پایان رافت صحبت های بی پرده و جذابی را درباره مسائل مختلف بیان کرد که درباره حضورش در خوی و کمک به مردم، بحث شرط بندی در فوتبال و وضعیت این روزهای خودش صحبت کرده است.

پایان رافت پیشکسوت پرسپولیس در گفتگو با طرفداری صحبت های بی پرده و جذابی را درباره مسائل مختلف بیان کرد که این مصاحبه را در ادامه می خوانید:

این روزها مشغول به چه کاری هستید.

یک فوتبالیست بعد از اینکه فوتبالش تمام می شود ، اگر پشتکار داشته باشد می رود دنبال کار مربیگری و ادامه می دهد و من هم پس از فوتبالم و خداحافظی از آن، دنبال مربیگری رفتم و توانستم مدارک مربیگری را بگیرم و بعدش هم فرصتی پیش آمد و با چند تیم کار کردیم از جمله داماش ایرانیان بودم با امیرحسین پیروانی و بعدش سرمربی جوانان پرسپولیس و در امیدهای پرسپولیس بودم، بعد از آن باحمید استیلی رفتیم ملوان و دستیار ایشان بودم و سال 97-98 بود که آستارا رفتم و سرمربی بودم و پارسال هم آنجا بودم، امسال پیشنهاداتی داشتم ولی گفتم یک سال کار نمی کنم به خاطر مشغله کاری و خانوادگی که مهمتر بود، فوتبال همیشه هست و انشالله ببینم فرصت باشد و شرایط خوبی باشد تصمیم میگیرم که کار کنم یا نه. چون اگر ما در فوتبال کار نکنیم نمی شود، انقدراز بچگی به فوتبال علاقه شدید داشتم در شهر آستارا و هنوز هم می شود گفت که آن شور و علاقه در من هست و ادامه دارد تا ببینیم خدا چه می خواهد.

امیدوارم ما هم زودتر شما را در عرصه مربیگری ببینیم حالا قبل از اینکه سراغ بحث های اصلی مصاحبه برویم، اگر موافق باشید چند سوال بپرسم و می خواهم بدون سانسور و تعارف همانطور که اسم این برنامه است به آنها پاسخ دهید. همانطور که گفتید سالها در لیگ یک مربیگری کردید، این قضیه که می گویند شرطبندی در لیگ یک وجود دارد درست هست یا خیر؟

شرطبندی در کل دنیا هست نه تنها لیگ یک و دو و برتر کشورمان، در کل فوتبال دنیا در همان انگلیس تبلیغات گسترده ای انجام می دهند آنجا قوانین رعایت می شود ولی با توجه به فوتبالی که ما داریم کمبود ظرفیت هایی که داریم و کمبود زیرساخت هایی که داریم، خیلی ها می آیند به فوتبال که خودشان را نشان دهند طرف پول دارد و شهرت ندارد و دوست دارد از آن پولش استفاده کند و به فوتبال برود، شما می دانید فوتبال قضیه اش با تمام رشته های ورزشی فرق دارد و به نوعی خیلی راحت می آیند و در فوتبال با عقبه و مدیریت هایی که ندارند می روند تیمداری می کنند و می روند وارد مسیری می شوند که شاید خودشان هم نفهمند و بعد می گویند راهمان اشتباه بوده و می روند با کسانی ارتباط برقرار می کنند که آخر سر خودشان لطمه  می بینند و چرا نیست؟ هست، در همه دنیا هست در ایران هم هست شاید پنهان شده و خیلی ها دوست ندارند این اتفاق بیفتد و صحبت شود در این مورد ولی تا جایی که من در فوتبال ایران بوده ام، تا بحال کسی جرات این را نداشته سمتم بیاید و درخواست کند چون خصوصیت اخلاقی ام را می دانند و شاید یک بازیکن، دیگر من در فکر و ساق پای بازیکن نیستم با توجه به مشغله و زندگی ای که دارد و پول هایی که نمی گیرند و قرارداد می بندند و سه چهار ماه پول نمی گیرند، طرف زن و بچه دارد و خب قطعا وقتی می بینید پیشنهادی می شود حداقل آن کاری که نباید شود به نوعی تسلیم می شود و این کار انجام می شود شاید بعدها هم بفهمد کار اشتباهی کرده ولی خب یک بار شما اشتباه کنید، ادامه پیدا می کند.

شما گفتید شرط بندها جرات نکرده اند سراغ شما و تیم و بازیکنان تان بیایند. تا حالا موردی بوده شما به آن شک کنید؟ مثلا به بازیکن و تیم تان پیشنهادی داده باشند و بازیکن شما قبول کرده باشد.

مثلا بازی می خواست شروع شود خیلی ها می آمدند و مثلا می گفتند مواظب فلانی باش و من همان فلانی را عین خودم می دانستم و می گفتم من در زمان بازیگری ام زمان ما چنین حرفهایی نبود یک نسل بعد از ما هم نبود ولی تازگی ها این اتفاق در فوتبال ایران افتاده به خاطر پولهایی که زیاد رد و بدل می شود و هیچ منصبی هم نیست که از اینا بازپرس باشد و خیلیها آلوده شده اند و وقتی من قرار است سرمربی تیمی باشم، اتمام حجتم را با کل بازیکنان انجام می دهم و خودشان هم می دانند و کسی جرات کم کاری را ندارد. با این حال فوتبال است و طرف پنالتی را نمی تواند بزند، من خودم هم پنالتی از دست داده و همنطور کسانی دیگر، بهترین بازیکنان دنیا هم پنالتی خراب میکنند و اگر من بگویم چرا فلانی پنالتی را گل نکرد حتما شرطبندی بوده، نه این دلیل قانع کننده ای نیست و همیشه من جایی کار کرده ام که سلامت و سالم بوده و اینکه این اتفاقات شاید بعدها بیفتد، گذشته ها افتاده و بعدها افتاده و الان هم می افتد، دیگر کار یک نفر و دو نفر نیست و تصمیمی کلی است و دنبال این نباشند که انگشت شمار باشد بازیکن و بروند دنبالش و بگویند این خوب نیست و اولش باید این قضیه به نوعی در باشگاه مدیریت و حل شود. بازیکن بتواند تعهدش نسبت به باشگاه را انجام دهد و باشگاه هم نسبت به بازیکن تعهداتی دارد به هرحال اگر انجام نشود به مشکل برمی خورند و امیدوارم صحبتی در خصوص این موضوع در فوتبال ما نباشد چون فوتبال ما انقدر بازیکن خوب دارد ولی متاسفانه بعضی مسائل رخ می دهد که همیشه آدمهایی که شیطان هستند دور و بر فوتبال زیادند و این شیطان ها نباشند هم فوتبال زیبا می شود هم زندگی در دنیا ایده آل جلو می رود.

یکی دیگر از بحثهایی که در لیگ یک مطرح می شود، تبانی است. می گویند برخی تیم ها در لیگ یک، امتیازفروشی می کنند. این مسئله را تایید می کنید؟

یعنی چطور امتیاز می فروشند؟

مثلا تبانی می کنند با تیم مقابل و در یک بازی وا می دهند.

می شود، در فوتبال همه چیز امکان دارد چرا که نه خصوصا در سطح پایین تر. همه اش پول است و پول که باشد و مدیریت خوبی نشود این اتفاق می افتد.

برسیم به شهرداری آستارا. شما با دستان خالی تیم شهرتان را گرفتید و تا یک قدمی صعود هم بالا اوردید ولی به ناگهان چه بلایی سر آن تیم آمد.

آن زمان تیم از لیگ دو به لیگ یک آمده بود و من تیم شهرم بود و خیلی حمایت می کردم ولی در مقطعی با سرمربی سابق به مشکل برخوردند و دنبال من آمدند. چون آستارا شهر من است احساس دین کردیم و گفتیم برویم خدمتی برای شهر انجام دهیم و نیت ما خیر بود و کارهای بزرگ و با توجه به شناختی که از شهرم داشتم، خب شهر مرزی است و سه گمرک دارد و از لحاظ درآمدی خیلی خوب است ولی متاسفانه رفتیم، یک ماه، دو ماه، سه ماه، پنج ماه، بودند که پول تزریق می کردند به باشگاه ولی کفاف نمی کرد، تیم اسمش شهرداری است ولی شهرداری آستارا هیچ امکاناتی نمی داد و ما عید تا عید، فکر می کنم سال 99 بود، قهرمان نیم فصل شدیم که کسی باور نمی کرد ولی پول تزریق نشد و آن مقداری پولی که اول می دادند هم حتی تزریق نشد و خیلی مسائل دیگر، حالا چون تیم شهرم است نمی توانم خیلی مسائل را بگویم چون مردم آستارا شاید دوست نداشته باشند در رابطه با شهرشان اینها را بگویم ولی بعضی چیزها واقعیت است و انسان باید بگوید. می شود گفت کسی جلو نیامد و من انتظار داشتم وقتی پایان رافت می آید جلو، مردم دوستش داشتند البته و حمایت می کردند و شور و شوق زیادی در آستارا بود و انقدر شوق بود در مردم استان که حد نداشت و این جایگاهی بود که آستارا با بچه هایی که داشتم و بازیکنان و کمیته فنی ومربیان، همه زحمت کشیدیم و جایگاه خوبی برای آستارا ترسیم کردیم ولی متاسفانه دیدیم هیچ اقدامی برای نمی شود برای اینکه ادامه دار باشد، تصور کنید که شما در آستارا همه امکانات را دارید می خواهید بروید بندرعباس ولی در یزد همه آذوقه و بنزین تمام می شود، بقیه راه را باید چکار کنید، خب باید پول داشته باشید که آذوقه بخرید، بنزین بزنید و خودتان را برسانید آنجا، دیدم دیگر نیست چیزی و گفتم شما ندهید من می روم چون آسیبش به شهر، تیم و من می رسید. بعد از اینکه ما هم رفتیم، رفتند دنبال مربیان دیگر و وقتی برنامه و پول نباشد نیم فصل دوم می شوید پانزدهم و صدرنشین جدول تحویل دادیم و پانزدهم تحویل گرفتیم. سال گذشته هم همین اتفاق افتاد و ما رفتیم تیم ها را دوباره گفتند اشتباه کردیم و دوباره سال بعدش رفتیم و دوباره آن اتفاق افتاد، شب عیدی تیم را رساندیم پنجم و ششم میانگین گل و دوباره همان اتفاق  افتاد. الانم همان است و گفتند ولی دیگر ما نرفتیم و گفتیم دو بار آمدیم دیگر بس است و این قضیه در حال تکرار است و فکر می کنم در آستارا مردم دوست دارند برای مسئولین، حرفا می گویند ولی حرف با عمل خیلی فرق می کند، متاسفانه این اتفاق افتاد و حالا هم شرایط خوبی ندارند.

آستارا بدون تعصب پتانسیل این را دارد یک تیم در لیگ برتر داشته باشد؟

خیر اصلا ندارد. به هیچ عنوان.

صحبت از آستارا شد، یک شهر شمالی که آذری زبان های عزیز حضور دارند. اخیرا در خوی زلزله آمد و شما جزو اولین نفراتی بودید که رفتید و کمک کردید به مردم. اگر موافق باشید یک فیلم کوتاه هم ببینیم که شما کنار حمید استیلی حضور دارید. شرایط در خوی چطور بود؟

شرایط که این را بگویم ورزشی ها و هنرمندان و قشرهای مختلف کشورمان، مردم خوب کشورمان فرق نمی کند آذری باشند، ترک وکورد و فارس، وقتی چنین اتفاقی می افتد همه ناراحتند و من هم با حمید خان صحبتی داشتیم و ایشان با دوستان شان، یک هماهنگی صورت گرفت و رفتیم، علیرضا اکبرپور هم از تبریز آمد چون اسکان ما هم آنجا بود، به اتفاق با دوستان رفتیم وچیزهای ناقابلی بردیم و هدف ما هم حضور فیزیکی پیش مردم بود که آذری زبان بودند و به زبان آذری هم با آنها صحبت می کردیم، خب مشکلات زیادی هست آنجا به هرحال البسه و غذا می رسد ولی چیزی که آنها را اذیت می کند مسکن است که خیلی اذیت می شوند و نمی دانند که به چه مدت باید در چادر زندگی کنند و هیچ امکانات اولیه ای ندارند و خیلی اذیت می شوند و قول هایی هم که داده شده بود و به ما هم می گفتند و هنوز کامل نشده و خیلی در شرایط سختی هستند، به هرحال هوا آنجا خیلی سرد است و بچه های مدرسه ای و دانشگاهی هست و من خودم ناراحت می شدم و می دیدیم در یک کوچه همه خانه ها افتاده، اصلا آوار افتاده و کل زندگی شان از بین رفته و به هر حال آنها از شرایط روحی هم اذیت می شوند و امیدوارم مسئولین و کسانی که دست شان می رسد به آنها، نگاه شان بیشتر باشد و خانه هایشان را درست کنند و انشالله این اتفاق بیفتد.

پس اینکه می گویند آنجا امکانات نیست و حتی چادر هم برای ماندن نیست، درست است؟

خیلی ها بودند آنجا دنبال چادر و اسکان و خیلی مسائل دیگر و به ما می گفتند و ما هم انتقال می دادیم، زندگی خیلی سختی دارند و آنجا بیشتر کار کشاوری و دامداری می کنند و کلا زندگی شان داغون شده و قطعا یک چادر نمی تواند همه زندگی شان باشد، یک چادر چه هست، یک سرپناه موقتی است و شما نهایتش 10 روز می توانید آنجا باشید دیگر آدم می خواهد فضای باز داشته باشد. زیاد هم نیستند و طبق آماری که داشتیم 1000-1500 خانه تخریب شده از 70-80 درصد و می تواند دولت خیلی زود پناه بدهد به آنها و جایگاهی اختصاص دهد تا خانه شان ساخته شود. یعنی باید از این شرایط زودتر بیرون بیایند.

و شما خوی را با حمید استیلی رفتید. این رفاقت با حمید خان چطور شکل گرفت.

روزی که به پرسپولیس آمدم سال 77-78، با حمید خان ارتباطی دوستانه و برادرانه داشته ایم و تا الان هم ادامه دارد، از آن زمان تا الان ما با حمید خان بودیم.

صمیمی ترین رفیق شما در فوتبال؟

در فوتبال وقتی شما در چند باشگاه بازی می کنی و چند سال است بازی می کنید، اولش تا آخرش با دوستانی بسیار زیادی در ارتباطی ولی من دوستان صمیمی زیادی دارم از جمله یکی اش با حمید خان خیلی راحتم و همدیگر را خیلی می بیتیم و جاهای دیگر می رویم، با افشین پیروانی خیلی رفیقم، با اسماعیل هلالی و دوستانی دیگر هستند. کسانی که هم فوتبال هستند هم بیرون، هم خانوادگی.

الان با چه کسانی رفیق هستید، کسانی که از قبل بودند و الان هم هستند.

کم و بیش هم را می بینیم و آن شرایط که هر روز هم را می دیدیم، در تمرین و مسافرت و همه مسابقات، همیشه در خانواده فوتبالی بودیم ولی اگر بخواهم بیشتر کسی را ببینم حمید خان را می بینم و خیلی به ندرت دوستان دیگر. حالا محول و مکان و شرایطی باشد و دعوتی باشد می رویم ولی فعلا ارتباط آنچنانی نداریم با دوستان و بیشتر با حمیدخان در ارتباطیم و جاهای دیگر می بینیم هم را و جاهای مختلف می رویم با هم.

یک فیلم دیگر می خواهیم از دوران اوج فوتبال شما ببینیم و بعد درباره آن صحبت کنیم. این اولین دربی شما بود، کمی از این بازی که اولین بازی شما با پیراهن پرسپولیس بود صحبت کنید.

این اولین دربی من مقابل استقلال در فینال جام حذفی بود. پاس گل این بازی را من به افشین پیروانی دادم و قهرمان شدیم. حس خوبی داشت. من به منزل آمدم و دیدم همسرم پیراهن مشکی پوشیده است. پدر من هم آن زمان کمی مریض احوال بودند. من شبانه سوار اتوبوس و راهی آستارا شدم. تا رسیدم دیدم پدرم را تشییع جنازه می کنند. آن زمان تلفن همراه هم نبود. من به محمود خان زنگ زدم و گفتم من آستارا هستم و جریان را تعریف کردم. بعد باشگاه بامن تماس گرفت و روزنامه ها خبر را منتشر کردند و بعد مردم متوجه فوت پدرم شدند. هم در این بازی خاطره خوبی داشتم و هم شب آن روز به دلیل فوت پدرم خاطره بدی داشتم. شادی و غم در یک روز برای من اتفاق افتاد.

اتفاق مهمی که برای شما افتاد، اینکه وقتی از پرسپولیس بیرون آمدید، حدود دو سال آقا پایان فوتبال را کنار گذاشته بودند. به نظرمن خودتان در این مورد صحبت کنید جذاب تر است.

فوتبال من در آستارا شکل گرفت. جای دارد که از نصرت ایراندوست تشکر کنم. ایشان مثل یک بزرگتر کنار من بود و خیلی برای من زحمت کشیدند. ایشان من را به شیلات آورد و مسیر زندگی من عوض شد. تمرینات، نوع بازی فوتبالم به کل تغییر کرد. او معتقد بود من اگر در پست دفاع بازی کنم موفق تر خواهم بود. بعد به ملوان آمدم. بعد به دلیل امکانات کم و شرایط سخت، یک مسیر بسیار بد برای من باز شد. که آن هم کنار گذاشتن فوتبال و روی آوردن به کارهای دیگر برای کسب درآمد بیشتر بود. زیرا آن زمان هم پول آنچنانی به بازیکنان نمی دادند. شرایطی سختی برای من بود. ۲ فصل از فوتبال دور شدم، بعد از آن خود نصرت ایراندوست به همراه پدر و همسرم اصرار به بازگشت من به فوتبال را داشتند. و برگشت به فوتبال، آن تجربیات تلخ گذشته را کنار گذاشتم و منجربه شد علی پروین در یک بازی من را بپسندد و من با نظر پروین به پرسپولیس آمدم و بازیکن این تیم شدم.

حالا چون خودتان هم اشاره کردید. در آن دوسال که فوتبال را به دلیل درآمد پایین کنار گذاشتید به چه کاری مشغول شدید؟

کار آزاد و تجارت؛ تمام دار و ندار من از دست رفت. اگر به عقب برگردم فوتبال را رها نمی کنم. البته یکی دو نفر از فامیل من را فریب دادند. دار و ندارم از دست رفت و سپس دوباره به ملوان بازگشتم که علی پروین من را دید و پسندید و به پرسپولیس برد. خودش هم شخصا من را خواست.

علی پروین وقتی به پرسپولیس بازگشت، سه بازیکن را به این تیم اضافه کرد. نادر محمد خانی، شما و حمید استیلی… علی آقا شما را از کجا می شناخت؟

در زمان مربیگری ناصر حجازی، من جلوی استقلال به عنوان دفاع وسط ملوان بازی کردم. بازی رفت هم با خود پرسپولیس علی پروین در ورزشگاه آزادی بازی کردیم. من به عنوان فوروارد خیلی خوب بازی کردم و ایشان از طریق غفور جهانی پیشنهاد داده بود که به من بگویند به تیمشان بروم. چون غفور جهانی با تیم چوکا بود و یکسری درگیری با بهمن صالح نیا داشتند و نمی توانست این پیشنهاد را به من بدهد و جاوید جهانگیر را مامور می کنند به من در تمرین اطلاع دهد که علی پروین شما را می خواهد. ما هم هفته آینده برای عقد قرارداد به پرسپولیس رفتیم و یک چک سفید گذاشتند و امضا کردیم. و یک پیراهن شماره ۱۹ پرسپولیس را با ۱۰ میلیون تومان به من داد. قرارداد من یکساله بود و آن سال به من ۴ میلیون پول دادند. البته کامل چهار میلیون را نمی دادند و در چند مرحله پرداخت می کردند.

گفته می شود در آن زمان یک باندی علیه بازیکنان شهرستانی وجود داشت که نمی گذاشت بازیکنان شهرستانی در پرسپولیس رشد کنند. شما با این باند مواجه شدید؟

اصلا همچین چیزی نبود و نیست. بیشتر بازیکنان پرسپولیس چه در گذشته و چه در حال را نگاه کنید شهرستانی هستند. کاملا این موضوع را تکذیب می کنم. همه لیاقت داشتند و برای جایگاه شان می جنگیدند.

قبل اینکه بریم به سراغ فیلم بعدی، خیلی ها می گویند علی پروین خیلی ترسناک بود

علی آقا مدیریت خیلی خوبی داشت. او فوتبالیست بزرگی بود در زمان خودش و هرکسی هم نمی توانست پرسپولیس را بدون پول بگرداند. علی پروین به نظر من از نظر مدیریتی و هوش فوتبالی، خیلی بالاتر از نسل بعد خود بود. هوش فوتبالی او همیشه مارا برنده می کرد. ترسناک نبود، بیشتر احترام بود.

وقت آن است که گل شما را به استقلال ببینیم و درباره آن صحبت کنیم.

تمام آن خستگی که در دوران فوتبال هست، الان هم آن را حس می کنم و تمام خستگی آدم با دیدن این گل از بین می رود. آن هم آن دربی که کارگران، پر تماشاگر می شد. در زمان تمرین تماشاگران حتی دور تا دور زمین هم می نشستند. من تمام دربی ها را از استرس نخوابیدم.

بهترین گل شما برای پرسپولیس کدام گل بود؟

من گل های حساسی را زدم. اما بهترین گلم در زمان بازی ۲-۲ معروف مقابل استقلال بود. آخر بازی هم یک تنش ایجاد شد. مهدی هاشمی نسب به استقلال رفته بود. احمدرضاعابدزاده در دو گل به دلیل سر خوردن مقصر بود. ما هی جبران می کردیم، احمد هی سر می خورد. البته دست خودش نبود. من یک پاس گل به علی کریمی دادم و علی کریمی یک پنالتی گرفت و بازی ۱-۱ شد بعد دوباره ۲-۱ شد بازی و یک اوت دستی گرفتیم و علی کریمی با قیچی برگردان گل تساوی را به ثمر رساند. در دقایق پایانی هم یک درگیری بین من و پرویز پیش آمد و نزدیک ۲۰ سال است که پرویز دارد دروغ می گوید.

می خواهیم به آن گل معروف هم برسیم. شما علاوه بر اینکه برای پرسپولیس گل زدید با پیراهن ملوان هم مقابل پرسپولیس گلزنی کردید.

من خدمت سربازی در سردشت بودم و در دوران جنگ بود. سال ۶۶ بازی ملوان پرسپولیس بود در ورزشگاه تختی؛ سرباز بودم و یکی از دوستان من را برای تماشای بازی به آنجا برد. پنج دقیقه به بازی دیرتر رسیدیم. در آن زمان سیروس قایقران در تیم ملوان بود و به پرسپولیس دو گل زد. آنقدر ملوان بزرگ بود که من همانجا آرزو کردم که بروی نیمکت ملوان بنشینم. زحمات مربیان و تلاش ما باعث شد هم در ملوان و هم در پرسپولیس بازی کنم.

درست است که می گفتند ییس فدراسیون به داخل رختکن آمدند؟

بله داریوش مصطفوی رییس فدراسیون به رختکن آمد و به ما گفت اگر پرسپولیس را ببرید، نفری ۱ سکه به شما می دهم. حالا ایشان هم شاید برای این گفت که امکان بردن پرسپولیس وجود نداشت. زیرا آن زمان تمام پرسپولیس ملی پوش بودند. استانکو هم مربی پرسپولیس بود. در آن زمان استانکو هم مربی تیم ملی بود هم مربی پرسپولیس… بعدش هم ما پرسپولیس را بردیم، به هر سه نفر هم یک سکه دادند به جای نفری یک سکه!

در بازی پرسپولیس و ملوان، ناصرخان حجازی که روحشان هم شاد باشد، یک مصاحبه معروف داشتند. ناصرخان گفتند برف در چشم داور رفته بود. در‌ آن بازی واقعا پنالتی روی شما اتفاق افتاده بود؟

آن بازی در برف برگزار می شد. بازی بسیار حساس و فوق العاده ای بود. پرسپولیس نیاز به برد داشت. ما خیلی خوب جلوی پرسپولیس بازی کردیم. دقیقه ۷۵-۸۰ علی دایی گل زد. نیما نکیسا روی من خطا کرد اما داور پنالتی نگرفت. ناصرخان هم در جایگاه ویژه بود. بعد از بازی مصاحبه کرد و گفت فکر کنم برف در چشم داور رفته بود که برخی از صحنه ها را نمی دید. این جمله بسیار معروف شد. خدا ناصرخان را رحمت کند. من شاگردش نبودم اما او یکی از اسطوره های فوتبال ایران بود. فرقی نمی کند اسطوره های ما استقلالی باشند، سپاهانی یا اصفهانی باشند، جنوبی یا اهوازی باشند. در انزلی هم اسطوره های زیادی مانند غفور جهانی، بهمن صالح نیا که استاد بزرگ من است و خیلی از ایشان یاد گرفته ام. خوش شانس بودم که مربیان من انسان های بزرگی بودند. از همه آنها یاد گرفتم. مثل پدر و برادر من بودند. من الان هم بهمن صالح نیا را ببینم دستش را ماچ می کنم. افتخار این را داشتم ناصرخان را در لحظات آخر ببینم. دستشان را ماچ کردم و این از افتخارات من است. چیزی از ما کم نمی شود. افراد فوتبالی می دانند این اسطوره ها چه انسان های بزرگی هستند.

اگر موافق باشید پرونده ملوان را ببندیم. نکته جالب این است که ملوان با پرسپولیس رقیب بوده است اما معمولا بازیکنان ملوان در پرسپولیس جواب می دهند. چرا اینطور است؟

ملوان تیمی است که ریشه دارد. وقتی در ملوان بازی می کنید تمام سختی ها را تجربه می کنید. تمرینات بسیار خوب، سخت و فیزیکی در ملوان انجام می شود‌. خب آن موقع توجه به شهرستان ها خیلی ضعیف بود. امروز را نگاه نکنید که هر تیمی برای خودش دوربین، رسانه و پخش مستقیم دارد. زمان ما به ندرت بازی های شهرستان پخش می شد. وقتی در ملوان بودیم، پتانسیل خوبی داشتیم و وقتی به پرسپولیس آمدیم، چیزی از بازیکنان آنها کم نداشتیم. یک مقداری اعتماد به نفس مهم است که آن را مربی به شما می دهد. فوتبال من فیزیکی بود و علی پروین عاشق آن بود. علی پروین می گفت همان فوتبالی که در ملوان انجام می دادی، باید اینجا هم همان باشد. من خیلی تلاش می کردم تا فیکس باشم و کیفیت خوبی را نشان دهم. اگر در تمرین کم کاری می کردم، من را روی نیمکت قرار می داد. علی پروین، تیم و مردم برایش مهم بودند، او با هیچکس تعارف نداشت. رقابت در پرسپولیس بسیار بالا بود. شما باید ۲۴ ساعت به تمرین، تغذیه و استراحت فکر می کردی که فردا جواب مربی و هوادار را بدهی.

می رسیم به فیلم معروف درگیری شما با پرویز برومند. ابتدا فیلم را ببینیم و سپس در خصوص آن صحبت کنیم.

اینجا پنالتی بود.

یعنی داور باید این صحنه را خطا می گرفت ولی نگرفت؟

بله داور باید پنالتی می گرفت. داور هم کره ای بود.

راجع به این فیلم حرف های زیادی وجود دارد. فکر کنم خود شما تعریف کنید بهتر باشد.

این مسئله مربوط به سال 79 است. 22 سال گذشته و هنوز روی آن بحث است. پرویز  یک چیز می گوید و من چیز دیگری. آن چیزی که مهم است برداشت طرفدارها، فوتبالی ها و ورزشی نویسان است. برداشت در اینجا مهم است. شاید من بخواهم خودم را تبرئه کنم و بگویم پایان رافت به من فحش داد. مگر من پرویز را قبل از بازی می شناختم؟ بچه محلم بوده یا باهم مشکل داشتیم؟ هیچ چیزی از قبل نبود. ما داشتیم بازی می کردیم و این اتفاق افتاد. مردم در این 22 سال متوجه شده اند چه کسی اشتباه کرده و چه کسی نکرده است. بعد از 22 سال فکر کنم همه دیگر فهمیده اند حق با چه کسی بوده است. الان توضیح من دیگر به درد مردم نمی خورد.

ولی به نظرم مشت پرویز برومند آن قدر محکم نبود که شما را نقش بر زمین کند؟

وقتی در فوتبال کسی تکل می زند، بازیکن خودش را می اندازد تا داور خطا بگیرد. من اگر در آن صحنه روی زمین نمی افتادم که مشت دوم را هم می خوردم! آن زمان فوتبال فیزیکی بود. پرویز هم دوست ما است اما یکجا اشتباه کرد و گفت پایان فحش داد، الان 22 سال است که دارد همان دروغ را می گوید! در صورتی که اصلا همچین چیزی نبود. می توانست بگوید اشتباه کردم، نه اینکه 22 سال حقیقت را نگوید. خیلی برنامه ها با پرویز رفتیم و می گفت اشتباه کردم اما فردا مصاحبه می کرد و می گفت نه، پایان به من فحش داد. پرویز تناقضات زیادی در صحبت هایش داشت. او هم دوست خوب ما است و ضربه بسیاری دید. 18 ماه محروم شد. در آن زمان گلر تیم ملی و استقلال بود. اگر می گفت اشتباه کردم اینطوری نمی شد، قرار نبود که او را اعدام کنند! من اشتباه کردم از تیم ملوان رفتم دنبال کار تجاری. من مال کار تجاری نبودم. باید آدم به اشتباه خودش اعتراف کند. من تموم کردم اما پرویز هم باید این داستان را تمام می  کرد. من همان لحظه او را بخشیدم.

خارج از زمین فوتبال هم دعوایی بودید؟ مثلا در مدرسه.

نه اصلا.

آخرین باری که دعوا کردید؟

یادم نمی آید. همین صحنه با پرویز بود.

یعنی اصلا اهل دعوا نیستید؟

دعوا که نه. فوتبال من درگیرانه بود و همه چیز در فوتبال بود.

یعنی دو نفر در خیابان دعوا کنند، شما هیچ واکنشی نشان نمی دهید؟

هر دو آنها را بوس می کنم و می گویم تمامش کنید.

ما یک سری عکس داریم که حسین خسروی عزیز زحمت آنها را کشیده است. شما اگر زحمت بکشید و عکس ها را امضا کنید، ممنون می شوم. عکس اول؛ عکس تیمی باشگاه پرسپولیس است. عکسی که بازیکن های بزرگی در آن وجود دارند.

خیلی این عکس را دوست داشتم. این تیم واقعا از همه لحاظ خوب بود. اولا که 11 نفر، همه دعوایی! نه مشت و لگد، بازی فیزیکی، مردانه و جنگنده. از آن سمت همه سرعتی، تکنیکی و گلزن. احمد عابدزاده خودش بمب روحیه بود. علی انصاریان، مهدی هاشمی نسب که سلطان دربی بود. حمید استیلی که 120 دقیقه می دویید. حامد کاویان پور که شوتزن خوبی بود. علی منفرد که تکنیکی بود و سانترهای خوبی انجام می داد. افشین پیروانی، علی کریمی و ادموند گلزن، مهدوی کیا و… همه ستاره بودند.

بازیکنان زمان شما همه هیکلی هستند اما بازیکنان حال حاضر پرسپولیس جثه کوچکی دارند. اگر علی پروین الان سرمربی پرسپولیس بود، چند بازیکن فعلی را بر می داشت؟

فکر کنم یک گلر سوم. علیرضا بیرانوند به عنوان گلر سوم. احمدرضا عابدزاده اول، بعد داوود فنایی و باید بیرانوند سوم باشد. بازیکنان الان نمی توانستند روبرو تیم ما بازی کنند!

فکر کنم شما همین اواخر به تمرین پرسپولیس رفتید و همین موضوع را هم گفتید.

به تمرین پرسپولیس رفتم. به افشین و کریم باقری گفتم چرا بازیکنان انقدر ریز هستند؟ گفتند خودت گنده ای، این ها همینطور ریز هستند. همه لاغر هستند الان. زمان ما همه قد بلند و فیزیکی بودند.

این عکس مربوط به دربی معروف 9 نفره است. استقلالی ها می گویند بین دو نیمه از آنها خواسته شده بود تا با پرسپولیسی ها مراعات کنند و بازی با نتیجه مساوی تمام شود. این درست است؟

اصلا همچین موضوعی صحت ندارد. اینگونه صحبت ها توهین به پرسپولیس است. ما 9 نفره جنگیدیم که گل نخوریم. خب به ما هم می گفتند دیگر ندویم. زبان من داشت در می آمد. من و ادموند بزیک آمده بودیم عقب و هافبک بودیم. دیگر مهاجم نداشتیم. دروازه بان داوود فنایی بود و 8 نفر می دویدیم. استقلال موقعیت های زیادی داشت اما خودشان گل نزدند. کسی به من بگوید گل نزن؟ توپ بیاید زیر پای من طوری می زنم تور پاره شود. حمید استیلی هم یک ضربه زد و به تیر دروازه استقلال برخورد کرد. این حرف ها زشت است و درست نیست. با این حرف ها استقلالی ها کوچک می شوند. اصلا همچین موضوعی صحت ندارد. وقتی این اتفاق افتاد ما هم قسم شدیم که توپ از دروازه ما عبور نکند. بچه ها گریه می کردند. وقتی که مساوی کردیم، نادر محمدخانی و اسماعیل هلالی اخراح شدند، زار زار گریه می کردند چون می دیدند چه  اتفاقی در زمین رخ می هد.

بریم سراغ عکس بعدی؛ دو گلزن معروف دربی در این عکس هستند، یعنی شما و مهدی هاشمی نسب.

این بازی حاج حمید دو پاس گل داد. یکی نیمه اول به مهدی هاشمی نسب و دیگری نیمه دوم به من.

این بهترین دربی شما بود؟ یا دربی بهتری هم داشتید؟

این دربی بود. دربی ۷۹ هم که درگیری شد، دربی بسیار زیبایی بود.

عکس شما کنار نادر محمدخانی‌. می گفتند نادر محمدخانی بسیار ترسناک بوده و مهاجم ها از رویارویی با او می ترسیدند.

آقا نادر مثل من چهره خشنی داشت. واقعا دفاع بسیار خوب و جنگنده ای بود. فوتبالیست بسیار خوبی بود. ایشان از جام جهانی برگشته بودند و بعد به پرسپولیس آمدند. نادر، حمیدخان از جام جهانی به پرسپولیس آمدند و سپس من آمدم. این بازی ملوان – پرسپولیس در ورزشگاه آزادی است. تا دقیقه ۸۵ نتیجه بازی بدون گل مساوی بود. یک کاشته شکل گرفت، حمید خان زرنگی کرد و یک تنه به دیوار دفاعی ما زد. دیوار دفاعی از هم پاشید و نادر با یک بغل پا دروازه را باز کرد و ما یک هیچ باختیم.

شما مدافع بودید. اینکه می گویند مدافعان برای تخریب مهاجم رقیب به او فحش می دهند درست است؟

فحش در کل فوتبال دنیا است. در انگلیس به داور هم می گویند.

پس درست است؟

بله فوتبالیست که لال نیست. به هر حال در طول بازی عصبانی می شود. ممکن است چیزی هم از دهان او در برود.

عکس اخر پیراهن مالدینی است. مرحوم علی انصاریان می گفت پایان دقایق آخر بازی را ول کرده بود و دنبال مالدینی بود.

علی به شوخی می گفت. علی با همه شوخی می کرد. خدا مهرداد و علی را رحمت کند. خیلی زود رفتند. خدا به خانواده آنها صبر بدهد. یک بازی با میلان انجام شد، ما اردو رفتیم و بسیار خوب بود. مالدینی دفاع بود و من مهاجم، اکثر صحنه ها بغل او بودم. مالدینی واقعا فوتبالیست قابل و آماده ای بود. من می گفتم او الان هم می تواند در میلان بازی کند. بازی خیریه بود و من پیراهن مالدینی را گرفتم. پیراهن او با کمک علی ضیا برای کارهای خیر به فروش رسید. ۳۰۰ میلیون تومان به فروش رفت که صرف کارهای خیر، تهیه جهیزیه و همچنین خرید یک دستگاه دیالیز برای شهرم آستارا شد.

 

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)