتبال خوبي هم بازي ‌كنند. مگر قرار است پرسپوليس هميشه ببرد؟ مگر ما نمي‌باختيم اما انتظار داريم فوتبال بازي كنند.
كدام بازيكن فعلي شبيه شما بازي مي‌كند؟
10 درصد غلامرضا رضايي!
شما آلبوم عكس‌هاي فوتبالي از خودتان داريد؟
از گذشته زياد عكس ندارم چون دنبال اين چيزها نبودم و از طرفي وضع مالي خوبي هم نداشتم كه بخواهم عكس‌هاي خودم را بخرم ولي الان صدبرابر آن موقع عكس دارم.
عباس آقا صادقانه بگوييد، از اينكه امروز بعضي‌ها شما را در خيابان مي‌شناسند و ابراز محبت مي‌كنند چه احساسي پيدا مي‌كنيد؟
من يك چيز را بگويم. فوتبالي كه ما در پرسپوليس بازي مي‌كرديم يكجورهايي شبيه بارسلونا بود.
بارسلونا؟!
بله، از اين نظر كه تماشاگران روي سكو هيجان داشتند و در تمام 90 دقيقه منتظر گل بودند. من داخل زمين مي‌ديدم وقتي ناصر محمدخاني، حميد درخشان و بقيه پا به توپ مي‌شدند تماشاگران از روي سكو نيم‌خيز مي‌شدند.
اما نگفتيد امروز چه حسي داريد؟
باور كنيد همين ديروز اين اتفاق افتاد و يك جواني آمد و گفت كه تعريف بازي‌هاي ما را از پدرش و عموهايش شنيده است. صادقانه بگويم وقتي اين محبت‌ها را مي‌بينم عشق مي‌كنم و به خودم مي‌گويم واقعا كسي بودم و خبر نداشتم.
از زندگي امروزتان راضي هستيد؟
خدا را شكر، زندگي بالا و پايين و قهر و آشتي زياد دارد اما همين كه بدنم سالم است شكر. بالاخره روزي را خدا مي‌رساند و پول درمي‌آوريم.
چه انتظاري از باشگاه داريد؟
ببينيد، آقاي رويانيان خيلي براي پرسپوليس زحمت كشيده و قرار هم نيست كه همه پيشكسوتان مربي شوند. من در زمان مديريت‌هاي قبلي باشگاه هم مي‌گفتم كه انتظار پيشكسوتان احترام است وگرنه آنها محتاج يك شام و ناهار يا ماهي 400- 300 هزار تومان نيستند. وقتي ما را مي‌بينند و نمي‌شناسند مثل پتكي است كه بر سر ما مي‌زنند. البته گفتم فقط نبايد از مديرعامل انتظار داشت بلكه مجموعه باشگاه بايد حواسشان به پيشكسوتان باشد. به هرحال خيلي‌ها در سال‌هاي گذشته بدون هيچ چشمداشتي و به خاطر عشقي كه به پرسپوليس و هوادارانش داشتند براي اين تيم زحمت كشيدند.

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)