مرجع خبری پرسپولیس : عصر بود. يعني نزديكيهاي عصر. دو گل خورده بوديم. جامجهاني داشت ميپريد. مثل همان كلاغ لعنتي كه روي آخرين سيم تلگراف نشسته بود و تا آمديم با سنگ بزنيمش پريد و رفت. اعصاب نداشتيم. تماشاگران استراليايي روي اعصابمان راه ميرفتند. همه چيز تحقيرآميز مينمود. احساس حقارت ميكرديم. يك «هوليگان» اهل «ملبورن» پريد وسط زمين تور دروازه تيمملي ما را جر داد. داشتيم خفه ميشديم. نميشد. اگر ميشد از درون تلويزيون ميرفتيم استراليا و تور دروازهشان را جرجر ميكرديم. شوخي نبود كه! از سالها پيش خواب جامجهاني را ميديديم. از سالها پيش حرص ميخورديم كه همه رقباي آسياييمان به جامجهاني رفتهاند و ما را به جام بقالي سر كوچه هم راه نميدادند.همه چيز با آن دو گل عوضي داشت ميسوخت. انگار كسي دوستمان نداشت چقدر به گلدانهاي بدبخت لگد زديم. چقدر شيشه شكستيم. بين خودمان بماند؛«چقدر فحش داديم.» زن و بچه و خواهر و مادر حداقل اين بار چپچپ نگاهمان نميكردند. راستش را بخواهيد آنها هم داشتند فحش ميدادند.
بعد آن اتفاق بزرگ افتاد. ايران رفت روي هوا. مارك بوسنيچ روي زمين ولو شد. ملبورن يخ زد. ما آتش گرفتيم. هشتم آذر 76 بود. خداداد از همانجا رفت توي تاريخ. عابدزاده شد اسطوره چند نسل. ريختيم توي خيابان. استرالياييها داشتند سكته ميكردند. ناي تكان خوردن نداشتند. ديوانه شديم. آنقدر بوق زديم كه بوقها سوخت ولي اهميت نداشت چون يادمان آمد ميتوانيم جيغ هم بكشيم.
خيلي سال بود جيغ نكشيده بوديم. گريه كرديم. عربده زديم. با مردم كوچه و خيابان دوست شديم. عصر آن روز به همه لبخند زديم و همه به ما لبخند زدند. تعارف ميكرديم كه اول شما بفرماييد. مهربان شديم. خيلي مهربان. از خواب بيدار شديم. ياد گرفتيم كه ميتوان توي خيابان آمد. دست زد. پا كوبيد. داد زد. بوقبوق كرد و خلاف قانون هم نبود.
حالا چند سال ميگذرد؟ 12 سال؟ انگار خداداد هنوز دارد ميدود و احمدرضا كماكان پشتك- وارو ميزند تا روحيه تيم را حفظ كند. از لذتبخشترين تصوير تاريخ فوتبال ايران، صحنههاي زيادي در ذهن ثبت هستند. هر از گاهي بيرون ميكشيمشان و كيف ميكنيم. ميدانيد چون بهترين خاطرهاي است كه از فوتبال در ذهن داريم. آخ كه چقدر دلمان تنگ شده. آقاجان. خانوم جان. يك كمكي بكنيد. كمي شادي جمعي ميخواهيم. تو را خدا. فقط كمي… و ما كماكان به دنبال آن نسل طلايي هستيم؟ چرا؟ چون نسل جديد نتوانسته آن شعف فراوان و عجيب را به ما اهدا كند. به زور و ضرب در انتظار صعود به جام ملتها هستيم. دلتان بسوزد براي ما! تو را جان هر كي دوست داريد يك شكوه مطلق برايمان بياوريد. گم شدهايم. در هشت آذر 76 گم شدهايم. چرا كسي دستمان را نميگيرد؟ چرا آن شادي تكرار نميشود. اين نسل فوتبال ما كجاي كارش ميلنگد. واي هشت آذر! كجايي. مرديم از بس مرديم و كسي نپرسيد حالتان چطور است.
آن وقت ما هم بگوييم متاسفيم كه هنوز بهترين خاطره فوتبالمان مال 12 سال پيش است. توي اين 12 سال چه كار ميكرديم؟
نویسنده : هومن کواکبیان
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Thursday, 14 November , 2024