مرجع خبری پرسپولیس : اگر دوستان از بازگشت دنيزلي در تاريخ جديد مطمئن باشند، 5 روز ديرتر شروع كردن با او مي‌تواند به مراتب بهتر از زودتر شروع كردن با مربياني باشد كه در مورد موفقيت‌شان در پرسپوليس، اما و اگرهاي زيادي وجود دارد.

1- شنبه شب موعود هم آمد و گذشت و همچنان خبري از مصطفي دنيزلي نشد تا تكليف كادر فني سرخپوشان كماكان مجهول باقي بماند.

 

 

داستان امسال پرسپوليس، در نوع خودش حكايت جالب و منحصر به فردي است؛ ميلياردها تومان صرف خريد بهترين ستاره‌هاي ايران كرده‌اند، اما هنوز وضعيت گلوگاه اصلي باشگاه روشن نيست. بازيكناني كه اين روزها تمرينات‌شان را در درفشي‌فر استارت زده‌اند و قرار است اميد اصلي قرمزها براي فصل آينده باشند، به هيچ وجه تمركز كافي را ندارند و مدام از همديگر سراغ سرمربي را مي‌گيرند. در لحن و گويش خيلي از آنها كه اساسا به شوق حضور زير نظر يك مربي تراز اول به اين باشگاه نقل مكان كرده و يا همان جا مانده‌اند، مي‌توان بيم و نگراني ناشي از نيامدن دنيزلي را به وضوح حس كرد. اين دلشوره‌ها به ويژه آنجا اوج مي‌گيرند كه هر لحظه خبري تازه از مذاكرات جدي باشگاه با چند گزينه نه چندان موجه و به خصوص توافق با علي دايي به گوش مي‌رسد. ظاهرا تقاضاي تازه دنيزلي در مورد تمديد 5 روزه مرخصي‌اش، ترديدهاي كادر مديريتي پرسپوليس را در مورد ادامه اين همكاري افزايش داده و باعث شده آنها جدي‌تر از قبل به صرافت يافتن يك مربي جديد بيفتند. اين در حالي است كه به نظر مي‌رسد اگر دوستان از بازگشت دنيزلي در تاريخ جديد مطمئن باشند، 5 روز ديرتر شروع كردن با او مي‌تواند به مراتب بهتر از زودتر شروع كردن با مربياني باشد كه در مورد موفقيت‌شان در پرسپوليس، اما و اگرهاي زيادي وجود دارد. فراموش نكنيم فصل قبل پرسپوليس استيلي زودتر از همه تيم‌ها شروع كرد، اما عاقبت آن انتخاب عجولانه چه شد؟ در راس آلترناتيوهاي افندي، علي دايي ايستاده است؛ مردي كه هر لحظه ممكن است خبر جايگزيني‌اش با مصطفي دنيزلي مخابره شود و همه خريد و فروش‌هاي اين روزها را تحت تاثير قرار بدهد. آيا شهريار به پرسپوليس بازخواهد گشت؟

2- حضور دوباره علي دايي در جمع سرخپوشان، مي‌تواند بيش از پيش نشان دهنده حلقه بسته‌اي باشد كه فوتبال ايران در آن دست و پا مي‌زند و دور خودش مي‌چرخد. امير قلعه‌نويي كه 9 سال زودتر از علي دايي وارد دنياي مربيگري شد، اخيرا چهارمين بازگشتش به نيمكت استقلال را تجربه كرده چه بسا اگر عمر مربيگري شهريار هم مثل امير از يك و نيم دهه تجاوز كند، تعداد آمد و شدهاي او در پرسپوليس نيز به همين تعداد برسد. در اين ميان پرسش مهم مي‌تواند اين باشد كه فلسفه اين رفت و برگشت‌هاي مكرر در مكرر چيست و چه سودي از رهگذر پيمودن اين چرخه تكراري عايد فوتبال ما مي‌شود؟ اگر دايي‌ها و قلعه‌نويي‌ها خوب هستند، چرا مي‌روند و اگر به اندازه كافي نمي‌توانند مفيد باشند، چرا مدام سوداي بازگرداندن‌شان را در سر مي‌پرورانيم؟ وجه جالب‌تر ماجرا اين است كه اخيرا اين قبيل بيا و بروها جنبه تيمي و ميني‌بوسي هم به خودشان گرفته‌اند؛ قلعه‌نويي بلافاصله بعد از حضور در استقلال، يك دوجين بازيكن خودش را به باشگاه بازمي‌گرداند و در مورد پرسپوليس هم از مدت‌ها قبل به طور جدي اين شايعه وجود داشته كه ليست ورودي‌ها و خروجي‌ها با سليقه دايي تنظيم مي‌شده است! واقعا اين همه دور باطل زدن و آزموده‌ها را آزمودن به خاطر چيست؟ به خاطر اين است كه يك جام پردردسر بگيريم كه پشت آن يا پر است از حيله و ابهام و يا در بطن تصاحبش، يك دنيا تنش و درگيري و جنگ اعصاب به چشم مي‌خورد؟ اين امير قلعه‌نويي كه امروز به استقلال بر مي‌گردد، چقدر توانست با آخرين جامي كه براي آبي‌ها گرفت، فوتبال اين باشگاه را به پيش ببرد و به هوادارانش لذت بدهد؟ آيا جز اين بود كه يك هفته بعد از همان قهرماني در ليگ هشتم، ماجراي CD جنجالي «آبي‌استقلالي» و اختلافات حاد درون مجموعه‌اي به ميان آمد و از يك ماه بعدش، داستان‌هاي تكراري لزوم كسب افتخارات «پاك» مطرح شد؟ همين علي دايي كه امروز ظاهرا مي‌خواهند به پرسپوليس برش گردانند، با فتح آن دو جام حذفي‌اش چقدر تاثير مثبت روي فضاي حاكم بر اين مجموعه گذاشت؟ مگر نه اينكه بلافاصله بعد از آن موفقيت‌ها و از همان سكوي جشن قهرماني، درگيري‌ها آغاز شدند و پرسپوليس تاواني به سنگيني از دست دادن يك فصل كامل و تحمل يك سال تنش و عذاب بابت اين همكاري پرداخت؟ پس چرا حالا آقايان دوباره مي‌خواهند همان قصه‌ها را تكرار كنند و ميراثي كليشه‌اي براي اخلاف‌شان به جا بگذارند؟

3- حق تيم‌هاي بزرگ اين مملكت مثل تيم ملي، پرسپوليس، استقلال، سپاهان و تراكتورسازي اين است كه لابه‌لاي ميلياردها تومان مخارج ساليانه‌شان بابت جذب بازيكن و اردو و سفرهاي دور و نزديك و تهيه خوراك و پوشاك، سهمي نيز براي استخدام دانش روز فوتبال كنار بگذارند و از رهگذر همجواري با مربيان بزرگ و كارآمد دنيا، به پيشروي حياتي مجموعه محبوب و مهم‌شان كمك كنند. باشگاه پرسپوليس، امسال در يك بزنگاه كم‌نظير تاريخي قرار گرفته است. اين همه اميد و آرزويي كه در پرتو فعاليت‌هاي وسيع نقل و انتقالاتي در اين باشگاه به وجود آمده، نبايد سركوب شوند. پس از جذب اين ستاره‌ها، توقعات از تيم بالا رفته و مردم نخواهند توانست حتي اولين ناكامي‌ها را با مربياني كه به آنها اعتقاد كامل ندارند، تحمل كنند. شكست احتمالي اين فصل پرسپوليس، به يك دلسردي سراسري كم‌سابقه خواهد انجاميد كه مي‌تواند اين باشگاه را چند سال عقب بيندازد. همه اينها نشان مي‌دهد مديران پرسپوليس بايد با چشمان باز و وسواس كامل در مورد آينده نيمكت‌شان تصميم بگيرند. مصطفي دنيزلي كه هنوز رسما تحت قرارداد قانوني سرخپوشان است، جزو معدود گزينه‌هاي توانمندي به شمار مي‌آيد كه نه تنها به صرف زمان براي تطبيق با اتمسفر پرسپوليس نيازي ندارد، بلكه به اتكاي اعتبار و محبوبيتش، از چند كوپن براي هضم ناكامي‌هاي احتمالي نزد هواداران و منتفدان نيز بهره مي‌برد. او كسي است كه با تيمي به مراتب ضعيف‌تر از اين، در كورس فشرده ليگ ششم تا شب آخر قهرمان ايران بود و چه‌بسا اگر همان روزها يكي مثل ميثاق معمارزاده در تيم‌هاي حريفش پيدا مي‌شد(!) پرسپوليسي‌ها مي‌توانستند يك سال زودتر جشن قهرماني ليگ را برپا كنند. فرصت هنرنمايي با اين تيم خوب را نبايد از افندي گرفت؛ اين يك ظلم چندجانبه است كه دودش در درجه اول به چشم خود پرسپوليس خواهد رفت.

4- پرسپوليس امسال، مستعد آزمودن يك هيجان شگفت‌انگيز است. كاش با درايت بيشتر، اين هيجان خودش را به شكل حضور گسترده و مشتاقانه تماشاگران و ايجاد طراوت و نشاط در سطح جامعه نشان بدهد، نه با واكنش‌هاي خشمگينانه و زيان‌بار و نه با شعله‌ور شدن آتش اختلافي ديگر.

 

رسول بهروش

 

برای ثبت نظرات خود بدون نیاز به تایید عضو کانال تلگرام پرسپولیس نیوز شوید(کلیک کنید)