مرجع خبری پرسپولیس : علی دایی متولد اول فروردین نیست. در شناسنامه او این روز ثبت شده اما دایی متولد اول فروردین ماه سال 48 نیست. شهریار در زمستان سال 1349 متولد شده است.
* تاریخ تولد س برادر علی دایی هم در شناسنامه 1/1 ثبت شده است. دلیل این موضوع این بود که آنها زودتر بنوانند به مدرسه بروند وگرنه طبیعی است که سه برادر در 1/1 متولد نمی شوند.
* پدر بزرگ علی دایی چاپار بود و نامه های مردم را می رساند. در آن منطقه همه به او «دایی» می گفتند چون او را یکی از قوم و خویش خودشان محسوب می کردند. به همین دلیل نام دایی روی آنها گذاشتند و علی هم شد، علی دایی.
* بر خلاف بسیاری که علی دایی را متولد «بیله سوار» می دانند، او متولد این شهر نیست. بیله سوار جزیی از اردبیل است و جالب اینکه دایی تنها یکی دو بار بیشتر به آنجا نرفته است.
* دایی در خیرآباد اردبیل به دنیا آمده است. محله ای درست در مرکز اردبیل و پایین تر از شیخ صفی.
* خیرآباد اردبیل یعنی محله علی دایی، محله ای متوسط نشین بود. منطقه ای شناخته شده و قدیمی که «خیرال» نام دارد. تمام خاطرات دایی و به قولی همه چیزش در این محله بوده است. او تمام کوچه و پس کوچه هایش را هنوز به خاطر دارد.
* خانه قدیمی دایی که در آن متولد شد را خدا بیامرز پدرش در سال 65 خراب کرد و یک خانه دیگر همانجا ساخت. خانه ای که بسیار قدیمی بود و حتی تنور داشت. تنور را سالی دو بار برای پخت نان روشن می کردند و بعد خشکش می کردند.
* خانه سابقا امنیت این روزها را نداشت، به همین دلیل پدر مرحوم علی آقا همیشه وقتی که می خوابید قمه اش را زیر بالش می گذاشت تا اگر دزدی آمد، بتواند از خانه اش دفاع کند. اردبیل شهری است مذهبی است و ایام عاشورا مردم در آن قمه زنی می کردند. دایی در 3-4 سالگی این چیزها را دیده. هر چند که خودش چندان اهل این حرف ها نیست.
* علی دایی فرزند سوم از یک خانواده 7 نفری است که می توانست 8 نفری هم باشد. دایی یک خواهر داشت که 15 روز بعد از تولدش فوت کرد. او بچه بزرگ خانواده بود.
* خانواده علی دایی 5 برادر هستند که علی سومی است.
* پدر دایی تا کلاس ششم درس خوانده بود و مادرش سواد نداشت. آنها سختگیری زیادی روی درس خواندن علی داشتند. بخصوص پدر مرحومش.
* خانواده علی دایی همگی ورزشکار بودند. دایی های او رکن اساسی بسکتبال اردبیل بودند. برادرهایش هم فوتبال بازی می کردند. حیاط بزرگی داشتند و در کودکی در همین حیاط برای خودشون المپیک برگزار می کردند. شنا، وزنه برداری، کشتی و …!
* دایی در کلاس سوم دبستان تیم خوبی داشت. تیم او در آنسال در مدرسه اول شد.
* نام معلم کلاس اول علی دایی، آقای دادگر است. جالب اینکه دو سال قبل بعد از 26-27 سال او را جایی دید و بلافاصله معلمش را شناخت.
* اولین مربی ورزشی او آقای اسدی بقال بود. از قهرمانان کشتی که 2 بار هم به تیم ملی دعوت شد. دایی خیلی دوست دارد روزی او را ببیند.
* در دوره راهنمایی معلم زبان او آقای مهاجری بود. این آقای مهاجری همیشه می آمد از دیگر معلم ها اجازه اش را می گرفت تا با تیم او فوتبال بازی کند.
* در کلاس دوم دبیرستان تیم جوانان اردبیل را تشکیل دادند. 2 تا از پسر خاله ها، دو تا از دایی ها و عموی پسرخاله ها که مربی تیم بود. این تیم در دسته اول اردبیل بازی کرد. یک تیم کاملا خانوادگی که رنگ پیراهنش هم سفید بود.
* دایی یکسالی در این تیم بازی کرد و بعد از آن به استقلال اردبیل رفت.
* در تیم منتخب اردبیل با نفراتی چون خدا بیامرز مقصود بایرامی، نادر کهنمی و چند بازیکن دیگر همبازی بود.
* علی دایی اصلا تعصب رنگی به قرمز و آبی نداشت و از همان اول عاشق تیم ملی بود. جالب اینکه او حتی در خواب هم نمی دید به تیم ملی دعوت شود اما سالی که با تیم اردبیل رفت شیراز فهمید که می تواند در تیم ملی هم بازی کند!
* علی دایی خواسته پدر را اجابت کرد و بالاخره مهندسی اش را در رشته متالوژی گرفت.
* متالوژی انتخاب سومش بود. قبل از آن مکانیک و عمران را انتخاب کرده بود. رتبه اش حول و حوش 400 بود.
* دایی برای کنکور حتی یک تست هم نزده بود. هر چه می دانست از همان کلاس های مدرسه بود.
* بعد از دایی 4 برادر او مهندس شدند و یکی هم لیسانس شیمی گرفت.
* سختگیری پدر مرحوم علی دایی روی او بیشتر از بقیه بود. یعنی اگر علی در امتحانش نمره 19 می گرفت سرزنش می شد اما اگر بقیه برادرها 14-15 هم می شدند، چیزی به آنها نمی گفت.
* شرایط طوری شد که زیاد درس نمی خواند. فکر می کرد می شود درس ها را همینطوری پاس کرد. آن هم در دانشگاه صنعتی شریف! برای همین ترم اول ریاضی (1) را افتاد.
* ترم اول خانه یکی از دوستان پدرش اطراف میدان ونک زندگی می کرد اما وقتی ریاضی (1) را افتاد تصمیم گرفت قید خانه را بزند و برود خوابگاه. 2 سال و خرده ای در بلوار کشاورز، بعد هم رفت خیابان زنجان و بعد هم طرشت.
* دایی بهترین دوران زندگی اش را دوران دانشگاه می داند.
* اولین آپارتمانش را تیم بانک تجارت برای او رهن کرد. آپارتمانی در گیشا. بعد از گیشا هم رفت ظفر، شهرک غرب و …
* علی دایی شهرک غرب را خیلی دوست دارد. بخصوص فاز 2 را.
* سال 1993 بعد از بازیهای آسیایی، دایی کمی پولدار شد. از کره لباس وارد کرد. با شخصی که او هم مهندس بود شریک شد، مغازه اول را در منیریه زد، بعضی روزها تا ساعت 4-5 صبح در مغازه می ماند و کارها را انجام می داد. قسط می داد و خوش حساب هم بود.
* بهمن ماه سال 1371 فارغ التحصیل شد. او فقط سه ماه تابستان را روی پروژه اش وقت گذاشت. تا 6 صبح درس می خواند و …!
* پروژه او جدا کردن فروکروم از آهن قراضه بود. فروکروم در دمای بالا جدا می شد به همین خاطر او حدود 6 ساعت صبح کنار کوره هایی با دمایی 1650 تا 1700 درجه به پروژه اش می رسید. گرایش او فلزات غیر آهنی بود.
* سال آخر دانشگاه به تیم ملی دعوت شد ولی خط خورد. سال اولی که در بانک تجارت بازی می کرد ترم آخر دانشگاهش بود.
* منوچهر نظری و رضا وطن خواه در دانشگاه او بودند. به همین دلیل تیم های خوبی به دانشگاه شریف دعوت شدند تا با تیم دانشگاه بازی کنند. از جمله تیم ملی امید.
* 4 هم اتاقی داشت که در خوابگاه با او در یک اتاق کوچک زندگی می کردند. هفته ای یک نفر شهردار می شد تا به کارهای اتاق رسیدگی کند.
* دایی علاوه بر پوشاک ورزشی، در ساختمان سازی هم فعالیت داشت.
هیچوقت در دوران دانشگاه معلم خصوصی نبوده است.
* پول تحصیل علی دایی را برادرهایش می دادند.
* دایی ترم اول روزهای چهارشنبه سوار اتوبوس می شد و مسافت 12-13 ساعته اردبیل را طی کرد. پنجشنبه ها تمرین می کرد و جمعه ها در جام فلق بازی می کرد. همان جمعه شب هم با اتوبوس بر می گشت تهران.
دایی معتقد است هر چه دارد از خانواده اش به خصوص پدر و مادر دارد. دو برادر بزرگ او فوق دیپلم بودند در رشته تربیت معلم.
* علی دایی هنوز فراموش نکرده که برادرش محمد زمستان ها با موتور به اطراف اردبیل می رفت. روستایی که 40 کیلومتر از اردبیل فاصله داشت و سرمایش 20- درجه بود. او و دیگر برادرانش سختی می کشیدند تا علی به درس و فوتبالش برسد.
گرداوری: حامد وفایی
انتهای گزارش اختصاصی مرجع خبری پرسپولیس
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Monday, 25 November , 2024