مرجع خبری پرسپولیس : این گفت و گویی است با عزیز اصلی که حالا 73 سال دارد و دوره درمانی را در بیمارستانی در دوسلدورف سپری می کند.

 

عزیز اصلی ؛ این نام روزگاری یادآور شیرین ترین خاطرات فوتبالی فوتبالدوستان ایران بود. او که این روزها در بیمارستانی در دوسلدورف آلمان بستری شده ، روزگاری سلطان دروازه های فوتبال ایران بود.

عزیز اصلی ؛ سنگربان پرسپولیس ، شاهین و تیم ملی ایران که در دهه 40 به افتخارات بزرگی در فوتبال مان رسید و بعد ها جایش را داد به زنده یاد ناصر حجازی.

 

خبر بیماری اش سبب شد تا تماسی با او بگیریم و از وضعیت ریه هایش بپرسیم. بیماری ریوی که همین چند ماه قبل حجازی را از فوتبال ایران گرفته بود. مصاحبه خبرآنلاین با عزیز اصلی را بخوانید.

 

آقای اصلی ؛ نگران سلامتی تان شدیم.

ممنون که تماس گرفتید. راستش دو هفته ای هست که در بیمارستان بستری هستم. ماجرا از یک سرماخوردگی ساده شروع شد و بعد ذات الریه کارم را کشاند به بیمارستان. خوشبختانه پزشکان می گویند شرایطم بهتر شده و الان وضعیت بهتری دارم. فکر می کنم تا چند روز دیگر هم از بیمارستان مرخص شوم.

 

سال هاست از فوتبال ایران دور هستید. بازی ها را دنبال می کنید؟

تقریبا همه بازی های لیگ و تیم ملی را می بینم. حتی همین جا در بیمارستان هم سعی می کنم از طریق ماهواره بازی ها را ببینم. به هر حال عمر ما با فوتبال گذشته و اگر فوتبال نبینیم که بیمار می شویم!

 

پس در جریان شرایط این روزهای پرسپولیس هستید؟

بله ، راستش می دانم که اعتراض ها زیاد بوده اما مشکل ما فقط پرسپولیس نیست. این فوتبال مان است که شرایط سختی را پشت سر می گذارد و آن هم دلیلش در شیوه نگرش ماست به ورزش. وقتی کاری روی اصول نیست ، نتیجه هم نمی دهد. 100 سال است که ورزش ما دیم مانده. انگار یک مشت بذر را می پاشی روی تپه ای و می روی به امان خدا ، آن وقت می خواهی نتیجه بگیری. ما مزرعه دیمی داریم که تا مکانیزه نشود ، حاصلی نخواهد داشت. این حقیقت ورزش مان است.

 

این روزها یک عده به نفع دایی شعار می دهند و گروهی هم استیلی.

من هر دوی این بچه ها را می شناسم و می دانم که در پرسپولیس و تیم ملی فوتبال ایران بازیکنان بزرگی بودند اما درد پرسپولیس این دو نفر نیستند. اصلا یک مربی مگر چقدر در یک تیم موثر است؟ به قرآن بیشتر از 10 درصد نیست. من خودم اینجا کار مربیگری کردم. در ایران هم مربی بودم و البته معلم ورزش. اما حقیقت این است که اصل ماجرا مدیریت تیم ها هستند. اگر آنها درست انتخاب شوند و برنامه داشته باشند ، هیچ کدام از این مشکلات ایجاد نمی شود.

 

اتفاقا خیلی از هم نسلان تان در ایران انجمنی تشکیل دادند به اسم پیشکسوتان پرسپولیس و می خواهند مدیریت پرسپولیس را در دست بگیرند. امثال پروین ، کلانی ، کاشانی و…

راستش من که شخصا می گویم ورزش میدان کار جوان تر هاست. هم نسلان من فقط احترام می خواهیم و بهتر است نظرات مان کارشناسی باشد. شاید بهتر است ما به جای کار اجرایی به فکر مشورت دادن باشیم.

 

البته مربیگری که نمی خواهند بکنند. آنها می گویند قرار است تیمداری کنند .

راستش فوتبال باز فوتبال زمان ما خیلی تفاوت کرده. الان دیگر همه چیز علمی شده . ما ها دیگر قدیمی شدیم. این که بخواهند هم نسلان من باشگاهداری کنند ، کار خیلی دشواری است. در حرف می شود از این گفت که می خواهیم کوه جابجا کنیم اما واقعیت تفاوت زیادی با حرف دارد.

 

رقیب قدیمی شما یعنی ناصر حجازی ، چند ماه قبل به دلیل بیماری ریوی فوت کرد…

راستش خبر تلخی بود. در دوره بیماری اش با او تماس گرفتم و گفتم ناصر پاشو بیا اینجا یک ماهی هم استراحت کن و هم درمان . او هم خیلی استقبال کرد اما متاسفانه عمرش به دنیا نبود. من و ناصر روزگار خوشی داشتیم. درست است که او جای مرا در تیم ملی گرفت اما هیچ وقت رابطه صمیمی ما به دلخوری تبدیل نشد. یک زمانی ناصر واقعا عالی بود و توانست پیراهن تیم ملی را از من بگیرد. این حقیقت فوتبال ماست.

 

چند تا سئوال هم درباره جوانی های خودتان داریم. می گویند فورواردهای حریف جرات نداشتند وارد 18 قدم تان بشوند؟

بابا یک جوری می گویید که انگار با چاقو می رفتم توی زمین. نه من این طوری نبودم. راستش هر کسی در فوتبالش یک الگویی دارد و الگوی من هم لئو یاشین روس بود. حتی لباس ها و دستکشم را هم به سبک او و در سفرهایم به روسیه می خریدم. من معلم ورزش بودم و مدتی هم رزمی کار کرده بودم. مربی ژیمناستیک و کشتی کج هم بودم. غیر از یاشین یک گلری داشت چک و اسلواکی که عادت داشت به جای دروازه ، 18 قدم را پر کند و مدام بیرون 18 می ایستاد. وقتی تو بتوانی تو 18 قدم را پر کنی و به مهاجمان اجازه خودنمایی ندهی ، خیلی هم کم گل می خوری . البته چون رزمی کار هم بودم ، برای همین بدن محکمی داشتم و کمی می گفتند خشن است. راستش من اوایل هافبک راست بودم. یک روز تو بازی با دارایی ، گلر نداشتیم ، گذاشتندم توی دروازه. بعد شدم گلر فیکس تیم ملی .

 

خودتان هم فکر کنم همین طوری از دروازه بانی حذف شدید. روزی که برای یک بازی ، دهداری جای شما از جعفر کاشانی در دروازه استفاده کرد.

راستش آن قصه ای که شما شنیدید ، احتمالا تحریف شده. فکر کنم با شهربانی بازی داشتیم که یک مشکلی ایجاد شد بین من که مصدوم بودم و آقای عبده. من در بازی ملی آسیب دیدم ، مربی تیم ملی خدا بیامرز آقا فکری بود و یک بازی با تیمی پرتغالی داشتیم. دقیقه 85 بازی بود که من کتفم شکست. یک گلر ذخیره نداشتیم که جایم بیاید توی زمین . من 13 بازی بود که گل نخورده بودم اما بعد از آسیب دیدگی ، آقا فکری گفت بازی کن ، چاره ای نداریم و با همن شرایط بازی کردم. ما در همان 5 دقیقه 4 گل خوردیم و یک رکورد بد برایم ماندگار شد.

 

و ارتباطش با ماجرای بازی با شهربانی…

بگذار تا برایت بگویم. من آسیب دیدم و برای معالجه باید می رفتم خارج از کشور اما عبده یک ریال هم خرجم نکرد. بعد ناچار شدم با هزینه خودم برای درمان بروم. 10 هزار تومان خرج کردم اما حتی یک ریالم را هم ندادند و بعد آن مشکل پیش آمد. من گفتم پول درمانم را بدهید و عبده گفت اصلا با اجازه کی رفتی؟ همین شد که دیگر حالم از فوتبال به هم خورد بعد هم که قصه داربی سال 49 و دعوایی که با داور بازی پیش آمد رخ داد تا کلا فوتبال را بگذارم کنار. من داور را زدم و محروم شدم.

 

و برای سئوال آخر می خواستم درباره شرایط تان در آلمان بپرسم؟

25 سال است که اینجا زندگی می کنم در دوسلدورف. یک باشگاه و انجمن ورزشی راه اندازی کرده بودیم. مدتی مربی جوانان و زنان بودم و یک تورنمنت هایی هم راه می انداختیم. چندی سالی است که بازنشسته شدم و حالا هم که بیمارم. البته حالم بهتر شده و دوست دارم به دوستانم در ایران بگویید حال عزیز اصلی خوب است.

 

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)