پرسپولیس نیوز :  پیشکسوت پرسپولیس گفت: دروازه 6تایی دومی که با استقلال داشتیم می توانستیم گل های بیشتری بزنیم. اما علی پروین اجازه نداد تا بازی 6تایی در تاریخ باقی بماند.

محمد پنجعلی  درباره پیروزی 6تایی دوم پرسپولیس برابر استقلال اظهار داشت: شاید بعضی جزییات را به خاطر نیاورم. اما خود بازی و اینکه تمام بازیکنان مطرح استقلال آنجا حضور داشتند را خوب به یاد دارم. اتفاقا با اسم استقلال هم در بازی شرکت کردم.

وی ادامه داد: بازی در زمین باغ کلاغ ها انجام شد که الان در آنجا بیمارستان امام حسین(ع) را احداث کردند. محل نظام آباد محله خود من است. به همین دلیل من بعد از صحبت با علی پروین ترتیب حضور تیم پرسپولیس را در کاپی محله دادم. اسماعیل پله مسوول زمین هم ارتباط خوبی با استقلالی ها داشت و کاری کرد که آنها در مسابقات شرکت کنند. بازی هم 9به 9 انجام شد. یادم هست که وقتی گل ششم را زدیم علی پروین من را صدا کرد و گفت دیگر بس است. به علی آقا گفتم اجاره بدهید باز هم گل بزنیم چون می توانیم، که پروین گفت، نه پنجی تو نمی دانی همین 6تا کافی است. فردای آن روز دیدم چند نشریه تیتر زده بودند بازی 6تایی تکرار شد. تازه آنجا فهمیدم علی پروین چه گفت.

مدیر این روزهای تیم های پایه پرسپولیس خاطر نشان کرد: آن زمان ها اوقات فراغت ما در زمین های خاکی و بازی های کاپی محله می گذشت. نمی گویم هیچ مساله و حاشیه ای وجود نداشت. ولی حتی زمان آزاد ملی پوشان هم در اختیار مردم محله و زمین های خاکی بود اصلا مهم ترین تفریح ما بازی فوتبال بود و از روی شکم سیری هم بازی نمی کردیم. به خصوص در همین بازی با استقلال که گفتم من در زمین خاکی شش استوک پوشیده بودم که هرکس فوتبال بازی کند می داند یعنی چه. شما در چمن معمولی هم نمی دانید با این کفش راحت بازی کنید. همان روز بازیکنان استقلال می گفتند پنجعلی صدای پای تو را با آن کفش ها که می شنیدیم وحشت برمان می داشت. آن روز در آن زمین خاکی آنقدر تک زده بودم که پشت و بغل هر دو ران پایم کاملا زخمی شده بود. ولی ما سر فوتبال شوخی نداشتیم. آن روزها به جای اینکه در قهوه خانه قلیان چاق کنیم، عشق ما این بود که وقتی پرسپولیس بازی ندارد در زمین خاکی با بچه محل ها بازی کنیم و آخرش به همان زمین خاکی می نشستیم و هندوانه قاچ می کردیم. همان مساله هم باعث می شد که خیلی از جوان ها ترغیب به بازی فوتبال شوند و با علم به اینکه چقدر سختی دارد وارد این ورزش می شدند.

پنجعلی که صحبت هایش گرم گرفته بود و از هر دری صحبت می کرد، ناگهان گذری به دوران جنگ و بازی با عراق زد و تصریح کرد: یادم هست که قبل از اعزام برای بازی آسیایی آبشناسان که رییس فدراسیون بود گفت اعضای تیم ملی به  مناطق جنگی بروند تا روحیه بگیرند. ما که سر درنمی آوردیم ما را از کجا بردن و به کجا رسیدیم. فقط یک دفعه دیدیم دوروبرمان صدای خمپاره و توپ می آید. رزمندگان که ما را دیدند بیشتر هل کردند. می گفتند مگر شما قرار نیست برای بازی های ملی بروید، اینجا آمده اید چه کار و با عجله زیاد ما را برگرداندند که مبادا گلوله توپی یا خمپاره ای به اتوبوس حامل تیم ملی برخورد کند.

وی ادامه داد: بعد از جنگ بازی با عراق را فراموش نمی کنم. اولین بازی ما بعد از آتش بس بود. ما هم خیلی روی این مساله حساس بودیم. البته آنها هم شرایط نسبتا مشابهی داشتند به ویژه که با دیوانه ای مثل عُدی (پسر صدام) طرف بودند ولی فرق ما این بود که ایران در جنگ متجاوز نبود. به خاطر همین فشار خاصی روی ما بود. این فشار هم از ناحیه کسی ایجاد نشد خودمان نسبت به  مردم و خانواده های شهدا و  جانبازان و اسرا احساس مسوولیت می کردیم. خود من دو خواهرزاده ام در جنگ به شدت مجروح شده بودند. یکی از آنها همان زمان در بیمارستان بود و یکی دیگر پایش را از دست داده بود. آن وقت از ما خواسته بودند به سمت تیم عراق برویم و با آنها دست بدهیم. من که کاپیتان تیم ملی بودم اول قبول نکردم ولی بعد سفیر ایران در کویت که بعد در آلمان سفیر شدند پیش من آمدند و گفتند از تهران تماس گرفتند که این کار انجام شود. من هم گفتم پس روبوسی و این حرفا در کار نخواهد بود. یک جوری هم با آنها دست دادیم که اگر دست نمی دادیم بهتر بود. بعد از بازی یادم هست که هر دو تیم جنازه بودیم. به هرحال عراق از تیم های قدرتمند آسیا بود و فوتبالش با فوتبال های عربی فرق می کرد و آنها هم یک جورهایی مثل خود ما خاکی باز بودند و فوتبال در خون شان بود.

پنجعلی در ادامه گذری به ادامه فوتبالش در کشورهای عربی زد و ادامه داد: آن روزها شرایط خاصی داشتیم. مثلا یادم می آید برای جام جهانی آرژانتین که البته قبل از انقلاب بود به ما کت و شلوار دادند ولی من کفش مناسب برای آن کت و شلوار نداشتم و آن را از یکی از دوستانم قرض کردم. بعد از انقلاب هم که جنگ بود. پیشنهادهای خیلی خوبی از کشورهای حاشیه خلیج فارس به من رسید اما پیش خودم می گفتم وقتی آنها به عراق کمک مالی می کنند درست نیست که کاپیتان تیم ملی ایران برود و برای آنها بازی کند. آن روزها من یک هوندا 125 داشتم و یک نفر از مسوولین پیدا نمی شد که بگوید حداقل به خاطر تعصبی که بازیکنان تیم ملی نشان می دهند یک پیکان قسطی هم که شده تحویلشان بدهند. هیچ کس به فکر نبود. تا اینکه جنگ تمام شد، تازه وقتی جنگ تمام شد خودم را راضی کردم که حداقل برای تمرین زندگی ام چند وقتی در کشورهای عربی بازی کنم.

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)