مامان نصرت مي‌گفت از وقتي دنيا آمدي دستت توي آبگوشت بود
مرجع خبری پرسپولیس : علي پروين در همان زمان 38 دقيقه‌اي فيلم سلطان، هم خنديد هم گريه كرد. وقتي حرف‌هايش با ادبيات خودش پخش شد و آنجا كه از خاطراتش مي‌گفت خنده بر لب خيلي‌ها نشست و زماني كه به ياد مامان نصرت يك دقيقه سكوت اعلام شد، چشمان پروين خيس شد، خيس خيس مثل سال 76 كه مامان نصرت را براي هميشه از دست داد.

اما صحبت‌هاي پروين در فيلم سلطان:

 

«با توپ پلاستيكي شروع كرديم و كم كم به زمين خاكي كشيده شديم. من در منطقه بازار به دنيا آمدم، آن موقع امير آصفي و الهي به من گفتند بيا سر تمرين كيان.

 

اصلا نمي‌دانستم كيان چيه، به خاطر همين نرفتم، هفته بعد مرا زوري بردند و بعد از 4-3 ماه تمرين يك سال برايشان بازي كردم، سال 47 بود. بعدش رفتم پيكان و آمدم پرسپوليس و تيم ملي و … يادش به خير، بعد از هر سفر كه برمي‌گشتيم كوچه را چراغاني مي‌كردند.

 

مامان نصرت مي‌گفت ديگه عروسي نگير چون خيلي برات چراغاني كرده‌اند و جشن گرفته‌اند.خدا بيامرزد رنجبر و دهداري را، رنجبر يك روز گفت الان مي‌تواني تيم را اداره كني، من 18 ساله بودم و بزرگاني مثل بهزادي، كلاني، مرحوم شيرزادگان و محراب در تيم بودند اما رنجبر مي‌گفت خدا اين قدرت مديريت را به تو داده است. مادرم هر نصيحتي كرد همان شد اما چند جور آدم تو خونه ما نبايد بيايند كه همين هم شد. الان شايد ارتباط ما با غير فاميل‌ها به 5-4 نفر هم نمي‌رسد به همين دليل هر كسي در خانه من بيايد من مي‌روم ببينم چكار دارد و غريبه را راه نمي‌دهيم.»

 

در بخشي ديگر از فيلم، پروين از احساس بدش به باختن‌ها مي‌گويد: «كشتي هم بلدم، يعني غير از بسكتبال كه اگر بازي كنم مي‌ميرم همه رشته‌ها را بلدم، مفت‌باز هم نيستم. همين واليبال كه با محمد بازي مي‌كنم اگر ببازم تا صبح خوابم نمي‌برد. ماشاءالله محمد دست‌هاي سنگيني دارد. من وقتي تو فوتبال مي‌باختم يك قاشق و يك بشقاب غذا روي ميز بود و هيچ كس را نمي‌ديدم چون جرأت نمي‌كردند طرفم بيايند. هيچ وقت هم به تيم برنده تبريك نمي‌گويم، يعني بميرم اين كار را نمي‌كنم. به نظرم آنهايي كه اين كار را مي‌كنند تعصب ندارند.»

 

و اما علاقه‌اش به آبگوشت: «مامان نصرت مي‌گفت از وقتي دنيا آمدي دستت توي آبگوشت بود.» پروين از چه كسي مي‌ترسد: «فقط خدا، البته اگر دروغ نگويم از برادر بزرگم حاج محمود هم حساب مي‌برم.» اما ارتباط او با خانواده‌اش چطور است. دامادهايش مي‌گويند جرأت نداريم از حريم خود خارج شويم: «هر كسي خواستگاري دختري مي‌رود بايد پايش بلرزد به‌خصوص كه پدر دختر، علي پروين باشد. ما كل خانواده دور هم هستيم، در گذشته هم اين‌طور بود. طبقه اول مادرم بود و يك سماور، طبقه دوم برادرم و طبقه سوم هم من اما هر شب تا ساعت 10-9 شب كنار مامان نصرت بودم. اولين باري هم كه با آمبولانس به بيمارستان رفت اينقدر حالش بد نبود كه برنگردد حتي با راننده آمبولانس شوخي هم مي‌كرد. پدرم هم 6 روز در بيمارستان منتظرم ماند تا از يونان برگردم همين كه مرا ديد و خيالش راحت شد او هم رفت.

 

به هر حال هر كسي يك جوري عشق مي‌كند. الان هم من ديرتر از 9-5/8 شب خانه نيستم حدود يك‌ساعت با نوه‌هايم بازي مي‌كنم بعد هم با محمد نيم‌ساعت در اتاق صحبت مي‌كنم البته غير از فوتبال به همه حرف‌هايم گوش مي‌كند. يادم رفت بگويم يكروز با سايپا بازي داشتيم رفتم بهشت زهرا پيش مامان نصرت گفتم اگر نبريم ديگه نمي‌آم اينجا، نيمه اول صفر- 2 برديم نيمه دوم 2-2- شديم بعد اصلانيان دو گل عالي زد و 2-4 شديم صبح فرداي بازي رفتم بهشت‌زهرا. خيلي گريه كردم . ياد مامان افتادم. هميشه وقتي برف مي بارد، غصه ام مي گيرد. ياد قديما به خير كه زمستونا به امين‌آباد مي‌رفتم و براي بيماران آنجا سيگار و خوراكي هم مي‌گرفتم. ايام عيد به عشق حياط خانه‌ام در شمال به آنجا مي‌روم البته اگر قمپوز نباشه، آنجا باغبان داريم و من مديريت مي‌كنم (مي‌خندد).» و يادي از استاد: «حشمت‌خان استاد است و من خيلي چيزها از او ياد گرفتم.»

 

عکس +صحبت‌هاي ميهمانان

 

 

قاسم پناهگر: آدمي به ماندگاري پروين در ورزش نمي‌بينيد.
كاظم اوليايي: پروين در هر رشته ديگر هم اول مي‌شد.
خانم ليلا بلوكات: يك پرسپوليسي هستم.
خانم ليندا كياني: اول دبستان مجبور شدم پرسپوليسي شوم.
برادر بزرگ پروين: او افتخار خانواده است.
خانم ژيلا صادقي مجري راديو: من به پروين مي‌گويم دايي علي.
محسن جاجيلو: اسم پروين مي‌آيد اصغرداداش بغض مي‌كند.
شريفي‌نيا: حضورم در اينجا وظيفه‌ بود

 

مسعود مرادي:خيلي‌ها مديون پروين هستند حتي جامعه داوري

مسعود مرادي هم در مورد پروين اينطور صحبت كرد: «حرف زدن در اين مكان سخت است اما دلم نمي‌آيد نگويم كه خيلي‌ها در اين فوتبال مديون علي پروين هستند و جامعه داوري هم از اين امر مستثني نيست.
حدود 4- 3 سال پيش يك داور هرمزگاني دچار ضايعه‌اي شد كه با مساعدت آقاي پروين و دوستانس مسابقه‌اي در كرج برگزار و عوايدش به اين داور رسيد و امروز در صحت و سلامت زندگي مي‌كند.»

 

مظفري‌زاده: از فيلم سلطان درس‌هاي زيادي آموختم

سعيد مظفري‌زاده بعد از مرادي اينطور گفت: «چقدر برايم زيبا و دوست‌داشتني است كه در جمعي هستم كه هنر و سينما در كنار ورزش قرار گرفته است. من از تماشاي فيلم سلطان، صراحت، صداقت و خانواده دوستي را آموختم.»


محمد فنايي:عكس با پروين برايم جذاب‌تر از عكس با مارادوناست

صحبت‌هاي فنايي خيلي‌ها را هيجان زده كرد: «صحبت در اين جمع سخت‌تر از قضاوت در حضور 100 هزار نفر است. صميمانه بگويم براي من باعث افتخار بود كه بازي‌هاي پرسپوليس را قضاوت مي‌كنم چرا كه مي‌توانستم علي پروين را از نزديك ببينم. او يك بار هم كارت نگرفت و هميشه احترام داوران را داشت. من با مارادونا هم عكس دارم اما عكسي كه با علي پروين دارم برايم بسيار جالب‌تر است. من از پروين چيزي جز صداقت نديدم، انصافا از ته دل مي‌گويم.»

 

استيلي: شماره 7 برايم سنگين بود!

حميد استيلي بدون ترديد يكي از مربيان مورد تاييد پروين است كه بارها گفته آينده خوبي در كار مربيگري دارد: «علي‌آقا اسطوره فوتبال ماست و من خيلي چيزها از ايشان ياد گرفتم.
روز بازي با ملوان پيراهن خودشان را به من دادند كه يكي از بزرگ‌ترين افتخارات ورزشي‌ام است اما قبول نكردم چون برايم سنگين بود.»

 

دكتر صدر: شايد عمرم به ديدن پروين ديگر قد ندهد

دكتر حميدرضا صدر اولين ميهماني بود كه در مورد پروين صحبت كرد: «آقاي پروين من مطالب تند زيادي را براي شما نوشتم اما در كتابم هم نوشته‌‌ام كه شما جايگاه ويژه‌ و كليدي داريد و تنها فوتباليستي بوديد كه در اين رشته قبل و بعد از انقلاب را پيوند داديد. ما همه درگير جنگ بوديم اما يك نفر بود كه فوتبال را حفظ كرد و آن علي پروين بود. ما عاشقان فوتبال مي‌دانيم كه پروين فوتبال را در آن دوران زنده نگاه داشت. آن روزها در حالي كه قانون 27 ساله‌ها را براي تيم ملي گذاشتند پروين سلطان گل شد و عشقش به گل را حفظ كرد و زماني كه كفش‌هايش را آويخت خيلي‌ها عشق به فوتبال را از او آموخته بودند. شايد عمر ما قد ندهد كه شاهد پروين ديگري در فوتبال باشيم. به هر حال دوست‌تان داريم، پاينده باشيد و اميدوارم جايگاه شما با اين سجاياي اخلاقي محفوظ بماند.»


انصاريان: اول از همه يقه من را مي‌گرفت

علي انصاريان هميشه يكي از سوگلي‌هاي پروين بود حتي زماني كه به استقلال رفت: «حالتي خاص در رفتار علي‌آقا وجود دارد و خيلي خاكي هستند. هيچ وقت يادم نمي‌رود چند روز قبل از بازي با استقلال خواب و خوراك نداشت. در جريان بازي‌ها مي‌ديدم كه هر وقت نگران مي‌شود نوك پايش را تكان مي‌دهد، سفيدي چشم‌هايش هم كه خودبه‌خود قرمز مي‌شد. آخر بازي هم اولين نفر در رختكن يقه من را مي‌گرفت. مي‌گفتم علي آقا من كه خوب بودم. بعدها فهميدم اين كار را مي‌كند تا ديگران نگويند چون رابطه‌اش با من خوب است چيزي نمي‌گويد. من حتي وقتي به استقلال هم رفتم خيلي كمكم كرد و از دور حواسش به من بود. بي‌دليل نيست كه خيلي‌ها به خاطر او به ورزشگاه مي‌آيند.»


مايلي كهن: تعطيلات عيد پروين را نمي‌توانيد بگيريد

اما صحبت‌هاي مايلي كهن در نوع خود بسيار جالب بود حداقل براي ما كه طي چند هفته اخير بيشتر عادت كرديم شنونده انتقادهايش باشيم.
«خصوصيات اخلاقي‌اش منحصر به فرد است كه باعث شده كه به‌عنوان يك پيشكسوت عزيز باشند، من شخصا دوست ندارم خار به پاي پروين برود. عشق خيلي زيادي به فوتبال داشت. البته در طول هفته واليبال هم بازي مي‌كرد. از علي‌آقا هر چيزي را بتوانيد بگيريد تعطيلات عيدش را نمي‌توانيد. به بهترين گلرها خيلي خوب پنالتي مي‌زد و به خودشان هم مي‌گفت كه كدام زاويه مي‌زند و همه‌اش را هم گل مي‌كرد. قطعا اين مساله اتفاق نمي‌افتد مگر با تمرين‌هاي زياد.

 

چنگيز: از كودكي مديريت را بلد بود

عبدالعلي چنگيز هم كه در تيم ملي سابقه شاگردي‌اش را دارد دقايقي از فيلم 38 دقيقه‌اي را به خود اختصاص داده بود: «گرفتاري‌هاي مردم را در حد امكان رفع مي‌كند، از بچگي مديريت را بلد بود.
هميشه دوست داشت برنده شود و ما در مدتي كه با ايشان در تيم ملي بوديم اين را مي‌دانستيم كه با كسي زندگي مي‌كنيم كه هميشه به برد فكر مي‌كند. به‌هرحال ما بايد اين اسطوره‌ها را حفظ كنيم.»


نصيرزاده: پروين گفت خيلي باهوشي

«دست‌هايم عرق كرده، فكر نمي‌كردم صحبت كردن در حضور شما سخت‌تر از صحبت در تلويزيون باشد. يك روز تلفن همراهم زنگ خورد ديدم روي صفحه‌اش نام آقاي خوردبين افتاده، گوشي را برداشتم و گفتم محمودخان سلام كه يكدفعه گفت من علي پروينم! قرار بود علي آقا بابت صحبت در مورد دادگان به كميته انضباطي برود. به من گفت چه پيشنهادي داري، من هم گفتم چون آقاي دادگان هم رييس فدراسيون است و هم عضو هيات مديره پرسپوليس شما بگو حرف‌هايم در مورد دادگاني است كه در هيات مديره باشگاه است. علي‌آقا مكث كوتاهي كرد و گفت: خيلي باهوشي! به‌هرحال هيچ كس بي دليل براي كسي در جايي جمع نمي‌شود مگر اينكه خدا اثراتي را در او جمع كرده باشد.» اينها بخشي از خاطرات هوشنگ نصيرزاده بود.

 


 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)