داستانی بازرگانی که همه چیز را فدای شهرت خود کرد

مرجع خبری پرسپولیس : جنجال كريمي را همه ياد دارند كه چگونه در حاليكه قرار بود عابر بانك او را به رسم امانت نگاه دارد !! مايملك خود كرد. استيل آذين به ليگ برتر مي آيد عابر بانك خريدهائي مي كند اما بار ديگر بي هيچ نقشه و طرحي او دنبال اين است كه فقط نام به تيمش بيافزايد  و تيم بر اساس نيازها بسته نمي شود كلكسيوني از نامها به تيم هم بر روي نيمكت و هم در زمين مي روند، عابدزاده و شاهرودي و استيلي و …


چند سالي بود كه در عرصه  فوتبال خودي نشان مي داد. از او به عنوان يك علاقمند فوتبال نام مي بردند گاه به گاهي هم نامش را آبراموويچ فوتبال نهاده بودند. آبراموويچي كه در هنگام فرو پاشي اتحاد جماهير شوروي سابق  با رانتهاي دوران آشفته انتقال از اقتصاد دولتي به سرمايه داري موفق مي شود  يك شركت چند ميليون دلاري نفتي را بخرد و به چند ميليارد آن را بفروشد و براي تبديل اين پول به پول سپيد دست به سرمايه گزاري در فوتبال مي زند و به سراغ چلسي مي رود چلسي كه تيمي متوسط با رانيري ايتاليائي بود اما آبراموويچ  دست به جيب مي شود  مورينيو قهرمان اروپا با پورتو را به استامفورد بريج مي كشاند و او كهكشاني هاي آبي هاي لندن را مي سازد.

 

چند سال قهرمان ليگ و جام حذفي (FA CUP) وجامهاي داخلي مي شود ولي بارها در سد تيمهاي ديگر مي ماند و در اروپا به جائي نمي رسد هرچند يك بار در بازي با بارسا داور براحتي سر تيم او را در استامفورد بريج مي برد و روزي هم ون در سار در فينالي كه در كشورش برگزار مي شود او و تيمش و مربي سطح پايئنش آورام گرانت را ناكام مي كند …

 

و حالا باز آبراموويچ هست در حاليكه از بازیهای اروپایی بيرون رفته و در ليگ برتر شانسي ندارد و شايد امسال را بي جام گذارند اما اعلاميه نمي دهد و حكايت مظلوميت نمي كند شعار نمي دهد. امثال او در آرسنال هم وجود دارند. ك مالك ديگر روسي كه مي آيد و هدف ديگري دارد او توجه به ريشه ها با توجه به استاد ونگر يعني سرمربي تيمش مي كند استعدادهاي فوتبال را كشف مي كند خون تازه اي به فوتبال جزيره و جهان مي دهد اما آبراموويچ هاي وطني چه كرده اند؟ اولين آبراموويچ وطني در كنار سرزمين نفت است سخن از بيزنس و تجارت بين المللي مي كند قرار است ستارگان فوتبال را همگي به اهواز كشاند و تا حدي موفق مي شود و تا نايب قهرماني ليگ برتر مي رود اما بعد سقوط مي كند چون تحمل ندارد ظرفيت پايين روحي دارد.

 

بيماري مزمن ما ايرانيان يعني ره صد ساله در يك شب رفتن او را هم در خود گرفته است. چند سالي مي گذرد آبراموويچ ديگري مي آيد اما  چون آبراموويچ لقب مرد خطه نفت بوده است به او لقب عابر بانك  مي دهند. گويند عاشق تيم سرخ تهراني است و سالها است پاي ثابت آبگوشت و كباب كوبيده هاي  سلطاني است و سرانجام تيمي مي سازند كه  نام استيل دارد اما رفيق گرمابه و گلستانش يعني سلطان مي گويد قرار است چون فولاد مستحكم شود. باشگاه داري مدرن را قرار است نهادينه كنند  و به سوي خريد امتياز مي رود. امتياز اكباتان را مي خرند و استيل آذين متولد مي شود  بازار صحبت زياد است استيل آذين در ليگ يك شروع به كار مي كند بازيكن مي خرد همه تعجب مي كنند كه چگونه است كه همه ديپورتيهاي آبي و قرمز مشتري  به نام عابر بانك دارند ولي شعار در اوج است ” فوتبال خصوصي ” و ” باشگاه داري خصوصي ” و كسي نمي داند كه به چه دليل در اين خصوصي سازي افكار همچنان در عصر پارينه سنگي است كلكسيوني از مربي را به خدمت در مي آورند از يونگ گرفته تا كاظمي و دست نشان  و در اين بين رفاقت سلطاني هم در اوج است و هر پرسپوليس بي كار به اين تيم مي آيد و سرانجام شيرين فراز به ليگ برتر مي رود اما استيل آذين سر در گريبان غم دارد.


فصل بعد شروع مي شود بار ديگر بازي استيل آذين خوشحال هستند كه اين بار صعود مي كنند اما جوانان سپاهان نوين آنها را ناكام مي كنند و روياي باشگاه داري خصوصي بر باد مي رود  سلطان مي رود و عابر بانك سرد مي شود ضمن آن كه محلي براي عرصه تاخت و تاز جديد دارد به پرسپوليس مي آيد شروع به  پرداخت هزينه ها  اما به روش ارباب رعيتي مي كند و مديرعامل وقت يعني داريوش خان هميشه راضي و بله قربان گو در كنارش هست. او دنيزلي را نمي پسندد زيرا نمي تواند چون افشين قطبي شعار دهد و هاليوودي شود دست به دامان او در دوبي مي شود  و ضربه بي دانشي و ديدن همه چيز از دريچه اسكناس كار دست تيم مي دهد  پرسپوليس فرصت داشتن دنيزلي را از دست مي دهد دنيزلي با بشيكتاش قهرمان تركيه و جام حذفي مي شود و در لیگ قهرمانان و در اولدترافورد در برابر منچستر قدرت نمایی می کند و پرسپوليس شاهد است كه امپراطور با بانوي نقاشش فرار مي كند. بازي در پرسپوليس ادامه مي يابد در حاليكه داريوش خان رفته و حاج حبيب مي آيد جنگ بالا مي گيرد سخن از تحريك ليدرها از سوي هر دو طرف شنيده مي شود سر انجام عابر بانك متوجه تيم خودش مي شود كه با نادر دست نشان بي ادعا به ليگ برتر آمده است .نادر دست نشان نه سلطان و خدم و حشم او را داشت و نه از ستارگان بهره مي گرفت اما به ليگ برتر مي رسد و پاداش خود را مي گيرد او را از كار بركنار مي كنند !! عابر بانك  سخن  و شعارهايش را تكرار مي كند او به دنبال خدمت است !! او مي خواهد پرچم دار فوتبال خصوصي باشد و… و براي اين كار ديگر شعار “عشق من پرسپوليس” را نمي دهد.


جنجال كريمي را همه ياد دارند كه چگونه در حاليكه قرار بود عابر بانك او را به رسم امانت نگاه دارد !! مايملك خود كرد استيل آذين به ليگ برتر مي آيد عابر بانك خريدهائي مي كند اما بار ديگر بي هيچ نقشه و طرحي او دنبال اين است كه فقط نام به تيمش بيافزايد  و تيم بر اساس نيازها بسته نمي شود كلكسيوني از نامها به تيم هم بر روي نيمكت و هم در زمين مي روند عابد زاده و شاهرودي و استيلي و … اما تيم متوسط است ليگ  نهم كه تمام مي شود عابر بانك خشمگين است سفارش طرح لباس بارسلونا مي دهد و مي گويد آراگونس و يا رايكارد به ايران مي آيند اما تومبوکویچ يك مربي نه چندان نام آشنای خارجي به تيم اضافه مي شود . عابر بانك وارد بازار نقل و انتقال مي شود. روش موراتي را دوست دارد او ياران مورد نظر تيمهاي ديگر را به هر قيمتي مي خرد تا تيمهاي ديگر را خراب كند و صد البته تورمي به جان بازار نيمه مرده فوتبال مي زند .زنيد پور و اشجاري و معدنچي  را به كاشاني نمي دهد كاظمي و اكبر پور را از استقلال می قاپد. خودش هم چند ستاره خوش سيما چون زندي و شاپور زاده را دارد مهدوي كيا و كريمي  و كعبي مثلث طلائي تيم ملي 2004 هم هستند او سخن از قهرماني دارد و موفقيت فوتبال به مدد مديريت منحصر به فردي كه تنها او دارد، اما قصه همان گونه پيش مي رود :جنگ مديريتي…


يك روز آجر لو و كريمي  همديگر را كافر و مرتد و ملحد مي نامند روز ديگر روي نيمكت صادق درود گر با كريمي گرد و خاك مي كنند و آدمها مي آيند و مي روند. پيرواني و پروين و خاكپور و بعد دوباره پروين و ياوري و تيم هر روز به سوي قهرماني از ته جدول مي رود هر روز عده ای اخراج مي شوند، حتي امانتي پرسپوليسي ها (!!) هم اخراج مي شود و به شالكه مي رود در حاليكه در استيل آذين مازاد شناخته شده بود دقيقا چون همان بازيكن آفريقائي تباري كه در استقلال و استيل آذين هيچ نگاشتند تا در بوندس ليگا بازي كند و حالا پس از اين همه ماجرا  در يك بعد از ظهر بهاري شعارها به اوج مي رود .تيم مستاصلي خود جوانمردي نمي كند ولي توقع بازي جوانمردانه دارد تيمي با اشتباه دروازه بانش گل مي خورد آنگاه بازيكن تيم مقابل را كتك مي زند تيمي در 30 بازي تنها 24 امتياز گرفته همه چيز را به گردن بازي جوانمردانه اي مي اندازد يكي نيست بگويد مگر شما در مقابل انتقال كريمي جوانمردي كرديد؟ و يا وقتي دائي به دنبال زنيد پور و اشجاري رفت چه چيزي جز وسوسه چكهاي عابر بانك توانست بازي جوانمردانه را به هم زند .در روزگاري كه آجر لو و كريمي آن گونه ناجوانمردانه دين و ايمان و باور مردم  را به مدير ارزشي و بازيكن ستاره خدشه دار مي كردند كسي از جوانمردي صحبت مي كرد ؟


سخن از انحلال و مرگ فوتبال خصوصي مي كنند اما نمي گويند كارنامه ايشان در اين چند سال چه بوده است ؟ مگر آبراموويچ در چلسي هم اين گونه شعار مي دهد اين آقايان به مدد شهرت و اعتباري كه در فوتبال كسب كرده اند صاحب موقيتهاي زيادي در عرصه هاي تجاري شده اند اما باز بر سر فوتبال مي كوبند امروز سخن از مرگ جوانمردي مي گويند اما يادشان رفته روزگاري خود را شعبه دوم سرخهاي تهران مي دانستند در كل بازي هايشان در طول فصل ضعف تاكتيكي و تكنيكي و روحي داشته اند اما نداي ” مظلوم ” و ” مظلوم ” در برابر پرسپوليسي دارند كه با ادعاي عشق به آن امثال قطبي را به آن تحميل و دنيزلي را فراريش دادند.


آقاي آبراموويچ شعارها را رها كن و پولت را به رخ فوتبالي كه برايت شهرتي به اندازه سالها و دهه ها آورد اين گونه نكش آقا آبراموويچ به سلامت…

نویسنده: تورج عاطف

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)