مرجع خبری پرسپولیس : ظهر چهارشنبه كه با موبابلش تماس گرفتم، حالش خوب خوب بود، از آينده ميگفت و قرارداد بچههايش كه بايد زودتر از او به امضا برسد… و غروب خبر رسيد كه ديگر در ميان ما نيست.
بعد از سالها حضور در تيم ملي، وقتي در اوج پختگي و تجربه از جمع مليپوشان خداحافظي كرد و خواست دوره جديدي از زندگياش را اينبار در جامه مربيگري آغاز كند، سرطان خون غافلگيرش كرد.
پزشك در توضيح بيماري و بدحاليهايش به او گفت: “سرطان خون يا لوسمي بيماري پيشرونده و بدخيم اعضاي خون ساز بدن است. در اين بيماري، مغز استخوان به صورت غير عادي، مقدار بسيار زيادي سلول خوني توليد ميكند. اين سلولها با سلولهاي خون نرمال و عادي متفاوت هستند و درست عمل نميكنند. درنتيجه، توليد سلولهاي سفيد خون طبيعي را متوقف كرده و توانايي فرد را در مقابله با بيماريها از بين ميبرند. سلولهاي لوكمي همچنين بر توليد ساير انواع سلولهاي خوني كه توسط مغز استخوان ساخته ميشود از جمله گلوبولهاي قرمز خون كه اكسيژن را به بافتهاي بدن ميرسانند و پلاكتهاي خوني كه از لخته شدن خون جلوگيري ميكنند، اثر ميگذارند. ”
پزشك وقتي اين توضيحات را به خيلي از بيمارانش ميداد، اولين تغييري كه در صورتشان حس ميكرد؛ “نااميدي ” بود و نگاهي كه در آن “تمام شدن ” فرياد ميزند.
اما در نگاه بابك اين واژهها ديده نشد. او از همان ابتدا تصميمش را براي مبارزه گرفت و خواست كه به همه بيماران سرطاني ثابت كند كه سرطان پايان زندگي نيست و ميتواند شروعي تازه باشد.
آنقدر مقاوم بود كه بيماري نتواند او را از پاي درآورد و اينبار با چهرهاي متفاوت، عضلههاي آبشده، سري بدون مو اما با روحيه؛ اميدوارانه به ميدان بازگشت و حتي لحظهاي نيز دست از مبارزه و تلاش برنداشت.
حضور گهگاهش در بيمارستان هم باعث نميشد دست از كار مربيگري و فوتسال بردارد. هر بار محكمتر از قبل بازميگشت گرچه وزن بدنش به طرز وحشتناكي كاهش پيدا كرده بود.
اين كوه اميدواري و مقاومت، با پرسپوليس از ليگ دسته اول به ليگ برتر صعود كرد و آرزو داشت كه با سرخپوشان كارش را در ليگ برتر نيز ادامه دهد، اتفاقي كه هرگز رخ نداد و فردايي نيز براي تحقق آرزوي بزرگ بابك باقي نماند!
***
چقدر بدم ميآمد از مصاحبههاي منتشرنشدهاي كه بعد از مرگ يك نفر انتشار پيدا ميكرد و وقتي ظهر روز چهارشنبه (19 مرداد) شماره تلفن همراه بابك معصومي را گرفتم، هرگز باور نميكردم اين آخرين باري باشد كه صدايش را ميشنوم.
درست مثل هميشه خوشبرخورد و باروحيه حرف زد. حالش خوب خوب بود، اميدوارانه در مورد قرارداد با احمد پريآذر و كاظم محمدي صحبت كرد، از تيمي كه هنوز حضور يا عدم حضورش در ليگ دسته اول يا برتر قطعي نشده است.
حالش خوب خوب بود و ميگفت: “اين نفرات حسننيتشان را به ما ثابت كردهاند و باشگاه هم فكر ميكنم امتياز تيمي كه ميخواست را خريده و ميتوانيم در فوتسال تيمداري كنيم. به همين دليل يك مربي بومي از كرج و يك بدنساز به جمعمان اضافه شدهاند. هنوز معلوم نيست در ليگ برتر حضور داشته باشيم يا در ليگ دسته اول، اما ما آمادگي شركت در هر يك از اين رقابتها را داريم. ”
حالش خوب خوب بود و مثل هميشه بيشتر به فكر يارانش بود: “ اين بچهها به خاطر من به استيلآذين لبيك گفتهاند و هنوز با جايي قرارداد نبستهاند. به همين دليل وقتي همه بچهها قراردادشان را امضا كردند، بعد من هم با تيم قرارداد ميبندم. ”
حالش خوب خوب بود ولي غروب يكي از همكاران تماس گرفت و گفت تو مگر ظهر با بابك معصومي صحبت نكردي؟
من هم هرگز به احتمال مرگ او فكر نكردم چون حالش واقعا خوب بود و با خودم گفتم حتما زير حرفهايش زده، اما سريع به خودم نهيب زدم كه نه مصاحبه منتشر شده و نه بابك اهل تكذيب است.
ولي باز هم به فكرم نرسيد كه شايد او…
خبر همين بود، تماس دوبارهام براي شنيدن دروغ بودن ماجرا و تكذيب شدن آن سرانجامي نداشت. بابك ديگر در ميان ما نبود و من كه صداي او را ظهر، سرحال و قبراق شنيده بودم چقدر برايم دشوار است كه بپذيرم او امروز (جمعه) به خاك سپرده ميشود.
و چه داستان غمانگيزي است، داستان مردي كه همه نگاهش به آينده بود و هرگز به مرگ فكر نميكرد.
برادرش ميگفت: ” وقتي برايش آبميوه گرفتيم، گفت رضا من تا نيم ساعت ديگر ميميرم و به نيم ساعت هم نكشيد ” و من باز هم نميتوانم باور كنم كه بابك حرف از مرگ زده باشد.
سفر به اصفهان و روحيه بالايش از چشمانم دور نميشود.
او به فوتسال، تيم ملي، عاقبت نيمكت تيم ملي، پرسپوليس، استيلآذين، اختلاف فوتساليها، كمك به ديگران، بيماران سرطاني و همه اينها فكر ميكرد، الا به مرگ و همين روحيهاش بود كه او را پيروز ميدان مبارزه با سرطان خون كرد و در آخر هم چيزي كه از پاي درآوردش، ناملايمتيهاي برخي به ظاهر دوستان، استفاده ابزاري كردن از نامش و مسائل حاشيهاي ورزش بود كه بدجوري تمام ذهنش را مشغول كرده بود.
و چقدر دلم ميگيرد كه از فردا در موردش بايد بنويسم: مرحوم بابك معصومي، چيزي كه خودش حالاحالاها به آن فكر نميكرد؛ مرگ.
گزارش از مرضيه دارابي
برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)
Sunday, 24 November , 2024