بميرم و روي قبرم علف دربيايد هم اين داربي را فراموش نمي‌كنم

مرجع خبری پرسپولیس : عليرضا محمد نمي‌تواند اين باخت را فراموش كند چرا كه معتقد است به هيچ وجه پرسپوليس مستحق باخت نبوده. او فوتبال را لعن و نفرين مي‌كند كه بعضي وقت‌ها عدالت را رعايت نمي‌كند.

بالاخره داربي را فراموش كرديد يا نه؟

اگر من بميرم و روي قبرم علف دربيايد باز هم داربي را فراموش نمي‌كنم. هنوز هم معتقدم ما مستحق باخت نبوديم و سر پرسپوليس را بريدند. همه دنيا ديدند كه ما سرتر از استقلال بوديم و آنها چسبيده بودند به دروازه خودشان. لعنت به اين فوتبالي كه با عدالت سرو سري ندارد.

ولي آبي‌ها مي‌گويند اگر گل پرسپوليس پذيرفته مي‌شد بيشتر گل مي‌زدند؟

از اين حرف‌ها مي‌زنند كه سرگرم باشند. مگر ما زنجير به دست‌وپايمان بسته بوديم كه كيسه شن آنها شويم. كاش واقعيت را بپذيرند و اقرار كنند پرسپوليس در عين شايستگي به آنها باخت.

… و روزهاي پرالتهاب پرسپوليس از راه رسيده‌اند. با اين روزها چه مي‌كنيد؟

اين روزها مي‌گذرند و ما دوباره مدعي جدي قهرماني خواهيم شد. تازه 11 هفته از ليگ گذشته و قصه سر دراز دارد. روزهاي بد رقيبان هم از راه مي‌رسد. آن وقت ما مي‌توانيم پا را تا آخر روي پدال بگذاريم.

برخورد مردم در اين چند روز با شما چطور بوده؟

مردم مي‌فهمند كدام تيم شايسته برنده شدن بوده. هيچ كس در اين چند روز توي كوچه و خيابان به ما بند نكرده. همه مي‌گويند حق‌تان بود ببريد. قاضي واقعي مردم هستند آقا.

حالا آقاي دايي دل و دماغ كار كردن و دوباره بلند شدن را دارد؟

آقاي دايي بمب انگيزه است و با يكي، دو شكست دستمال سفيد را بالا نمي‌برد. بعد هم بعضي‌ها انتظار دارند دايي شورت ورزشي بپوشد و به وقت لزوم گل هم بزند. او روي نيمكت چه كار مي‌تواند بكند؟ وقتي همه نقشه‌ها را ترسيم كرده‌ اما تيم با بدشانسي مواجه شده كاري نمي‌شود كرد. قبول كنيد.

شايد رد شدن از كنار محمودآبادي‌ها حال شما را كمي عوض كند؟

از بد حادثه هر كس به تور پرسپوليس مي‌خورد شاخ مي‌شود. همين بازي با محمودآباد هم براي ما سخت است. از يك طرف غم داربي را يدك مي‌كشيم و از طرف ديگر بايد كلك محمودآبادي‌ها را بكنيم.

عليرضا محمد اين روزها چقدر آماده است؟

شما ديديد من در داربي تا آنجا كه توانستم در خدمت تيمم بودم. به گفته كارشناسان من نمره بالايي گرفتم. الان هم از لحاظ فني مشكلي ندارم. كمي اعصابم به خاطر اتفاقات داربي به‌هم ريخته كه انشاءا… آن هم حل مي‌شود.

هنوز هم به تيم‌ملي فكر مي‌كني؟

من فقط 28 سال دارم. چرا بايد به تيم فكر نكنم؟ متاسفانه بعضي اوقات اتفاقاتي مي‌افتد كه آدم شاخ درمي‌آورد.

مثلا چه اتفاقي؟

همين كه پايان فصل پارسال به تيم‌ملي دعوت شدم اما بدون آنكه سر تمرين بروم و خودم را نشان بدهم خط خوردم. من در ليست بودم اما ناگهان از چشم آقاي قطبي افتادم.

چرا؟

خودم هم نمي‌دانم. نرفتم دليلش را بپرسم. اگر نياز داشته باشند حتما دوباره دعوتم مي‌كنند. بالاخره من نمي‌توانم سليقه آقاي قطبي را عوض كنم. مي‌توانم؟

چه عرض كنيم. الان رقباي تو در تيم‌ملي كدام بازيكنان هستند؟

خسرو حيدري و محمد نصرتي. من اگر دعوت شوم حتما گوي سبقت را از آنها مي‌گيرم، چون بيشتر از هر بازيكني انگيزه دارم و مي‌خواهم ثابت كنم با پيراهن تيم‌ملي هم مي‌توانم مفيد باشم.

حرفي اگر نمانده تمام كنيم؟

بنويسيد منتظر بازي برگشت داربي هستيم. خيلي هم بي‌تابانه. در بازي برگشت نشان‌شان مي‌دهيم شير هستيم يا روباه؟ فعلا كه دنيا به كام آنهاست، اما اين طور نمي‌ماند. يقين داشته باشيد.