مرجع خبری پرسپولیس : پس از توقف ناامید کننده تیمهای فوتبال ایران و کره جنوبی، تیم ملی کره شمالی برابر عربستان به تساوی دست یافت تا پس از چهل سال دو کره مستقیماً راهی جام جهانی فوتبال آفریقای جنوبی شوند، عربستان به عنوان تیم سوم به مرحله پلی آف راه یابد و تیم ملی ایران قدرت مطلقه سابق فوتبال آسیا، از حضور در این رقابتها حذف شود و به همین سهولت فوتبال ایران به خاکستر نشست.

به گزارش مرجع خبری چهارشنبه روز مرگ فوتبال ایرانی بود؛ روزي كه تساوی به رنگ شکست برابر کره جنوبی نصیب ایران شد تا تمامی امیدهای ایران به جدال حساس دو تیم ملی فوتبال عربستان و کره شمالی که از ساعت 22:30 دقیقه چهارشنبه در ورزشگاه ملک فهد شهر ریاض آغاز شد، گره بخورد. عربستان برای صعود مستقیم نیاز به سه امتیاز خانگی داشت اما در برابر تاکتیک دفاعی کره شمالی کاری از پیش نبرد و بدین شکل پایان این رویارویی، خاتمه آخرین اميدهای صعود به جام جهانی باشد و آنچه باقی بماند حسرتي چهار ساله بر دل مردم ایران باشد که امیدوار به برگزاری جشن صعود در این شرایط خاص کشور و افزایش روحیه امید بودند.

با رقم خوردن تساوی بدون گل که بدترین نتیجه ممکن برای تیم ملی ایران بود، تیم ملی فوتبال کره شمالی به طور مستقیم به مسابقات جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی صعود کرد و تیم ملی فوتبال عربستان نیز به مرحله پلی آف راه یافت تا برای رسیدن به جام جهانی دو بازی دیگر برگزار کند و تساوی تیم های ملی فوتبال عربستان و کره شمالی تنها یک قربانی به نام ایران داشته باشد و تیم ملی فوتبال کشورمان با 11 امتیاز از رسیدن به جام جهانی محروم شود و با کسب جایگاه چهارم میان پنج تیمی که در ادوار پیشین حداقل چهار تیم آن همواره پس از ایران بودند، سوختن و خاکستر شدن آقای سابق مستطیل سبز قاره کهن، برابر دیدگان مردم به تصویر کشیده شود.

اگرچه برای عدهای باور پذیر نبود تیم ملی ایران برابر تیم بیانگیزه كره جنوبي كه از دو بازي قبل، صعودش براي هفتمين بار به جام‌جهاني مسجل شده و بدون استرس و به گفته سرمربي‌اش براي كمك به همسايه شمالي وارد ميدان مي‌شود، اینچنین موقعیتها را یکی پس از دیگری از دست دهد و در چنین شرایط حساسی باز هم نتواند طلسم شکست این تیم را در سئول بشکند اما عملکرد ضعیف تیم ملی برابر کره شمالی و امارات نشان داده بود، حتی در صورتی که تیم ملی با تمام توان برابر کره جنوبی ظاهر شود، نمیتواند، این تیم را شکست دهد اما کو گوش شنوا؟!

قطبی از شناختش برابر کره جنوبی و صعود تیم ملی ایران با قاطعیت و خوشبینی زایدالوصفی سخن به میان میآورد اما در آخر مشخص شد تمامی این وعده و وعیدها توسط آنالیزوری که تا سطح سرمربیگری تیم ملی ایران ارتقاء یافته، برای خوش کردن دل مردمی داده شد که به واسطه برخورد همراه با ادب ظاهریاش، مورد احترام بخشی از مردم قرار گرفته بود اماهماینک بزنگاه خوبی برای شناسایی سره از ناسره بود.

شاید عدهای همچون رئیس فدراسیون فوتبال مدعی شوند که قطبی فرصت بازسازی تیم ملی و ایجاد شرایط صعود تیم ملی را نداشته که در پاسخ به این عده باید پرسید که اگر مقرر بود به سرمربی تیم ملی فرصتی بیش از این داده شود، چرا علی دایی از تیم ملی کنار گذاشته شد و از او حتی در صورت حذف تیم ملی از گردونه جام جهانی حمایت نگردید و یا مایلی کهن به عنوان مربی بازیکن ساز که در بلندمدت همواره عملکردش حاصل داشته، حفظ نشد؟ از سویی دیگر آیا شرط عقد قرارداد و تمدید قرارداد میلیاردی قطبی جز این بود که تیم ملی با هدایت وی را از این گردنه صعب العبور رقابتهای مقدماتی با موفقیت گذر کرده و راهی جام جهانی شود؟ حال چگونه است که خون قطبی از خون علی دایی و محمد مایلی کهن رنگینتر شده و با وجود عدم تحقق تعهد علنی قطبی به صعود تیم ملی با ادعایی که از شناخت دو کره داشت، باید او را حفظ کرد؟ آیا پای قرارداد ترکمنچای دیگری شبیه آنچه در تیم پرسپولیس با این مربی ایرانی – آمریکایی بسته شد، در میان است که با فسخ قرارداد همکاری قطبی، رقم نجومیاش هویدا خواهد شد یا روابط در جریان است که از منظر عموم پنهان مانده است؟

البته شايد این شائبهها تنها دلایل تلاش فدراسیون برای طبیعی جلوه دادن عدم صعود تیم ملی به جام جهانی همچون شکست در یک دیدار تداکارتی دوستانه باشد اما واقعیت آن است که این نوع برخورد یک علت دیگر نیز میتواند داشته باشد و آن بیتفاوتی عدهای نسبت به سرنوشت این رشته است که به عدم عرق آنها به فوتبال مربوط میشود و این یک حقیقت است که براي برخیها رفتن يا نرفتن به جام‌جهاني چندان حائز اهميت نبوده است. همان عدهای که بخشی از شکستهای المپیک نیز ثمره مدیریتشان بود و این بار به خوبی توانستند، کارنامه عملکردشان را با تحمیل یک ناکامی بزرگ دیگر تکمیل نماید. كارنامه مديريتهایی که همچون بالادستیهایشان آكنده از نمرات منفي است اما همچنان در مصدر امور هستند و آنچنان از روحیه خوب، روان کم نظیر و اعتماد به نفس کاذب برخوردار بوده که در چنین شرایطی نیز با خنده‌هايی گزنده سوهان روح ملت ‌شوند و با پنهان شدن پشت سنگر سیار قهرماني نوجوانان در آسيا و درخشش تيم‌ملي فوتسال، وعده برنامه‌ريزي براي جام‌جهاني آينده را دهند اما آیا جامعه فوتبال کشورمان که درد نرفتن تیم ملی به جام جهانی را برای چهار سال با تمام وجود حس خواهد کرد آنقدر از درک پایینی برخوردار است که باز هم به آنها فرصت دهد؟!

فوتبال ایران هماکنون بیش از هر زمان متوجه شده که با از دست دادن روئسایی همچون صفایی فراهانی و دادکان و خشکیده شدن ریشه خودسری میان روئسای فدراسیونهای ورزشی به عنوان معدود مدیران ارشد چند بعدی ورزش، هر بار چه میزان عقبگرد داشته است و تا چه میزان در جا زده است. اگر مدیریت صفایی فراهانی در فدراسیون فوتبال محصولی به نام صعود به جام جهانی نداشت اما شرایط مالی و رشد درآمدزایی اعجابانگیزی را برای این مجموعه رقم زد و اصول حرفهای همزمان با توسعه مناسبات بینالمللی با FIFA و AFC را آهسته آهسته برای اهالی این رشته به ارمغان آورد و اگر در دوره دادکان در مقایسه با دوران صفایی فراهانی درآمدهای کلان نصیب فوتبال نشد و نگاه اقتصاد اروپایی کاملاً بر فوتبال کشورمان حاکم نبود اما پایههای فوتبال ایران مستحکم و استوار شد و البته تیم ملی ایران نیز در مسیری دشوارتر به سادگی راهی جام جهانی شد و دیدارهای نهایی مسابقات مقدماتی برای تیم ملی فوتبال ایران که جایگاهی شبیه به کره جنوبی حال حاضر را داشت، جنبه تشریفاتی پیدا کرده بود. چگونه است که برخی رسانههای دولتی و حامی دولت یک شبه به این حقیقت پی بردهاند که اشکال در ساختار فوتبال ایران باعث عدم صعود تیم ملی به جام جهانی شده و گرداگرد نام مدیران ارشد این مجموعه و مدیران سایه که تصمیمگیرندگان اصلی بوده و فوتبال ما از جانب آنها سیاسی شده و ضربه خود از مهلکه به دور میماند؟ اگر فوتبال ایران در این دوره دچار ضعف ساختاری شده که مقصر آن همین مدیران هستند و اگر در گذشته شده و مدیران پیشین با وجود این ضعف ساختاری، تیم ملی را به راحتی راهی جام جهانی کردهاند نیز، تقصیر بر عهده همین مدیران فعلی است، چرا که با چنین تعبیری توان مدیریتهای پیشین از حاضرین به مراتب بیشتر بوده که با قرعهای دشوارتر، تیم ملی ایران سادهتر از این به جام جهانی رفت.

حال باید پرسید مدیریت فعلی فدراسیون فوتبال در کدام بخش از موارد فوق به عنوان اساس فوتبال موثر و موفق ظاهر شده است؟ مسئولان غير‌متخصص فدراسيون فوتبال طي دو سال اخير برخلاف مدیران پیشین این مجموعه در عوض درآمدزايي‌هاي کلان فوتبال، دست خود را مقابل سازمان دراز کرده و به واسطه مطیع بودن و همچنین اهمیت صعود تیم ملی در جایگاه و وجهه عمومی هر دولت در ایران با کمکهای میلیاردی روبرو شدند تا هزار و يك مشكل مالي که به واسطه برخی بیتدبیریها با آن دست و پنجه نرم مي‌كنند را مرتفع سازند و در این شرایط با عدم صعود به جام جهانی، جایزه شش ميليون فرانك سوييسی صعود به جام‌جهاني را که مي‌توانست بسياري از دغدغه‌هاي مالي فوتبال ایران را برطرف سازد، از دست دادند.

در مباحث فنی نیز عدم توانمندی برای خصوصیسازی تیمها و ناکامی هر چهار نماینده ایران در مرحله مقدماتی جام باشگاههای آسیا پس از حذف تيم جوانان در آسيا، تنها زمین خوردن تیم ملی فوتبال به عنوان پیشانی و نماد فوتبال ایران را کم داشت تا کلکسیون عملکرد فنی ضعیف فوتبال ملی با عدم صعود از گروهی که پس از قرعهکشی مقدماتی جام جهانی -به گواه و تایید مسئولان فدراسیون- گروهی آسان تشخیص داده شده، تکمیل شود و اینچنین آه از نهاد آنهایی که در فوتبال ایران ریشه دارند به واسطه خفت و خاری کشورمان در این رشته، برخیزد.

دلسردي مردم نسبت به ورزش و فوتبال به عنوان پدیدهای که میبایست در کنار سلامت، در توسعه نشاط اجتماعی نقشی کلیدی ایفا کند و سکوهای خالی ورزشگاه‌‌های فوتبال که به مفهوم وارد شدن هزار و یک ترکش مستقیم و غیرمستقیم از جمله کاهش درآمدزایی و توقف توسعه این رشته در کشور است، پیش پا افتادهترین و سریعالاثرترین عوارضی است که با عدم صعود تیم ملی به جام جهانی نصیب فوتبال ملی ایران خواهد شد و شاید همین دلیل باشد که فریاد برآورد وای از فردای سیاه فوتبال ایران.

وای از فردای فوتبالی که مدیرانش این ناکامیها امروز را هیچ میشمارند و حاضر نیستند پذیرند، باید جایگاهی که شایستهاش نیستند، به اهلش بسپارند. با این اوضاع نابسامان چه میتوان گفت جز آنکه وای اگر از پس امروز بود، فردایی. وای از آن فردایی که چنین مدیران و مربیان متعهدی خواهد ساختش و برای یک ملت از آن بهرهبرداری خواهد کرد و وای از آن فردایی که در ان قطعاً فوتبال ایران بیش از این دامن اهالی فوتبال خارج خواهد شد.

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)