روایتی متفاوت از نیمه نهایی جام حذفی
مرجع خبری پرسپولیس : حقیقی اما گل خورد تا دایی در حلقه پرسپولیسی ها بگوید: «صد بار بهش گفتم اونجا می زنه ها!»
يك آن فكر ميكردي با عينك مخصوص تماشاي فيلمهاي 3D در سالن سينما نشستهاي و مشغول ديدن آخرين اپيزود از فيلمهاي دنبالهدار جنگ ستارگان هستي. آسمان را ميديدي كه سفينههاي كوچك و بزرگ در حال مبارزهاند و با سرعت از كنار هم عبور ميكنند.
در دنياي واقعيت اما سفينهاي در كار نبود. همه آنها پلاستيكهاي مصرف شده مواد غذايي، نايلكسهاي پاره و زبالههايي بود كه توفان شديد سوم ارديبهشت ماه در غرب تهران باعث پروازشان بر فراز آسمان ورزشگاه آزادي شده بود.
حدودا حول و حوش دقيقه 120 بود كه توفان بلند شد تا صداي اعتراض تماشاگران به وقتكشيهاي ارشاد يوسفي و ضد فوتبال تيم كربكندي به گوش هيچ كس نرسد.
داود حقي رفته بود پشت توپ كه يكهو برق قطع شد و 70 هزار نفر يكصدا گفتند «اِ». تنها جايي كه برق داشت، جايگاه خبرنگاران بود تا يك بار هم كه شده اهالي رسانه در موقعيتي ويژه قرار بگيرند.
ظلمات كل ورزشگاه را فرا گرفته بود. خيلي زود ابتكار تماشاگران گل كرد و همه موبايلهايشان را روشن كردند و در دست گرفتند. انگار آسماني پر از ستاره بود.
حدود 10 دقيقه طول كشيد تا همه پروژكتورها تك تك روشن شوند. صداي سوت كر كننده قبل از ضربه حقي به آسمان رفت. خيليها پشتشان را به زمين چمن كرده بودند و طاقت نگاه كردن نداشتند. حقيقي اما گل خورد تا دايي در حلقه كنار زمين پرسپوليسيها بگويد: «صد بار بهش گفته بودم اونجا ميزنهها».
دستهاي هواداران رو به آسمان و مقابل صورتهايشان بود كه حاجيزاده توپ را به تيرك زد. ورزشگاه زير باران منفجر شد. عليرضا حقيقي از دست همبازيانش فرار كرد و خودش را به دايي رساند تا مثل بقيه روي سر سرمربي آوار شود.
آن طرف در ميانه زمين عادل كلاهكج خوشحالترين بازيكن پرسپوليس بود و نميدانست چه كار كند. مولايي، زرينه و محلوجي از بازيكنان داغتر بودند. محمود خوردبين گريه ميكرد و اشكهاي دايي زير آوار بازيكنان و قطرات باران كه تندتر ميباريد، گم شده بود. تياگو و خليلي، تماشاگران را تهييج ميكردند و هر كس نفر كنارياش را در آغوش ميكشيد.
مجتبي زارع وسط زمين ايستاده، دستهايش را مقابل چشمانش گرفته بود، درست مثل حركت بعد از پنالتياش و مثل دوربين دور تا دور ورزشگاه را تماشا ميكرد. آخر سر اما اتفاقي افتاد كه با دوربينهاي تلويزيوني به تصوير كشيده نشد. پرسپوليسيها همه به سمت جايگاه 36 شيرجه رفتند و روي زمين چمن خيس ليز خوردند البته اين بار نه با سينه بلكه به حالت نشسته، تا شادي بردشان هم ويژه باشد.
هزار نفري كه از قم آمده بودند تا صبا تنها نماند خشكشان زده بود. زير باران در سكوت خيس ميشدند و هيچ نميگفتند. تا يك ساعت بعد از بازي هم در ورزشگاه ماندند تا جدلي پيش نيايد.
رختكن پرسپوليس اما غوغايي بود، مثل روز دربي، كف و سوت فريادهايي كه جملگي سرود قهرماني را كنارش داشت. شادي قرمزها تا اتوبوس نارنجي رنگي كه در تونل منتظرشان بود هم ادامه داشت. خليلي سر به سر زارع ميگذاشت و شيث و سپهر رو به حركات موزون آورده بودند.
اتوبوس كه پر شد دوباره سرود قهرماني پرسپوليس را خواندند. انگار جايگاه 36 بود. بازيكنان براي هم سرود ميخواندند و لقبهايي كه هواداران به آنها دادهاند را تكرار ميكردند. انگار جشن صعود به فينال تمامنشدني بود. ساعت 12 اتوبوس به هتل لاله رسيد، زير باران تند سوم ارديبهشت اما خندهها خشك نميشد چرا كه پرسپوليس در يك قدمي جام و دروازههاي آسيا قرار گرفته بود.
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Sunday, 17 November , 2024